- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : کارشناس محتوایی شماره سه
- 0 نظر
یکی از داستان های جالب و پر از ماجرای قرآن، ماجرای طالوت و جالوت است. طالوت اولین پادشاه و فرمانده بنی اسرائیل است که توسط خداوند برای نبرد با جالوت و قومش انتخاب می شود. جالوت فرمانده مردمان بت پرست فلسطین بود که به قوم بنی اسرائیل یورش برده و آنان را مورد آزار و اذیت قرار می دادند.
طالوت و جالوت هر دو پهلوانی تنومند و قوی هیکل بودند و در فنون و شیوه های جنگ نظامی تبحر داشتند. وقتی لشکر طالوت و جالوت در برابر یکدیگر صف آرایی کردند، حضرت داود که سن کمی داشت، توانست جالوت را شکست داده و او را از پای درآورد. در نهایت جنگ میان طالوت و جالوت با برتری سپاه بنی اسرائیل به پایان رسید.
معرفی طالوت و جالوت
«طالوت» اسمی عبری یا سریانی و در لغت به معنای مطلوب است.[۱] وی از نوادگان بنیامین فرزند حضرت یعقوب (ع) است.
«جالوت» معرّب واژه عبری جلیات (گلیات) به معنای تبعیدی است. برخی او را از قبطیان مصر دانسته اند، اما به نظر اغلب مفسران او از فرزندان عملیق بن عاد و رهبر عمالقه و از بت پرستان ساکن فلسطین است.[۲]
طبق نقل مورخان و مفسران طالوت و جالوت هر دو به لحاظ بدنی قوی هیکل و تنومند بودند. بنابراین نبرد طالوت و جالوت با یکدیگر، نبرد دو قهرمان توانمند و قوی جثه از دو جبهه ایمان و کفر به شمار می رود و اهمیت زیادی دارد. جنگ میان طالوت و جالوت همچنین زمینه معرفی حضرت داود (ع) به قوم بنی اسرائیل را فراهم می کند.
معرفی حضرت داود (ع)
داوود پسر ایشاء از نسل یهودا فرزند حضرت یعقوب بود.[۳] حضرت داود (ع) را فردی کوتاه قد، سبزه رو و کم مو دانستهاند.[۴]
حضرت داود (ع) یکی از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل است که علاوه بر مقام نبوت، مقام امامت و سرپرستی بنی اسرائیل را نیز خداوند متعال به عهده آن حضرت گذاشته بود، علاوه بر نبوت و رهبری بنی اسرائیل، به او علم و حکمت عطا کرده و علوم و فنون گوناگون را آموزش داده بود، چنان که می فرماید: «… و خداوند حکومت و دانش را به او بخشید و از آنچه می خواست به او تعلیم داد…».[۵]
حضرت سلیمان (ع) فرزند حضرت داود (ع) و جانشین او بود.
سرگذشت بنی اسرائیل تا زمان طالوت و جالوت
قوم یهود تا زمان طالوت و جالوت حوادثی زیادی را پشت سر گذراند. پس از آن که بنی اسرائیل توسط حضرت موسی (ع) از چنگال فرعونیان نجات پیدا کردند، به خاطر ناسپاسی از خداوند و تمرد از فرمان حضرت موسی (ع) چهل سال در صحرای سینا سرگردان شدند.
پس از چهل سال و بعد از وفات حضرت موسی (ع) بنی اسرائیل به رهبری جانشین و وصی حضرت موسی، یوشع بن نون داخل شهرهای فلسطین شدند.
یوشع بن نون زمین های آنجا را بین آنها تقسیم کرد و تا وفات خود، اداره امور زندگی آنان را به عهده گرفت و تا سیصد و پنجاه و شش سال به همین روال زندگی کردند و هر از گاهی پیامبری در میان آنان از سوی خدا مبعوث می شد و مرجع قضاوت و اختلافات آنها بود.
گرچه بنی اسرائیل در این دوره از سوی اقوام مختلف مورد تاخت و تاز بودند و گاهی این ها پیروز می شدند و گاهی آنها، اما به حدی نبود که از شهر و دیار خود رانده شده و از زن و فرزندشان جدا شوند.
انبیاء هم در آن دوران به عنوان ارشاد کننده آنها و واسطه بین خدا و خلق بودند و مادامی که «صندوق عهد» پیش آنان بود پیوسته پیروز می شدند.
چنان که مرحوم علامه طباطبائی می نویسد:
«صندوق عهد صندوقی بود که خدا آن را برای موسی نازل کرد و مادر موسی او را در آن گذاشته به دریا سپرد. بنی اسرائیل از این صندوق تبرک می جستند و پیش آنان محترم بود و هنگامی که زمان وفات موسی رسید آن حضرت الواح و لباس های خود و هرچه را که نشانه نبوت بود در آن گذاشته و پیش وصیش یوشع به امانت گذاشت.»[۶]
اما زندگی بنی اسرائیل پس از آن که وارد چهارصدمین سال خود شد، یعنی در زمان طالوت و جالوت، رفته رفته در اثر دوری از زمان حضرت موسی و فراموش کردن آموخته های آسمانی آن حضرت، ارتکاب گناهان متعدد، تغییر دین خدا و سرپیچی از اوامر الهی تغییر یافت.
صندوقی که مایه عزت، قدرت و نشانه استقلال و پشت گرمی آنان بود، اسباب بازی بچه ها شد و به خاطر غرور و نخوت اهمیتی برای آن قائل نشدند. طالوت و جالوت در این دوران یکی برای تنبیه قوم یهود و دیگری برای نجات آنان ظاهر شدند.
تسلط جالوت بر بنی اسرائیل
اوضاع ناسپاسی و بدعهدی بنی اسرائیل ادامه داشت و آنان هر روز ضعیف تر می شدند و در جنگ با دشمنان شکست می خوردند.
نهایت ذلت و شکست بنی اسرائیل زمانی رخ داد که خداوند متعال بت پرستان فلسطینی به رهبری جالوت را بر آنان مسلط گردانید و سربازان جالوت صندوق عهد را از آنان گرفتند و به «بیت داجون»[۷] منتقل کردند.
بت پرستان مردان بنی اسرائیل را ذلیلانه کشتند، زن های آنان را به کنیزی گرفته و آنان را از شهر و دیار خود رانده و اموال آنها را به یغما بردند. در آینده با پیروزی در جنگ میان طالوت و جالوت، قوم یهود توانست دوباره اموال و سرزمین های غارت شده خود را به دست آورد.
انتخاب طالوت به عنوان فرمانده بنی اسرائیل
بنی اسرائیل که از اوضاع ناگوار خود ناراضی بودند، نزد پیامبر خود اشموئیل نبی رفتند و از او خواستند فرماندهی برایشان انتخاب کند تا به جنگ با جالوت بروند:
«آیا مشاهده نکردى جمعى از بنى اسرائیل را بعد از موسى، که به یکى از پیامبران شان گفتند: «زمامدار و فرماندهى براى ما برگزین، تا زیر فرمان او در راه خدا پیکار کنیم.»[۸]
اما چون اشموئیل از پیمان شکنی و تمردهای متعدد آنان باخبر بود، فرمود: از کجا معلوم که پس از تعیین حاکم زیر قولتان نزنید و او را تنها نگذارید؟
« پیامبر آنها گفت: «شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، سرپیچى کنید، و در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید!»[۹]
آنان با کمال جسارت اظهار داشتند چگونه می توانیم تمرد کنیم در حالی که هست و نیست ما از دست رفته و از شهر و دیار و اهل و عیال خود دور افتاده ایم و زن و فرزند ما را اسیر کرده اند.[۱۰]
نبی خدا اشموئیل پس از شنیدن عجز و لابه ذلیلانه آنها دستِ دعا به درگاه خداوند بلند کرد و پس از تقاضای فرمانروا برای قوم، از طرف خدا «طالوت» را که مردی خوش چهره و خوش هیکل و نیرومند بود و در میان بنی اسرائیل زیباتر و قوی تر از او کسی نبود، به عنوان فرمانروا معرفی کرد و فرمود خداوند طالوت را برای رهبری شما انتخاب کرده است[۱۱]
آن گروه بازهم یکی از ایراداهای بنی اسرائیلی را مطرح کردند و چنان که در هر دوره بعضی از ثروتمندان و اشراف زادگان و بزرگ زادگان شایستگی بدون علتی برای خود قائلند، گفتند:
«چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته تریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!»[۱۲]
این عقیده و مرام از آنجا نشأت گرفته بود که گویا پس از حضرت یوسف در میان بنی اسرائیل پیامبران از نسل لاوی بن یعقوب و فرمانروایان از نسل حضرت یوسف بودند، ولی طالوت هم از نسل بنیامین و هم از نظر مالی یک شخص متوسط بود.
غافل از این که در مکتب انبیای الهی بزرگی و لیاقت به ثروت و بزرگ زادگی نیست، بلکه لیاقت از آن کسی است که از لحاظ جسمی و علمی در حدی باشد که بتواند جامعه ای را اداره کند و تصمیم های بجا و به موقع بگیرد و رفاه و آسایش جامعه را فراهم سازد و مهمتر این که شایستگی معنوی و الهی داشته باشد.
چنان که اشموئیل نبی هم به آنان گوشزد کرد که اولاً خداوند طالوت را از لحاظ جسم و دانائی، شایستگی بخشیده است و ثانیاً او را خداوند متعال برای شما به عنوان حاکم برگزیده نه من و او بر همه چیز داناست.[۱۳]
بنی اسرائیل با این که در آن شرائط ذلت بار زندگی می کردند و خودشان از پیامبر خدا درخواست فرمانروا کرده بودند، ولی پس از معرفی طالوت چون او از قماش خود آنها نبود، باز هم لجاجت به خرج داده درخواست نشانه درستی فرمایش پیامبر را کردند که نشانه فرمانروایی او چیست؟
نبی خدا در جواب آنها فرمود: «نشانه حکومت او، این است که «صندوق عهد» به سوى شما خواهد آمد؛ که در آن، آرامشى از پروردگار شما، و یادگارهایى از خاندان موسى و هارون قرار دارد؛ در حالى که فرشتگان، آن را حمل مى کنند. در این موضوع، نشانه اى روشن براى شماست؛ اگر ایمان داشته باشید.»[۱۴]
از آیه استفاده می شود که صندوق بدون دخالت انسان ها و به وسیله ملائکه در برابر دیدگان همه آنها آمد و این برای انسان های بی غرض یقین آور بود و به همین خاطر ناچار شدند، فرمانروایی طالوت را بپذیرند و به فرمان او گردن نهاد و زیر پرچم او گرد آیند تا برای نبرد با دشمن خود آماده شوند. بنابراین سپاهیان طالوت و جالوت باید خود را برای جنگی بزرگ در آینده آماده سازند.
آزمایش سربازان طالوت برای نبرد با جالوت
با توجه به دشواری نبردی میان طالوت و جالوت و از آن جا که رمز موفقیت در هر کاری بخصوص جنگ با بردباری میسر است، طالوت پس از منصوب شدن به فرماندهی، سربازان خود را مورد آزمایش قرار داد تا سره از ناسره جدا شوند و برای نبرد بزرگ طالوت و جالوت، اشخاص مؤمن و متعهد و مورد اطمینان باقی بمانند و لو اندک باشند.
آزمایش آنها بر اساس آیه شریفه قرآن این بود که طالوت به سربازان خود گفت:
در بین راه ما به نهر آبی که مایه آزمایش شماست می رسیم و از طرف خدا امتحان شما این است که از آن آب نخورید و اگر خواستید بخورید فقط یک مشت. هر کس از آب بخورد از من نیست و هر کس از آب نخورد از من است یعنی فرمان خدا را اطاعت کرده است.[۱۵]
هنگامی که به آب رسیدند باز هم بیشتر افراد از آزمون خدا سربلند بیرون نیامدند و مردود شدند و در حد سیر شدن آب نوشیدند، مگر عده کمی که به تعداد لشکریان پیامبر اسلام (ص) در جنگ بدر، (۳۱۳ نفر) بودند.
بنابراین تنها عده کمی از بنی اسرائیل در پیکار بزرگ طالوت و جالوت شرکت کردند.
رویارویی سپاهیان طالوت و جالوت با یکدیگر
سرانجام روز نبرد بزرگ فرارسید و سپاهیان طالوت و جالوت در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. گرچه در همه جنگ ها که میان دولت ها و ملت ها و طایفه ها رخ داده قطع نظر از تاکتیک و طراحی (جنگ)، اسلحه و مهمات از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است، اما اعتقاد و باور و انگیزه الهی مهمتر از آن است.
در طول تاریخ بشریت چه بسا گروه ها و سربازانی با تعداد کم اما با قلبی آکنده از ایمان بر سپاه بی انگیزه الهی و فاقد ایمان پیروز شده اند. چنان که لشکر طالوت با تعداد کم ولی ایمان قوی به خدا در رویارویی با لشکر مجهز ولی بی ایمان جالوت پیروز شدند.
هنگامی که طالوت با همان عده کم به سوی لشکر جالوت حرکت کرد، از آن عده کم هم باز عده ای از رویارویی با لشکر نیرومند دشمن ترسیده و اظهار ناتوانی کردند و گفتند ما تاب رویارویی با آنها را نداریم اما عده ای که ایمان به خدا در دل آنها نفوذ بیشتری کرده بود، گفتند:
«کَم مِن فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فِئَهً کَثیرَهً بِاِذنِ اللّهِ و اللّهُ مَعَ الصّبِرین؛[۱۶] چه بسیار گروه هاى کوچک که به خواست خدا، بر گروه هاى بزرگ پیروز شدند؛ و خداوند با صابران و استقامت کنندگان است.»
به این ترتیب در این نبرد بزرگ میان طالوت و جالوت، تنها عده اندکی حقیقتا به پیروزی طالوت ایمان داشتند.
کشته شدن جالوت توسط داود (ع) و پیروزی سپاه طالوت
جنگ طالوت و جالوت تاثیر مهمی در سرنوشت بنی اسرائیل داشت و پیروزی آنان می توانست دوباره عزت و قدرت را به بنی اسرائیل برگرداند.
خداوند متعال بر خود واجب کرده است که مؤمنان را یاری نماید هر چند گروه اندکی باشند. لذا پس از آرایش نظامی از سوی دو طرف (لشکر طالوت و جالوت)، وقت آن رسید که خدای بزرگ به وعده خود جامه عمل بپوشاند و در جنگ میان سپاه طالوت و جالوت، سربازان طالوت را به پیروزی برساند.
هنگامی که دو لشکر رو در رو قرار گرفتند سرکرده لشکر کفر (جالوت) شروع به رجزخوانی کرد در حالی که لشکر طالوت به فکر فرو رفته بودند که چه کسی و با چه جرأتی با جالوت هماوردی کند؟
در این اوضاع و جو مبهمی که بر میدان جنگ میان سپاه طالوت حاکم بود، حضرت داود، همه معادلات را به هم ریخت. او که آن روز نوجوانی بیش نبود و در واقع مسئول چراندن گوسفندان پدرش بود و برادران او در لشکر طالوت آماده مبارزه بودند. پدر؛ او را جهت رساندن آذوقه و کمک به برادران به سوی لشکر فرستاد.
داود بدون این که آموزش نظامی دیده باشد، همین که وارد عرصه پیکار دو سپاه نیرومند طالوت و جالوت شد، مشاهده کرد که ترس و واهمه عده بسیاری را فرا گرفته است. اینجا بود که خطاب به لشکریان گفت: این چه واهمه ای است که از جالوت دارید و او را خیلی بزرگ می شمارید؟ به خدا اگر او را ببینم، او را خواهم کشت.
این خبر دهان به دهان گشت تا به گوش طالوت رسید. پس از احضار به او گفت تو با چه جرأت و قدرتی و سلاحی می خواهی جالوت را بکشی؟ گفت همین دیروز شیری به گوسفندان پدرم حمله کرد و گوسفندی را به دهان گرفت و من آن را از دهان او نجات دادم.
طالوت لباسی به او پوشاند و آن لباس درست به اندازه تن او بود که طالوت و اطرافیان همه مشاهده کردند و طالوت گفت امید به خدا دارم که این جوان انشاء الله پیروز شده جالوت را خواهد کشت.
مرحوم طبرسی درباره آن لباس می نویسد:
خدا به پیامبر وقت وحی کرد که جالوت را کسی خواهد کشت که لباس حضرت موسی (ع) اندازه تن او باشد و هنگامی که طالوت رئیس قوم شد، «ایشاء»، پدر داود را خواست و گفت پسرانت را حاضر کن، وقتی حاضر شدند، هر کدام از آنها آن لباس را پوشیدند یا کوتاه آمد یا بلند، پرسید: فرزند دیگری هم داری؟ گفت آری. داود آمد و لباس موسی (ع) درست سایز تنش شد.[۱۷]
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر خود از ابی بصیر نقل کرده است که وقتی حضرت داود (ع) به سوی لشکر دشمن می آمد، از کنار سنگی رد شد. سنگ گفت ای داود مرا بردار و با من جالوت را بکش چرا که خدا مرا به همین منظور آفریده است و آن را برداشت و با همان سنگ جالوت را کشت.[۱۸]
داود (ع) تنها با یک فلاخن و چند سنگ به سوی جالوت یورش برد. او با فلاخنی که در دست داشت یکی دو سنگ آنچنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانی و سر جالوت کوبیده شدند و او به زمین سقوط کرد و کشته شد.
با کشته شدن جالوت به دست داود، سپاهیان جالوت هراسان شده و نظم خود را از دست دادند. سربازان طالوت از پراکندگی و هراس دشمن استفاده کرده و سپاه دشمن را شکست دادند. بنابراین جنگ میان طالوت و جالوت با پیروزی جبهه حق به پایان رسید.
شهرت حضرت داود (ع) پس از کشتن جالوت
وقتی جالوت توسط حضرت داود (ع) کشته شد، سپاه بنی اسرائیل با خوشحالی فریاد زدند: داود جالوت را کشت. مردم آن چنان دور داود را گرفتند که طالوت را فراموش کردند و دیگر صدای او را نشنیدند.
داود (ع) از فتح و پیروزی کامیاب شد و در نتیجه دل ها از محبتش سرشار و به اخلاصش استوار شد و سرگذشت او نقل مجالس و ورد زبان ها و محور سخن ها گشت.
ازدواج حضرت داود (ع) پس از نبرد طالوت و جالوت
پیش از آنکه حضرت داود (ع) جالوت را بکشد و نبرد میان طالوت و جالوت به پایان برسد. طالوت اعلام کرده بود که هر کس شر جالوت را کم کند یک سوم حکومت یعنی یک سوم جمعیت در اختیار او قرار می گیرد و یک سوم لشکر به او واگذار می شود و ضمناً دختر خود را به عقد او در می آورد.
پس از تمام شدن نبرد طالوت و جالوت و پیروزی بنی اسرائیل، طالوت به قول خود وفا کرد و دخترش را به عقد داود (ع) در آورد و یک سوم حکومت را به او محول کرد.
جمع بندی
نبرد میان طالوت و جالوت یکی از داستان های جالب قرآن درباره قوم بنی اسرائیل است. بنی اسرائیل که توسط قوم جالوت مورد آزار و اذیت قرار گرفته و از سرزمین خود بیرون شده بودند، توانستند با فرماندهی طالوت آنان را شکست دهند و دوباره سرزمین خود را پس بگیرند. در این جنگ داود پیامبر به تنهایی با یک فلاخن جالوت فرمانده سپاه دشمن را از پای در می آورد.
یادداشت ها
[۱]. راغب اصفهانی، المفردات، ج۲، ص ۵۲۰
[۲]. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائره المعارف قرآن کریم، ج۹، ص ۴۰۹
[۳]. دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۸.
[۴]. ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص ۲۲۳.
[۵]. سوره بقره، آیه ۲۵۱.
[۶]. طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲، ص ۲۹۷.
[۷].بتکده قوم جالوت
[۸]. سوره بقره، آیه ۲۴۶.
[۹]. سوره بقره، آیه ۲۴۶.
[۱۰]. سوره بقره، آیه ۲۴۶.
[۱۱]. سوره بقره، آیه ۲۴۷.
[۱۲]. سوره بقره، آیه ۲۴۷.
[۱۳]. سوره بقره، آیه ۲۴۷
[۱۴]. سوره بقره، آیه ۲۴۸.
[۱۵]. سوره بقره، آیه ۲۴۹.
[۱۶]. سوره بقره، آیه ۲۴۹.
[۱۷]. مجمع البیان، ج۲، ص ۶۲۱.
[۱۸]. طباطبایی، المیزان، ج ۲، ص ۲۹۹.
منابع
- قرآن کریم
- ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق.
- دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، تهران، مرتضوی، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
- طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ـ لبنان، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۵۲ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت ـ لبنان، دار المعرفه، ۱۴۰۸ق.
- مرکز فرهنگ و معارف قرآن، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دائره المعارف قرآن کریم، ج۹، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ ش.
منابع اقتباس
- فرج اللهی، فرج الله، آیینه عبرت (۳۹) بنی اسرائیل و داود نبی، درس هایی از مکتب اسلام، شماره ۵۹۹، ۱۳۹۰، ص ۳۵ ـ ۲۸.
- فرج اللهی، فرج الله، آیینه عبرت (۴۰) طالوت و داود نبی، درس هایی از مکتب اسلام، شماره ۶۰۰۷ ۱۳۹۰، ص ۴۳ ـ ۳۷.