- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مطالبى که پیش رو دارید، گزارشى اجمالى از فرایند تربیت دینى فرزندان است که پس از اشاره به ابعاد مختلف دوران کودکى و نوجوانی، به بیان حقوق فرزندان، مسئولیتهاى والدین و عوامل دین گریزى جوانان مى پردازد.
واقعیتها و بایستهها
یکى از شاخصههاى نظامهاى دینى توجه به واقعیت پیش از بیان مسئولیت ها است. اساساً در میان نظامهاى تربیتی، آن سیستمى موفق تر است که پیش از بیان «بایدها و نبایدها» به «هست ها و نیست ها» توجه نماید. بنابراین بر ما لازم است که با غرایز، روحیات، عواطف، احساسات، نیازها و ابعاد مختلف فرزندان خود آشنا شویم و در همان قالبها به برنامه ریزى براى تربیت دینى آنها بپردازیم.
الف) سن مناسب براى آغاز برنامههاى تربیتی
از آنجا که بنابر مطالعات روان شناختى و آموزههاى دینی، عوامل مختلف وراثتى و ژنتیکى و حتى محیطى از آغاز شکل گیرى نطفه بر انسان تأثیر به سزایى دارند، باید از دوران انتخاب همسر و حتى پیش از آن براى برخودارى فرزندان آینده مان از تربیتى سالم و مناسب، زمینه سازى نماییم.
بر همین اساس، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ازدواج با همسران ناشایست نهى فرموده و فرزندان به دنیا آمده از آنها را تباه شده و از دست رفته مى شمارد. امیر مؤمنان (علیه السلام) نیز خصلتهاى زشت و زیبا در روح و روان انسانها را متأثر از شیر مادرانشان مى داند.
آزمایشهاى تجربى در این زمینه نیز این واقعیت را تأیید مى کند که انسان از دوران جنینى نسبت به محیط و صداهاى مختلف اطراف خود حساس بوده و به خصوص از مادر و سخنان و روحیات وى تأثیر مى پذیرد. به همین دلیل، در اسلام به پدران سفارش شده است که از روزى حرام اجتناب ورزند و آداب ویژه اى را به هنگام انعقاد نطفه رعایت کنند. به مادران توصیه شده که در دوران بارداری، مراقب اندیشه ها و رفتارهاى خویش بوده، همواره در طهارت جان و پاکیزگى تن و روان تلاش کنند؛ چرا که از کوزه همان برون تراود که در او است.
پس از ولادت نیز فرزندان به طور مستقیم در معرض برخى آداب و مراسم مذهبى قرار مى گیرند؛ آدابى مانند خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ که در روایات به عنوان پناهى در برابر وسوسههاى شیطانی شمرده شده است؛ کام گرفتن کودک با تربت امام حسین (علیه السلام)؛ انجام غسل ولادت؛ ختنه کردن؛ عقیقه کردن؛ صدقه دادن به وزن موى سر کودک از طلا یا نقره و به وزن بدنش از خرما و ….. امروزه از نظر علمى نیز تأثیر بسیارى از این اعمال برآینده کودک غیرقابل انکار است.
با این حال، بدیهى است که فرزندان را نمى توان از آغاز تولد به طور مستقیم مورد تعلیم و تربیت قرار داد و ناچار باید منتظر پیدایش زمینههاى یادگیرى و تربیت پذیرى در آنها بود. در این باره که آموزش و پرورش دینی فرزندان را از چه سنى باید آغاز کرد، میان دانشمندان و کارشناسان امور تربیتی اختلاف نظر است.
برخى با هر گونه تعلیم و تربیت مذهبى تا پیش از بلوغ مخالفند، ولى عده اى دیگر با تأکید بر آمادگى و استعداد اطفال براى تربیت پذیری، بر این باورند که مى توان برخى معلومات دینى را به طور ساده و قابل فهم به آنها عرضه نمود و با تلقین، آنها را در این فضاى مقدس قرار داد. جان لاک از اندیشمندان غربى نیز معتقد است که تربیت دینى را باید از کودکى آغاز کرد. وى مى گوید: «اندیشه خدا را از همان آغاز کودکى مى توان در نهاد فرزندانمان جاى داده، عشق و احترام به خدا را در روانشان بدمیم.»
به نظر مى رسد براى یافتن سن مناسب براى آغاز برنامه های تربیتى باید سن طبیعى گرایش فرزندان به دین و مذهب را شناخت. بررسىهاى روان کاوان نشان مى دهد که آغاز پیدایش حس مذهبى در کودکان به ماههاى قبل از چهارسالگى باز می گردد و حتى گاه در حدود ۲ تا ۳ سالگى ظاهر مى شود. کودکان از سه سالگی، علاقه بسیار به دعا و سرودهاى مذهبى داشته، از تکرار و خواندن دعاهاى دسته جمعی، لذت بسیار مى برند.
از حدود ۴ سالگی، کنجکاوى سراسر وجود کودک را فرا مى گیرد و درباره حقایق مختلف جهان و از همه مهم تر آفریدگار جهان مى پرسد. این مرحله، سن طبیعی کودک براى پذیرش مفهوم خداوند است. کودک چهار ساله، پدر خود را به بزرگى و اهمیت خدا مى داند و تلقى او از خدا همچون پدر، ولى بزرگ تر است. او حتى گاه خدا را همچو عضوى از خانواده به حساب مى آورد.
احساس مذهبى با رشد و افزایش سن کودک آشکارتر می شود و در شش سالگى به روشنى مى توان تظاهر به رفتارهاى مذهبى را در کودکان مشاهده کرد. یک کودک شش ساله با علاقه تمام درباره خدا پرستش نموده، خواستار آشنایى و صحبت با او است و درخواستهاى غالباً مادى خویش همچون اسباب بازی، خوراک و پوشاک را با او در میان مى گذارد، به تدریج در سن هفت سالگی، خدا را مقامى قدرتمند و بالاتر از والدین مى شناسد.
بر همین اساس، امام باقر (علیه السلام) در حدیثى مفصل به تشریح وظایف اولیاء در تربیت ایمانى فرزندان از سن سه سالگى مى پردازد:
در سه سالگى کلمه توحید «لا اله الا الله» را به کودک بیاموزید و در چهارسالگى با نبوت پیامبر اسلام آشنایش سازید و در پنج سالگى رویش را به قبله کنید و سجده بر زمین را یادش دهید. در شش سالگى، رکوع و سجود را به شیوه صحیح به او بیاموزید و در هفت سالگى وضو و نماز را به طور کامل آموزش دهید.
بر اساس این حدیث شریف، کودک را باید در سه سالگى با خداوند، در چهار سالگى با نبوت و در پنج و شش سالگى با پرستش به شیوههاى مختلف آشنا ساخت، تا آن که در هفت سالگى بتوان مجموعه نماز را به عنوان نمادى از کل دین و به تعبیر روایات ستون دین به او القاء نمود.
نکته مهم دیگر در این میان توجه به پرسشهاى دینى کودکان است. آنها بر مبناى سیر پیش گفته به پرسش درباره مذهب و موضوعات دینى پرداخته، برکسب درک و فهم خود، سوالات متفاوتى از اطرافیان مى پرسند. در شش سال اول درباره منشأ و علت اشیاء سؤال مى کنند: من از کجا آمده ام؟ آسمان را که درست کرده است؟ و …. در سن ۷ تا ۱۰ سالگى سوالهایى عمیق تر میپرسند و خواهان پاسخ هایى مستدل تر هستند: چرا خدا دیده نمى شود؟ چگونه خداوند در همه جا حضور دارد؟ خدا چیست؟ انسانها چطور در قیامت دوباره زنده مى شوند؟
در سنین نوجوانى به دلیل افزایش آگاهى ها و معلومات بر دامنه و عمق سوالات افزوده مى شود. اگر مبانى اعتقادى در سالهاى پیش در ذهن شان جاى گرفته باشد، پاسخ به سوالات بعدى آسانتر خواهد بود؛ زیرا پاسخ هایى که در سنین قبل شنیده اند، فضایى اعتقادى در ذهن شان ترسیم نموده و در آن فضا به اندیشه و پرسش مى پردازند.
در این سنین، سه گونه احساس در رابطه با مذهب برای فرزندانمان پدید مى آید:
۱ـ رشد و گسترش و تقویت حس مذهبى و علاقمندى به دین؛
۲ـ پیدایش تردید در آموختههاى پیشین؛
۳ـ پیدایش سوالات متعدد و برخاسته از آن تردیدها.
نکته در خور توجه در این زمینه، آن است که فرزندان در این سنین، به علت غرور نوجوانی، گاه از طرح همه سوالات خویش پرهیز دارند و همچنین به دلیل رشد عقلانیت و قوه استدلالشان، به هر پاسخى راضى نمى شوند؛ لذا بر ما است که مستقیم و غیر مستقیم، آنان را به سخن آورده و سپس پرسشهاى شان را مستدل و منطقى و در حد فهم و درکشان پاسخ دهیم.
ب) آمادگى بسیار کودکان براى تربیتپذیری
کودکان همگى با فطرت الهى و همراه با روحیاتى پاک و زمینه هایى آراسته زاده مى شوند و حس مذهبى به طور طبیعى در آنها پدید آمد، سپس رشد یا افت مى یابد. در واقع، این محیط اطراف است که با تأثیر مستقیم و غیر مستقیم خود، زمینه هدایت یا گمراهى آنها را فراهم مى آورد؛ گرچه اراده آزاد انسان هیچگاه از میان نمى رود و حق اختیار و انتخاب در هر حال باقى است. بر همین اساس، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مى فرماید:
هر نوزادى بر فطرت سالم الهى زاده مى شود؛ لیکن این پدر و مادر هستند که گاه او را با تربیتهاى ناشایست خویش از صراط مستقیم منحرف مى سازند.
بنابراین، رسالت پدر و مادر آن است که با انجام فرایض دینى و بیان آنها براى کودکان و تجسم بخشیدن به روحیات زیباى ایمان و تعهد دینی، استعدادهاى آنها را در مسیرى درست به فعلیت رسانند؛ در غیر این صورت، فطرت پاک کودکان به تدریج رو به خاموشى مى گراید و به محیط آلوده خو مى گیرد. کودکان و نوجوانان از اخلاق همه اطرافیان خود کم و بیش تأثیر مى پذیرند.
پدر و مادر، بستگان، همکلاسی ها، معلمان، قهرمانان ورزشى و هنری، شخصیت هاى سیاسى و اجتماعى و ……. همگى بر فرزندان ما تأثیر گذاشته، الگوهاى مثبت یا منفى آنها را شکل میدهند که البته در این میان والدین از نقش مهمترى برخوردارند. از این رو رواست که امیر مؤمنان، على (علیه السلام) در سفارش نامه اى به فرزندش امام حسن (علیه السلام) مى نویسد:
«همانا جان و روان خردسالان، همچون زمین بایرى است که در آن هر نوع دانه و تخمى افشانی، آن را مى پذیرد و رشد و نمو مى دهد.»
بنابراین، همان قدر که زمینه هدایت و دیندارى براى آنها فراهم است زمینه انحراف و فساد نیز مهیا است. کودکان و نوجوانان به دلیل کم تجربگى و نا آگاهى در آستانه لغزش قرار دارند و لذا بر پدران و مادران است که موانع زندگى سالم را از پیش پاى آنها بردارند و فطرت هاى پاک فرزندانشان را از آلایش به رذایل اخلاقی و مفاسد اجتماعى مصون نگه دارند. با این حال، به نظر مى رسد طبیعت و فطرت انسان ها، و به ویژه کودکان و نوجوانان، به خیر و سعادت تمایل بیشترى دارد و لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آنان مى فرماید:
آنها قلبى فضیلتپذیر و دلى رقیق و حساس دارند… خداوند مرا به پیامبرى برانگیخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت و از عذابش بیم دهم؛ جوانان و نوجوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند، ولى پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند.
امام صادق (علیه السلام) نیز به یکى از یاران خویش که به تبلیغ دین و نشر تعالیم اهل بیت (علیهم السلام) اشتغال داشت، چنین توصیه مى فرماید: «برنامههاى تبلیغى خویش را متوجه نسل جوان کن؛ زیرا آنان براى پذیرش خوبی ها آمادگى بیشترى دارند و بیش از دیگران حق را مى پذیرند.»
ج) نیاز به محبت و دوستی
نیاز به محبت از نیازهاى اساسى انسان به شمار مى رود؛ همانگونه که انسان به آب و غذا نیاز دارد؛ به محبت نیز نیازمند است و بود و نبود آن، در تعادل روحى و روانى وى تأثیر فراوان دارد. روان شناسان بر همین اساس به ترسیم هرم نیازهاى انسان پرداخته اند.
کودکى که در محیط گرم و محبت آمیز رشد کند، روانى شاد و دلی آرام و با نشاط و به تبع آن، جسمى سالم خواهد داشت. چنین فردى به زندگى امیدوار و دلگرم بوده، خود را در جهانى پرآشوب، تنها و بى یاور نمى بیند.
از سوى دیگر، اظهار محبت به کودک از ابتلاى وى به عقده حقارت جلوگیرى مى کند. کودکى که از محبت های گرم پدر و مادر محروم بوده، یا نیازش به محبتهاى آنان به حد کافى اشباع نشده است، نسبت به اطرافیان خویش و حتى پدر و مادر عقده نفسانى مى یابد و در نتیجه، زمینه هر گونه فساد و انحرافى برایشان مهیا مى شود.
به اعتقاد کارشناسان امور تربیتی، تندخویی، خشونت، اعتیاد، افسردگی، نا امیدى و … غالباً معلول عقده حقارتی است که در اثر کمبود محبت پدید آمده است. گاه فشارهاى روانى تا بدانجا این اشخاص را آزار مى دهد که دست به خودکشى مى زنند. بسیارى از فرزندانى که از منزل فرار کرده اند، انگیزه خود را از فرار، بى توجهى و کم مهرى پدر و مادر دانسته اند.
همانگونه که محبوب بودن از نیازهاى اولیه انسان است، محبت نمودن از نیازهاى اساسى او است. دوست یابى و برقرارى روابط اجتماعى که به خصوص در سنین نوجوانى و جوانى شدت مى گیرد، بر اساس همین رابطه متقابل میان نیاز به محبت و نیاز به مهر ورزیدن شکل مى گیرد.
بنابراین، رفیق خوب و مناسب گرچه براى همگان مهم است، ولى براى نسل جوان اهمیت بیشترى دارد؛ زیرا در این دوره از یک سو عواطف نوجوان، نسبت به دوران کودکی، عمق بیشترى مى یابد و دوستىهاى سطحى او به دوستیهاى صمیمى بدل مى شود.
از سوى دیگر، نوجوان در این سن به دنبال کسب استقلال است و لذا به طور طبیعى به دوستان جدید گرایش پیدا میکند. بررسىهاى علمی نشان مى دهد که اثر پذیرى نوجوانان از گروه همسالان بیش از هر گروه دیگرى همچون خانواده و معلمان است. حال اگر دوستانى شایسته و مناسب گرداگرد نوجوان باشند، موجب تکامل تربیتى و معنوى او مى گشودند و اگر افرادى فاسد با او طرح دوستى بریزند، سبب سقوط وى در گرداب لغزش ها و انحراف ها مى گردند.
بنابراین، بر والدین است که از یک سو به تقویت دوستى خود با فرزندان در سنین نوجوانى بپردازند و از سوى دیگر، بر معاشرتهاى آنان نظارت کرده، آنها را در انتخاب دوستانى مناسب یارى رسانند.