- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
باید بدانیم دین براى پرورش جان انسانى آمده است و همانطورى که مستحضرید، جان انسان نه مذکّر است و نه مؤنث.
محور عنصرى رسالت همۀ پیام آوران، مخصوصاً خاتم آنها (علیهم آلاف التحیه والثناء) دو چیز است :
یکى «تعلیم کتاب و حکمت» و دیگرى «تزکیۀ نفوس» . یعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَه وَ یزَکّیهِمْ.[۱]
نه تعلیم کتاب و حکمت با تن و بدن کار دارد و نه تهذیب و تزکیه با تن کار دارد. هر دو با جان انسان در ارتباط اند و جان انسانى نه زن است و نه مرد ! روح از آن جهت که مجرّد است نه مذکّر است، نه مؤنث ! بدن یا مذکّر است یا مؤنث.
پس آنچه در قلمرو رسالت انبیاء است جان آدمى است که فراتر از تذکیر و تأنیث است. و آنچه محکوم به تذکیر و تأنیث است ، در قلمرو مستقیم رسالت انبیاء نیست. کارهاى اجرائى بر اساس ساختار گوناگون تن تقسیم شده است . و هر کمالى را جان انسانى که تحصیل کرد ، توان آن را دارد که در محدودۀ تن پیاده کند.
گرچه زنان بى شمارى به مقام والاى کمال بار یافته اند ، ولى افرادى چون فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) اندک اند ؛ چه اینکه مردان زیادى به کمالهاى والا راه یافته اند، ولى افرادى چون على بن أبیطالب (سلام الله علیه) کم اند .
سخنى را امام حسین، سالار شهیدان (سلام الله علیه) نقل مى کند؛ مى گوید: وقتى آیۀ: یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَجعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بِینَکُمْ کَدُعاءِ بَعضِکُمْ بَعضاً [۲] نازل شده است ؛ یعنى مؤمنین ! در هنگام خواندن پیامبر را با افراد دیگر یکسان قرار ندهید ، او را با اسم صدا نزنید و نخوانید ؛ مادرم فاطمه (سلام الله علیها) هیبت زده شد! گفت : اوّلین کسى که موظّف است به این آیه عمل کند ، ما خاندان رسالت ایم . من از این به بعد نمى توانم پدرم را به عنوان (یا اَبَه) خطاب کنم ! بلکه باید او را به عنوان « یا رسول الله » صدا بزنم.
حسین بن على (سلام الله علیهما) از مادرش نقل مى کند، مى گوید : تَهَیبْتُ.[۳] هیبت این پیام مرا گرفت . من براى اوّلین بار که خواستم پدرم را صدا بزنم ، گفتم : یا رسول الله ! آنگاه پیغمبر (علیه و على آله آلاف التحیه والثناء) به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود : أنْتِ مِنّى وَ أنَا مِنکِ . تو از منى و من هم از تو . تو بیگانه نیستى . این آیه مال دیگران است . بیگانگان اگر بخواهند ما را صدا بزنند ، باید با وصف ممتاز رسالت ما را بخوانند . ولى شما که آشنائید و از خود من اید ، و من از شمایم ، نباید شما هیبت زده مرا به عنوان « یا رسول الله » خطاب کنید . تو بگو : « یا اَبَه » ! فَإنَّهُ اَحَبُّ لِلْقَلبْ وَ اَرضى لِلْرَّبْ.[۴]
تو اگر مرا به عنوان « پدر » صدا بزنى ، براى قلبم محبوب تر است و پیش ذات أقدس إله مرضى تر ! خدا از این راضى است که تو مرا به عنوان پدر خطاب کنى و من هم خرسندم که تو مرا به عنوان پدر صدا بزنى ! بسیار خوشحال ام که فرزندى چون تو دارم . تو هم خوشحالى که فرزند منى !
این جریان نشان مى دهد ، همانطورى که وجود مبارک رسول گرامى نسبت به امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (علیهم السَّلام) فرمود :
أنتَ مِنّى أنَا مِنکْ،[۵]
به فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) هم فرمود :
أنْتِ مِنّى وَ أنَا مِنکِ .
و این براى آن است که وجود مبارک این بى بى به مقام والاى عصمت و حجیت کامل رسیده است . لذا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در بخشى از سخنانى که در نهج البلاغه آمده است ، به فتواى سیدۀ دو عالم استناد مى کند . مى فرماید: این مطلب را فاطمه چنین گفته است و فتوا داده است!
قول فاطمۀ معصومه (سلام الله علیها) مانند قول سیزده معصوم دیگر حجّت است . سنّت هر معصومى ، خواه به صورت گفتار ، خواه به صورت نوشتار ، خواه به صورت رفتار حجّت است. دربارۀ وجود مبارک پیامبر که نوشتارى ندارد ، املاء اش مانند قول اش حجّت است. دیگران، یعنى هر کدام از سیزده معصوم دیگر حرفى بزنند ، املاء کنند ، چیزى را بنویسند ، کارى را امضاء بکنند ، کارى را انجام بدهند ، شرعاً حجّت است. جامعۀ اسلامى مى تواند به استناد سنّت فاطمۀ معصومه (سلام الله علیها) أعم از قول او ، فعل او، املاى او، کتابت او ، تقریر او استناد کند . چنین کسى به منزلۀ جان پیامبر مى شود.
و اگر به منزلۀ جان پیامبر شد ، آنچه در جان پیامبر مى گذرد ، او با خبر است ! این أنتَ مِنّى وَ أنَا مِنکِ یک تعبیر تعارف آمیز نیست . زیرا معصوم از گزند تعارف و مبالغه و اغراق مصون است . وقتى بفرماید : تو از منى و من از تو ام ، یعنى در مقام نورانیت ، آنچه من درک مى کنم ، تو با خبرى . آنچه من مى یابم ، تو مستحضرى . البتّه همۀ سیزده معصوم دیگر در شعاع ولایت رسول گرامى و رسالت و نبوّت او فیض مى گیرند . ولى در همان محدوده از فیض غیب برخوردارند . اگر روح قُدُس در قلب پیغمبر نازل مى شود و اگر روح امین در دل پیغمبر فرود مى آید ، و کسى که به منزلۀ جان پیغمبر است ، آنچه در جان پیغمبر مى گذرد ، او با خبر است.
اینکه وجود مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به پیغمبر فرمود :
إنّى أرى نُورَ الوَحى وَ اَشُّمُ رِیحَ النُّبُوَّه،[۶]
و وجود مبارک رسول گرامى به امیرالمؤمنین (سلام الله علیهما) فرمود :
یا على ! إنَّکَ تَرى مَا أرى وَ تَسمَعُ مَا اَسمَعْ إلا أنَّکَ لَستَ بِنَبِی وَ إنَّکَ لَوَزیر،[۷]
یعنى یا على ! آنچه را من مى بینم ، تو مى بینى . و آنچه را من مى شنوم ، تو مى شنوى . لکن تو پیامبر نیستى و وزیر منى و خلیفه و جانشین منى ؛ براى آن است که وجود مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به منزلۀ جان پیغمبر است . این یک مقدّمه ؛ و فرشتۀ وحى در جان پیغمبر نزول مى کند ، که خدا فرمود : نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمینُ عَلى قَلبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنذِرینْ.[۸] این دو مقدّمه.
پس کسى که به منزلۀ جان پیغمبر است ، آنچه در جان آن حضرت فرو مى آید ، این با خبر است . منتها آنچه که فرو مى آید ، بر جان پیامبر فرود مى آید ، نه بر جان دیگران ! لکن کسانى که در حریم اَمن جان پیامبر راه دارند ، از برکت پیغمبر (علیه و على آله آلاف التحیه والثناء) از این معارف و مآثر برخوردار خواهند بود . خواه در حرم اَمن دل پیغمبر کسى چون على باشد ، راه دارد . خواه چون فاطمه باشد ، راه دارد .
مى بینید در این محدوده که سخن از جان است و دل ، سخن از مذکّر و مؤنث نیست . وقتى سخن از جان است ، سخن از قلب است ، و روح انسان نه مذکّر است ، نه مؤنث، هر کس پرهیزکارتر و آگاه تر بود ، به پیغمبر نزدیک تر است و از وحى اى که بر آن حضرت فرود مى آید ، با خبر تر .
نشانۀ این که این بى بى جزء نزدیکترین افراد به پیغمبر اسلام (علیه و على آله آلاف التحیه والثناء) است ، این است که : در همۀ موارد صحنۀ قیامت کُبرى ، بى بى مى تواند حضور داشته باشد . شرح قیامت کار آسانى نیست ! روزى است که انسانها را پیر مى کند !! یوماً یجعَلُ الوِلدانَ شِیباً.[۹]
آن روز اَحدى حقّ سخن گفتن ندارد ، قهراً اَحدى حقّ حرکت هم ندارد تا خدا اذن بدهد . یومَ یقُومُ الرُّوحُ وَالمَلائِکَهْ لا یتَکَلَّمُونَ إلا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ وَ قالَ صَواباً.[۱۰] آن روز هیچ فرشته اى حقّ حرف ندارد ، مگر اینکه خدا اذن بدهد و آنگاه سخن صحیح بگوید . اگر هیچ کسى حقّ حرف ندارد ، هیچ کسى هم حقّ حرکت ندارد . هیچ کسى حقّ هیچ کارى را ندارد ، مگر اینکه خدا اجازه بدهد .
در چنین روزى اهل بیت (علیهم الصَّلاه و علیهم السَّلام) سخنگویان الهى محسوب مى شوند .
اینکه در چند جاى قرآن دارد : قالَ الَّذِینَ اُوتُوا العِلمْ وِیلَکُمْ لَقَدْ لَبِثتُمْ فِى کِتابِ اللهِ إلى یومِ البَعثْ وَ هذا یومُ البَعثْ.[۱۱] یا وَ عَلَى الأعرافِ رِجالٌ یعرِفُونَ کُلَّاً بِسیماهُمْ،[۱۲] معلوم مى شود این مردان الهى که از علم برخوردارند و حقّ سخن دارند ، اینها اهل بیت اند طبق روایات و مأذون از طرف خدایند .
در چنین روزى هیچ کسى حقّ سخن ندارد ، و گرفتار وحشت اند ، فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) از عظمت و وحشت آن روز با خبر است و از پیغمبر مى پرسد : من شما را در قیامت کجا ببینم ؟ فرمود :
دَمِ در بهشت ، پرچم حمد به دست من است . وَ بِیدى لِواءُ الحَمْد.[۱۳] پرچم حمد به دست کسى است که در دنیا اهل حمد و ثناء باشد.
وقتى اهل حمد و ثناء شد ، به جائى مى رسد که خدا نعمت هاى فراوانى را به او عرضه مى کند . وقتى نعمت هاى فراوان را به او عرضه کرد ، او این نعمت ها را به دیگران مى دهد . وقتى این نعمت ها را به دیگران داد ، مى شود ولى نعمت دیگران ! وقتى ولى نعمت دیگران شد ، مشکور و محمود دیگران مى شود ، منتها به اذن خدا ؛ حمد و ثناء در مقابل نعمت است . کسى حمید است ، کسى محمود است که ولى نعمت باشد !
اگر نعمتى از کسى به دیگرى رسید ، آن متنعّم از این مُنعِم حق شناسى مى کند و ثناى گوى اوست . گرچه همۀ ثناها به خدا بر مى گردد ؛ اَلحَمدُ لله ، چون رَبِّ العالَمین[۱۴] است ، ولى دیگران که مجارى نعمت اند ، مظاهر محمود بودن اند . وقتى انسان ولى نعمت جامعۀ انسانى شد ، محمود آنهاست . وقتى هم ولى نعمت مى شود که نعمت هاى فراوانى به او برسد . وقتى نعمت هاى فراوان به او مى رسد که خود همۀ نعمت هائى که خدا به او داد ، به جا صرف بکند و نمازهاى واجب و مستحبّ ، و سائر فرائض و نوافل را انجام بدهد ، تا پرچم حمد به دست او باشد .
در سورۀ مبارکۀ اسراء آمده است :
وَ مِنَ اللّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسى أنْ یبعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحمُوداً.[۱۵] فرمود : شب برخیز ، نماز شب را احیاء کن و زنده کن ، شاید به مقام حمد برسى ! مقام محمود منزلتى است که دیگران در پیشگاه او حامد و شاکر و ثناگویند . ثناى درست که مصون از تملّق است در برابر نعمت صحیح و مُنعِم راستین است . اگر نعمتى دروغ بود ، ثنایش دروغ است . اگر نعمت راست بود ، ولى مُنعم دروغ بود ، ثنایش کاذب است . ولى اگر نعمت حق بود ، منعم حقیقى بود ، یعنى این نعمت از این منعم به جامعۀ انسانى رسیده است ، جامعۀ انسانى ثناگوى چنین مُنعمى است . این منعم مى شود « محمود » .
محمود بودن یک منزلت است ، یک درجه است که هر کس به آن مقام نمى رسد . و هیچ کسى در جوامع انسانى به اندازۀ رسول گرامى (علیه و على آله آلاف التحیه والثناء) حمید ، محمود نیست ! آنطورى که در ارشاد القلوب دیلمى آمده ، وجود مبارک پیغمبر (علیه و على آله آلاف التحیه والثناء) فرمود : اَجوَدُ الأجوادْ اَللهُ رَبُّ العالَمینْ وَ أنَا اَجوَدُ وُلدِ آدَمْ.[۱۶] فرمود : بخشنده ترین بخشنده ها بالذّات ، ذات أقدس إله است . ولى در بین بشر ، اَحدى به بخشندگى من نرسید و نخواهد رسید . سخن از جود و بخشش حاتم طاعى و مانند آن نیست ! زیرا او بر فرض رَمه شتر یا یک رَمه گاو و گوسفند را قربانى مى کرد و مهمان نوازى مى کرد . یک نانى مى داد و یک گوشتى که تن را مى پروراند . فرمود : من غذائى آوردم که جان همگان را مى پروراند . یعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَه وَ یزَکّیهِمْ .
مسائل مالى در پیشگاه آن حضرت مطرح نبود . بیش از اندازه اى که دیگران جود مالى داشتند ، آن حضرت سخاى مالى داشت. امّا کالائى که او آورد ، دیگران نیاوردند . فرمود : أنَا أجوَدُ وُلدِ آدَمْ . هیچ کسى به اندازۀ من بخشنده نیست . نه بخشش ظاهرى، نه بخشش باطنى .
قهراً هیچ کسى به اندازۀ پیغمبر حمید نیست ، محمود نیست . و هیچ کسى به اندازۀ پیغمبر پرچمدار حمد و ثناء نیست . و هیچ کسى در قیامت این لِواى حمد را به دست نمى گیرد ، مگر پیغمبر . و طبق نقل مرحوم شیخ طوسى ، على بن أبیطالب هم حامل این پرچم و لواى حمد است که فرمود : آدَمْ وَ مَنْ دُونَهُ تحت این پرچم اند.[۱۷]
آنگاه فاطمه مى پرسد: من شما را کجا پیدا کنم ؟ فرمود : پرچم حمد به دست من است دم در بهشت ! عرض کرد : آن روز ، روز فَزَع اکبر است . اگر شما را آنجا نیافتم ، چه کنم ؟ فرمود : کنار حوض کوثر . عرض کرد : اگر آنجا نیافتم چه کنم ؟ فرمود : عِندَ الصِّراط ، عِندَ الحِساب ، عِندَ المیزان ، همۀ این موارد من حضور دارم . عرض کرد : من اگر شما را اینجا نیافتم ، چه کنم ؟ فرمود : کنار جهنّم هستم که دوستانم را از جهنّم باز مى دارم ! فاطمه (سلام الله علیها) با شنیدن این جمله خوشحال شد!
خوب؛ زن به جائى مى رسد که در قیامتى که احدى حقّ حرف ندارد و حقّ حرکت ندارد، مانند پدرش و همسرش و سایر ائمه (علیهم الصَّلاه و علیهم السَّلام) بر کلّ فضاى قیامت اینها اشراف دارند و مى توانند همه جا حضور پیدا کنند . این که گفته مى شود : وقتى فاطمه (سلام الله علیها) عبور مى کند ، مى گویند : غُضُّوا اَبصارَکُمْ،[۱۸] نه به این معناست که شما چون نامحرم اید ، چشم ها را بپوشانید ، یا دیدها را بشکنید که او را نبینید ! آن روز سخن از محرم و نامحرم نیست ! چون قیامت ظرف تکلیف نیست . و این دستور هم دستور تکوینى است و نه تشریعى ! یعنى شما توان آن را ندارید که نور این بى بى را ببینید !! چشم ها را فرو بربندید و دیده ها را بشکنید . توان آن را ندارید که نورانیت او را ببینید !
و این که احیاناً در بعضى از دعاها اینچنین آمده است که : دست ما از ریشۀ چادر بى بى کوتاه نشود ، بر اثر یک روایتى است که وجود مبارک بى بى (سلام الله علیها) در قیامت چادرى بر سر مى کند که ریشه هاى او و دامنه هاى او به تمام افراد شایستۀ اهل محشر مى رسد ؛ طبق این حدیث است . منظور این چادر ظاهرى است یا پوشش رحمت است ؟!
اگر کسى طبق بیان پیغمبر که فرمود : أنْتِ مِنّى وَ أنَا مِنکِ ، به منزلۀ پیغمبر شد و پیغمبر هم رَحمَهٌ لِلعالَمین[۱۹] است . وَ مَا اَرسَلناکَ إلا کافَّهً لِلنّاسْ،[۲۰] یا رَحمَهً للعالَمینْ ، قهراً چنین بانوئى مظهر رحمت جهانشمول ذات أقدس إله خواهد بود .
این بانو با آن تعلیم و تزکیه توانست در حرمى راه پیدا کند که فرشتۀ امین در آن حرم نازل مى شود . لذا بعد از رحلت پیغمبر (علیه و على آله آلاف التحیه والثناء) جبرئیل هم بر آن حضرت نازل مى شد . منتها وحى تشریعى تمام شد ، احکام فقهى تمام شد ، لکن وحى تَسدیدى ، وحى هاى اِنبائى ، مَلاحِم ، اخبار غیبى تا روز قیامت ادامه دارد . چون رسالت قطع شدنى است ، نبوّت قطع شدنى است ، امّا ولایت قطع شدنى نیست . تا روز قیامت انسانها مى توانند به مقام شامخ ولایت راه پیدا کنند .
ما براى اینکه این راه را طى کنیم ؛ اوّلین شرط آن است که خود را معطّر کنیم . معطّر کردن به این است که از بُوى بَد برهیم . یا بد بُو نباشیم ، یا اگر بُوى بدى داشتیم و داریم ، آن را با عطر بر طرف کنیم . وجود مبارک امیرالمؤمنین طبق نقل مرحوم شیخ طوسى از رسول گرامى (علیهما آلاف التحیه والثناء) نقل کرد که وجود مبارک پیغمبر طبق این نقل فرمود : تَعَطَّرُوا بِالإستِغفارْ لا تَفضَحَنَّکُمْ رَوائِحُ الذُّنُوبْ.[۲۱] یعنى با استغفار خود را معطّر کنید تا بوى بَد گناه شما را رسوا نکند . یک انسان گنه کار ، بَد بُو است . و قیامت بُوى بَد عدّه اى ظهور مى کند . آنها که معطّر اند ، خوشبویند ، هم براى خود راحتى آفریده اند ، هم براى دیگران . اگر کسى گناه نکرد که معطّر است ، و اگر خداى ناکرده آلوده شد ، قبل از هر چیز شایسته است که خود را معطّر کند به استغفار.
و وجود مبارک فاطمه (سلام الله علیها) چون اهل نیایش و استغفار و تعبّد بود ، به اینجا رسیده است . فاطمه نه چون دختر پیغمبر است به اینجا رسیده است . براى اینکه پیغمبر فرزندان دیگرى هم داشت . نه چون همسر على بن أبیطالب است به اینجا رسیده است ! چون على بن أبیطالب همسران دیگرى هم بعد از فاطمه داشت . فاطمه نه چون مادر یازده امام است به اینجا رسیده است. چون فاطمۀ بنت اسد مادر دوازده امام هست ، ولى به اینجا نرسید !!
فاطمۀ بنت اسد ، مادر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ، مادر دوازده امام هست ، و پیغمبر را وصى خود قرار داد ، و به پیغمبر عرض کرد : من از جریان قبر هراسناک ام ، از جریان قیامت وحشت ناک ام ؛ وجود مبارک پیغمبر وصى او شد ، در مراسم تدفین او شرکت کرد . امّا فاطمۀ بنت اسد که مادر دوازده امام است ، به این مقام نرسیده است ! تعبّد فاطمه و اصرار فاطمه بر بندگى او را به اینجا رسانده است.
وجود مبارک حضرت زهرا(سلام الله علیها) چون اهل نیایش و استغفار و تعبّد بود، به مقام ولایت رسیده است، نه چون دختر پیغمبر است یا همسر على بن أبیطالب است یا مادر یازده امام است… تعبّد فاطمه(سلام الله علیها) و اصرار فاطمه(سلام الله علیها) بر بندگى او را به این مقام رساند.
در شرح حال آن بانو آمده است که : وقتى پیغمبر فرمود : پایان روز جمعه ، هنگامى که نیمى از آفتاب در کرانۀ غرب غروب کرد و نیمى از قرص آفتاب هنوز روشن است و غروب نکرد ، آن لحظه ، لحظۀ استجابت دعاست . فاطمۀ معصومه (سلام الله علیها) کسى را مأمور کرده بود که در روزهاى جمعه به پشت بام برود ، آن لحظۀ خاصّى که آفتاب در شُرف غروب است ببیند، و او را با خبر کند که در آن لحظۀ خاصّ با راز و نیاز مخصوص به سر ببرد .
حرزى داشت که ابن طاووس به طور مُرسل این حرز را که وسیلۀ صیانت این بى بى از آفت هاى دنیا و آخرت است ، نقل مى کند که بى بى نوشت : بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمْ . یا حَى یا قَیومْ . اَغِثنِى ! اى خدائى که زنده اى و قیم و قیوم موجودات دیگرى ، مرا در پناه خود پناه ده ؛ وَ لا تَکِلْنِى إلى نَفسِى طَرفَهَ عَینٍ اَبَداً.[۲۲] یک لحظه مرا به حال خود من وا نگذار ! با این دعا و با آن شب زنده دارى و با آن تخضّع جائى را طى کرده است که رسول گرامى دربارۀ او فرمود : تو از منى و من از تو ام . اگر تو به من بگوئى پدر ، براى من محبوب تر است و پیش خدا خوشایند بیشتر . اَحَبُّ لِلْقَلبْ وَ اَرضى لِلْرَّبْ . …
پى نوشت ها:
[۱] . سورۀ بقره / آیۀ ۱۲۹.
[۲] . سورۀ نور / آیۀ ۶۳.
[۳] . کشف الیقین / صفحۀ ۳۵۴.
[۴] . کشف الیقین / صفحۀ ۳۵۴.
[۵] . بحار الأنوار / جلد ۴۳ / صفحۀ ۳۳ / باب ۲ ـ مَناقِبِها وَ فَضائِلها وَ بَعضُ أحوالِها وَ مُعجزاتِها (صَلَواتُ اللهِ عَلیها).
[۶] . نهج البلاغه / خطبۀ ۱۹۲ / بابُ فضل الوحى.
[۷] . بحار الأنوار / جلد ۱۴ / صفحۀ ۴۷۶ / باب ۲۱ ـ مَا وَرَدَ بِلَفظِ النَّبِى مِنْ الأنبیاء …
[۸] . سورۀ شعراء / آیات ۱۹۳ و ۱۹۴.
[۹] . سورۀ مزّمل / آیۀ ۱۷.
[۱۰] . سورۀ نباء / آیۀ ۳۸.
[۱۱] . سورۀ روم / آیۀ ۵۶ ـ با تلخیص ؛ وَ قالَ الَّذِینَ اُوتُوا العِلمَ وَالإیمانَ لَقَدْ لَبِثتُمْ فِى کِتابِ اللهِ إلى یومِ البَعث فَهذَا یومُ البَعثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنتُمْ لا تَعلَمُونْ .
[۱۲] . سورۀ اعراف / آیۀ ۴۸.
[۱۳] . بحار الأنوار / جلد ۱۶ / صفحۀ ۳۲۷ / باب ۱۱ ـ فَضائِلُهُ وَ خَصائِصُهُ (ص) …
[۱۴] . سورۀ حمد / آیۀ ۲.
[۱۵] . سورۀ اسراء / آیۀ ۷۹.
[۱۶] . ارشاد القلوب / جلد ۱ / صفحۀ ۱۴ / اَلبابُ الأوّل فِى ثَوابِ المُوعِظَه وَالنَّصیحَهَ بِها.
[۱۷] . بحار الأنوار / جلد ۴۰ / صفحۀ ۸۲ ـ … آدَمْ وَ مَنْ دُونَهُ تَحتَ ذلِکَ اللِّواء .
[۱۸] . بحار الأنوار / جلد ۷ / صفحۀ ۳۳۶.
[۱۹] . سورۀ انبیاء / آیۀ ۱۰۷.
[۲۰] . سورۀ سباء / آیۀ ۲۸.
[۲۱] . الأمالى للطوسى / صفحۀ ۳۷۲.
[۲۲] . مهج الدعوات / صفحۀ ۵ ؛ حرزُ فاطمهُ الزَّهراء (س).
آیت الله جوادى آملى
خبرگزاری شبستان