- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
برای پیشگیری از انحراف در سبک زندگی، تنها معرفی سبک زندگی اسلامی کافی نیست بلکه لازم است به طور شفاف آسیب های فردی سبک زندگی اسلامی تبیین شود تا اشتباهی صورت نگیرد.
در معارف دین مبین اسلام با آموزه های فراوانی مواجه می شویم که به صراحت آسیب زدایی می کنند و بیان می دارند که چه باورها و عواطف و عملکردهایی به زندگی انسان آسیب وارد می سازند؛ همچنین در پیدایش انحرافات اجتماعی و رفتارهای آسیب زا، کدام عوامل به عنوان عوامل پیدایش و زمینه ساز، می توانند موثر باشند.
در قلمرو سبک زندگی اسلامی باورهای ناشی از عدم شناخت یا به کار نگرفتن عقل و تقلید کورکورانه از اندیشه ها و عقاید کفر آمیز دیگران با اساس سبک زندگی اسلامی منافات دارد؛ از این رو با توجه به اهمیت این مسئله در نوشتار حاضر به موضوع زمینه های خرافه گویی و راهکار های مقابله با آن می پردازیم.
معنای خرافه
خرافات جمع خرافه و در عربی به معنای سخن خوشی است که پایه دروغ دارد[۱] و در فارسی به معنای سخنان بیهوده و پریشان که خوشایند باشند و نیز کلام باطل و افسانه که اصل ندارد، به کار رفته است.[۲]
خرافه در اصطلاح عبارت است از اعتقادات بی اساسی که با عقل و منطق و علم و واقعیت سازگاری نداشته باشد.[۳] با توجه به تعاریف می توان گفت خرافه عبارت از باور و گرایش به امور بی پایه و اساس که بهره ای از واقعیت ندارد و انجام برخی اعمال و رفتارها برای عینیت بخشیدن به آنهاست.
یکی از آسیب های فردی سبک زندگی اسلامی که زمینه رفتارهای انحرافی را فراهم می سازد، خرافه گرایی است که رنگ دین به خود می گیرد. دین اسلام از ابتدا با خرافه پرستی به مبارزه برخاسته و در صدد برآمده تا فکر بشر را از آلودگی ها و اوهام پاک و در جهت تعقل گرایی و حکمت و منطق هدایت کند.[۴]
شناخت زمینه های این گونه خرافه ها و درمان به موقع آنها و نیز اصلاح نگاه ها در جامعه اسلامی به منظور رهانیدن مسلمانان از خطرها و آسیب ها از اهمیت زیادی برخوردار است.
زمینه های خرافه گرایی
۱-توهم و خیال
ریشه اصلی خرافه گرایی در توهم، خیال و ظن است. خداوند در آیه ۱۳۸ سوره انعام، حرام و حلال ساختگی چهارپایان توسط مشرکان را به «بِزَعمِهِمْ» استناد می دهد که آن را به پندار تفسیر کرده اند.[۵] همچنین در آیات زیادی از قرآن، پیروی از ظن که موجب انحرافات فکری است، مورد نهی واقع شده است.[۶]
۲-جهل و نادانی
جهل اصلی ترین علت پذیرش و گسترش خرافات بوده است و ریشه بسیاری از خرافات در گذشته و حال، جهل و نادانی است. بر اساس آیات قرآن انواع و اقسام بت پرستی – که از بزرگ ترین خرافات و عقاید موهوم است – ناشی از جهل و نادانی است.[۷]
۳-پیروی ناآگاهانه از گذشتگان
خداوند متعال از پیروی و دنباله روی جاهلانه و بدون تفکر از راه و روش گذشتگان نهی کرده است و ملاک صحت و درستی عمل را پذیرش نیاکان و گذشتگان ندانسته است؛ زیرا چه بسا پدران و نیاکان راه اشتباه و غلط را پیموده اند و پیروی و همراهی ما با آنها خطا و اشتباهی بزرگ به شمار می آید.[۸]
قرآن کریم در این باره می فرماید: «و چون به ایشان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده، پیروی کنید، می گویند: نه، ما تنها آن را پیروی می کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم. آیا اگر پدران ایشان عقل نمی داشتند و هیچ چیز نمی فهمیدند و راه به جایی نمی بردند، باز هم پیروی شان می کردند.»[۹]
۴-پذیرش بدون دلیل از زمینه های خرافه گویی
قرآن کریم بر پذیرش اعتقادات بر اساس برهان و دلیل تاکید کرده است. از آنجا که محتوای آیات قرآن غنی و قوی است، سعی دارد با مخالفان خود نیز برخوردی علمی داشته باشد.[۱۰]
مشرکان معتقد بودند بتان نمادهایی از فرشتگان در آسمان اند و آنها را بدان سبب تقدیس می کردند که وسیله نزدیکی ایشان به آن فرشتگان بوده باشند تا این فرشتگان شفیعان آنان در نزد خدا شوند؛[۱۱]
از این رو قرآن به باطل بودن اندیشه های مشرکان می پردازد و درباره نام های محض و بدون مسمی که هیچ اعتبار و پشتوانه ای از حق و واقع ندارند و جز بر پایه اوهام و گمان ها به چیزی دیگر از علم و حق متکی نیستند می فرماید: «اینها نیست مگر نام هایی که خود و پدرانتان بر روی چیزها گذاشته اید و خدا دلیل درست بودنی برای آنها فرو نفرستاده است».[۱۲]
راهکارهای مقابله با خرافات
در قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) راهکارهایی برای مقابله با خرافات بیان شده است که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:
۱-تفکر و اندیشه ورزی
اندیشه و تفکر یکی از مقدس ترین سرمایه های انسان و از ویژگی های بارز اوست که وی را از انواع حیوان ممتاز می سازد. انسان موجودی عاقل و متفکر است که قدرت دارد در مسائل مختلف بیندیشد. عقل ابزاری است که به واسطه آن می تواند آینده روشنی را برای خویش ترسیم نموده، سرنوشت خوب و درستی را برای خود بیافریند.
در حقیقت کمال و رشد انسان به میزان تفکر او بستگی دارد. تعقل و تفکر ناشی از استعداد فطری و ذاتی بشر است و انسان می تواند در هر مسئله ای که استعداد آن را دارد فکر کند و از راه علمی و استدلال عقلی آن مسئله را بشناسد.
آموزه های قرآن و اهل بیت (ع) به موضوع تفکر و اندیشه ورزی اهتمام زیادی دارند و مسلمانان را به آن دعوت می کنند.
قرآن کریم در آیات فراوانی به موضوعات مختلفی چون تفکر در آفرینش انسان، جهان و کیفیت خلقت آنها، تفکر در نفع و ضرر، تفکر در اهمیت علم و دانش و دوری از جهل و نادانی، اندیشه در تسخیر آسمان و زمین توسط انسان، تفکر درباره دنیا و آخرت، اندیشه در قدرت الهی، تفکر در فلسفه حرمت برخی چیزها، تاکید بر تفکر سازنده و صحیح، دوری از تفکر باطل و ویرانگر و آثار تفکر اشاره کرده است.[۱۳]
در آموزه های اهل بیت (ع) از اندیشه و تفکر به جهت اهمیتی که دارد، به بزرگ ترین و مهم ترین عبادت ها یاد شده است. ایمان کامل و حقیقی ایمانی است که به وسیله تدبر و تعقل صحیح به دور از هر گونه تاثیر پذیری از عوامل خارجی نظیر عادات و رسوم و تقلیدها بنا شده باشد. امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: «ساعتی کوتاه اندیشه کردن بهتر از عبادت طولانی است.»[۱۴]
در برخی از روایات از تفکر به عنوان حیات دل و بصیرت و بینایی یاد شده است. امیرالمومنین (ع) می فرماید: «فکر کن تا بصیرت و آگاهی یابی».[۱۵] همچنین می فرماید: «کسی که اندیشه ندارد، بصیرت و آگاهی ندارد».[۱۶]
در بعضی روایات از تفکر و اندیشه به عنوان آینه روشنی یاد شده که کردار خوب و بد انسان را می نمایاند. امام علی (ع) در این باره فرموده اند: «اندیشه آیینه روشنی است».[۱۷] نیز می فرماید: «اندیشیدن مرد آیینه ای است که کارهای خوب و بد او را برایش نشان می دهد».[۱۸]
در روایاتی اندیشیدن به عنوان عاملی برای هدایت و رشد و کمال انسان توصیف گشته است. امام علی (ع) در این زمینه می فرماید: «اندیشه انسان را به سوی رشد و کمال هدایت می کند».[۱۹] نیز فرموده اند: «اندیشیدن راه تکامل است».[۲۰]
امام موسی کاظم (ع) نیز در این باره می فرماید: «برای هر چیزی راهنمایی است و راهنمای عقل، اندیشیدن است».[۲۱] نیز در روایتی می فرماید: «قبل از اراده هر کاری اندیشه کن».[۲۲] همچنین در روایت دیگری می فرماید: «وقتی فکر و اندیشه را سرلوحه تمام کارهایت قرار دادی، عاقبت و نتیجه کارهایت خوب خواهد بود».[۲۳]
پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «هیچ عملی برتر از اندیشه کردن نیست».[۲۴] آن حضرت در جای دیگر می فرماید: «یک ساعت اندیشیدن بر شصت سال عبادت برتری دارد».[۲۵]
این روایات دلیل روشنی بر مبارزه آن حضرت با خرافات است؛ بنابراین پیامبر اکرم (ص) از انسان ها می خواهد در پرتو فکر، از آسیب اوهام و خرافات در امان بمانند.
۲-مبارزه متفکران با خرافات
یکی از وظایف مهم دانشمندان اسلامی مبارزه با خرافات و امور ساختگی و همچنین بیان تفاوت میان خرافه و واقعیت است تا مردم دین خدا را جامع و کامل بیابند و بدان عمل کنند، دانشمندان فرهیخته تنها به نجات خود بسنده نمی کنند بلکه دیگران را نیز آگاه می کنند و خطری را که از ناحیه اهل باطل و نادانان به وجود می آید، برطرف می سازند.
مبارزه با عقاید موهوم، خرافات و رسوم جاهلی یکی از راه های مبارزه با خرافات است. رسول اکرم (ص) وقتی معاذ بن جبل را به یمن اعزام نمود به او چنین دستور داد: «ای معاذ! آثار جاهلیت و افکار و عقاید خرافی را از میان مردم نابود کن؛ کوچک و بزرگ سنن اسلام را که همان دعوت به تفکر و تعقل است، احیا کن.»[۲۶]
پیامبر اکرم (ص) در این زمینه می فرماید: «در هر نسلی از امت من، عادلی از اهل بیت من وجود دارد که دین را از تحریف غالیان و ادعاهای دروغ اهل باطل و تاویل و تفسیر ناروای جاهلان پاس می دارد».[۲۷]
چنانچه عالمی به وظیفه خودش عمل نکند، مورد لعن خداوند قرار می گیرد؛ چنان که رسول اکرم (ص) فرموده اند: «چون بدعت ها در امت من پدید آید، بر عالم است که علم خود را آشکار کند. پس هر کس چنین نکند لعنت خدا بر او باد».[۲۸]
۳-مستندگویی
برای مبارزه با مطالب خرافی باید به منابع و مدارک مطمئن و مورد اعتماد مراجعه کرد و انسان نباید هیچ موضوعی را بدون داشتن دلیل کافی و سند و مدرک معتبر بپذیرد.
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «و از باورها، گفتارها و رفتارهایی که به آنها علم نداری پیروی نکن؛ زیرا گوش و چشم و دل از همه اینها بازخواست می شود که آیا آنچه دریافته بودند، علم بود یا شک و تردید به همراه داشت»؛[۲۹] همچنین در آیه ۵۹ سوره نساء می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوالامر خویش فرمان برید و چون در امری اختلاف کردید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، به خدا و پیامبر (ص) رجوع کنید. در این خیر شماست و سرانجامی بهتر دارد».[۳۰]
از رسول اکرم (ص) روایت شده است: «هیچ گفتاری بدون عمل ارزش واقعی خود را ندارد، هیچ گفتار و عملی بدون نیت و هیچ گفتار و عمل و نیتی ارزش واقعی خود را ندارد مگر آنکه با سنت مطابقت داشته باشد و بر آن منطبق گردد».[۳۱]
بر اساس آموزه های اسلامی، سخنی مورد پذیرش است که مورد تایید و مستند به قرآن کریم و احادیث اهل بیت (ع) باشد و از پذیرش اموری مانند خرافات که مبتنی بر وهم و خیال و بدون استناد به شرع است باید دوری کرد.
نتیجه گیری
خرافه به معنای اعتقادات بی اساسی است که با عقل، منطق، علم و واقعیت سازگاری نداشته باشد. دین اسلام با خرافه پرستی به مبارزه برخاسته و در صدد برآمده تا فکر بشر را در جهت تعقل گرایی و منطق هدایت کند. قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع)، توهم و خیال، جهل و نادانی، پیروی ناآگاهانه از گذشتگان و پذیرش بدون دلیل را، زمینه های خرافه گرایی معرفی می کنند و از طرفی، تفکر و اندیشه ورزی، مبارزه متفکران با خرافات و مستندگویی نیز از جمله راهکارهای مقابله با خرافه گویی بیان شده است.
پی نوشت ها
[۱] . ابن منظور، لسان العرب؛ ج۹، ص۶۶، «خرف».
[۲] . دهخدا؛ لغت نامه، ج۶، ص۸۴۶۲.
[۳] . صدر حاج سید جوادی، دائره المعارف تشیع؛ ج ۷، ص ۱۰۷.
[۴] . «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبی …. یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغلَالَ الَّتِی کانت علیهم…» اعراف: ۱۵۷.
[۵] . «وَ قَالُوا هَذِهِ أَنْعَامَ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لَا یَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَ أَنْعَامُ لَا یَذْکُرُونَ اسْم الله عَلَیْهَا افْتِرَاء عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِمْ بِمَا کَانُوا یَفْتَرُونَ» انعام: ۱۳۸. مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۵۵.
[۶] . «و ما یتبع أکثرهم إلا ظنا إنَّ الظن لا یغنى مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ» یونس: ۳۶. نیز ر.ک: حجرات: ۱۲. نجم: ۲۳.
[۷] . «و جاوزنا بنی إسرائیل البحر فأتوا على قوم یعکفُونَ على أَصْنَام لَهُم قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَل لنا إلها کما لهم آلهه قَالَ إِنَّکُمْ قَوْم تَجْهَلُونَ» اعراف: ۱۳۸.
[۸] . ر.ک: زخرف: ۲۱ و ۲۲. اعراف: ۷۰ و ۱۷۳. هود: ۶۲ و ۸۷.
[۹] . «و إذا قیل لهم اتَّبعوا ما أنزل الله قَالُوا بَلْ نتَّبِعْ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا و لا یهتدون» بقره: ۱۷۰.
[۱۰] . «ادْعُ إلى سبیل رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جَادِلْهُم بالتی هی أَحْسَنُ …» نحل: ۱۲۵.
[۱۱] . «وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أولیاء ما نَعْبُدُهُمْ إِلا لِیُقَرِّبُونَا إلَى اللهِ زُلفی…» زمر: ۳.
[۱۲] . «إن هی إلا أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوها أَنتُم و آبَاؤُکُمْ ما أَنزَلَ الله بها مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَ مَا تَهْوَى الْأَنْفُس وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الهُدى» نجم: ۲۳.
[۱۳] . «أ و لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللهُ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُون» روم: ۸. نیز ر.ک: آل عمران: ۱۹۱، انعام: ۵۰.
[۱۴] . «فکر سَاعَهٍ قَصِیرَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَهٍ طویلهٍ» لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ص۳۵۸.
[۱۵] . «اَفکِر تستبصر» لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ص ۷۵.
[۱۶] . «لا بصیره لمن لا فکر له» لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ص ۵۳۹.
[۱۷] . «الفکر مراه صافیه» ابن شعبه حرانی، تحف العقول: ص ۲۰۲.
[۱۸] . «فکر المرء مرآه تریه حُسن عَمله من قُبحه» لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ص۳۵۷.
[۱۹] . «الفکر یهدى الى الرشاد» تمیمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم؛ ص۵۷.
[۲۰] . «الفِکر رُشد» لیثى، عیون الحکم و المواعظ، ص۳۷.
[۲۱] . «إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ دَلِیلا و دلیل العقل التفکر» تبریزی، الهدایا لشیعه ائمه الهدی؛ ج۱، ص ۲۱۳.
[۲۲] . «تَفَکَر قبل أن تعزم» لیثى، عیون الحکم و المواعظ؛ ص ۲۰۲.
[۲۳] . «إِذَا لَوحْتَ الْفِکْرَ فِی أَفْعَالِکَ حَسَنَتْ عَوَاقِبُکَ فِی کُلِّ أَمْر» نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۰۸.
[۲۴] . «لا عمل أفضل من التفکر» شعیری؛ جامع الاخبار، ص۱۸۵.
[۲۵] . «تفکر ساعه خیر من عباده سبعین سنه» تبریزى، الهدایا لشیعه ائمه الهدی، ج۱، ص۲۰۷.
[۲۶] . سبحانی، فرازهایی از تاریخ اسلام، ص۲۱.
[۲۷] . جَعْفَرٌ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (ع) أَنَّ النَّبی (ص) قَالَ: «إِنَّ فِی کُلِّ خَلَفٍ مِنْ أُمَّتِی عَدْلًا مِنْ أَهْلِ یتی ینفى عَنْ هَذَا الدِّینِ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ وَ إِنَّ أَئِمَّتکُمْ قادَتْکُمْ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَانظُرُوا بِمَنْ تَقْتَدُونَ فِی دِینِکُمْ وَ صَلَاتِکُمْ» ابن بابویه؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۲۱.
[۲۸] . قال رسول الله (ص): «إذا ظهرت البدع فی أُمَّتِى فَلْیُظهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اللَّه» کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴.
[۲۹] . «وَ لا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» اسراء: ۳۶.
[۳۰] . «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولى الأمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إلى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا» نساء: ۵۹.
[۳۱] . قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): «لَا قَوْلَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ لَا قَوْلَ وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنیهٍ وَ لَا قَوْلَ وَ لَا عَمَلَ وَ لَا نِیَّهَ إِلَّا بإصابه السنه» کلینی، الکافی، ج۱، ص۷۰.
منابع
- قرآن کریم.
- این بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، مصحح: علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۷ق.
- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، محقق و مصحح: علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چ۳، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق.
- تبریزی، محمد بن مجذوب، الهدایا لشیعه ائمه الهدی (شرح اصول کافی)، محقق: محمدحسین هدایتی و غلامحسین قیصری ها، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۹ق.
- تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، مصحح: سیدمحمد رجایی، قم، دارالکتب الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷.
- سبحانی، جعفر، فراز هایی از تاریخ اسلام، تهران، مشعر، ۱۳۷۳ش.
- شعیری، محمد بن محمد؛ جامع الخبار، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۴۰۶ق.
- صدر حاج سید جوادی، دائره المعارف تشیع؛ تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۷۳ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، مصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
- لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴.
- نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ تحقیق موسسه آل البیت (ع)، قم، موسسه آل البیت (ع)، ۱۴۰۸ق.
اقتباس از کتاب آسیب شناسی سبک زندگی فردی بر اساس آموزه های قرآن و اهل بیت (ع)، محمد سحرخوان، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ص ۲۸ الی ۳۵.