- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 17 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه، یکی از مسائل مهم اسلامی است. در قرآن کریم درباره این مطلب تصریح شده است. پوشیده بودن زن از مرد بیگانه، یکی از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبی است، همچنان که عدم جواز خلوت میان اجنبی و اجنبیه یکی دیگر از مظاهر آن است. این بحث را در ۵ بخش باید رسیدگی کرد:
۱-آیا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمین به غیرمسلمین سرایت کرده است؟ یا از مختصات اسلام و مسلمین نیست و در میان ملل دیگر قبل از اسلام نیز وجود داشته است؟
۲-علت پوشش چیست؟ چنان که میدانیم در میان حیوانات هیچ گونه حریمی میان جنس نر و ماده وجود ندارد، آنها آزادانه با یکدیگر معاشرت میکنند. قائده اول این است که افراد انسان نیز چنین باشند. چه موجبی سبب شده که میان مرد و زن حریم و حائلی به صورت پوشیدگی زن یا به صورت دیگر به وجود آید؟ این اختصاص به پوشش ندارد، در مطلق اخلاق جنسی جای چنین سؤالی هست. درباره حیا و عفاف نیز همین پرسش هست. حیوانات در مسائل جنسی احساس شرم نمیکنند ولی در انسان بخصوص در جنس ماده حیا و شرم وجود دارد.
۳- فلسفه پوشش از نظر اسلام چیست؟
۴-ایرادها و اشکالهای آن کدام است؟
۵-حدود پوشش اسلامی چیست؟
آیا اسلام طرفدار پرده نشینی زن است یا اسلام طرفدار این است که زن در حضور مرد بیگانه خود را بپوشاند بدون آن که مجبور باشد از اجتماع کنارهگیری کند؟ حدود پوشش چقدر است؟
فلسفه پوشش در اسلام
فلسفههایی که برای پوشش ذکر شده است غالباً توجیهاتی است که مخالفین پوشش تراشیدهاند و خواستهاند آن را به راحتی در صورت اسلامی بودنش امری غیر منطقی و نامعقول معرفی کنند. روشن است که اگر انسان مسئلهای را از اول خرافه فرض کند، توجیهی هم که برای آن ذکر میکند متناسب با خرافه خواهد بود. اگر بحث کنندگان، مسئله را با بیطرفی مورد کاوش قرار میدادند در مییافتند که فلسفه پوشش و حجاب اسلامی هیچ یک از سخنان پوچ و بیاساس آنها نیست. ما برای پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصی قائل هستیم که نظر عقلی آن را موجه میسازد و از نظر تحلیل میتوان آن را مبنای حجاب در اسلام دانست.
سیمای حقیقی مسئله حجاب
حقیقت امر این است که در مسئله پوشش و به اصطلاح عصر اخیر، حجاب، سخن در این است که آیا زن پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟ روح سخن این است که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات را به استثناء زنا ببرد یا نه؟
اسلام که به روح مسائل مینگرد جواب میدهد: خیر، مردان فقط در محیط خانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین میتوانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجویی کنند اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است، و زنان نیز از این که مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع میباشند.
درست که صورت ظاهر مسئله این است که زن چه بکند؟ پوشیده بیرون بیاید یا عریان؟ یعنی آن کس که مسئله به نام او عنوان میشود زن است و احیاناً مسئله با لحن دلسوزانه طرح میشود که آیا بهتر است آزاد باشد یا محکوم و اسیر در حجاب؟ اما روح مسئله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن این که آیا مرد باید در بهره کشی جنسی از زن، جز از جهت زنا، آزادی مطلق داشته باشد یا نه؟ یعنی آنکه در این مسئله ذینفع مرد است نه زن و لااقل مرد از زن در این مسئله ذینفعتر است. به قول ویل دورانت: «دامنهای کوتاه برای همه جهانیان به جز خیاطان نعمتی است».
پس روح مسئله، محدودیت کامیابیها به محیط خانوادگی و همسران مشروع است، نه آزاد بودن کامیابیها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع. اسلام طرفدار نظریه اول است. از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع، از جنبه درونی به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین میگردد و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت اجتماع میگردد و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب میگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است. بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه اجتماعی و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او.
حجاب در اسلام از یک مسئله کلیتر و اساسیتر ریشه میگیرد و آن این است که اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و سمعی و چه انواع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد. بر خلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذت جوییهای جنسی به هم میآمیزد، اسلام میخواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند.
آرامش درونی
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بیبند و بار، هیجانها و التهابهای جنسی را فزونی میبخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در میآورد. غریزه جنسی، غریزهای نیرومند، عمیق و «دریا صفت» است. هر چه بیشتر اطاعت شود سرکشتر میگردد، و همچون آتش که هر چه بیشتر به آن خوراک بدهند، شعلهورتر میشود. به هر حال، اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است. روایات زیادی درباره خطرناک بودن «نگاه»، خطرناک بودن خلوت با زن، و بالاخره خطرناک بودن غریزهای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند میدهد، وارد شده است.
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه، هم برای زنان و هم برای مردان، تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد، هر دو، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:
قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفضوا فروجهم… قل للمومنات یغضضن من ابصرهن و یحفظن فروجهن.
خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشمچرانی کنند، نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بورزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربائی نپردازند. به هیچ وجه و با هیچ شکل و رنگ و بهانهای کاری نکنند که موجبات تحریک کردن مردان بیگانه را فراهم کنند.
روح بشر فوقالعاده تحریکپذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریکپذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگیرد. همان طور که بشر، اعم از زن و مرد، در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و مقام و از تملک جاه و مقام سیر نمیشود و اشباع نمیگردد، در ناحیه جنسی نیز چنین است. هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمیشود.
چرا در دنیای غرب این همه بیماری روانی زیاد شده است؟ علتش آزادی اخلاق جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جرائد، مجلات، سینماها، محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچهها انجام میشود. اما علت این که در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است.
از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی. همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریککننده به کار ببرند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
استحکام پیوند خانوادگی
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانواده و سبب صمیمیت رابطه زوجین میگردد، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود، و بالعکس هر چیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد.
اختصاص یافتن استمتاعات و التذادهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهری را محکم میسازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر میشود.
فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود؛ در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایه گذاری میشود.
علت این که جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد میشود، جواب میدهند که حالا زود است، ما هنوز بچهایم و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی میکنند همین است. و حال آن که در قدیم یکی از شیرینترین آرزوهای جوانان ازدواج بود. جوانان پیش از آن که به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد، «شب زفاف را کم از تخت پادشاهی» نمیدانستند.
ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام میگرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیک بختی و سعادت خود میدانستند، ولی امروز کامجوییهای جنسی و در غیر کادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آن اشتیاقها وجود ندارد. معاشرتهای آزاد و بیبند و بار پسران و دختران، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیههای اخلاقی و یا احیاناً چنان که برخی از جرائد پیشنهاد میکنند، با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد.
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود میکند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده میشود این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم آزاد روابط جنسی، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان میبخشد.
سیستم روابط آزاد اولاً موجب میشود که پسران تا جایی که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سرباز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور و نشاط آنها به شعف و سستی مینهد، اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احیاناً برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند و ثانیاً پیوند ازدواجهای موجود را سست میکند و سبب میگردد به جای این که خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند، بر عکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیت ببیند و چنان که اصطلاح شده است یکدیگر را زندانبان بنامند.
استواری اجتماع
کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف میکند بر عکس آنچه که مخالفین حجاب خردهگیری کردهاند و گفتهاند: «حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است. آن چه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای او است حجاب است که به صورت زندانی کردن زن و باعث محروم ساختن او از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است، اما در اسلام چنین چیزی وجود ندارد. اسلام نه میگوید که زن از خانه بیرون نرود و نه میگوید حق تحصیل علم و دانش ندارد، بلکه علم و دانش را فریضه مشترک زن و مرد دانسته است، و نه فعالیت اقتصادی خاصی را برای زن تحریم میکند.
اسلام هرگز نمیخواهد زن بیکار و بیعار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید. پوشانیدن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی اجتماعی یا اقتصادی نیست. آن چه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذتجوییهای شهوانی است.
آیا اگر پسر و دختری در محیط جداگانهای تحصیل کنند و فرضاً در یک محیط درس میخوانند، دختران بدن خود را بپوشانند و هیچ گونه آرایشی نداشته باشند بهتر درس میخوانند و فکر میکنند و به سخن استاد گوش میکنند یا وقتی که کنار هر پسری یک دختر آرایش کرده با دامن کوتاه تا یک وجب بالای زانو نشسته باشد؟ آیا اگر مردی در خیابان و بازار و اداره و کارخانه و غیره با قیافههای محرک و مهیج زنان آرایش کرده دائماً مواجه باشد بهتر سرگرم کار و فعالیت میشود یا در محیطی که با چنین مناظری رو به رو نشود؟
اگر باور ندارید از کسانی که در این محیطها کار میکنند بپرسید. هر مؤسسه یا شرکت یا ادارهای که سخت مایل است کارها به خوبی جریان یابد از این نوع آمیزشها جلوگیری میکند. اگر باور ندارید تحقیق کنید.
حقیقت این است که این وضع بیحجابی رسوا که در میان ما است و از اروپا و آمریکا هم داریم جلو میافتیم. از مختصات جامعههای پلید سرمایه داری غربی است و یکی از نتایج سوء پول پرستی و شهوترانی سرمایهداران غرب است، و یکی از طرق و وسائلی است که آنها برای تخدیر و بیحس کردن اجتماعات انسانی و در آوردن آنها به صورت مصرفکننده اجباری کالاهای خودشان به کار میبرند.
ارزش و احترام زن
مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد. از نظر مغز و فکر نیز تفوق مرد لااقل قابل بحث است. زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد. ولی زن از طریق عاطفی و قلبی همیشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است. حریم نگه داشتن زن، میان خود و مرد یکی از وسائل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است. اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند. اسلام مخصوصاً تأکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و با وقارتر و نحیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش نگذارد، برای مرد احترامش افزوده میشود.
ایرادها واشکالها
حجاب و منطق
اولین ایرادی که بر پوشیدگی زن میگیرد، این است که دلیل معقولی ندارد. چیزی که منطقی نیست نباید از آن دفاع کرد. میگویند منشاء حجاب، یا غارتگری و ناامنی بوده است که امروز وجود ندارد و یا فکر رهبانیت و ترک لذت بوده است که فکر باطل و نادرستی است و یا خودخواهی و سلطهجویی مرد بوده که رذیلهای است ناهنجار و باید با آن مبارزه کرد و یا اعتقاد به پلیدی زن در ایام حیض بوده است که این هم خرافهای بیش نیست.
پاسخ: در پاسخ به این ایراد باید گفت: حجاب، البته به مفهوم اسلامی آن، از جنبههای مختلف: روانی، خانوادگی، اجتماعی و حتی از جنبه بالا رفتن ارزش زن، منطق معقول دارد.
حجاب و اصل آزادی
ایراد دیگری که بر حجاب گرفتهاند این است که موجب سلب حق آزادی که یک حق طبیعی بشری است میگردد و نوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار میرود.
میگویند احترام به حیثیت و شرف انسانی، یکی از مواد اعلامیه حقوق بشر است. هر انسانی شریف و آزاد است. مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه. تابع هر کشور یا مذهبی باشد. مجبور ساختن زن به این که حجاب داشته باشد، بیاعتنایی به حق آزادی او و اهانت به حیثیت انسانی اوست و به عبارت دیگر ظلم فاحش است به زن.
عزت و کرامت انسانی و حق آزادی زن و همچنین مطابق عقل و شرع، هیچ کس بدون موجب نباید اسیر و زندانی گردد و ظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود، ایجاب میکند که این امر از میان برود.
پاسخ: یک بار دیگر لازم است تذکر دهیم که فرق است بین زن در خانه و بین موظف دانستن او به این که وقتی میخواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام وظیفهای است بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او نیست که خداوند برایش خلق کرده باشد.
اگر رعایت پارهای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند، چنین مطلبی را زندانی کردن یا «بردگی» نمیتوان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل«آزادی» فرد نمیتوان دانست.
در کشورهای متمدن جهان در حال حاضر چنین محدودیتهایی برای مرد وجود دارد. اگر مردی برهنه یا در لباس خواب از خانه خارج شود و یا حتی با پیژامه بیرون آید، پلیس ممانعت کرده به عنوان این که این عمل بر خلاف حیثیت اجتماع است او را جلب میکند. هنگامی که مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت کنند مثلاً با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد و نه زندان و نه ضد آزادی و حیثیت انسانی و نه ظلم و ضد حکم عقل به شمار میرود.
برعکس، پوشیده بودن زن، در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است، موجب کرامت و احترام بیشتر اوست؛ زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون میدارد. شرافت زن اقتضاء میکند که هنگامی که از خانه بیرون میرود متین و سنگین و با وقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملاً مرد را به سوی خود دعوت نکند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنیدار به سخن خود آهنگ ندهد؛چه آن که گاهی اوقات ژستها سخن میگویند.
راه رفتن انسان سخن میگوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری میزند. اول از تیپ خودم که یک روحانی هستم مقال میزنم: اگر یک روحانی برای خودش قیافه و هیکلی بر خلاف آن چه عادت و معمول است بسازد، عمامه را بزرگ و ریش را دراز کند، عصا و ردایی با هیمنه و شکوه خاص به دست و دوش بگیرد، این ژست و قیافه خودش حرف میزند. میگوید برای من احترام قائل شوید، راه برایم باز کنید، مؤدب بایستید، دست مرا ببوسید.
همچنین است حالت یک افسر با نشانههای عالی افسری که گردن میافرازد، قدمها را محکم به زمین میکوبد، باد به غبغب میاندازد، صدای خود را موقع حرف زدن کلفت میکند. او هم زباندار عمل میکند، به زبان بیزبانی میگوید: از من بترسید، رعب من را در دلهای خود جا دهید.
همین طور ممکن است زن یک طرز لباس بپوشد یا راه برود که اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد بزند که به دنبال من بیا! سر به سر من بگذار! متلک بگو! در مقابل من زانو بزن! اظهار عشق و پرستش کن! آیا حیثیت زن ایجاب میکند که این چنین باشد؟ آیا اگر ساده و آرام بیاید و برود، حواس پرت کن نباشد، نگاههای شهوت آلود مردان را به سوی خود جلب نکند، بر خلاف حیثیت زن یا بر خلاف حیثیت مرد یا بر خلاف مصالح اجتماع یا بر خلاف اصل آزادی فرد است؟ آری، اگر کسی بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه بیرون رفتن از خانه به او نداد، البته این با آزادی طبیعی و حیثیت انسانی و حقوق خدادادی زن منافات دارد.
چنین چیزی در حجابهای غیر اسلامی بوده است ولی در اسلام نبوده و نیست. شما اگر از فقها بپرسیدآیا بیرون رفتن زن از خانه حرام است؟ جواب میدهند نه. اگر بپرسید آیا خرید کردن زن ولو این که فروشنده مرد باشد حرام است؟ پاسخ میدهند حرام نیست. آیا شرکت کردن زن در مجالس و اجتماعات ممنوع است! باز هم جواب منفی است چنان که در مسجد و مجالس مذهبی و پای منبرها شرکت میکنند و کسی نگفته است که صرف شرکت زن در جاهایی که مرد هم وجود دارد حرام است.
آیا تحصیل زن، فن و هنر آموختن زن و بالاخره تکمیل استعدادهایی که خداوند در وجود او نهاده است حرام است؟ باز جواب منفی است. فقط دو مسئله وجود دارد، یکی این که باید پوشیده باشد و بیرون رفتن به صورت خودنمایی و تحریک آمیز نباشد و دیگر این که مصلحت خانوادگی ایجاب میکند که خارج شدن زن از خانه توام با جلب رضایت شوهر و مصلحت اندیشی او باشد. فرض کنیم زن میخواهد به خانه خواهر خود برود و فی المثل خواهرش فرد مفسد و فتنهانگیزی است که زن را علیه مصالح خانوادگی تحریک میکند. تجربه هم نشان میدهد که این گونه قضایا کم نیست.
رکورد فعالیتها
سومین ایرادی که از حجاب میگیرند این است که سبب رکود و تعطیل فعالیتهایی است که خلقت در استعدادهای زن قرار داده است. زن نیز مانند مرد دارای ذوق، فکر، فهم، هوش و استعداد کار است. این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد. اساساً هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است.
وقتی در آفرینش به یک موجود استعداد و لیاقت کاری داده شد، این بود منزله سند و مدرک است که وی حق دارد استعداد خود را به فعلیت برساند، منع کردن آن ظلم است. چرا میگوییم همه افراد بشر اعم از زن و مرد حق دارند درس بخوانند و این حق را برای حیوانات قائل نیستیم؟ برای این که استعداد تغذیه، تولید مثل وجود دارد و محروم ساختن او از این کارها بر خلاف عدالت است. باز داشتن زن از کوششهایی که آفرینش به او امکان داده است نه تنها ستم به زن است، خیانت به اجتماع نیز میباشد.
هر چیزی که سبب شود قوای طبیعی و خدادای انسان معطل و بیاثر بماند به زیان اجتماع است. عامل انسانی بزرگترین سرمایه اجتماع است. زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و نیروی تولید او بهره مند گردد. فلج کردن این عامل و تضییع نیروی نیمی از افراد اجتماع، هم بر خلاف حق طبیعی و فردی زن است و هم بر خلاف حق اجتماع که سبب میشود زن همیشه به صورت سربار مرد زندگی کند.
پاسخ: جواب این اشکال آن است که حجاب اسلامی که حدود آن مشخص است، موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست، ایراد مذکور برآن شکلی از حجاب که در میان هندیها یا ایرانیان قدیم یا یهودیان متداول بوده است، وارد است. ولی حجاب اسلام نمیگوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای او را گرفت. مبنای حجاب در اسلام چنان که گفتیم این است که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص برای کار و فعالیت باشد.
به همین جهت به زن اجازه نمیدهد که وقتی از خانه بیرون میرود موجبات تحریکات مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمیدهد که چشمچرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمیکند، موجب تقویت نیروی کار اجتماع نیز میباشد.
اگر مرد تمتعات جنسی را منحصر به همسر قانونی خود کند و تصمیم بگیرد همین که از کنار همسر خود بیرون آمد و پا به درون اجتماع گذاشت دیگر درباره این مسائل نیندیشد، قطعاً در این صورت بهتر میتواند فعال باشد تا این که همه فکرش متوجه این زن و آن دختر و این قد و بالا و این طنازی و آن عشوهگری باشد و دائماً نقشه طرح کند که چگونه با فلان خانم آشنا شود.
آیا اگر زن ساده و سنگین به دنبال کار خود برود برای اجتماع بهتر است یا آن که برای یک بیرون رفتن چند ساعت پای آیینه و میز توالت وقت خود را تلف کند و زمانی هم که بیرون رفت تمام سعیاش این باشد که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را که باید مظهر اراده و فعالیت و تصمیم اجتماع باشند به موجوداتی هوس باز و چشم چران و بیاراده تبدیل کند؟
عجبا! به بهانه این که حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده است، با بیحجابی و بیبند و باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کرده اند. کار زن پرداختن به خودآرایی و صرف وقت در پای میز توالت برای بیرون رفتن و کار مرد چشمچرانی و شکارچیگری شده است.
در اوضاع و احوال تجدد مآبی بیمنطقی حاضر، جز در دهات و در میان افراد سخت متدین که اصول اسلامی را رعایت میکنند. زنی پیدا نمیکنید که نیروی او واقعاً صرف فعالیتهای مفید اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی بشود. آری یک نوع فعالیت اقتصادی رایج شده است که باید آن را ثمره بیحجابی دانست و آن این است که بنکدار به جای این که بکوشد جنس بهتر و مرغوبتر برای مشتریان خود تهیه کند، یک مانکن را به عنوان فروشنده میآورد، نیروی زنانگی و سرمایه عصمت و عفاف او را استخدام میکند و وسیله پول در آوردن و خالی کردن جیبها قرار میدهد. یک فروشنده باید کالا را همانطوری که هست به مشتری ارائه دهد ولی یک دختر خوشگل فروشنده با ادا و اطوار و ژستهای زنانه و در معرض قرار دادن جاذبه جنسی خود مشتری را جلب میکند. بسیاری از افراد که اصلا مشتری نیستند برای این که چند دقیقه با او حرف بزنند یک چیزی هم میخرند. آیا این فعالیت اجتماعی است؟ آیا این تجارت است یا کلاهبرداری و رذالت؟
افزایش التهابها
یک ایراد دیگر که بر حجاب گرفتهاند این است که ایجاد حریم میان زن و مرد بر اشتیاقها و التهابها میافزاید و طبق اصل«الانسان حریص علی ما منع منه»، حرص و ولع نسبت به اعمال جنسی را در مرد و زن بیشتر میکند. به علاوه سرکوب کردن غرائز موجب انواع اختلالهای روانی و روحی میگردد. در روانشناسی جدید و مخصوصاً در مکتب روانکاوی فروید روی محرومیتها و ناکامیها بسیار تکیه شده است. فروید میگوید: ناکامیها معلول قیود اجتماعی است و پیشنهاد میکند که تا ممکن است باید غریزه را آزاد گذاشت تا ناکامی و عوارض ناشی از آن پیش نیاید.
پاسخ: پاسخ این ایراد این است که درست است ناکامی، بخصوص ناکامی جنسی، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضاء غرائز در حدودی که مورد نیاز طبیعت است غلط است ولی بر داشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمیکند بلکه برآن میافزاید. در مورد غریزه جنسی و برخی غرائز دیگر، برداشتن قیود؛ عشق به مفهوم واقعی را میمی میراند ولی طبیعت را هرزه و بیبند و بار میکند.
در این مورد هر چه عرضه بیشتر گردد، هوس به میل و تنوع افزایش مییابد. میان آن چه عشق نامیده میشود و به قول ابن سینا «عشق عفیف» و آن چه به صورت هوس، حرص، آز و حس تملک در میآید با این که هر دو روحی و پایان ناپذیر است، تفاوت بسیار است. عشق، عمیق و متمرکزکننده نیروها و یگانهپرست است و اما هوس، سطحی و پخشکننده نیرو و تمایل به تنوع و هرزه صفت است. حاجتهای طبیعی بر دو قسم است: یک نوع حاجتهای محدود و سطحی است. مثل خوردن، خوابیدن.
در این نوع از حاجتها همین که ظرفیت غریزه اشباع و حاجت جسمانی مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بین میرود و حتی ممکن است به تنفر و انزجار مبدل گردد. ولی یک نوع دیگر از نیازهای طبیعی، عمیق و دریا صفت و هیجان پذیر است مانند پولپرستی و جاهطلبی، ظرفیت بشر از نظر جاه طلبی پایانناپذیر است.
هر مردی هر مقام اجتماعی و هر پست عالی را که به دست آورد باز هم طالب مقام بالاتر است و اساساً هرجا که پای حس تملک به میان بیاید از پایانپذیری خبری نیست. غریزه جنسی دو جنبه دارد: جنبه جسمانی و جنبه روحی. جنبه جسمی محدود است. از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است ولی از نظر تنوعطلبی و عطش روحی که در این ناحیه ممکن است به وجود آید، شکل دیگری دارد.
همان طور که گفتیم، عشق، عمیق و متمرکزکننده نیروها و تقویتکننده نیروی تخیل و یگانه پرست است؛ و اما هوس، سطحی و پخشکننده نیروها و تمایل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است. این نوع از عطش که هوس نامیده میشود ارضاء شدنی نیست. اگر مردی در این مجرا بیفتد، فرضاً حرمسرائی نظیر حرمسرای هارونالرشید و خسروپرویز داشته باشد پر از زیبارویان که سالی یکبار به هر یک نوبت نرسد، باز اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیبا روی دیگر هست، طالب آن خواهد شد.
نمیگوید بس است دیگر سیر شده ام. اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشتهاند تنها راه آرام کردن محدودیتها و ممنوعیتها و عواقب سوء آنها شدهاند و مدعی هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عاصی و منحرف و سرکش و ناآرام میسازد. طرحشان این است که برای ایجاد آرامش این غریزه، باید به آن آزادی مطلق داد آن هم بدین معنی که به زن اجازه هر جلوهگری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود.
اینها چون یک طرف قضیه را خواندهاند توجه نکردهاند همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده میکند، رها کردن وتسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن، آن را دیوانه میسازد چون این امکان وجود ندارد که هر خواستهای برای هر فردی برآورده شود.
بلکه امکان ندارد همه خواستههای بیپایان یک فرد برآورده شود. غریزه بدتر سرکوب میشود و عقده روحی به وجود میآید. به عقیده ما برای آرامش غریزه در حد حاجت طبیعی و جلوگیری از تهییج و تحریک آن، این که اجتماع به وسائل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هیجان غریزه را فراهم کند و آن گاه بخواهد با ارضاء غریزه دیوانه شده را آرام کند میسر نخواهد بود. هرگز بدین وسیله نمیتوان آرامش و رضایت ایجاد کرد، بلکه بر اضطراب و تلاطم و نارضائی غریزه با هزاران عوارض روانی و جنایات ناشی از آن، افزوده میشود. تحریک و تهییج بیحساب غریزه جنسی عوارض وخیم دیگری نیز نظیر بلوغهای زودرس و پیری و فرسودگی دارد.
منبع: ماهنامه موج عصر؛ شماره۱۳؛ نویسنده: مولود شفیعی