- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
از ۱۴ تا ۲۱ سالگی
این مرحله با رشد و بالندگی عقلی و فکری نوجوان همراه است، این مرحله آغاز شور و شوق جوانی و قدم گذاشتن به گروه بزرگسالان می باشد؛ بدین لحاظ بر والدین لازم است که دیگر به او به دیده یک کودک ننگرند؛ زیرا او اکنون فردی است که می خواهد خود تصمیم بگیرد.
کاملاً واضح و روشن است که اگر والدین نتوانند از عهده این مهم برآیند، نخواهند توانست آنچنان که شایسته است، به تربیت او بپردازند. در این دوران والدین، فرزندان را باید به منزله مشاور خود در امور زندگی شرکت دهند و از آنها در زمینه کارهایی که به آنان مربوط است، نظرخواهی نمایند.
آغاز این دوران با ظاهر شدن آثار بلوغ در پسران همراه است این دوران از پرشورترین ایام عمر انسان بشمار می رود. طراوت نوجوانی و جوانی و شکوفایی نیروی جسمی و فکری و بروز پدیده بلوغ در نوجوانان بصورت تغییرات جسمی و تغییرات رفتاری آشکار می گردد. تغییراتی که بر اثر رشد جسمی و بلوغ در نوجوانان پدید می آید، مورد مطالعه روانشناسان قرار گرفته است. این تغییرات حاصل ترشحات هورمونی در دختران و پسران می باشد. بر اثر همین تغییرات، آثار جسمانی بلوغ در نوجوانان ظاهر می شود.
آثار جسمی بلوغ برای والدین و اطرافیان کاملاً قابل مشاهده می باشد. پیامبر بزرگوار (صلی الله علیه و آله و سلم) طی روایتی آثار بلوغ در پسران و دختران را این گونه بیان می فرمایند:
«… بلوغ به چند چیز شناخته می شود. (علامت آن) روییدن موهای خشن بالای عورت یا احتلام(در پسران) یا عادت ماهانه (در دختران) و یا رسیدن به پانزده سال کامل برای پسر و نه سال برای دخترمی باشد.»(۱)
آشکار شدن ویژگیهای جسمی بلوغ، همراه تغییر در تن صدا و رویش مو و احتلام در پسران و بوجود آمدن عادت ماهانه در دختران می باشد. به تبع تغییرات جسمی در نوجوانان، تغییرات رفتاری نیز در آنان به وجود می آید. این تغییرات که به تغییرات ثانویه مشهور است، در طریقه سخن گفتن، استدلال کردن و اظهار نظر نمودن در مورد امور مختلف، قابل مشاهده می باشد.
مربیان و والدین به تغییرات رفتاری و روانی نوجوانان باید بیشتر اهمیت قائل شوند؛ زیرا آشکار شدن عقاید نو در ذهن نوجوانان، به آنان شخصیتی دگرگونه می دهد. والدین و مربیان باید همواره تغییرات رفتاری نوجوانان را تحت مراقبت قرار دهند و هرگونه ابراز نظر آنان را به دیده احترام بنگرند و به عقاید آنان احترام بگذارند زیرا آنان در مرحله تکوّن شخصیت می باشند و هرگونه برخورد غیرمنطقی می تواند در ساختار شخصیتی و روانی آنان اختلال ایجاد نماید.
بدین لحاظ مولای بزرگوار، امام صادق (علیه السلام) در مورد این دوران می فرمایند: فرزندت را به مدت هفت سال مشاور و ملازم خود قرار بده…
کلام امام بزرگوار (علیه السلام) بیانگر آن است که فرزند تو دیگر آن کودک سابق نیست که در مقابل اوامر تو مطیع باشد. او اکنون نوجوانی است که احساس استقلال می کند و خود تصمیم می گیرد و در امور زندگی نظر می دهد. پس باید او را ملازم و مشاور خود قرار دهی و در کارها با او مشورت کنی. چنین رفتاری موجب می شود که آنان در کارهایی که به آنان محول می گردد، موفق شوند و با شو و شوق فراوانی بدنبال انجام کارها بروند.
والدین باید متوجه شوند که فرزند آنها در این دوران فردی است که دارای استقلال فکری می باشد. او می خواهد رأی و نظر خود را در زندگی مطرح نماید؛ زیرا شخصیت او دگرگون شده است و والدین از همین دگرگونی شخصیت آنان باید استفاده کنند و آنها را مشاور خود قرار دهند و در کارهایی که انجام می دهند نظر آنها را بخواهند. با این روش، شخصیت آنان تکامل می یابد و احساس می کنند که در صحنه زندگی حضور دارند.
یکی از اختلافات والدین با جوانانشان بر این اساس است که آنان جوانان را با همان دید کودکانه می نگرند و نمی توانند بپذیرند که آنها بزرگ شده اند و دارای تعقل و تفکر عالی تری می باشند؛ اگرچه ممکن است جوان در اتخاذ تصمیمات خود دچار اشتباه هم بشود؛ اما باید به او فرصت داد تا بتدریج براساس کوشش و خطا، به تصمیمات درست دسترسی پیدا کند.
به جهت اینکه جوانان در زمینه مسائل زندگی دارای تجربه کافی نیستند، بعضی از والدین به آنان اطمینان نمی کنند که کارهای مهم را به آنان محول سازند؛ اما باید والدین این موضوع را در نظر داشته باشند که آنها خودشان نیز روزی در همین مرحله بوده اند و نظیر این مرحله را گذرانده اند و اگر والدین آنها در زمینه مسائل زندگی به آنان اعتماد نداشته اند، دلیل بر بی تجربگی آنان محسوب می شد.
یکی دیگر از ویژگیهای رفتاری جوانان در این مرحله آن است که آنها می خواهند رفتار سنتی گذشته والدین را کنار بگذارند و خود با ابتکاری که دارند، طرحی نو ایجاد کنند.
این انگیزه نه تنها اشتباه آمیز نیست؛ بلکه بسیار تفکر ایده آلی می تواند باشد؛ زیرا این انگیزه تحسین برانگیز، عقیده ای است خدایی که پروردگار متعال در اختیار آنان قرار داده است. آنها با داشتن چنین تفکری آنها می خواهند از عقیده و آئین سنتی که والدین و محیط تربیتی به آنان القا نموده است، رهایی یابند.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این زمینه چه زیبا می فرمایند:
«آداب و رسوم زمان خودتان را با زور و فشار به فرزندان خویش تحمیل نکنید؛ زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.»(۲)
بنابراین والدین نباید از چنین تفکر فرزندانشان واهمه ای به خود راه بدهند؛ بلکه باید مشوق آنان در این امر نیز باشند؛ زیرا آنها راهی را آغاز کرده اند که بسیاری از متفکران جهان عقیده آنان را در این زمینه تأیید می کنند.
بدین وسیله جوان می خواهد از آئینی که محیط تربیتی وی بطور اجباری بر وی تحمیل نموده است، با آگاهی تمام، خلاصی یابد. علت عدم گرایش جوانان را به نماز و سایر اعمال مذهبی، در این نوع تفکر باید جستجو نمود؛ زیرا آنان طالب دین سنتی نیستند، بلکه می خواهند یک انتخابگر باشند. دینی که بر اساس تعصب و القاء ناآگاهانه والدین و محیط تربیتی به فرد ارائه شود، بدون تردید، استوار و پایدار نمی تواند بماند.
مولای بزرگوار، امام صادق (علیه السلام) در این زمینه می فرمایند:
«کسی که با تقلید از رجال وارد این دین شود با تقلید نیز از آن خارج می گردد کسی که با (تحقیق در)کتاب و سنت به این دین گرایش پیدا کند، کوهها از جای خود جدا می شوند پیش از آنکه عقیده او از او جدا شود.»(۳)
بنابراین دینی دارای اعتبار است که درستی آن توسط تحقیق کردن به اثبات رسیده باشد. کسی که دینی را با پژوهش و تحقیق پیروی کند، در مقابل تندباد حوادث و مخالفان همچون کوه ایستادگی می نماید. کسانی که دین اجدادی خود را بدون تحقیق و بررسی پیروی می نمایند و هیچگونه آگاهی در مورد چگونگی آن ندارند، براحتی در مقابل سخنان مخالفان تسلیم می شوند؛ زیرا دلیلی برای گفته های خود ندارند و دینشان بدون تحقیق است.
کسی که دینی را با مطالعه و تحقیق بدست آورده باشد، بدون تردید در انجام دستورات آن نیز کوشش می نماید؛ زیرا به درستی آن یقین کامل دارد. بدین جهت رهبران اندیشمند اسلام، جوانان را به مطالعه و تحقیق در انتخاب دین راهنمایی فرموده اند و از آنان خواسته اند که هیچ آئینی را بدون تحقیق و پژوهش نپذیرند؛ زیرا دینی که با پژوهش و تحقیق همراه باشد، هرگز از قلب و ذهن رفتار جوان محو نمی شود. اهمیت علم آموزی و تحقیق و پژوهش برای جوانان به اندازه ای قابل اهمیت است که مولای بزرگوار، امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
«اگر جوان شیعه ای را نزد من بیاورند که تحقیق نمی کند، او را تنبیه می کنم.»(۴)
کلام مولای بزرگوار براساس گفتار طنزآمیزی است که جوانان را مورد خطاب قرار داده و آنها را به پژوهش و تحقیق دعوت فرموده است.
آن بزرگوار در کلامی دیگر می فرمایند:
«دوست ندارم جوانی از شما را جز آن ببینم که شب را در یکی از دو حال به روز آورد؛ یا عالم باشد یا جوینده علم. اگر چنین نکند مقصر است و چون مقصر باشد، خویشتن را تباه ساخته است و چون خویشتن را تباه سازد، گناهکار باشد و چون گناهکار باشد، در دوزخ جای گیرد. مطلب این است، به خدای محمد سوگند».(۵)
بدین لحاظ وظیفه هر جوانی است که برای رسیدن به دین واقعی و حقیقی و رها شدن از دین سنتی اجدادی، به مطالعه و تحقیق بپردازد تا راهی را که طی می نماید، آگاهانه و با اراده خویش باشد و مطمئن گردد راهی را که انتخاب کرده است، حقیقی و صحیح می باشد و از سوی محیط تربیتی بر وی تحمیل نشده است.
کلام مولای بزرگوار مبتنی بر یک اصل خلل ناپذیر خلقت استوار است؛ زیرا هر جوانی موظف است برای انتخاب دین و آئین خود به پژوهش و تحقیق بپردازد و اگر چنین نکند، ظلمی بزرگ بر خود نموده است؛ زیرا که یکی از اهداف مهم خلقت انسان، تحقیق و جستجو کردن می باشد. بدین لحاظ، خداوند متعال انسانها در روز قیامت مورد مؤاخذه قرار خواهد داد.
روایتی از مولای بزرگوار، امام صادق (علیه السلام) بیانگر این حقیقت می باشد.
آن بزرگوار در تفسیر این آیه:
قل فلله الحجه البالغه (انعام ۱۴۹)
می فرمایند: «خدای متعال در روز قیامت به تک تک بندگان خود می فرماید: بنده من بگو ببینم در دنیا عالم بودی یا جاهل؟ اگر گوید عالم بودم، می پرسد چرا به علم خود عمل نکردی؟ و اگر گوید جاهل بودم، می فرماید چرا علم نیاموختی تا بدان عمل کنی؟ به همین دلیل او را مجاب می کند. و این حجت بالغه خدای عزوجل بر مخلوقات خود می باشد».(۶)
نکاتی که در این روایت بسیار زیبا وجود دارد آن است که اولاً هیچ عذری برای جاهل ماندن و به دنبال علم نرفتن، بر کسی وجود ندارد و بر همه واجب است که به دنبال علم آموزی باشند و دینی را انتخاب کنند که از راه تحقیق بدست آمده باشد.
ثانیاً اینکه بعد از آموختن علم، عمل نمودن به آن علم، بر انسان واجب می باشد و این مرحله بعدی علم آموزی است. بنابراین، نه فرد جاهل دلیلی بر جهل خود می تواند داشته باشد و نه عالمی که به علم خود عمل نکرده باشد می تواند در مقابل استدلال خدای تعالی پاسخگو باشد و این حجت بالغه خدای تعالی است که هیچکس را گریز گاهی از آن نیست. خداوند متعال بر جوانانی که طریق پژوهش و تحقیق در دین را انتخاب کرده اند، افتخار می کند و آنان را مورد لطف و عنایت خود قرار می دهد.
پیامبر بزرگوار (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
«محبوب ترین مخلوق نزد خدای عزوجل، جوان نورسیده خوش سیمایی است که جوانی و زیبایی خود را برای خدا و در راه اطاعت او بگذارد. خداوند رحمان بوجود چنین جوانی بر فرشتگان می نازد و می فرماید: این است بنده راستین من.»(۷)
بدین ترتیب جوانی که براساس انگیزه خدایی، برای بدست آوردن دین واقعی اقدام به پژوهش و تحقیق می نماید، دارای مقام باارزشی است و والدین او باید به چنین جوانی افتخار کنند؛ زیرا که او سمبل گلی از بوستان بهشت است.
بر همین اساس، جوانان به لحاظ دارا بودن روحیه مخالفت جویی و مطرح کردن شخصیت خود به عنوان یک شخصیت مستقل، همواره در دیدگاه دیگران افراد جسور و بی باک و متمرد جلوه می کنند. در صورتیکه این ویژگیها، از خصوصیات بارز دوران نوجوانی و جوانی می باشد و والدین باید همواره در ارتباط با جوانان، این مسئله را مورد توجه قرار دهند.
یکی دیگر از وظایف والدین در قبال فرزندانشان این است که آنها نباید نوجوانان و جوانان را با اعمال نابخردانه و نسنجیده خود به عصیانگری وادار نمایند. زیرا روحیه عصیانگری و تمرد در آنان به شدت وجود دارد.
پیامبر بزرگوار (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:
«یا علی! لعنت خدا بر پدر و مادری باد که فرزند خویش را به عصیان و آزار خودشان وادارند و باعث قطع رابطه محبت شوند.»(۸)
گاهی والدین از رفتار پرخاشگرانه فرزندان خود شکوه و شکایت می کنند در حالیکه نمی دانند که خود آنان محرک پرخاشگری جوانان خود می باشند؛ زیرا جوان براساس دارابودن روحیه جوانی، در مقابل هر محرکی که برایش غیرمنطقی جلوه کند، واکنش نشان می دهد.
بدین ترتیب می توان دریافت که انگیزه عصیان گری و تمرد در عمل خود والدین نهفته است؛ زیرا آنان براساس عمل تحریک آمیز، موجب می شوند که روحیه عصیان گری در جوان آشکار گردد. پرخاشگری های دوران جوانی، گاهی براساس کم تجربه بودن جوان در تعاملات اجتماعی بروز می کند. پرخاشگری، هر محرکی که داشته باشد، می توان با آرامش روانی آن را کنترل نمود و آرامش روانی زمانی می تواند وجود داشته باشد که انگیزه و محرک پرخاشگری از بین رفته باشد.
یکی دیگر از نابسامانیهای دوران جوانی، داشتن حالت لجاجت جوانان می باشد. این ویژگی ناهنجار، در بعضی از جوانان قابل مشاهده می باشد. باید دانست که انگیزه لجاجت هم، مانند انگیزه پرخاشگری، در رفتار خود والدین نهفته است.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مورد علت لجاجت جوانان می فرمایند:
«زیاده روی در ملامت کردن، شعله لجاجت را مشتعل می سازد.»(۹)
واکنش های جوانان در مقابل رفتارهای نسنجیده والدین یک امر طبیعی می باشد و چون والدین از شیوه های تربیتی نوجوانان و جوانان آگاهی ندارند، لذا این رفتارها برایشان عجیب جلوه می کند و چون پس از برخوردهای مختلف با جوانان، خسته می شوند به نصیحت گویی آنان می پردازند غافل از اینکه این عمل نیز اگر به روش صحیحی صورت نگیرد، می تواند شعله لجاجت را افروخته تر گرداند؛ زیرا نصیحت گویی والدین، رنگ ملامت به خود می گیرد و همین امر سبب می شود که جوانان در مقابل این عمل واکنش نشان بدهند. باید توجه داشت که نصیحت گویی بیش از حد برای جوانان، آن هم در حضور دیگران می تواند شخصیت آنان را سرکوب و خدشه دار نماید.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:
«نصیحت گفتن به فردی در حضور دیگران کوبیدن شخصیت او می باشد.»(۱۰)
بنابراین والدین باید به این امر آگاهی داشته باشند که هرگونه دلسوزی ناآگاهانه که در چهره ملامت کردن و نصیحت گویی برای تربیت جوانان ابراز گردد، نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد؛ بلکه رابطه والدین و جوان را مکدر خواهد نمود.
برای از بین بردن رفتارهای ناهنجار جوانان، بهتر است از روش های تربیتی که مورد بررسی قرار گرفتند، استفاده نمود؛ زیرا این روش ها براساس قوانین روانشناسی تربیتی پایه گذاری شده است و استفاده از آن در موقعیت های ویژه، نه تنها ضرری نمی تواند داشته باشد، بلکه اگر به درستی به اجرا درآید، می تواند جوان را به آگاهی برساند.
بنابراین بکارگیری روشهای تربیتی ویژه که از سوی ائمه معصومین (علیهم السلام) ارائه گردیده است،می تواند گره گشای والدین در امر تربیت فرزندانشان باشد. باید توجه داشت تنها روشی که می تواند جوانان و والدین و مربیان را از بن بست تربیت نوجوانان و جوانان نجات دهد، استفاده از قوانین تربیت اسلامی است.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:
«آن کس که به ادب آموزی و تربیت وادار شود، به گفتار و رفتار زشت کمتر آلوده می گردد.»(۱۱)
رهنمود امام بزرگوار (علیه السلام) حاکی از آن است که نوجوانان و جوانان باید همواره با ادب و تربیت اسلامی آشنا گردند. این آشنایی می تواند روحیه عصیانگری آنان را خاموش سازد. براساس این رهنمود ارزشمند، می توان دریافت که تربیت اسلامی به مفهومی که مورد مطالعه قرار گرفت، می تواند بسیاری از نابسامانیهای روانی جوانان را درمان نماید.
جوانان براساس قرار گرفتن در موقعیت های خاص سنی، دارای شور و شوق زندگی و نیروی فوق العاده جسمی و روانی می باشند و آمادگی پذیرش هرگونه مشکلات را دارند و با تکیه بر نیروی جوانی، بسیاری از مشکلات را که بزرگسالان در انجام آن احساس ضعف می کنند، به آسانی از بین می برند. بنابراین از همین نیرو که در جوانان ایجاد شده است باید به نحواحسن استفاده نمود و در امر تعلیم و تربیت، آنها را راهنمایی کرد.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند:
«ای گروه جوانان،شرف انسانی و سجایای اخلاقی خود را با ادب آموزی و تربیت،حفاظت نمایید و سرمایه گرانبهای دین خویش را با نیروی علم و دانش، از دستبرد ناپاکان و خطرات گوناگون برکنار نگاه دارید.»(۱۲)
رهنمود مولای بزرگوار در مورد جوانان، می تواند زندگی فردی و اجتماعی آنان را دگرگون نماید و آنان را برای زندگی بهتر آینده، آماده تر سازد. باید توجه داشت که جوانان امروز، مردان و زنان فردا هستند و باید تحت تربیت خاص برای دوران آینده تربیت شوند تا بتوانند بر مشکلات زندگی خود به نحو احسن فائق آیند.
یکی از مهمترین عاملی که در زندگی جوانان نقش تعیین کننده ای دارد، داشتن زیربنای فکری و عقیدتی آنهاست؛ زیرا در اثر وجود عقیده مستحکم و قوی، معاندان نمی توانند آنها را در زندگی متزلزل و گمراه نمایند. اولین وظیفه والدین نسبت به فرزندان آن است که زیربنای فکری و عقیدتی آنان را مستحکم نمایند و آنها را با توحیدی پاک و ناب آشنا سازند.
پیامبر بزرگوار می فرمایند:
«پدر در حکومتی که به فرزند دارد، مسئول است که او را مؤدب و بااخلاق پسندیده پرورش دهد و او را به خدای بزرگ راهنمایی کند.»(۱۳)
یکی از وظایف مهم والدین، آشنا کردن نوجوانان و جوانان با توحید خدای تعالی به مفهوم کلی می باشد. باید توجه داشت که هرگونه سطحی نگری و ساده اندیشی در زمینه توحید، نمی تواند ذهن پویای جوانان را اقناع کند؛ زیرا آنها براساس تفکر بسیار قوی که دارند و استدلال هایی که براساس تعقل انجام می دهند، به سختی می توانند در مقابل استدلال های ساده و تکراری والدین راضی و قانع شوند.
بنابراین، والدین باید در زمینه توحید و شناخت خدای تعالی دارای تفکرات عمیقی براساس مطالعه و تحقیق باشند تا بتوانند با استفاده از ذهن آماده جوانان، آنان را بسوی توحید رهنمون گردند. رهنمودهای ائمه معصومین (علیهم السلام) می تواند بسیاری از مشکلات والدین را در زمینه شناخت توحید پاسخگو باشد.
از وظایف مهم دیگر والدین آن است که فرزندانشان را در فراگیری مطالب و مهارتهایی که در زمان آینده بدان نیاز خواهند داشت، آشنا سازند. آنها جوانان امروز و مردان و زنان فردای جامعه هستند و باید در آینده زندگی کنند. بنابراین باید با فنون و مهارتهایی که لازم دارند آشنا شوند.
ادامه دارد…