- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای فرد متظاهر و ریاکار چهار علامت برمیشمرند: هنگام تنهایی کسل، و در جمع، با نشاط است؛ هنگامیکه او را مدح کنند، بر عملش میافزاید و در غیر این هنگام، از عملش میکاهد. طبق این روایت، خلل در کیفیت و کمیت، نتیجهی بارز ریاست است و خودِ ریا نیز، چه بسا معلول تربیت تحمیلی باشد.
یکی از مکانیسمهای سازش در خانوادههایی که بر اعمال قدرت زیاد تکیه میکنند، این است که فرزندن با چرب زبانی و چاپلوسی، پدر و مادر را بیشتر به خود علاقه مند میکنند، خود را عزیز خانواده قرار میدهند و از این طریق به خواستهی خویش میرسند. این حالت باعث میشود تا والدین به فرزند پاداش دهند و از تنبیه او صرف نظر کنند، در حالی که فرزند کاری را انجام میدهد که خودش میخواهد و با زبان بازی و دورویی، به ظاهر، خود را مطیع والدین نشان میدهد.
این حالت برای فرزندان از چند جهت نامناسب است: اولاً، فرزند خود پندارهی مثبتی ندارد و دائم از ناامنی روانی اش سخن میگوید و معترض است که چرا برای رسیدن به سازگاری، این قدر باید نقش بازی کرد و به چه قیمتی من باید از تنبیه شدن فاصله بگیریم؛ ثانیاً به مرور این حالت در او ملکه میشود، دارای طبع ثانویهی منفی میشود و در برابر دیگران نیز چنین حالتی دارد؛ ثالثاً، در میان گروه همسال خود، به منزلهی آدمیدورو مورد تنفر قرار میگیرد، با سوء ظن اطرافیان رو به رو میشود و همواره همسالان، او را فردی مکار و حیله گیر میدانند.
۱۲- انزوا و خیالبافی
هرگاه فرزندان نتوانند از طریق ارتباط و گفت و گو، سازگاری خود با والدین را ابراز کنند و خانواده تنبیهگر باشند و کسب پاداش در این فضا مشکل باشد، آنها به انزوا کشیده میشوند و در خود فرو میروند.
این حالت باعث میشود فرزند به خیال پردازی رو آورد، از رویارویی با واقعیتها و هماهنگی با آنها فاصله گیرد و همه لذت خود را در آرزوهای دور و دراز و پندارهای واهی جستوجو کند؛ زیرا آن قدر واقعیت برای او ناملموس و نامأنوس است که حضور آن را بسیار دردناک تحلیل میکند و قادر به پذیرش آن نیست.
او نمیتواند با واقعیات روبه رو شود، آنها را بررسی کند، آثار و پیامدهای آن را بشناسد و با جا به جا کردن عوامل و اوضاع، خود را با واقعیات همراه کند تا از پیچیدگی و شدت حوادث بکاهد آرامشی نسبی کسب کند. بالاترین هنر او، فرار از واقعیتها و پاک کردن صورت مسئله است.
البته بیشک در موارد ویژه ای یکی از بهترین مهارت ها، فرار از عامل آسیبزا است که انسان را از آفات دور نگه میدارد، اما چنانچه فرد در همهی مراحل زندگی این گونه رفتار کند، دیگر مهارت او به حساب نمیآید و او را از امتیازات جوامع، دور نگه میدارد.
چنین افرادی در رفتارهایی همانند فرو رفتن در خیال، فکر کردنهای بلند مدت، کنارهگیری از فعالیتهای اجتماعی، افسردگی، انتخاب رفتارهایی خنثا یا دارای ارزشهای اجتماعی منفی، بازگشت به حالتهای دوران بچگی، گوش کردن نوار و سی دی به شکل افراطی، تماشای بیش از اندازهی تلویزیون، رو آوردن زیاده از حد به بازیهای رایانهای و بازیهای تک نفره، خواندن کتابهای عجیب و غربی و نگاههای خیره به اطرافیان، خود را نشان میدهد.
راهکارهای مقابله با آسیبها
برای پیشگیری از آثار مخرب تربیتِ آمیخته با اکراه و تحمیل، لازم است به این راهکارها توجه کنیم:
۱- رعایت تدریج و پرهیز از شتابزدگی
فرایند تربیت، مستمر و تدریجی است و نمیتوان بدون در نظر داشتن موقعیت مناسب، برنامه ی تربیتی ویژهای را به صورت شتابزده اجرا کرد. این حقیقت نه فقط درباره ی کودکان، که درباره ی بزرگسالان نیز صادق است. و نه تنها درباره ی انسانهای عادی، بلکه در تربیت اولیای خدا نیز رعایت شده است تا آنجا که خداوند متعال، رسول گرامی خود را از عجله کردن هنگام دریافت وحی باز میداشت.
البته رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دلیل عشق و علاقه ی فراوان و با انگیزه ی مقدس ابلاغ کلام الهی، هنگام نزول وحی، شوری ویژه داشت که سبب میشد برای دریافت وحی عجله کند،(۱) ولی از آنجا که نفس عجله کردن گاه مشکلاتی پدید میآورد خداوند فرمود: «و لاَ تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ؛(۲) پیش از آنکه وحی قرآن تمام شود، درباره ی آن عجله مکن».
همچنین خداوند متعال هنگامی که در تربیت اخلاقی مسلمانان میخواهد آنان را از شراب خواری و قماربازی منع کند، بدون شتاب زدگی و با نازل کردن آیات قرآن در چندین مرحله، به تدریج آنان را با این احکام شرعی آشنا و به عمل به این احکام، ترغیب میکند.(۳)
بنابراین، اگر به کودکان اجازه دهیم برای کشف مطلبی که سه روز وقت لازم دارد، به همان اندازه وقت صرف کنند، به شتاب رشد فکری آنان بیشتر کمک کرده ایم تا اینکه بخواهیم همان مطلب را در مدت کمتری به آنها یاد دهیم. این سرعت شتاب زا، نه تنها به یادگیری معنادار و تربیت درونی کمکی نمیکند، بلکه خود موجب کندی یا توقف نیز میشود.(۴)
یکی از صاحب نظران تربیت میگوید: این مسئله را از گنجشک بیاموزید. بچه ی گنجشک وقتی پر در میآورد، همان روز نمیپرد؛ بلکه مادر، او را به تدریج آموزش پرواز میدهد. در مرحله ی اول، او را به اندازه ی یک متر به پرواز در میآورد، دوباره خود به پایین میپرد. باز مادر دو متر پایینتر میپرد و جوجه تلاش میکند که خود را به مادر برساند؛ به این صورت، جوجه گام به گام مهارت پرواز را به دست میآورد.(۵)
البته گفتنی است که نباید موضوع تدریج و پرهیز از شتاب زدگی در تربیت اخلاقی را با کندی و از دست دادن فرصتها خلط کرد. سرعت در تربیت به این معناست که بدون فوت وقت، مراحل تربیتی را که با تخصص و کارشناسی تعیین شده است، اجرا کنیم و کمترین لحظهها را هدر ندهیم.
امیرالمومنین (علیه السلام) در کلامی کوتاه، مالک اشتر را از افتادن در ورطه ی افراط( عجله) یا تفریط(کندی و از دست دادن فرصت ها) باز داشته و به پیمودن طریق وسط(سرعت بدون شتاب زدگی) توصیه کرده اند: «ایاک و العجله بالامور قبل اوانها و التساقط فیها عند امکانها؛(۶) از عجله کردن درباره ی کارهایی که وقتشان نرسیده، یا سستی در کارهایی که امکان عمل آن فراهم شده، بر حذر باش».
۲- تبیین و روشنگری
به همان میزان که اکراه، اجبار، تحکم و تحمیل، بیرغبتی و گریز فرزندان را در پی دارد، تبیین موضوع و روشنگری درباره ی دلیل و فلسفه ی آن، رغبت و علاقه ی آنها را به محتوا و پیام تربیت اخلاقی در پی خواهد داشت. آن گاه که متربی از علت و دلیل تکلیف آگاه نیست، آن را تحمیلی دانسته، به گونهای از زیر بار آن شانه خالی میکند، ولی آن گاه که به حکمت و اسرار آن پی میبرد، بدون نیاز به تأکید و الزام، آن را میپذیرد.
در قرآن کریم موضوع تبیین و روشنگری از چنان جایگاه تربیتی برخوردار است که خداوند متعال در آیات متعددی، تبیین آیات را زمینهای برای ایجاد تقوا(کذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ)(۷)، تفکر(کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ)(۸)، تذکر(وَ یُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ)(۹)، تعقل( کذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ)(۱۰)، تشکر(کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)(۱۱)، و هدایت(کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ)(۱۲) معرفی کرده است.
موضوع تبیین علتها و روشنگری، چنان جایگاهی در دین مبین اسلام دارد که محدث بزرگوار، شیخ صدوق(رحمه الله)، کتابی قطور مشتمل بر روایات مربوط به علتهای احکام و وظایف دینی منتشر کرده است. در تربیت اخلاقی نسل کنونی نیز، اگر به جای تحکم و اجبار در رعایت مسائل اخلاقی همچون پوشش، نگاه، روابط با نامحرم و … به تبیین دقیق موضوع و علل و پیامدهای آن پرداخته شود، به جای ابتلا به عوارض تربیت تحمیلی، از نتایج ارزشمند تربیت خودجوش، درونی، ریشهدار و غیر وابسته به عوامل بیرونی، بهرهمند خواهیم شد.
۳- تغافل و بیاعتنایی
همچنان که در بحث «نمودها و جلوهها» گذشت، برخی مربیان نظارت مستمر و جدی بر اعمال و رفتار متربی را لازمه ی تربیت صحیح میدانند و بر این باورند که باید خطاها و لغزشهای او را بلافاصله به رُخش کشید، حال آنکه نظارت مستقیم و تذکر دادن به خطاها، افزون بر آنکه عزت نفس متربی را متزلزل میکند، او را به تظاهر، مقاومت و … نیز وا میدارد.
مادر یکی از دانشجویان دختر، که از ارتباط او با مردی متأهل آگاه شده بود، شماره ی کیلومتر شمار وسیله ی نقلیه ی او را بررسی میکرد و هرگاه متوجه میشد دخترش مسافتی بیش از مسافت منزل تا دانشگاه را پیموده، میفهمید که به ملاقات آن مرد رفته است؛ از این رو دخترش را توبیخ میکرد. دختر نیز که از شگرد مادر آگاه شده بود، وسیله ی نقلیه را در نقطه ی معیّنی پارک میکرد و بقیه ی مسافت را تا وعده گاه شیطانی با تاکسی میپیمود! این امر نشاندهنده ی آن است که نظارت آشکار و گسترده، نقش مؤثری در تغییر رفتار نامطلوب فرد ندارد. به همین دلیل، روش تغافل یکی از روشهای مؤثر تربیتی است و موجب میشود مربی بتواند با استفاده از روشهای غیر مستقیم، متربی را از اعمال ناشایست باز دارد و به رفتارهای مطلوب ترغیب کند. در مثالی که یاد شد، مادر دختر میتواند خود را درباره ی این موضوع نا آگاه نشان دهد و در رفتار و گفتار خود کمال اعتماد را به دخترش ابراز دارد. این ابراز اعتماد، افزون بر حفظ عزت و کرامت دختر، موجب میشود تا ارتباط صمیمانه ی او با مادر همچنان برقرار بماند. حفظ ارتباط مادر و فرزند، زمینه ی طرح سؤالاتی دختر را به پیامدهای این ارتباط متوجه سازد. برای مثال، مادر میتواند با لحنی صمیمانه و عاری از هر نوع تحکم، بپرسد:
آیا قصد تو ازدواج با مردی همسردار است؟
اگر چنین قصدی داری، چه تصویری از آینده ی زندگی مشترک و اختلافات با او و همسرش خواهی داشت؟
اگر به قصد ازدواج با او دیدار نمیکنی، فکر نمیکنی که این ارتباط زمینه ی علاقه و دل بستگی تو به او را ایجاد کند؟
گمان نمیکنی که این دل بستگی، برای ازدواج تو مشکل ساز شود و خواستگاران مناسب خود را از دست بدهی؟
تصور نمیکنی که این علاقه، زندگی خانوادگی تو با فردی دیگر را تحت الشعاع قرار دهد؟ و …
مسلّماً چنین دختری، طرح این پرسشهای مادر را محبت و دل سوزی او به شمار میآورد و با تاّمل درباره ی آنها، امید به اینکه او از درون، خودش به جواب مناسب برسد و این رفتار را ترک کند، افزایش مییابد.
۴- تشویق رفتار صحیح
آن گاه که فرزند، رفتاری صحیح و متفاوت با رفتارهای نامطلوب پیشین انجام میدهد، میتوان با تشویق آن رفتار، نظر وی را به رفتار مطلوب جلب کرد و به گونهای آزادانه و غیر تحمیلی، او را به سوی رفتار مطلوب برانگیخت.
امام علی (علیه السلام) در روایتی، به نقش بازدارندگی این نوع تشویق اشاره میکنند: «گنهگار را با پاداش دادن به نیکوکار، [از کار زشت] باز دار».(۱۳)
نتیجه ی تحقیقات مادسن و دیگران که در مبحث پیامدها به آن توجه کردیم نیز نشان میدهد، آن گاه که معلم درباره ی بینظمی شاگردان و حرکات آنان از روی صندلی به اطراف کلاس، از خود بیتوجهی نشان میداد و در مقابل، شاگردانی را که سر جای نشسته و مشغول فعالیتهای کلاس بودند تشویق میکرد، بینظمی دانش آموزان به میزان بسیار کاهش مییافت.
امام علی (علیه السلام) در نامهای به مالک اشتر، اهمیت تشویق را در تقویت صفت اخلاقی شجاعت و درمان کسالت و سستی فرماندهان نظامی یادآور میشوند: «پی در پی سران سپاهت را تشویق کن و کارهای مهمی که انجام داده اند برشمار؛ زیرا یادآوری کارهای نیک آنها شجاعاتشان را به حرکت بیشتر وادار، و آنان را که در کار کندی میورزند، به کار تشویق میکند».(۱۴)
البته فراموش نکنیم که افراط در تشویق نیز ممکن است آسیبزا باشد، که در بخش «وابستگی به ارزشهای دیگران» بدان اشاره کردیم:
۵- تکرار متنوع و دلنشین
تکرار مطلب، عامل مهمی در یادگیری و عمل به مقتضای آن است. بر همین اساس، یکی از شیوههای مرسوم در تربیت، تکرار است. امام خمینی(ره) در تشریح دلیل تکرار قصههای قرآن میفرمایند: اینکه قصههای قرآنی مثل قصه ی آدم و موسی و ابراهیم (علیه السلام) و دیگر انبیاء مکرر ذکر شده برای همین نکته است که این کتاب، کتاب قصه و تاریخ نیست، بلکه کتاب سیر و سلوک الی الله و کتاب توحید، معارف، مواعظ و حکم است و در این امور، مطلوب تکرار است تا در نفوس قدسیه تأثیری کند و قلوب از آن موعظت گیرد.(۱۵)
در عین حال، این نکته حایز اهمیت است که اگر تکرار به صورت یک نواخت و ملالت آور صورت پذیرد، تداعی کننده ی نوعی تحمیل در متربی خواهد بود. فرزند، این گونه تکرار را به منزله ی فشار بیرونی تلقی میکند که میخواهد او را به سمت خواستههای والدین سوق دهد. بنابراین، لازم است پدر و مادر از شیوههایی متنوع و دل نشین برای تکرار و تأکید مطالب مهم خود استفاده کنند. از این رو، حضرت امام خمینی(رحمه الله) در ادامه ی مطلب پیشین فرموده اند.
به عبارت دیگر، کسی که بخواهد تربیت و تعلیم و انذار و تبشیر کند، باید مقصد خود را با عبارات مختلفه و بیانات متشتته، گاهی در ضمن قصه و حکایت و گاهی در ضمن تاریخ و نقل و گاهی به صراحت لهجه و گاهی به کنایت و امثال و رموز، تزریق کند تا نفوس مختلفه و قلوب متشتته هر یک بتوانند از آن استفاده کنند.(۱۶)
خداوند متعال نیز در قرآن کریم، تکرار مطالب را با تنوع و تغییر توأم ساخته و زمینه ی دل نشینی پیام و محتوا را فراهم ساخته است. تعبیر «صرفنا» در آیه ی: وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا(۱۷) گویای همین مطلب است؛ چرا که «صرف» به معنای باز گرداندن جهت چیزی، یا تغییر حالت آن است.(۱۸)
بنابراین، قرآن کریم برای تذکر به مردم، از آیات و مثالهای گوناگون و متنوعی بهره گرفته و هر چند همه ی آنها در یک جهت و دارای هدفی یگانه است، تنوع آنها، دل نشینی پیام را برای مخاطب به ارمغان میآورد.
در تربیت اخلاقی نیز والدین میتوانند با استفاده از شیوههای گوناگونی همچون پرسش، بیان تمثیلی، نقل داستان، استفاده از قالبهای هنری، موعظه، تشویق به مطالعه، بحث و گفتوگو و … پیام خود را به صورت مکرر و دلنشین به متربی ابلاغ کنند و به این ترتیب، پیام را از قالب و محتوای تحمیلی عاری سازند.
پینوشتها
۱- ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۱۳
۲- طه(۲۰)، ۱۱۴
۳- آیات ۶۷ نحل، ۲۱۹ بقره، ۴۳ نساء و ۹۰ و ۹۱ مائده، به ترتیب در همین زمینه نازل شده اند.
۴- عبدالعظیم کریمی، تربیت چه چیز نیست؟، ص ۱۰۹
۵- محی الدین حائری شیرازی، مثلها و پندها، ج ۶، ص ۳۰
۶- نهج البلاغه، نامه ی ۵۳
۷- بقره(۲)، ۱۸۷
۸- بقره(۲)، ۲۱۹
۹- بقره(۲)، ۲۲۱
۱۰- بقره(۲)، ۲۴۲
۱۱- مائده(۵)، ۸۹
۱۲- آل عمران(۳)، ۱۰۳
۱۳- قال علی (علیه السلام): ازجر المسیء بثواب المحسن(نهج البلاغه، حکمت ۱۷۷).
۱۴. قال علی (علیه السلام): و واصل فی حسن الثناء علیهم و تعدید ما ابلی ذوو البلاء منهم، فان کثره الذکر لحسن افعالهم تهز الشجاع و تحرض الناکل ان شاء الله (نهج البلاغه، نامه ی ۵۳).
۱۵. روح الله موسوی خمینی، آداب الصلوه، ص ۱۸۷.
۱۶. همان.
۱۷. اسراء (۱۷)، ۴۱.
۱۸. حسن مصطفوی التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ص ۳۲.
منبع: حسین زاده، علی؛ خانواده موفق: ارتباط والدین و فرزندان (۱۳۹۰)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله) و دانشگاه کاشان، چاپ اول.