- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
قرآن پیام حیاتبخش و جاویدانی است که برای هدایت بشریت به سوی سعادت نازل شده است و انسانها را به علم، پاکی و صداقت فراخوانده، حیات طیبه را به آنها مینمایاند. این نوشتار در پی آن است تا دیدگاههای مختلف درباره ی جامعیت قرآن را بررسی کند. و به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
قرآن پیام حیاتبخش و جاویدانی است که برای هدایت بشریت به سوی سعادت نازل شده است و انسانها را به علم، پاکی و صداقت فراخوانده، حیات طیبه را به آنها مینمایاند.
این نوشتار در پی آن است تا دیدگاههای مختلف درباره ی جامعیت قرآن را بررسی کند. و به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
الف) آیا قرآن شامل تمام علوم و فنون و قوانین اجتماعی، حقوقی و… است؟
ب) آیا قرآن فقط در صدد بیان مطالب اُخروی و معنوی است و کاری با زندگی مادی و دنیوی انسان ندارد؟
ج) آیا قرآن توان پاسخگویی به نیازهای انسان در عصر حاضر را دارد؟
در پاسخ به این پرسشها که در حقیقت سؤال از جامعیت قرآن در پاسخگویی به نیازهای اخروی و دنیوی انسان است، سه دیدگاه عمده قابل طرح است، که به طور مختصر به نقد و بررسی آنها خواهیم پرداخت.
دیدگاه اول: قرآن جامع همه ی علوم و فنون است.
برخی از صاحبنظران[۱] مسلمان بر این نظر هستند که همه علوم و فنون و مطالب حتی فرمولهای ریاضی، فیزیک و شیمی در قرآن وجود دارد و قابل استخراج میباشند. آنان میگویند: همه علوم اولین و آخرین در قرآن وجود دارد.[۲] این گروه به آیاتی از قرآن کریم استدلال میکنند که میفرماید:
« وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْء»[۳] و کتاب را بر تو نازل کردیم در حالی که بیان کننده همه چیز است». و نیز «وَ لارَطْبٍ وَلایابِسٍ الّا فی کتابٍ مُبین»[۴] و هیچ تر و خشکی (در جهان) نیست مگر آن که در کتاب مُبین (نوشته شده) است.
آنان در این راستا به آیات دیگری از قرآن کریم نیز استدلال میکنند که ادعا میشود به علوم ریاضی، ماشینسازی، میکروبشناسی، شیمی و هندسه اشاره دارد.[۵] و برخی اوقات به مسئلهی بطون قرآن استدلال میکنند. یعنی هر آیهای ظاهر و باطن دارد. باطن قرآن برای همه ی افراد قابل فهم نیست و بسیاری از این علوم مربوط به آن است.[۶]
کشفیات و اختراعات جدید در قرون اخیر ـ که بسیاری از حقایق قرآن (مثل زوجیت گیاهان ـ حرکت زمین و…) را اثبات کرده است ـ این دیدگاه را تقویت میکند.[۷]
نقد دیدگاه اول
این دیدگاه از چند جهت قابل نقد است:
۱. ظهور آیاتی که به عنوان دلیل آورده شده بود (مبنی بر این که همه چیز در قرآن است) قابل قبول نیست. زیرا از طرفی این مطلب بر خلاف بداهت است؛ یعنی هر کس قرآن را مطالعه کند متوجه میشود که فرمولهای ریاضی، فیزیک و شیمی و امثال آنها در ظواهر قرآن وجود ندارد و از طرف دیگر بسیاری از مفسران این عمومیت و شمولِ ظواهر آیات قرآن را انکار کردهاند و گفتهاند که قرآن بیانکننده ی هر چیزی است که مربوط به هدایت بشر باشد. یعنی این آیه مخصوص امور دینی است.[۸] برخی دیگر از مفسران گفتهاند که ممکن است مقصود از لفظ «کتاب» در آیه شریفه ی قرآن «علم الهی» یا «لوح محفوظ» و یا «امام مبین» باشد.[۹]
۲. ظهور آیاتی که برای اثبات علوم ریاضی، هندسه و… در قرآن استدلال کردهاند بسیار ضعیف است و گاهی اصلاً دلالتی بر این مطلب ندارد. (البته اشارهها و مثالهای علمی در قرآن وجود دارد که در دیدگاه سوم توضیح داده میشود).
۳. در مورد بطون قرآن باید گفت که این مورد از بحث خارج است، زیرا آنچه برای انسانهای معمولی (غیر از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ) قابل دسترسی است، همین ظواهر قرآن است که مربوط به هدایت بشر است نه علوم و فنون.
دیدگاه دوم: قرآن فقط کتاب آخرت است.
برخی از صاحبنظران بر این نظر هستند: «قرآن برای بیان احکام آخرت و مسایل جنبی آن آمده است».[۱۰] اینان، شأن قرآن را بالاتر از آن میدانند که درباره ی مسایل این دنیای خاکی سخن گوید. اگر قرآن گاهی از مسایل این جهان (اعم از اشارههای علمی و تکوینی مثل هفت آسمان ـ حرکت خورشید و… و یا مطالب حقوقی و اجتماعی مثل حدود، ارث، ربا و… و یا هنگامی که از جن، روح و… یاد میکند) برای همراهی با فرهنگ زمانه بوده است، نه این که در مقام بیان حقایقی باشد. اینها میگویند:
«معقول نیست که از کتب مقدس دینی، چه قرآن و چه غیر آن انتظار داشته باشیم که در صدد تشریح و حتّی اشاره به چگونگی آسمان و جهان باشند». بر طبق این دیدگاه قرآن وامدار مسایل رایج زمان خویش است و «قرآن زبانی دیگر دارد. قرآن در مقام بیان مسایل معنوی و اخلاقی و تربیتی است». کتاب خدا در نهایت انسانها را دعوت میکند که قشر و پوسته ی قرآن را فروگذارند و با عقل خود به حل و فصل همه امور بپردازند.[۱۱]
از ظاهر سخنان این افراد بر میآید که قرآن جامع مسایل مربوط به آخرت است و از مسایل دنیوی بیگانه است. هر چند ممکن است که این دیدگاه به طور کامل مورد قبول همه طرفداران این دیدگاه نباشد.
از طرفداران این دیدگاه میتوان به ابواسحاق شاطبی (۷۹۰ ق) اشاره کرد که به این نظریه تصریح میکند.[۱۲] هم چنین از لازمه ی سخن برخی از نویسندگان معاصر که میگویند اشارات علمی و احکام حقوقی، جزائی و اجتماعی اسلام بازتاب فرهنگ زمانه است[۱۳] همین نظریه استفاده میشود. از سخن این دسته اخیر چنین برمیآید که قرآن در دنیای فعلی قابل اجرا نیست. زیرا احکام آن مربوط به عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بوده است و در دنیای کنونی انسان باید بر طبق عقل عمل کند.
دلایل صاحبان این دیدگاه به طور عمده عبارتاست از:
۱. تأثیر فرهنگ زمانه عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در قرآن کریم؛ برای مثال قرآن از روح و جن و حدود جزایی سخن گفته است که در میان عرب رایج بوده است.
۲. قرآن به زبان قوم سخن گفته است.[۱۴] بنابراین مطالبی که در میان مردم رایج بوده و جزیی از فرهنگ آنان بوده است در قرآن راه پیدا کرده است.[۱۵]
نقد دیدگاه دوم
همانگونه که دیدگاه اول (وجود همه علوم بشری در قرآن) راه افراط را در پیش گرفته بود. این دیدگاه نیز راه تفریط را پیموده است. در حالی که قرآن کتابی معتدل است که، همیشه راه میانه و اعتدال را حفظ کرده است. یعنی هم به دنیا و هم به آخرت توجه نموده است. قرآن نه مانند تورات است که در سراسر آن سخنی از معاد نمیگوید و نه مانند انجیل، که همه توجه آن به آخرت معطوف باشد.[۱۶] همانطور که در قرآن بیش از ۱۲۰۰ آیه (یک پنجم قرآن) مربوط به معاد است بیش از ۷۵۰ آیه نیز مربوط به طبیعت و جهان اطراف ماست.[۱۷]
بسیاری از آیات قرآن مسایل اجتماعی و حقوقی مثل ولایت، اطاعت از پیامیر ـ صلی الله علیه و آله ـ و جانشینان ایشان، مسایل جنگ و جهاد و دفاع، حرمت ربا، حلال بودن معاملات، حقوق زن و شوهر، مبارزه با مفاسد اجتماعی مانند زنا و موارد دیگر را بیان میکند (در دیدگاه سوم به این مطلب بیشتر میپردازیم). با این حال آیا میتوان گفت که قرآن فقط مربوط به مسایل معنوی و آخرتی است؟ اگر این گونه از آیات قرآن را کنار بگذاریم ما شاید مجبور شویم قرآن را نصف کنیم.
از طرف دیگر این دیدگاه مستلزم ناقص بودن قرآن است. یعنی قرآن به بُعد معنوی انسان توجه کرده ولی به بُعد مادی انسان و دنیایی که مزرعه ی آخرت است توجه نکرده است و اما در پاسخ به دلایل و استدلالهای این گروه باید گفت: «لسان قوم» در لغت و اصطلاح مفسرین به معنای «لغت قوم»[۱۸] است. یعنی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ که عرب بوده است به زبان عربی سخن گفته است تا مردم سخن ایشان را زودتر و بیواسطه بفهمند. پیامبران دیگر نیز هر کدام به لغت قوم خود سخن گفتهاند. بنابراین سخن گفتن به «لغت قوم و مردم» مستلزم پذیرش تمام فرهنگ آنان نیست. بلی، قرآن همچون هر کتاب دیگر که به زبان یک ملت نوشته میشود از لغتها، تشبیهها و کنایههای آنها استفاده کرده است. ولی این به معنای پذیرش خرافات و مطالب خلاف علمی آن قوم نیست.
اما در مورد «فرهنگ زمانه» باید گفت که قرآن کریم در مورد فرهنگ زمانه ی عرب معاصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به صورت گزینشی عمل کرده است. یعنی عناصر منفی آن فرهنگ را رد کرده و نپذیرفته است. برای نمونه میتوان به نفی زنده به گور کردن دختران (تکویر/ ۸) و ردّ قانون ظهار که در عرب مرسوم بوده است (احزاب/۴) و نفی بتپرستی و شرک که عقیده رایج عرب بوده است اشاره کرد. از طرف دیگر قرآن عناصر مثبت فرهنگی عرب را تأیید کرده است. زیرا بسیاری از این عناصر مثبت، ریشه در ادیان الهی مانند دین حنیف حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ داشته است. مثل پذیرش مراسم حج.
بر این اساس قرآن تابع محض فرهنگ زمانه ی خویش نبوده است و نمیتوان گفت احکام قرآنی مثل حدود، حج، حرمت ربا و… را باید گنار گذاشت به دلیل آن که از فرهنگ زمانه عرب ناشی شده است. زیرا همه اینها احکام الهی است که در قرآن آمده و از آنجا که اسلام و احکام آن جاودانی است اجرای این احکام نیز برای هر مسلمانی در هر زمان و مکان (مگر در شرایط ضرورت و اضطرار) لازم است.
دیدگاه سوم: قرآن کتاب هدایتگر انسان درامور مادی و معنوی است
بسیاری از اندیشوران و دانشمندان بر این عقیده هستند که قرآن کریم کتاب هدایت انسان به سوی خدا و برنامه ی کلی برای زندگی دنیوی انسان که سازنده ی معنویتی پربار و آخرتی آباد است ـ میباشد. به عبارت دیگر قرآن جامع اموری است که مربوط به هدایت انسان (اعم از امور مادی و معنوی) است. در این دیدگاه چند نکته اساسی وجود دارد:
۱. قرآن کتاب «هدایت» انسان به سوی خدا است و این هدف اصلی قرآن است.
۲. انسان موجودی تک بُعدی نیست؛ بلکه دارای دو بُعد مادی و معنوی است.
۳. قرآن به این ابعاد انسان توجه کرده است و یک برنامه کلی، که شامل سعادت دنیوی و اخروی انسان است، ارایه میکند.
۴. در قرآن همانگونه که به مسایل معنوی و روحی انسان توجه شده است، به مسایل دیگری از قبیل مسایل حکومتی، اقتصادی، حقوقی، تربیتی، علمی و… نیز توجه شده است. در این راستا و در جهت هدایت انسان، حتیّ اشارههایی علمی مطابقِ واقع، به صورت مثالهایی مانند حرکت زمین، خورشید، زوجیت گیاهان و[۱۹]…) آمده است، همچنان که داستانهای واقعی و قصههایی از امتهای پیشین نیز بیان شده است.
۵. قرآن کتاب شیمی. فیزیک و علوم دیگر نیست واین اشارههای علمی، حقوقی و… هدف فرعی قرآن است، نه هدف اصلی آن. یعنی از آنجا که در فرهنگ اسلامی، دنیا مقدمه و زمینهساز آخرت است، مادیات و زندگی اجتماعی انسان پیوند ناگسستنی با معنویات و نیازهای روحی انسان دارد. بر این اساس توجه به امور دنیایی در راستای رشد علمی و ایجاد عدالت اجتماعی لازم است. به عبارت دیگر، وقتی انسان هدایت بیشتری مییابد وبه کمال خود میرسد، که از شناخت و معرفت بیشتری برخوردار باشد. و در زندگی سالم، پاک و متعادلی داشته باشد.
بنابراین هر چه جامعه عالِمتر و پاکتر گردد و با عدالت همراه شود، به اهداف اسلام نزدیکتر میشود. از این رو قرآن به تمام این ابعاد توجه میکند و انسان را دعوت به علم، قسط و عدل و دوری از فحشا و منکرات میکند و قوانینی را برای حصول این اهداف ترسیم مینماید.
۶. بیان مسایل اقتصادی، سیاسی، علمی، حقوقی و… در بسیاری از موارد به صورت قواعد کلی است که انسان را به هدایت الهی نزدیکتر میکند و غالباً قرآن خود را درگیر بیان مسایل جزیی نکرده است، مگر در مواردی خاص، که لازم بوده است. قرآن مواردی را که علم وعقل بشر توانایی درک آن را دارد، به عهده او گذاشته است بنابر این نباید از قرآن انتظار داشته باشیم تا تمام جزئیات نظامهای سیاسی و اقتصادی متناسب با هر زمان را ترسیم کند. چون هدف قرآن این نیست.
این وظیفه متخصصان دینی است که در هر زمان، کلیات متناسب با زمان و مکان را از قرآن استخراج کنند؛ تا متخصصان علوم اقتصاد، حقوقی و… در چارچوب آن قواعد کلی، برنامهریزیهای مناسب را به عمل آورند.
دلایل دیدگاه سوم
نظریه و دیدگاه سوم از روح تعالیم اسلام و قرآن برداشت میشود و دقت در آیات قرآن آن را به اثبات میرساند، در این جا عقیده برخی از صاحبنظران را مطرح میکنیم.
علامه طباطبایی(ره) در مورد هدف اصلی قرآن در تفسیر آیه« وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْء»[۲۰] میفرماید:«ظاهراً مراد از «کل شیء» هر چیزی است که به هدایت مربوط باشد، هر چه که مردم در مورد مبدأ و معاد، اخلاق فاضله، شرایع الهیه، قصص و موعظهها احتیاج دارند.»[۲۱]
روشن است که منظور ایشان این است که هدف اصلی قرآن، هدایت مردم به سوی خدا است و برخی از این امور مثل شرایع الهیه، اعم از امور دنیوی و اخروی است یعنی در شریعت بیان مطالب عبادی، معاملات، احکام جزایی و… میشود. همچنین استاد مصباح یزدی مینویسد: «قرآن کتاب انسانسازی است و نازل شده است تا آنچه را که بشر در راه تکامل حقیقی (تقرب به خدای متعال) نیاز دارد به او بیاموزد».[۲۲] ایشان با تذکر این نکته که قرآن کتاب فیزیک، گیاهشناسی، زمینشناسی و کیهانشناسی نیست میفرماید: «قرآن در صدد و جایگاه حل مسایل علمی نیست. البته آن چه فرموده باشد حق است و اگر اشارهای به نکتهای علمی داشته باشد و به راستی لفظ قرآن بر آن دلالت کند حق است. و جای هیچ حرفی نیست.»[۲۳]
قرآن و روابط انسان
در یک تقسیم، انسان در چهار محور اساسی، رابطه دارد و قرآن به همه آنها توجه کرده است.
الف) رابطه انسان با خدا
بسیاری از آیات قرآن کریم مربوط به تنظیم رابطه انسان با مبدأ هستی است و سعی شده تا راهها و برنامههای عبودیت و نزدیکی به خدا را به او نشان دهد. بیان انواع عبادات مانند نماز، روزه، حج و گشایش باب دعا از این قبیل است. بر این اساس قرآن انسان مسلمان را هدفمند میکند و از پوچی و سرگردانی نجات میدهد. زیرا توجه وی را به آغاز جهان و انتهای آن (معاد) معطوف میدارد.
ب)رابطه انسان با خود
برخی از آیات قرآن انسان را دعوت به خودشناسی و عدم فراموشی از خود میکند[۲۴] و انسان را از ظلم به خویش بر حذر میدارد. قرآن گناهانی مثل شرک را ظلم به خود میداند.[۲۵] این دعوت به شناخت و دوری از آلودگی، زمینه را برای رشد و تعالی انسان فراهم میکند.
ج) رابطه انسان با طبیعت
همانطور که گذشت بیش از ۷۵۰ آیه قرآن مربوط به توجه به طبیعت و خداشناسی از راه جهان است. قرآن کریم انسان را به اندیشه در آسمان، زمین، موجودات زنده و حتی غذای خویش دعوت میکند. قرآن اشارهها و مثالهایی از مسایل علمی میزند که قرنها بعد حقیقت آنها ثابت میشود (مثل زوجیت گیاهان). کتاب خدا انسان را به بهرهبرداری معقول از طبیعت فرا میخواند و از او میخواهد که از چیزهای پاکیزه ی آن بخورد.[۲۶]
قرآن جهان طبیعت را آیات الهی معرفی میکند و بدین ترتیب جهان را برای انسان معنادار میکند (ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم ـ از شما نامحرمان ما خامشیم).
ه) رابطه انسان با خلق
مهمترین محوری که انسان در زندگی روزمره با آن درگیر است، رابطه وی با خلق است. قرآن آیات زیادی در این مورد ارایه کرده است که به پارهای از آنها اشاره میکنیم:
حقوق زن و شوهر، حقوق فرزندان و والدین، حق مالکیت، حلال بودن معامله و حرام بودن ربا، ارث افراد از هم دیگر، حقوق کیفری و جزایی مانند قصاص و حدود، ولایت و اطاعت از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و جانشینان به حق او در امور سیاسی و غیره، اخلاق فردی و اجتماعی، دعوت به قسط و عدل، دستور به جنگ و دفاع (جهاد)، امر به معروف و نهی از منکر.
جمعبندی و نتیجهگیری
قرآن کریم به تمام ابعاد مادی و معنوی زندگی انسان توجه کرده و جامع مسایلی است که در راستای هدایت انسان به سوی خدا است. البته این به معنای دیدگاه اول (وجود همه علوم در قرآن) نیست. زیرا آنان راه افراط را پیمودهاند، همچنان که دیدگاه دوم (قرآن فقط کتاب آخرت) راه تفریط را پیموده است. بلکه قرآن همانگونه که به معنویت و آخرت مینگرد، به دنیا و مسایل آن (که مقدمه آخرت و معنویت است) توجه دارد.
پی نوشت ها:
[۱] . از جمله ابوحامد غزالی (م ۵۰۵ ق) در کتاب «احیاء العلوم» (ج۱، ص ۲۸۹، چاپ دارالمعرفه، بیروت) و در کتاب جواهر القرآن، فصل چهارم، ص ۱۸.
ـ ابوالفضل المرسی (۵۷۰ ـ۶۵۵ ق) در کتاب تفسیر خود.
ـ بدرالدین زرکشی (م۷۶۴ ق) در «البرهان» ج۲، ص ۱۸۱.
ـ جلالالدین سیوطی (م ۹۹۱ ق) در «الاتقان فی علوم القرآن» ج۲، ص ۲۷۱ و ص ۲۸۲، و در کتاب «الاکلیل فی استنباط التنزیل» ص۲ و آخرین تمایل به این دیدگاه از آقای «رضا نیازمند» است. در نشریه ی بینات، سال سوم، تابستان ۱۳۷۵، ش۱۰، ص ۲۱.
[۲] . ر.ک: دکتر ذهبی در التفسیر و المفسرون، ج ۲، ص ۴۸۲-۴۷۸، وی این کلام را از ابوالفضل المرسی نقل میکند.
[۳] . سوره النحل، (۱۶)، آیه ۸۹.
[۴] . سوره انعام، (۶)، آیه ۵۹.
[۵] . ر.ک: عباسعلی سرفرازی، رابطه علم و دین، ص ۴۷ ـ ۹، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
[۶] . عن النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ ما انزل الله عزوجل آیهً الّا و لهاظهر و بطن… (ر.ک: میزان الحکمه، ج ۸، ص ۹۴ و بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۹۵.
[۷] . برای اطلاعات بیشتر از این دیدگاه، ر.ک: کتاب درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، انتشارات اُسوه (۱۳۷۵ ش) و مقاله وجود همه علوم بشری در قرآن گاهنامه ذکری (مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه شماره ۱، ۱۳۷۶) از نگارنده.
[۸] . ر.ک: رشید رضا، المنار، ج ۷، ص ۳۹۵ و طنطاوی، تفسیر الجواهر، ج ۸، ص ۱۳۰ و ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج ۲، ص ۴۸۹ و المیزان، ج ۱۴، ص ۳۲۵.
[۹] . ر.ک مجمع البیان، ج ۴، ص۲۹۸ و الکشاف، ج ۲، ص ۳۱ ـ ۲۱، و الجواهر، ج ۴، ص ۳۷، (چاپ السلامیه) و البرهان، ج ۱، ص ۵۲۴.
[۱۰] . ابواسحاق شاطبی (م ۷۹۰ ق)، الموافقات، ج ۲، ص ۷۶ ـ ۶۹ به نقل از التفسیر و المفسرون، ج ۲، ص ۴۸۵.
[۱۱] . برای اطلاعات بیشتر از این دیدگاه رجوع کنید به دانشگاه انقلاب، ش ۱۱۰ ص ۱۲۷، به بعد مقاله مقصود فراست خواه و مجله بینات، ش ۵، ص ۹۰ مقاله بهاء الدین خرمشاهی.
[۱۲] . ابواسحاق شاطبی (م ۷۹۰ ق)، الموافقات، ج ۲، ص ۷۶-۶۹، به نقل از التفسیر و المفسرون،ج ۲، ص ۴۸۵.
[۱۳] . برای اطلاعات بیشتر از دیدگاه رجوع کنید به دانشگاه انقلاب، ش ۱۱۰، ص ۱۲۷، به بعد مقاله مقصود فراستخواه و مجله بینات، ش ۵، ص ۹۰ مقاله بهاء الدین خرمشاهی.
[۱۴] . «و ما ارسلنا من رسولٍ الابلسان قومه» سوره ی ابراهیم، آیه ۴.
[۱۵] . برای اطلاعات بیشتر از دیدگاه رجوع کنید به دانشگاه انقلاب، ش ۱۱۰، ص ۱۲۷، به بعد مقاله مقصود فراستخواه و مجله بینات، ش ۵، ص ۹۰، مقاله ی بهاء الدین خرمشاهی.
[۱۶] . منظور تورات و انجیل، تحریف شده ی فعلی است.
[۱۷] . ر.ک:مهدی گلشنی، قرآن و علوم طبیعت، ص ۱۰۴.
[۱۸] . ر.ک: مصطفوی: التحقیق فی کلمات قرآن. و نیز تفسیر المیزان، مجمعالبیان و نمونه که در تفسیر آیه ۴ از سوره ابراهیم ـ علیه السّلام ـ این مطلب را تذکر دادهاند.
[۱۹] . ر.ک: سوره یس، آیه ۳۶ ـ سوره نمل، آیه ۸۹، سوره دخان، آیه ۱۰ ـ و برای اطلاعات بیشتر به کتاب درآمدی بر تفسیر علمی قرآن (انتشارات اسوه) از نگارنده مراجعه شود.
[۲۰] .سوره نحل، (۱۶) آیه ۸۹.
[۲۱] . المیزان، ج ۱۴، ص ۳۲۵، (چاپ بیروت).
[۲۲] . استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص ۲۲۵ ـ۸.
[۲۳] . همان، ص ۲۲۹.
[۲۴] . ر.ک: سوره مائده (۵) آیه ۱۰۵، سوره حشر (۵۹) آیه ۱۹.
[۲۵] . ر.ک: سوره لقمان (۳۱) آیه ۱۳.
[۲۶] . ر.ک: سوره بقره (۲)، آیه ۱۷۲، سوره اعراف(۷)، آیه ۳۲.
نویسنده : محمدعلی رضایی اصفهانی