- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
حضرت رقیه (سلام الله علیها) دختر اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، چهار یا سه سال پیش از واقعه کربلا (میان سال هاى ۵۷ و ۵۸ هجرى قمرى) در مدینه منوره متولد شد.
هنگامى که امام حسین (ع) از مدینه منوره هجرت کرد و به سوى مکه معظمه و از آن جا به کربلا روان گردید، این دختر چهارساله نیز بسان سایر فرزندان آن حضرت، در این سفر بزرگ حضور داشت و تمام رنج ها و سختى هاى ایام هجرت و دورى از وطن و ناملایمات زندگى را تحمل کرد.
حضرت رقیه (س) پس از شهادت امام حسین (ع) به همراه سایر بازماندگان واقعه کربلا، به اسارت سپاه یزید درآمد و از کربلا به کوفه و از کوفه به شام برده شد. پس از چند روز اقامت در شام و مشاهده سنگدلى هاى یزید و یزیدیان و تحمل سخت ترین ایام اسارت، در دمشق به شهادت رسید.
مادر حضرت رقیه (سلام الله علیها)
بر اساس نوشته های بعضی کتاب های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (س)، ام اسحاق است که پیش تر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (ع) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است. مادر حضرت رقیه (س) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار می آید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.
هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (س) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی، معرفی می کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (ع) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار می آید.
این مطلب از نظر تاریخ نویسان معاصر پذیرفته نشده؛ زیرا ایشان هنگام تولد امام سجاد (ع) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را ۲۳ سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال ۳۷ ق، دانسته اند. از این رو، امکان ندارد او مادر حضرت رقیه (س) باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مساله تنها در یک صورت قابل حل می باشد که بگوییم شاه زنان کسی غیر از بی بی شهربانو (س) مادر امام سجاد (ع) است.
تعداد دختران امام حسین (علیه السلام)
سه قول در این مسئله وجود دارد:
- دو دختر: شیخ مفید براى ایشان تنها دو تن را به عنوان دختران آن حضرت یاد کرده که آن دو نیز فاطمه و سکینه اند.[۱] عده اى[۲] هم با شیخ مفید موافقت کرده اند؛ ولى شیوه تاریخ نگارى ایشان بر اهل فن پوشیده نیست.
- سه دختر: در برخى از کتابها سه دختر براى آن حضرت ذکر شده است.
طبرى امامى مى نویسد: و له من البنات زینب، و سکینه و فاطمه[۳]؛ دختران او زینب و سکینه و فاطمه اند. ابن شهرآشوب[۴]، خصیبى[۵]، ابن خشّاب[۶]و شیخ محمد الصبّان، نیز چون او آورده اند.
- چهار دختر: شیخ کمال الدین محمد بن طلحه شافعى (م۶۵۲ ق)[۷] در کتاب مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول به وجود چهار دختر براى آن حضرت تصریح کرده و حتى بر آن، ادعاى شهرت نیز نموده است و مى نویسد:
کان له – أى للحسین(ع) – من الاولاد ذکور و اناث عشره، ستّه ذکور، و أربع اناث، فالذّکور: على الاکبر، علىّ الاوسط و هو سیدالعابدین…، و على الاصغر، محمد، عبداللّه و جعفر. فامّا علىّ الاکبر فانّه قاتل بین یدىّ أبیه حتّى قتل شهیداً. و امّا علىّ الاصغر جاءه سهم و هو طفل فقتله… و قیل: انّ عبداللّه ایضاً قتل مع ابیه شهیداً. و امّا البنات: فزینب، سکینه و فاطمه. هذا هوالمشهور، و قیل: بل کان له اربع بنین و بنتان، و الاوّل أشهر؛[۸]
آن حضرت داراى ده فرزند پسر و دختر بود که شش تن ایشان پسر و چهار تن دختر بودند. پسران عبارتاند از: على اکبر، على اوسط – که همان سیدالعابدین (ع) است – على اصغر، محمد، عبداللّه و جعفر. على اکبر در برابر چشم پدر به میدان جنگ رفت تا به شهادت رسید. على اصغر نیز در حالى که کودکى خردسال بود، تیر به او اصابت کرد و شهید شد… و گفته شده است که عبداللّه نیز با پدرش به شهادت رسید. و اما دختران عبارتاند از:
زینب، سکنیه و فاطمه؛ و این قول مشهور است. و گفته شده است که آن حضرت داراى چهار پسر و دو دختر بوده است، ولى قول اول مشهورتر است.
ابن صباغ مالکى نیز آن را نقل کرده و اداعای شهرت بر آن دارد؛ علامه اربلى نیز چون او آورده است.[۹]
طبق این قول که ادعاى شهرت بر آن شده است و عده اى از بزرگان تاریخ چون علامه اربلى در کشف الغمه و ابن صباغ مالکى در الفصول المهمه نیز آن را نقل کرده و رد نکرده اند، آن حضرت داراى چهار دختر بوده است که تنها به نام سه تن از ایشان تصریح شده است و نام چهارمین دختر مجهول مانده است.
از این رو، می توان گفت که چهارمین دختر امام (علیه السلام)، حضرت رقیه (سلام الله علیها) می باشد.
نقل شیخ عباس قمی (ره) در منتهی الآمال
در این جا مناسب است آن چه را که مرحوم شیخ عباس قمى (ره) در منتهى الآمال از کتاب «کامل بهایى» درباره این دختر خردسال امام حسین (ع) نقل کرده است، بیان کنیم؛ قدیمى ترین منبعى که در این زمینه در دست است، کتاب کامل بهایى اثر شیخ عمادالدین حسن بن على بن محمد بن على طبرى آملى است. عماد الدین طبرى نیز ماجرا را به نقل از کتاب «الحاویه» نقل مى کند که متاسفانه اثرى از این کتاب در دست نیست:
زنان خاندان نبوت در حالت اسیرى، حال مردانى که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران خود و دختران ایشان پوشیده مى داشتند و هر کودکى را وعده مى دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است و باز مى آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکى بود چهارساله، شبى از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین (ع) کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم.
سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحص کرد. خبر بردند که حال چنین است. آن لعین در حال گفت که بروند و سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست؛ آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.[۱۰]
از نقل طبرى استفاده می شود که امام حسین (ع) دخترى چهار ساله داشت که در فراق پدر، در شام پرپر گردید؛ ولى از نام او سخنى به میان نیامده است و تاریخ نگاران پس از او نیز این جریان جانگداز را با اختلافى اندک و برخى اضافات در کتاب هاى خود آورده اند:
علما و تاریخ نگاران
- ملاحسین کاشفى سبزوارى (م۹۱۰ق) در کتاب روضه الشهداء[۱۱] به نقل از کتاب کنزالغرائب.
- شیخ فخرالدین طریحى نجفى (م۱۰۸۵ق) در کتاب المنتخب.[۱۲]
- سید محمد على شاه عبدالعظمى (م۱۳۳۴ق.) در کتاب الایقاد[۱۳]
- شیخ محمد هاشم بن محمد على خراسانى (م۱۳۵۲ق) در کتاب منتخب التواریخ[۱۴]
- شیخ عباس قمى (م۱۳۵۹ق) در کتاب نفس المهموم[۱۵] و منتهى الآمال[۱۶]
- شیخ محمد مهدى حائرى مازندرانى در کتاب معالى السبطین[۱۷]
برخى از ایشان، نام حضرت رقیه (س) را نیز ذکر کردهاند.
شیخ محمد هاشم خراسانى
شیخ محمد هاشم خراسانى در ضمن شمارش بانوان اسیر مى گوید:
التاسعه: آن دخترى است که در خرابه شام از دنیا رحلت فرموده، و شاید اسم شریفش حضرت رقیه (س) بوده و از صبایاى خود حضرت سیدالشهدا (ع) بوده؛ چون مزارى که در خرابه شام است، منسوب است به این مخدره، و معروف است به مزار حضرت رقیه (س).[۱۸]
سید محمدعلى شاه عبدالعظیمى و ذکر نام و سن حضرت رقیه (سلام الله علیها)
سید محمدعلى شاه عبدالعظیمى در الایقاد آورده است:
امام حسین (ع) را دخترى بود کودک که مورد علاقه وى بود و او نیز به پدر عشق مى ورزید. گفته شده است که نام وى حضرت رقیه (س) و عمر وى سه سال بود. او که با اسیران در شام به سر مى برد، در فراق پدر شبانه روز گریه مى کرد و به او مى گفتند که پدرت در سفر است. تا آن گاه که شبى او را در خواب دید.
وقتى که بیدار شد، به گریه شدیدى افتاد و مى گفت: پدرم را و نور چشمانم را بیاورید! اهلبیت( ع) هرچه کردند که او را آرام کنند، اثرى نبخشید، و بر گریه و زارى او اضافه گردید و در اثر گریه او، غم و اندوه اهل بیت شعله ور گردید، و آنان نیز به گریه افتادند. بر صورت خود زده و خاک بر سر خود ریخته و موها را پریشان ساختند.
صداى ناله و گریه از هر سو برخاست، یزید ناله و گریه ایشان را شنید و گفت: چه خبر شده است؟ به او گفتند که دختر کوچک حسین، پدر را در خواب دیده است، از خواب برخاسته و او را طلب مى کند و گریه و فریاد برآورده است. یزید گفت: سر پدر را برایش ببرند و در برابرش قرار دهید تا آرام گیرد! چنان کردند و سر بریده را در حالى که در میان طبقى سر پوشیده نهاده بودند، در برابر وى قرار دادند.
او که طبق را دید (فکر کرد برایش غذایى آورده اند) گفت: من پدرم را مى خواهم، نه غذا! گفتند: پدرت در آنجاست. پارچه را از روى آن برداشت، سرى را دید. گفت: این سر از آن کیست؟ گفتند: سر پدر تو است. سر را برداشت و به سینه اش چسباند و گفت: پدرم! چه کسى تو را با خون سرت خضاب کرد؟ بابا! چه کسى رگهایت را برید؟ پدرم! چه کسى مرا در کودکى یتیم ساخت؟
آنگاه لبها را بر لبهاى پدر نهاد و گریه سر داد، تا از حال رفت. وقتى او را تکان دادند، دیدند که قالب تهى کرده است و جان به جان آفرین تسلیم نموده است. ناله هاى اهل بیت (ع) از هر سو به آسمان برخاست… .[۱۹]
سید شاه عبدالعظیمى آن را از کتاب عوالم و همین مضمون را شیخ طریحى و به نقل از او شیخ مهدى مازندرانى آورده است. گرچه چنین مطلبى در عوالم بحرانى یافت نشد، ولى ممکن است مقصود از عوالم کتاب دیگرى باشد.
سخنان حضرت رقیه (سلام الله علیها) با پدر
در برخى از کتاب ها، نقل شده که دختر چهار ساله امام حسین (علیه السلام) با سر بریده پدر عزیزش چنین سخن می گفت: پدر جان! چه کسى تو را با خونت خضاب کرده است؟ پدر جان! چه کسى رگ هاى گردنت را بریده؟ پدر جان! چه کسى مرا در کودکى یتیم کرده است؟ اى پدر! چه کسى از یتیم نگه دارى کند تا بزرگ شود؟ اى پدر جان! چه کسى به فریاد این زنان بدون پوشش می رسد؟ اى پدر! چه کسى دادرسى این زنان اسیر را می کند؟
پدر جان! چه کسى نظر مرحمتى به سوى این چشم هاى گریان ما می کند؟ اى پدر! کى به این زنان بى صاحب و غریب توجه خواهید کرد؟ پدر جان! ما پس از تو کسى را نداریم. داد از غریبى و بی کسى؛ اى پدر! کاش من فداى تو شده و عوض تو مرا کشته بودند. پدر جان! کاش پیش از این کور شده و تو را به این حال مشاهده نکرده بودم. اى پدر جان! کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد.[۲۰]
شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها)
زن غسال، مشغول غسل دادن کودک امام حسین (علیه السلام) بود. ولى ناگهان دست از کار کشید. رو به حضرت زینب (سلام الله علیها) کرد و گفت: اى بانوى بزرگوار! تو از حال این کودک آگاهى. او بر اثر کدام بیمارى از دنیا رفته است؟
حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود: چرا چنین سوالى را می پرسى؟ مگر در بدن او جراحتى دیده می شود؟
زن غسال گفت: تمام اندام این دختر کبود است. این کبودى، علامت کسالت مخصوصى می باشد.
حضرت زینب (سلام الله علیها) با چشمان گریان فرمود: اى زن غساله! این کودک هیچ گونه مریضى نداشت. این لکه هاى کبود و پوست نیلگون، اثر تازیانه های دشمن است که در راه کوفه و شام به او می زدند.
از این که وفات حضرت رقیه (س) در ماه صفر سال ۶۱ هجرى قمرى واقع شده است، تردیدى در آن نیست. ولى در این که چه روزى از ماه صفر بوده است، اختلاف وجود دارد.
معروف است که حضرت رقیه (س) در خرابه شام از دنیا رفت. مزار این مخدره در حال حاضر در یک بازارچه قدیمى در دمشق کمى دور از مسجد اموى قرارگرفته است و عاشقان حرم آل الله به زیارتش مى شتابند.[۲۱] شیعیان و عاشقان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، شب و روز سوم محرم را به روضه و عزاداری حضرت رقیه (س) اختصاص می دهند.
پی نوشت ها
[۱] . الارشاد، ج ۲، ص۱۳۵؛ کشف الغمه، ج۲، ص۲۴۹؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص۳۲۸؛ عوالم (امام حسین)، ص ۶۳۷.
[۲] . تاج الموالید (چاپ شده در المجموعه النفیسه)، ص ۳۴؛ حافظ عبدالعزیز بن الاخضر (م ۶۱۱ ق) بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۳۱.
[۳] . دلائل الامامه، ص ۱۸۱.
[۴] . المناقب آل ابىطالب (ع)، ج ۴، ص ۷۷.
[۵] . الهدایه الکبرى، ص ۲۰۲.
[۶] . کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۹.
[۷] . اسعاف الراغبین (چاپ شده به همراه نورالابصار)، ص ۱۹۵؛ احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۴۵۱.
[۸] . مناقب السؤول فى مناقب آل الرسول، ج ۲، ص ۶۹.
[۹] . الفصول المهمه، ص ۱۹۹.
[۱۰] . منتهى الآمال (شیخ عباس قمى)، ج۱، ص ۴۳۷.
[۱۱] . روضه الشهداء، ص ۴۸۴.
[۱۲] . المنتخب للطریحى، ج۱، ص۱۳۶، مجلس۷، باب ۲.
[۱۳] . الایقاد، ص ۱۷۹.
[۱۴] . منتخب التواریخ، ص ۲۹۹.
[۱۵] . نفس الهموم، ص ۴۱۶ از کامل بهایى.
[۱۶] . منتهى الآمال، ص ۵۱۰.
[۱۷] . معالى السبطین، ج ۲، ص ۱۷۰.
[۱۸] . منتخب التواریخ، ص ۲۹۹.
[۱۹] . الایقاد، ص ۱۷۹؛ معالى السبطین، ج۲، ص۱۷۰.
[۲۰] . کثنوی حائری، محمدحسن، انوار الشهاده، ص ۲۴۴- ۲۴۵.
[۲۱] . شام سرزمین خاطره ها، مهدى پیشوایى، ص ۱۰۹.