- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
توحید و یگانگی خداوند، پایه اصلى دین اسلام است و در همه چیز نقش اساسى دارد؛ خداوند یکى است، دعوت انبیا به سوى یک چیز بوده است، در روز رستاخیز همه انسان ها در یک روز مبعوث مى شوند، کعبه و قبله همه مسلمانان یک نقطه است، قرآن تمام مسلمانان یکى است؛ خلاصه این که، توحید و یگانگی اصل اساسى است که در تمام اصول و فروع دین ما جریان دارد. بدین جهت، توحید و یگانگی تنها یک اصل از اصول دین نیست، بلکه در تمام اصول و فروع دین جریان دارد. توحید و یگانگی همچون نخ تسبیح است که تمام دانه هاى تسبیح را به هم متصل می کند، به گونه اى که اگر توحید نباشد دین تحقق نمى یابد.
با توجه به این تفسیر از توحید و جایگاه والاى آن، هر چیزى که منافات با توحید داشته باشد از نظر دین اسلام و مذهب شیعه مردود است.
اقسام توحید و یگانگی خداوند
توحید و یگانگی خداوند شاخه هاى مختلفى دارد؛ به چهار شاخه آن، که مهمترین اقسام توحید و یگانگی است اشاره مى شود.
۱. توحید و یگانگی ذاتی
یعنى ذات خداوند یگانه است؛ نه این که خداوند یکى هست و دو تا نیست؛ زیرا در تفسیر اول شبیه و مثل و مانندى براى خداوند تصور نمى شود، ولى در تفسیر دوم شبیه و مثل و مانند براى خداوند تصور مى شود، هر چند وجود خارجى ندارد. بدین جهت آیه اول سوره توحید «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» این گونه تفسیر مى شود که: «لَمْ یکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» یعن خدا هیچ مثل و مانندى ندارد و هیچ مثل و مانندی برای او تصور نمى شود.
۲. توحید و یگانگی صفاتی
تمام صفات خداوند متعال به یک حقیقت باز مى گردد. در مورد خداوند صفت علم جداى از قدرت خداوند نیست و صفت قدرت جداى از شجاعت نیست و صفت ازلیت جداى از علم و قدرت و شجاعت نمى باشد؛ اما در مورد انسان ممکن است گفته شود علم او در روح اوست و شجاعت و قدرتش در بازوانش و مهر و عطوفت او در قلبش مى باشد. ولى در مورد خداوند چنین نیست؛ بلکه تمام ذات او علم است و تمام ذاتش قدرت است و تمام ذاتش حیات و … .
۳. توحید و یگانگی افعالی
هر فعل و حرکت و پدیده اى که در جهان رخ دهد از سوى خداوند است و هیچ چیزى بدون اذن و اراده خداوند تاثیر گذار نیست؛ «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ الَّا اللَّهُ»، اگر آتش هم مى سوزاند به فرمان خداست؛ بدین جهت، است که آتشى که ابراهیم خلیل در آن انداخته مى شود آن حضرت را نمى سوزاند؛ چون چنین اجازه اى از ناحیه خداوند به او داده نشده بود. و اگر آب هم آتش را خاموش مى کند، آن هم با اذن و اراده خداوند تاثیر مى گذارد. بنابراین، ما هر کارى کنیم به فرمان خداوند است؛ چرا که خدا به ما اختیار داده، تا انتخاب کنیم؛ قدرت، عقل، انتخاب، اختیار ما، همه از ناحیه خداوند است و همه حرکات ما به ذات پاک او برمى گردد. خلاصه این که مو ثر مستقل خداوند است و بقیه اسباب هستند و هر اثرى داشته باشند به اراده الهى است.
۴. توحید و یگانگی عبادی
عبادت و پرستش فقط براى خداوند است و هیچ موجودى غیر از خداوند سزاوار پرستش نیست.
چهار شاخه فوق، چهار قسم اصلى توحید و یگانگی خداوند است هر چند شاخه هاى دیگرى از توحید، نظیر توحید حاکمیت ، توحید شارعیت، توحید مالکیت و مانند آن نیز وجود دارد. [۱]
بعد از بیان مطالب فوق درباره توحید و اقسام آن حدیثی از امام حسین (علیه السلام) را نقل می کنیم که درباره توحید ذات و صفات خداوند مطالبی را بیان فرموده است:
متن حدیث
أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا هَؤُلَاءِ الْمَارِقَهَ الَّذِینَ یشَبِّهُونَ اللَّهَ بِأَنْفُسِهِمْ- یضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ بَلْ هُوَ اللَّهُ لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ.
اسْتَخْلَصَ الْوَحْدَانِیهَ وَ الْجَبَرُوتَ وَ أَمْضَى الْمَشِیئَهَ وَ الْإِرَادَهَ وَ الْقُدْرَهَ وَ الْعِلْمَ بِمَا هُوَ کَائِنٌ لَا مُنَازِعَ لَهُ فِی شَیءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ لَا کُفْوَ لَهُ یعَادِلُهُ وَ لَا ضِدَّ لَهُ ینَازِعُهُ وَ لَا سَمِی لَهُ یشَابِهُهُ وَ لَا مِثْلَ لَهُ یشَاکِلُهُ.
لَا تَتَدَاوَلُهُ الْأُمُورُ وَ لَا تَجْرِی عَلَیهِ الْأَحْوَالُ وَ لَا تَنْزِلُ عَلَیهِ الْأَحْدَاثُ وَ لَا یقْدِرُ الْوَاصِفُونَ کُنْهَ عَظَمَتِهِ وَ لَا یخْطُرُ عَلَى الْقُلُوبِ مَبْلَغُ جَبَرُوتِهِ لِأَنَّهُ لَیسَ لَهُ فِی الْأَشْیاءِ عَدِیلٌ وَ لَا تُدْرِکُهُ الْعُلَمَاءُ بِأَلْبَابِهَا وَ لَا أَهْلُ التَّفْکِیرِ بِتَفْکِیرِهِمْ إِلَّا بِالتَّحْقِیقِ إِیقَاناً بِالْغَیبِ لِأَنَّهُ لَا یوصَفُ بِشَیءٍ مِنْ صِفَاتِ الْمَخْلُوقِینَ. وَ هُوَ الْوَاحِدُ الصَّمَدُ.
مَا تُصُوِّرَ فِی الْأَوْهَامِ فَهُوَ خِلَافُهُ لَیسَ بِرَبٍّ مَنْ طُرِحَ تَحْتَ الْبَلَاغِ وَ مَعْبُودٍ مَنْ وُجِدَ فِی هَوَاءٍ أَوْ غَیرِ هَوَاءٍ هُوَ فِی الْأَشْیاءِ کَائِنٌ لَا کَینُونَهَ مَحْظُورٍ بِهَا عَلَیهِ وَ مِنَ الْأَشْیاءِ بَائِنٌ لَا بَینُونَهَ غَائِبٍ عَنْهَا.
لَیسَ بِقَادِرٍ مَنْ قَارَنَهُ ضِدٌّ أَوْ سَاوَاهُ نِدٌّ. لَیسَ عَنِ الدَّهْرِ قِدَمُهُ وَ لَا بِالنَّاحِیهِ أَمَمُهُ احْتَجَبَ عَنِ الْعُقُولِ کَمَا احْتَجَبَ عَنِ الْأَبْصَارِ وَ عَمَّنْ فِی السَّمَاءِ احْتِجَابَهُ کَمَنْ [عَمَّنْ] فِی الْأَرْضِ.
قُرْبُهُ کَرَامَتُهُ وَ بُعْدُهُ إِهَانَتُهُ لَا تَحُلُّهُ فِی وَ لَا تُوَقِّتُهُ إِذْ وَ لَا تُؤَامِرُهُ إِنْ. عُلُوُّهُ مِنْ غَیرِ تَوَقُّلٍ وَ مَجِیئُهُ مِنْ غَیرِ تَنَقُّلٍ یوجِدُ الْمَفْقُودَ وَ یفْقِدُ الْمَوْجُودَ وَ لَا تَجْتَمِعُ لِغَیرِهِ الصِّفَتَانِ فِی وَقْتٍ.
یصِیبُ الْفِکْرُ مِنْهُ الْإِیمَانَ بِهِ مَوْجُوداً وَ وُجُودَ الْإِیمَانِ لَا وُجُودَ صِفَهٍ بِهِ تُوصَفُ الصِّفَاتُ لَا بِهَا یوصَفُ وَ بِهِ تُعْرَفُ الْمَعَارِفُ لَا بِهَا یعْرَفُ فَذَلِکَ اللَّهُ لَا سَمِی لَهُ سُبْحَانَهُ لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر .[۲]
ترجمه حدیث
بی همتایی خداوند
اى مردم، از این بی دینان که خدا را به خود مانند سازند و با گفته کافران اهل کتاب هم آوازى کنند بپرهیزید. بلکه (یقین دانید) او خداوند است و او را مانندى نیست و او بسیار شنواى نیک بیناست، دیده ها او را درنیابند و او دیده ها را دریابد و اوست لطیف آگاه.
یگانگى و شکوهمندى را ویژه خود ساخته و خواست و اراده و نیرو و دانش را به هر چه بودنى است به اجرا درآورده است. هیچ هماوردى براى او، در هیچ امرى از امورش نیست و هیچ همتایى برابرش نباشد و هیچ ضدى که با او ستیزه کند وجود ندارد، و هیچ همنامى که به او ماند نباشد.
ناممکن بودن درک و توصیف خدا
کارها در برش نگیرد و حال ها بر او نگذرد و حوادث بر او درنیاید و توصیف کنندگان هرگز کنه بزرگى او را وصف نتوانند و اندازه توانایى و شکوهش در دلها درنگنجد؛ زیرا او را در میان چیزها هیچ مانندى نیست و خردمندان با همه خردهاى خویش او را درنیابند و اندیشمندان با تمام اندیشه خود به (ذات) او ره نیابند جز آنکه با یقین به غیب (تنها) گواه هستى او شوند، چه او با هیچ صفتى از صفات آفریدگان به توصیف نمى آید و اوست یگانه بى خلل بى نیاز.
و هر آنچه به پندار درآید، او جز آن باشد. پروردگار نباشد آن که به پندار درآید (و و هم و ادراک بشرى یاراى در برگیرى او را داشته باشد) و معبود نباشد آن که در محدوده هوا یا غیر هوا هستى گزیند. او در همه چیزها باشد (اما) نه بودنى که حصارى بر او کشیده باشد (و محدودش سازد)، و از همه چیز جدا باشد (اما) نه چنان جدایى که از آنها دور و نهان بود.
نگنجیدن خدا در زمان و مکان
توانا (ى مطلق) نیست آن که در برابرش ضدى باشد یا همتایى با او همسرى کند. قدمت او بر اثر قدمت روزگارى (و گذشت زمان بر او) نیست و توجه به او منحصر بر نگرش به سویى نباشد. بر خردها پوشیده است، همانسان که از دیده ها نهان است و از آسمانیان مستور است، همان گونه که از زمینیان نهفته است.
نزدیکى او کرامت وى و دوری اش اهانت اوست. مکان (و لفظ) «در» او را دربر نمى گیرد و زمان (و لفظ) «آن گاه» او را به وقتى نمى گنجاند و (کلمه) «اگر» او را به شمول در نمى آورد.
بالا بودن او بدون فرازنشینى است و آمدنش بدون جابهجا شدن، نابوده را بود کند و بود را نابود، و غیر او را در آن واحد این دو صفت نباشد.
قدرت اندیشه و درک انسان از خدا
نصیب اندیشه در ادراک او فقط بدان حد است که به «بودن» او یقین یابد و تنها به «هستى» او راه یابد نه به وجود صفتى (زاید بر هستى او که بر ذات او حمل توان کرد). صفت ها همه به او توصیف مى شوند نه او به صفت ها، و شناخت ها (همه) از (پرتو) او شناسا گردد نه آنکه او به شناخت ها (ى محدود ما) شناسایى شود. پس این است آن خدا که همنامى ندارد، پاک و منزه (و مجرد و مطلق) است، چیزى به مانندش نیست و اوست بسیار شنواى بسیار بینا.[۳]
نتیجه گیری
توحید ذاتی و صفاتی خداوند، از عقاید راسخ دین مبین اسلام است و از این رو هیچ همتایی برای او وجود ندارد و ذات خداوند در ذهن و تصور انسان نمی گنجد و همچنین برای انسان توصیف خداوند با صفات ذاتی آن امکان پذیر نیست. انسان فقط با درک و عقل خود می تواند به وجود آن ایمان داشته باشد. اگر کسی خدا را به موجودات ممکن تشبیه کند، از توحید و یگانگی خداوند بیرون رفته و گرفتار شرک شده است.
پی نوشت ها
[۱] . مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص ۲۵۲- ۲۵۴، قم، انتشارات نسل جوان، چ۳، ۱۳۸۶ش.
[۲] . تحف العقول، ص ۲۴۴- ۲۴۵.
[۳] . ترجمه تحف العقول، ص ۲۴۵.
منابع
۱.، قرآن کریم.
۲. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، قم، جامعه مدرسین، چ۲، ۱۴۱۴ق.
۳. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، ترجمه تحف العقول، مترجم: اتابکى، پرویز، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، چ۱، ۱۳۷۶ش.
۴. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، قم، انتشارات نسل جوان، چ۳، ۱۳۸۶ش.