- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
مقدمه: یکى از شاخه هاى توحید، توحید در اطاعت است یعنى در جهان هستى مطاع بالذات تنها خداست و اطاعت دیگران باید به اذن او انجام گیرد.
مقاله حاضر گفتارى است از مفسر کبیر قرآن علامه طباطبایى (ره) در این موضوع از نظر قرآن، اطاعت بر دو گونه است:
۱- اطاعت همراه با سرسپردگى و تسلیم بی قید و شرط در برابر آنچه به آدمى گفته شود. از نظر قرآن این نوع اطاعت در حقیقت «عبودیت » است که مخصوص خداست و هیچ موجود دیگر شایسته آن نه.
۲- اطاعت کسانى که به حق بر ما ولایت دارند و رعایت مصلحت خود ما و مصلحت عموم، یا رعایت عواطف پاک انسانى ایجاب می کند که فرمانبردار آن باشیم؛ نظیر اطاعت پیغمبر و امام و زمامداران و پیشوایانى که به فرمان پیغمبر و امام، یا بر طبق موازین معتبر در عصر غیبت به این منصب رسیده باشند، یا اطاعت پدر و مادر و… شرط وجوب این نوع اطاعت این است که دستور صاحبان این مناصب از حدود عدل و قانون تجاوز نکند و اطاعت کننده خود موظف است هر دستورى را که دریافت می کند از این نظر ارزیابى کند، تا اگر آن را بر خلاف عدل و قانون یافت، از اجراى آن خوددارى ورزد. به این ترتیب اینگونه اطاعت، اطاعت مطلق نیست، و به هیچ وجه آهنگ «خودباختگى » و «سرسپردگى » ندارد:
اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح ابن مریم و ما امروا الا لیعبدوا و الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما یشرکون؛ غیر از خدا، علماى دینى و تارکان دنیا را که در میان آنها بودند، خداوندگاران خویش شمردند، همچنین مسیح پسر مریم را، در صورتى که به آنها چنین دستور داده شده بود که فقط خداى یکتا را بپرستند، جز او خدایى نیست، پیراسته باد از آنچه شریک او می شمرند. (۱)
محمد بن یعقوب کلینى (؟ – ۳۲۹ ه ق) در کافى از ابوبصیر چنین روایت کرده است:
به او یعنى به امام صادق (ع) گفتم اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و او گفت: به خدا سوگند که آنها ایشان را به پرستش خود دعوت نکردند و اگر هم دعوت می کردند آنها نمی پذیرفتند ولى آنان حرامى را برایشان حلال و حلالى را حرام می کردند بنابراین ناخودآگاه به بندگى آنان در آمده بودند. (۲)
کلینى همین روایت را به سند دیگرى هم نقل کرده که در آن پاسخ امام (ع) به این صورت آمده است:
به خدا سوگند آنها براى آنان نه روزه می گرفتند نه نماز می خواندند ولى حرام را براى آنها حلال می کردند و حلال را حرام و آنها هم «بى چون و چرا» می پذیرفتند و عمل می کردند. (۳)
مفسران شیعه عموما در تفسیر این آیه همین مطلب را گفته و همین روایت را نقل کرده اند.
امام فخر رازى (۵۴۳ یا ۵۴۴ – ۶۰۶ ه ق) نیز در توضیح این آیه گوید:
بدان که خداى متعال با این سخن خود «اتخذوا…» یهود و نصارى را به نوعى دیگر از شرک وصف کرده است و در این آیه چند مساله هست:
یکی از مسائل این است که بیشتر مفسرین گفته اند مقصود از «اربابا» (که در آیه آمده است)این نیست که آنها درباره علماى دینى یال زاهدان تارک دنیا این عقیده را داشتند که ایشان خداى جانند، مقصود این است که آنها فرمانبردار ایشان بودند و هر بکن یا نکن را که آنان می گفتند «بى چون و چرا» می پذیرفتند. روایت شده که عدى بن حاتم (۴) مسیحى بود. روزى به حضور پیغمبر آمد، او سوره برائت را می خواند و به همین آیه رسید. عدى گوید: به پیغمبر گفتم: ما آنها را نمی پرستیدیم. پیغمبر گفت: آیا آنها حلال خدا را حرام نمی کردند و شما هم آن را حرام می شمردید؟ گفتم: چرا. گفت: همان عبادت آنان بوده.
ربیع گوید: به ابو العالیه گفتم این خداوندگارى (احبار و رهبان) در بنى اسرائیل چگونه بوده؟ گفت: چه بسا آنها در کتاب خدا مطلبى می یافتند که با گفته احبار و راهبان مخالف بود و آنها گفته ایشان را می پذیرفتند، ولى آن را که در کتاب خداى متعال بود قبول نمی کردند… (۵)
تسلیم بودن در برابر فرمان خدا و وحى او و پرهیز از «درگیریهاى تفرقه انداز داخلى » در صف یکتاپرستان
توحید در سرسپردگى و اطاعت، خود به خود ایجاب می کند که خداپرستان هرجا پاى مسائل دینى و الهى به میان آید، یکسره تسلیم حکم و وحى الهى باشند، و در این زمینه اعمال نظر و سلیقه شخصى را کنار بگذارند، تا وحدت و همبستگى آنان محفوظ بماند و دچار «صف بندیهاى مذهبى تفرقه انداز داخلى » نشوند.
قرآن در این باره چنین گوید:
و لیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون. و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله و لا تتبع اهوائهم عما جاءک من الحق لکل جعلنا منکم شرعه و منهاجا و لو شاءالله لجعلکم امه واحده و لکن لیبلوکم فى ما اتیکم فاستبقوا الخیرات الى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بماکنتم فیه تختلفون.
پیروان انجیل باید به آنچه خدا در آن فرستاده حکم دهند و آنها که به آنچه خدا فرستاده حکم ندهند، هم آنها تبهکارند. ما این کتاب را به حق به سوى تو فرستادیم، هم تایید کننده کتابى که در برابر اوست، هم حاکم بر او، بنابراین تو میان آنها به آنچه خدا فرستاده حکم کن و در برابر حقى که به سوى تو آمده است از تمایلات آنان جانبدارى منما. براى هر یک (از شما) راه و روشى مقرر ساختیم. اگر خدا می خواست همه شما را یک امت می کرد، ولى (چنین نکرد) تا شما را با آنچه به شما داده بیازماید، بنابراین در راه نیکیها با یکدیگر مسابقه بگذارید، بازگشت همه شما به سوى خداست، آن وقت به شما درباره آنچه در آن اختلاف می ورزید خبر خواهد داد. (۶)
در این آیات، قرآن راه حلى منطقى و معقولى براى پرهیز از درگیریهاى بس نابجا میان پیروان «وحى » عرضه می کند، تا با استفاده از آن، همه مردمى که به خدا و راه انبیا ایمان دارند، جدالها و پرخاشهاى تعصب آمیز را کنار بگذارند، (۷)
هر فرد و هر گروه با استنباطى که از وحى الهى دارد به سوى «خیرات » و نیکیها بشتابد و به این ترتیب مسابقه اى عمومى به سوى خیرات و نیکیها جانشین درگیریهاى بی ثمر و سردرگم پیروان ادیان الهى گردد. براى حل این اختلاف که «حق چیست؟» نخست باید به نصوص دینى که ارتباطش با وحى روشن شده است مراجعه شود، و اگر در فهم این نصوص هم اختلافى پیش آید، حل نهایى اختلاف درباره این کار «حق چیست و با کیست » به روزى واگذار گردد که همه پرده ها کنار رود و فرستنده وحى در همه مسائل مورد اختلاف، راى حق را آشکار سازد.
چنین به نظر می رسد که تنها راه همبستگى صحیح میان پیروان «وحى » همین باشد. در غیر این صورت نه تنها پیروان این پیامبر و آن پیامبر به جان هم خواهند افتاد راه راست و روشن الهى را به کلافى پیچیده و سردرگم تبدیل خواهند کرد، بلکه پیروان یک پیامبر و یک کتاب نیز بر سر این اجتهاد، این مذهب یا آن مذهب؛ و پیروان یک جناح نیز بر سر پیروى از این مرجع تقلید یا آن مرجع تقلید، به میدان بس آلوده کننده و تاریکی زاى «جدال » کشیده می شوند، و از آن همه روشنایى دلپذیر مکتب وحى جز سوسویى ضعیف چیزى باقى نمی ماند.
به همین جهت است که قرآن که «یکتا پرستى » را محور نظام عقیده و عمل در آیین خدا می داند، با قاطعیت تمام این جنگ هفتاد و دو ملت را از «توحید جامع » منحرف می شمرد و برخورد آراء و عقاید دینى را جز در شکل بحثهایى روشنگر که از ستیز و جدال خودخواهانه و تعصب آمیز به کلى پاک باشد، منع می کند و آن را نشانه خودپرستى می داند، که بیشک ضد خداپرستى و مانعى بزرگ بر سر راه توحید در نظام اجتماعى بر محور وحى است.
پی نوشت:
۱- توبه، ۳۱.
۲- و ۳- کافى، ج ۲، ص ۵۳.
۴- (؟ – ۶۸ ه ق)، از یاران رسول خدا(ص) که از شام به مدینه آمده و اسلام را پذیرفت.
۵- تفسیر کبیر، ج ۱۶، ص ۳۶ و ۳۷.
۶- مائده، ۴۷ و ۴۸.
۷- آیات ۱۲۰ و ۱۴۵ سوره بقره؛ ۷۷ مائده؛ ۵۶ و ۱۱۹ و ۱۵۰ انعام؛ ۳۷ رعد؛ ۴۳ فرقان؛ ۵۰ شعرا؛ ۲۹ روم؛ ۲۶ ص؛ ۹ و ۱۵ شوری؛ ۱۸ و ۲۳ جاثیه؛ ۱۴ و ۲۳ نجم نیز در همین زمینه است.
منبع:خدا از دیدگاه قرآن ، سید محمد بهشتى