- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
خشونت علیه زنان، هرگونه عمل خشن مبتنی بر جنسیت است که موجب آزار یا آسیب جسمی، جنسی یا روانی گردد. بر این اساس، عنوان «خشونت علیه زنان»، هم مصادیق آشکار خشونت، مانند خشونت گفتاری، خشونت فیزیکی (قتل، ضرب و جرح و تجاوز به عنف)، سقط جنین اجباری و ازدواج اجباری و هم مصادیق پنهان خشونت، مانند دروغ گفتن به زن، تهمت زدن به زن، بی توجهی به خواسته های جنسی و مالی و عاطفی زن، انتقاد مداوم از زن، جدا کردن زن از کودکان و بستگانش و وادار کردن زن به ترک خانه را در بر می گیرد.
خشونت خانگی از مشکلات همه جوامع بشری است، چنان که در گزارش پنجاه و هفتمین نشست کمیسیون سالانه سازمان ملل درباره «جایگاه زنان» در نیویورک، با استناد به آمارهای سازمان ملل و بانک جهانی آمده است که علت مرگ بیشتر زنان در میانگین سنی ۱۵ تا ۴۴ سال، جنگ و سرطان و حوادث نیست، بلکه آنها به سبب رفتار خشونت آمیز جان خود را از دست می دهند؛[۱]
به رغم تبلیغات گسترده رسانه های غربی، خشونت خانگی تنها زنان کشورهای جهان سوم را در بر نمی گیرد؛ بلکه زنان غربی نیز از این ناهنجاری اجتماعی در رنج به سر می برند؛ به گونه ای که آمارهای فزاینده سازمان های حقوق بشری غربی را نگران کرده است.[۲]
آنان سازمان ها و مراکزی برای حمایت از زنان آسیب دیده از خشونت تشکیل داده اند. شورای عمومی سازمان ملل متحد از سال ۱۹۸۱، ۲۵ نوامبر هر سال (چهارم آذر) را به عنوان «روز جهانی رفع خشونت علیه زنان» نامگذاری کرده است[۳] و از همین سال همه کشورهای غربی عضو کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، باید همه ساله گزارشی از وضع زنان و کودکان خود را به نمایندگان سازمان ملل ارائه کنند؛
ولی آمارها نشان می دهند که این مراکز، کارایی لازم را ندارند و خشونت علیه زنان از نظر کمی و کیفی رو به فزونی اند؛ زیرا غرب با وجود ادعای پیشرفت در حوزه های مختلف، از زنان در برابر آسیب های خانوادگی و اجتماعی حمایت نمی کند و شمار فراوانی از زنان در خانواده های غربی مورد خشونت قرار می گیرند و جالب است بدانیم که از قرن نوزده به بعد که جو حاکم بر کشورها به سمت سکولاریستم و اومانیستم پیش رفته، خشونت علیه زنان بیشتر شده است.
زنان در غرب نه تنها به حقوق مساوی با مردان دست نیافته اند، به بهانه استیفای حقوق و برابری حقوق، آنان را از حقوق طبیعی و واقعی خود محروم کرده و آنان هویت اصلی خود را نیز از دست داده اند، تشکیل «انجمن احیای شانیت مادری» در آمریکا بدین معناست که شان مادری و خانواده در غرب نابود شده و این نتیجه رویکرد مخرب دنیای غرب در زمینه مسائل زنان است.
کشورهای غربی با سیاست های فمینیستی و با شعار زیبا و فریبنده «دفاع از حقوق زنان» طی دهه های اخیر نه تنها دفاعی از حقوق زنان نداشتند، بلکه حقوق آنان را به عنوان نیمی از جامعه بشری که سرنوشت نیمی دیگر از جامعه به آنان وابسته است، تضعیف کردند.
از عوامل عمده در شکست سیاست های فمینیستی غربی، عدم شناخت صحیح آنان از زن بود. در غرب به تفاوت های فطری و ساختار خلقت زن توجه نمی شود؛ برای نمونه خداوند گرایش به ازدواج را در نهاد و خلقت جسم و روح زن و مرد قرار داده و در خلقت زن، حس مادری و پرورش و تربیت کودک را نهاده است؛
اما مکتب های فمینیستی غربی تا حد ممکن از ازدواج زن جلوگیری می کنند و در صورت تحقق ازدواج نیز برای بنیان خانواده ارزشی قائل نیستند و فرزند دار شدن از راه های غیر طبیعی را توصیه می کنند.
اکنون به برخی آمارهای مربوط به آمریکا و کانادا و کشورهای اتحادیه اروپا در موضوع خشونت علیه زنان خواهیم پرداخت:
خشونت علیه زنان در آمریکا و کانادا
بر پایه گزارش سازمان ملل درباره وضع خشونت علیه زنان در کشورهای غربی، بر اساس برآورد انجمن پزشکی آمریکا، در این کشور سالانه ۲ تا ۴ میلیون نفر از زنان با خشونت روبرو می شوند و به رغم تبلیغات گسترده آمریکایی ها در زمینه حقوق زنان، گزارش های منتشر شده در این زمینه نشان می دهند که آمریکا از نظر رعایت حقوق زنان، خود در وضعیتی نابهنجار قرار دارد.
پایگاه اطلاع رسانی «ساندویژن» در گزارشی با به تمسخر گرفتن ادعای آمریکایی ها درباره نقض حقوق زنان و خشونت ورزی در جوامع اسلامی می نویسد: «سالانه بیش از ۵۰۰ هزار تجاوز به زنان و دختران بالای ۱۲ سال در آمریکا انجام می شود و تعداد سایر خشونت ها علیه این گروه از جامعه بیش از ۸/۳ میلیون مورد است».
بنا بر گزارش فوق، ۲۰-۳۰ درصد زنانی که به بخش اورژانس بیمارستان ها مراجعه می کنند، آثار ضرب روی بدن خود دارند. پایگاه اطلاع رسانی «ناو» متعلق به سازمان ملی زنان آمریکا نیز در این خصوص می نویسد: «به رغم تمام تلاش های گروه های مدافع زنان برای دفاع از حقوق زنان در آمریکا، طی دو دهه اخیر همچنان آمار خشونت علیه زنان و تجاوز جنسی به آنها سرسام آور است».[۴]
کتک خوردن شدید، بزرگترین علت آسیب دیدگی در میان زنان آمریکاست و دفعات استفاده از بخش فوریت های پزشکی در این مورد (متجاوز از یک میلیون بار در هر سال) بیش از دفعات استفاده از این بخش در مورد سوانح رانندگی، کیف زنی و تجاوز جنسی بر روی هم است. بر اساس گزارش پلیس فدرال آمریکا، ۷۹ درصد مردان آمریکایی زنان خود را مورد ضرب و شتم قرار می دهند.
در آمریکا هر ۱۸ دقیقه یک زن مورد ضرب و شتم قرار می گیرد؛ به گونه ای که علت مراجعه ۲۲-۳۵ درصد زنان به بخش های اورژانس بیمارستان ها خشونت خانگی است. زنان جوان کم درآمد در سنین میان ۲۰-۲۴ سال بیشتر در معرض خشونت های خانگی و آزارهای جنسی قرار دارند؛ همچنین ۲۵-۳۰ درصد زنان آمریکایی مورد آزار جسمی شوهران خود قرار می گیرند. ۱۵-۲۵ درصد این زنان حتی هنگام بارداری نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.
در کانادا نیز بیش از ۵۳ درصد زنان مورد انواع خشونت قرار می گیرند و ۶۲ درصد از زنان مقتول در سال ۱۹۸۷ میلادی در کانادا به دست شوهران خود کشته شده اند.
خشونت علیه زنان در کشورهای اتحادیه اروپا
بنا بر گزارش منتشر شده در شورای وزرای اروپا، یک زن از هر پنج زن تجربه تحمل خشونت فیزیکی را در اروپا داشته اند و هر ساله نزدیک به ۳۵۰۰ قتل زن در ۲۷ کشور اتحادیه اروپا بر اثر خشونت خانگی به وقوع می پیوندد.[۵]
بر اساس گزارش پارلمان اروپایی، «بریتا تامسن»، نماینده دانمارک و سیاست های جنسیتی گروه سوسیالیست ها اظهار داشت: «پدیده رنج بردن زنان از خشونت های جنسی در اروپا موجب شرمساری و یک رسوایی است و اتحادیه اروپا باید اقدامات حقوقی ویژه ای را در این زمینه انجام دهد».
وی با بیان اینکه در اروپا یک زن از میان ده زن، قربانی خشونت جنسی بوده است، تصریح کرد: «مدت ها برای اقدام از سوی کمیسیون اروپایی منتظر مانده ایم و اینک خواستار اقدام فوری برای جرم تلقی نمودن خشونت علیه زنان از طریق قانون هستیم و از کمیسیون اروپایی می خواهیم تا آمار و ارقام سالانه از خشونت های جنسی از جمله تعداد مقتولین زن که از طریق آشنایان فعلی یا سابق خود کشته شده اند، ارائه نماید».[۶]
خشونت علیه زنان در فرانسه
در فرانسه نیز سالانه میلیون ها زن تحت آزار و اذیت هستند. به گفته «میشل اندریه»، مسئول دبیرخانه حقوق زنان، در این کشور رفتار با حیوانات بهتر از رفتار با زنان است؛ زیرا اگر مردی سگی را در خیابان بزند، مردم شاکی می شوند، ولی اگر مردی همسرش را در ملا عام بزند، هیچ عکس العملی را از مردم نمی توان دید».[۷]
در فرانسه ۹۵ درصد قربانیان خشونت را زنان تشکیل می دهند و ۵۱ درصد آنها قربانی خشونت توسط همسرانشان هستند. در این کشور ماهانه ۶ زن، یعنی یک زن در هر ۵ روز، بر اثر خشونت های خانگی جان می سپارد؛[۸]
دختران مسلمان فرانسوی به جرم داشتن حجاب از حضور در جامعه منع می شوند. بر اساس آخرین گزارش کمیته رفع تبعیض علیه زنان در کشور فرانسه، داشتن هر گونه نشانه یا پوشش مذهبی در مدارس این کشور ممنوع است که این مانع از مشارکت اجتماعی دختران می شود.
زنان مهاجر در فرانسه در زمینه های مختلف از جمله دسترسی به آموزش، اشتغال و امکانات بهداشتی در محدودیت قرار دارند و اغلب زنان در مشاغل کم اهمیت مانند خدمتکاری و کار در رستوران مشغول هستند. در یک بررسی توسط یک NGO در پاریس مشخص شد اغلب زنانی که از اروپای شرقی به فرانسه آمده اند، به اجبار توسط شبکه های سازمان یافته وارد فرانسه می شوند و این شبکه ها این دختران را به فحشا می کشانند. سالانه دوازده هزار زن به یونان قاچاق می شوند.[۹]
خشونت علیه زنان در انگلیس
بیش از یک چهارم از زنان انگلیسی در طول زندگی مشترک خود مورد توهین و بدرفتاری مردان واقع می شوند؛ همچنین در هر سه روز، یک زن کشته می شود.[۱۰]
میزان افسردگی و بیماری های روانی در میان زنان انگلیسی رو به افزایش است و طبق گزارش سالانه آژانس کنترل مواد مخدر سازمان ملل، پلیس بریتانیا در گسترش فرهنگ مصرف مواد مخدر مسئول است و بریتانیا به همراه اسپانیا و ایتالیا بالاترین سوء مصرف کوکائین را در میان زنان دارند .[۱۱]
خشونت علیه زنان در آلمان
بر اساس گزارش روزنامه «کولنر اشتات آنسایگر»، در آلمان در هر ۱۷ ثانیه یک زن مورد ضرب و شتم قرار می گیرد؛ همچنین در هر چهار روز، سه زن به دست مردان زندگی خود به قتل می رسند؛ یعنی بالغ بر ۳۰۰ قتل در سال؛
همچنین زنان مهاجر در کشور آلمان قربانی انواع خشونت های نژادی هستند و اغلب زنان مهاجر در کشور آلمان در باندهای فساد و فحشا به کار گرفته می شوند؛ به گونه ای که کمیته رفع تبعیض علیه زنان عنوان می کند: «این برای ما نگران کننده است که جایگاه زن در رسانه های آلمان تحقیر شده است».[۱۲]
خشونت علیه زنان در ایتالیا
بر اساس بررسی انجمن تفاوت زن (Differenza Donna Associazione) که از انجمن های فعال در خصوص خشونت و آزارهای جنسی علیه زنان در ایتالیاست، آمار تجاوز های جنسی و درگیری های فامیلی و خانوادگی در ایتالیا تقریبا با کل اروپا برابری می کند.[۱۳]
به گزارش موسسه آمار ایتالیا به نام ایستات (ISTAT)، بیش از چهارده میلیون زن ایتالیایی در طول عمر خود متحمل آزارهای جسمی، جنسی و روحی شده اند و در سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ میلادی مجموعا ۲۳۵ مورد قتل خانوادگی در ایتالیا رخ داده است. در ایتالیا در سال ۲۰۰۹ میلادی، زنان ۵/۷۰ درصد مقتول ها را تشکیل می دادند که اغلب به دست یک مرد در خانه به قتل رسیدند.[۱۴]
«رشیده مانجو» گزارشگر ویژه سازمان ملل در زمینه خشونت علیه زنان می گوید: «بیشتر خشونت هایی که علیه زنان در جامعه مرد سالار و خانواده محور ایتالیا اعمال می شود به اندازه کافی گزارش نمی شوند و خشونت علیه زنان در خانه همواره به عنوان جرم تلقی نمی گردند.
در کنار نابرابری های ساختاری و تبعیض نژادی که نهایتا خشونت علیه زنان را تشدید می کند، چارچوب قانونی چندپاره، عدم بازجویی های کافی و مجازات برای عاملان اعمال خشونت و پرداخت غرامت های ناچیز به زنان قربانی خشونت نیز در خاموش و مخفی نگه داشتن این خشونت ها نقش دارد».[۱۵]
با اینکه امروزه پنج مرکز بزرگ در سراسر ایتالیا درباره امور زنان از جمله توانمند سازی زنان فعالیت می کنند، هنوز مشکلاتی در این باره هست و برخی درخواست های انجمن های فعال با مقاومت برخی دولتمردان و مجلس روبرو می شوند. برای مثال، مجلس نمایندگان ایتالیا در جلسه ۲۸ می ۲۰۱۳ بررسی لایحه مقابله با خشونت علیه زنان، نیمه خالی بود که سرزنش رئیس مجلس را برانگیخت.[۱۶]
خشونت خانگی در غرب از نگاه یک جامعه شناس انگلیسی
در پایان بحث به برخی نمونه ها در سخنان آنتونی گیدنز، جامعه شناس انگلیسی درباره خشونت خانگی در غرب اشاره می کنیم:
«خانه غالبا به عنوان پناهگاه امنیت و خوشبختی تصور می شود؛ اما خشونت خانگی بخشی از تجربه بسیاری از زنان است. خشونت خانگی بلای اجتماعی جدیدی نیست؛ در سده های میانه و اوایل صنعتی شدن، خشونت نسبت به زنان یک جنبه متداول ازدواج بود.
تا اواخر قرن نوزدهم هیچ قانونی در انگلستان وجود نداشت که مانع از آن شود که مرد همسرش را مورد آزار جسمی قرار دهد؛ به استثنای آسیب جدی یا قتل؛ زنان اکنون از حمایت قانونی بیشتری برخوردارند، با این همه، هنوز این گونه خشونت بسیار رایج است.
خشونت علیه زنان در خانه گاهی بسیار جزیی تصور می شود؛ اما شواهد و مدارک از پناهگاه های زنان مضروب شده خلاف آن را نشان می دهد. در یک بررسی گزارش شده است: بعضی زنان به نحو دلخراشی مجروح گردیده اند؛ آنها از شکستگی استخوان ها، زخم های چاقو و جراحات شدید رنج می برند؛ بعضی ها را با صندلی بر سرشان کوفته اند، بعضی را از پله ها به پایین پرتاب کرده اند و در پای یک نفر با چکش میخی را فرو کرده بودند.
با وجود بهبود وضعیت قانونی، توسل به قانون برای زنانی که گرفتار خشونت خانگی می شوند، دشوار است. نگرش پلیس که معمولا از سیاست عدم مداخله در اختلافات خانوادگی پیروی می کنند، غالبا هیچ کمکی به آنها نمی کند. هنگامی که در این گونه موارد از پلیس کمک خواسته می شود، آنها معمولا مداخله خود را به آرام کردن مشاجره محدود می کنند و نه پیگیری اتهامات. زنان در روابطی که همراه با خشونت است، غالبا به دلایل مختلف اقتصادی و اجتماعی از جمله مسئولیتشان در مورد مراقبت از کودکان، ترک خانه را دشوار می یابند».[۱۷]
«خشونت در محیط های خانوادگی نیز اساسا یک قلمرو مردانه است. می توانیم خشونت خانوادگی را تجاوز فیزیکی که توسط یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر صورت می گیرد، تعریف کنیم. مطالعات نشان می دهد که هدف های اصلی تجاوز فیزیکی نیز کودکان، به ویژه کودکان خردسال زیر سن شش سال هستند.
از لحاظ آماری، یک فرد در هر سنی یا از هر جنسی به مراتب بیشتر احتمال دارد که در خانه در معرض حمله فیزیکی واقع گردد تا در خیابان به هنگام شب. در انگلستان از هر چهار قتل، یک قتل توسط یکی از اعضای خانواده علیه دیگری صورت می گیرد».[۱۸] موری استراوس می گوید: «پدر و مادر بودن جواز کتک زدن را فراهم می سازد» و «عقد نامه جواز کتک زدن است».[۱۹]
وی درباره تجاوز جنسی به کودکان که از روشن ترین انواع خشونت خانگی است، می گوید: «تجاوز جنسی نسبت به کودکان پدیده ای گسترده است و بیشتر در زمینه خانواده رخ می دهد. ساده ترین تعریف تجاوز جنسی عبارت است از انجام دادن اعمال جنسی توسط بزرگسالان با کودکان زیر سن رضایت (شانزده سال در انگلستان) … هر زنایی تجاوز جنسی نیست؛ برای مثال، آمیزش جنسی میان برادر و خواهر زناست، اما تعریف تجاوز جنسی بر آن تطبیق نمی کند.
در تجاوز جنسی، یک فرد بزرگسال اساسا از طفل یا کودک برای مقاصد جنسی سوء استفاده می کند … تجاوز جنسی نسبت به کودکان به گونه ناراحت کننده ای متداول است. آماری که به سیستم گردآوری داده های سرتاسری در آمریکا گزارش شده است، افزایشی به میزان ۶۰۰ درصد در موارد گزارش شده تجاوز جنسی نسبت به کودکان، بین سال های ۱۹۷۶ و ۱۹۸۲ را مشخص کرده است».[۲۰]
نیز درباره تجاوز جنسی به زنان در محیط کار می گوید: «در انگلستان از هر ۱۰ زن، ۷ زن در دوره زندگی شغلی خود به مدتی طولانی دچار آزار جنسی می گردند … ارزیابی میزان تجاوز جنسی با هر دقتی بسیار دشوار است. تنها نسبت اندکی از تجاوزات جنسی عملا به اطلاع پلیس می رسد و در آمارها گزارش می شود. رقم واقعی ممکن است تا پنج برابر آنچه آمار رسمی نشان می دهند، باشد.
یک بررسی درباره ۱۲۳۶ زن در لندن آشکار ساخت که از هر ۶ تن، یک تن مورد تجاوز قرار گرفته بود. از هر ۵ تن بقیه یک تن توانسته بود با مبارزه مانع اقدام به تجاوز شود و نیمی از تجاوزات جنسی یا در خانه خود زن یا در خانه تجاوز کننده رخ داده بود».[۲۱]
گیدنز نظریه سوزان براون میلر با عنوان «تجاوز جنسی و اضطراب زنان» را چنین نقل می کند: «از یک جهت همه زنان قربانیان تجاوز جنسی هستند. زنانی که هرگز مورد تجاوز قرار نگرفته اند، اغلب دچار اضطراباتی مشابه زنانی که مورد تجاوز واقع گردیده اند، می شوند».
او تجاوز جنسی را جزئی از یک نظام تهدید مردانه می داند که همه زنان را در ترس و وحشت نگاه می دارد. گیدنز پس از نقل نظریه براون میلر، فهرستی از بایدها و نبایدها می آورد برای زنانی که سعی دارند خطر تجاوز جنسی را کاهش دهند. این فهرست را یکی از سازمان های زنان در ایالات متحده آمریکا منتشر کرده و دارای سیزده توصیه است.[۲۲] نگاهی به این فهرست کاملا نشان می دهد که خشونت علیه زنان در دنیای غرب، به ویژه در ایالات متحده آمریکا تا چه اندازه است.
نتیجه گیری
مسلم است که این گونه آمارهای خشونت علیه زنان تنها اندکی از واقعیت را نشان می دهد. کشورهای غربی که مدعی دفاع از حقوق بشر و تساوی حقوق و آزادی زنان هستند، خود از بزرگ ترین تهدید کنندگان آرامش زنان، نقض کنندگان حقوق زنان و متجاوزترین کشورها به آزادی های قانونی زنان هستند و خشونت علیه زنان در جهان غرب، به گونه های مختلف فیزیکی و روانی، آرامش و امنیت زنان را در حریم امن خانه تهدید می کند.
پی نوشت ها
[۱]. گزارش سازمان ملل، سایت های اینترنتی چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۱.
[۲]. ر.ک: جویشگر علمی فارسی علم نت؛ مقاله خشونت علیه زنان در فرانسه از سید محمد کمال سروریان.
[۳]. ر.ک: ویکی پدیا (دانشنامه آزاد)، پاییز ۱۳۹۶.
[۴]. گزارش انجمن مدافعان حقوق بشر، ۲۱ بهمن ۱۳۸۹.
[۵]. ر.ک: سایت دیده بان هشتم، پاییز ۱۳۹۶.
[۶]. ر.ک: سایت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، پاییز ۱۳۹۶.
[۷]. ر.ک: سایت رسانه ایران، پاییز ۱۳۹۶.
[۸]. ر.ک: سایت جام جم آنلاین، پاییز ۱۳۹۶.
[۹]. ر.ک: سایت خبرگزاری فارس، ۸/۹/۱۳۸۹.
[۱۰]. ر.ک: سایت جوان آنلاین، پاییز ۱۳۹۶.
[۱۱]. ر.ک: سایت خبرگزاری فارس، ۸/۹/۱۳۸۹.
[۱۲]. ر.ک: سایت صاحب خبر، ۸/۹/۱۳۹۸.
[۱۳]. رک: نوید رسولی، کارشناس رایزنی فرهنگی ایران در ایتالیا؛ سایت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، ۵/۴/۱۳۹۲.
[۱۴]. ر.ک: سایت خبرگزاری ایرنا، ۲۰/۴/۱۳۹۰.
[۱۵]. ر.ک: سایت انجمن مدافعان حقوق بشر، ۹ بهمن ۱۳۹۰
[۱۶]. رک: نوید رسولی، کارشناس رایزنی فرهنگی ایران در ایتالیا؛ سایت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، ۵/۴/۱۳۹۲.
[۱۷]. آنتونی گیدنز؛ جامعه شناسی؛ ص ۲۱۹،۲۱۸.
[۱۸]. همان، ص ۴۴۹.
[۱۹]. همان، ص ۴۵۰.
[۲۰]. آنتونی گیدنز؛ جامعه شناسی؛ ص ۴۴۷-۴۴۸.
[۲۱]. همان، ص ۲۱۹-۲۲۰.
[۲۲]. همان، ص ۲۲۱-۲۲۳.
منابع
- گیدنز، آنتونی؛ جامعه شناسی؛ ترجمه منوچهر صبوی؛ چ۱۲، تهران: افراسیاب، ۱۳۸۰ش.
- سایت انجمن مدافعان حقوق بشر.
- سایت خبرگزاری ایرنا.
- سایت خبرگزاری فارس.
- سایت جوان آنلاین.
- سایت صاحب خبر.
- سایت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی.
- سایت رسانه ایران.
- وب سایت رسمی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری.
- سایت دیده بان هشتم.
- ویکی پدیا (دانشنامه آزاد)، مدخل «انیس شروش».
- پایگاه اطلاع رسانی حوزه.
- سایت اینترنتی گوهر شاد نیوز.
- جویشگر علمی فارسی علم نت.
اقتباس از کتاب خشونت اجتماعی از منظر قرآن کریم، علی مدبر(اسلامی)؛ انتشار یافته توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.