- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
بنی امیه تصرفات و تغیراتی زیادی در سنت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ایجاد کرده است. از میان دشمنان اسلام تنها طایفه اى که لحظه اى دست از عداوت و دشمنى با پیامبر و مسلمانان برنداشت، طایفه بنى امیه بود. سرکرده این طایفه ابوسفیان بود؛ او کسى بود که تا پیش از فتح مکه، یکى از دشمنان سرسخت اسلام و مسلمانان به حساب مى آمد. او کسى بود که جنگ بدر، احد و احزاب را به قصد نابودى اسلام راه اندازى کرد و تا فتح مکه لحظه اى عقب ننشست و فرزندش معاویه ـ که در فساد، طغیان و بى دینى، کمتر از پدر خود نبود ـ از همان اول بناى مخالفت با پیامبر و اهل بیت او را گذاشت. پس از شهادت امیرمومنان (علیه السلام) بدترین فشارها را علیه شیعیان و پیروان آن حضرت روا داشت.
و مى توان گفت کسى که بیش ترین لطمه را به پیکره اسلام و مسلمانان وارد کرد، معاویه بود؛ چرا که او طى پنجاه سالى که برمسلمانان مسلط شده بود، نه تنها بسیارى از حرمت ها را شکست بلکه در تحریف سیره و سنت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) تلاش زیادى کرد.
امیرمومنان که بهتر از هرکس دیگرى سابقه دیرینه این طایفه و على الخصوص معاویه را مى دانست، طى نامه اى به مردم عراق به این مسئله اشاره کرده و چنین خاطر نشان مى سازد:
«بدانید که شما مردم عراق با کسانى رو به رو شده اید که طلقا (آزاد شدگان) و فرزندان طلقا هستند، و با گروهى مى جنگید که به زور و به اکراه اسلام آورده اند. آنان از دشمنان خدا و سنت پیامبر و قرآن مجید و پیروان احزاب و بدعت ها مى باشند.» (۱)
و در خطبه دیگرى به هنگام تشویق یاران خود به هنگام رفتن به جنگ علیه معاویه فرمود:
«پیش به سوى دشمنان خدا و سنت و قرآن مجید؛ به سوى باقى ماندگان احزاب و قاتلان مهاجران و انصار.» (۲)
روش هاى معاویه در تحریف سیره نبوى
برخوردهاى زشت و زننده معاویه بن ابى سفیان با راویان حدیث نبوى، نشان دهنده عمق کینه توزى و حقد و حسد او نسبت به پیامبر و یارانش مى باشد.
او گاهى با شنیدن حدیثى از پیامبر، با نشان دادن حرکات زشتى از خود، راوى و روایت را به باد مسخره و استهزا مى گرفت که نمونه هاى زیر بهترین گواه ما است:
تمسخر سعد
علامه امینى از طبرى از ابن ابى نجیح نقل کرده: وقتى که معاویه جهت اداى مراسم حج به مکه آمده بود، پس از طواف به سوى دارالندوه رفت در حالى که سعد بن ابى وقاص او را همراهى مى کرد.
معاویه او را بر تخت در کنار خود نشانیده و شروع به دشنام دادن به على(علیه السلام) کرد. سعد گفت: مرا در کنار خود نشانیده و على(علیه السلام) را دشنام مى دهى؟! به خدا سوگند اگر یکى از صفات على(علیه السلام) در من بود، برایم بهتر بود از آنچه که آفتاب بر آن بتابد… (۳)
علامه امینى در ادامه این ماجرا، از ابن عایشه و دیگران نقل کرده: وقتى سعد چنین گفت، بلافاصله از جاى خود برخاسته تا برود، معاویه بادى از خود خارج کرده و گفت: بنشین تا جواب خود را دریافت کنى، تاکنون در نزد من این گونه پست و فرومایه جلوه نکرده بودى. اگر چنین است که تو مى گویى، پس چرا با او بیعت نکردى در حالى که اگر من چنین چیزى از پیامبر شنیده بودم تا زنده بودم خدمتگزارش مى بودم…(۴)
تمسخر ابوقتاده
و آن روزى که معاویه وارد مدینه شد، ابوقتاده با او رو به رو گشت. معاویه گفت: اى ابوقتاده! به جز شما گروه انصار، همه مردم با من دیدار کردند. چه چیز مانع شد که به دیدنم نیایید؟ ابوقتاده گفت: چهارپایانمان همراه ما نبود. معاویه گفت: پس شتران شما چه شدند؟ ابوقتاده گفت: آن ها را در آن روزى که در پى تو و پدرت در جنگ بدر بودیم، پى کردیم. سپس گفت: پیامبر به ما فرمود که ما پس از او سختى ها و مشکلاتى خواهیم دید. معاویه گفت: در این صورت به شما چه دستورى داده است؟
ابوقتاده گفت: ما را به صبر و شکیبایى دستور داده است.
معاویه گفت: پس صبر کنید تا وى را ملاقات کنید.(۵)
اهانت و اخراج
روزى ابوبکره در مجلس معاویه حاضر شد. معاویه گفت: اى ابابکره! براى ما حدیث بگو. إبوبکره گفت: از رسول خدا شنیدم که مى فرمود: سى سال، خلافت است و سپس، پادشاهى خواهد شد. عبدالرحمن بن ابى بکره گوید: من نیز در آن موقع همراه پدرم بودم، پس معاویه با شنیدن این حدیث، دستور داد تا با پس گردنى ما را از آن جا بیرون کردند.(۶)
تهدید ناقلان حدیث
از جمله کارهایى که معاویه در رابطه با منع و جلوگیرى از احادیث رسول الله انجام داد، این بود که برخى از یاران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در صورت نقل روایت، به کشتن تهدید کرده بود.
نصربن مزاحم مى نویسد: معاویه کسى را به سراغ عبدالله بن عمر فرستاده، به او گفت: اگر بشنوم که حدیثى را نقل کرده باشى، گردن تو را خواهم زد.(۷)
برخورد با سیره و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله)
حقد و کینه دیرینه معاویه او را وامى داشت که به سخنان درربار پیامبر نیز نگاه دیگرى کند، بدین جهت از همان اول بنا را بر این گذاشت که سخنان و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را جعل و تحریف و تغییر و همچنین با تجاهل و تغافل و انکار بلکه اظهار راى در برابر سنت پیامبر و ده ها برنامه دیگر براى محو سنت، و تلاش مستمر و پى گیر براى از بین بردن سیره و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) داشته باشد، به عنوان نمونه:
۱. توبیخ راویان و به فراموشى سپردن روایات
معاویه از کسانى بود که بر خلاف سنت رسول الله(صلی الله علیه و آله)، بازار رباخوارى را در شام رواج داده بود و اگر فردى در این باره سخن مى گفت، در برابرش سخت موضع مى گرفت. و در برخى موارد از راوى مى خواست تا از ذکر حدیث نبوى خوددارى کند.
آورده اند که: عباده بن الصامت در شام دید که که شامیان در داد و ستد خود ظرف نقره اى را با دو برابر با ظرف نقره اى دیگر مى فروشند. به نزد آن ها رفته، اظهار داشت: اى مردم! هرکه مرا مى شناسد که مى شناسد و هرکه مرا نمى شناسد، من عباده بن الصامت هستم؛ بدانید که در شب پنج شنبه در آخرین ماه رمضان از پیامبر شنیدم که مى فرمود:
(طلا باید با طلا به وزن یکدیگر بدون هیچ زیادى داد و ستد شود، پس هرچه زیاد باشد ربا مى باشد…)
مردم پس از شنیدن این حدیث از اطراف او پراکنده شده و رفتند. به معاویه خبر دادند که عباده چنین گفته است. معاویه پى او فرستاده و گفت: اگر تو پیامبر را همراهى و مصاحبت کردى، ما نیز از صحابه و یاران او بودیم و نیز از او شنیدیم.
عباده گفت: من او را دیدم و همراهش بودم و از او شنیدم. معاویه گفت: این چه حدیثى بود که از او نقل کردى؟! عباده همان حدیث را که از پیامبر(صلی الله علیه و آله) در باره ربا شنیده بود، نقل کرد. معاویه گفت: از این حدیث چشم پوشى کن و دیگر جایى آن را نقل ننما. عباده گفت: آرى من این حدیث را نقل مى کنم گرچه بر خلاف میل معاویه باشد.(۸)
۲. اظهار راى در برابر سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله)
وقاحت و بى شرمى معاویه به حدى بود که اگر به چیزى که بر خلاف سنت رسول الله بود و او عمل مى کرد، نه تنها به هیچ وجه حاضر نبود از کار خلافش دست بردارد بلکه با اظهار رإى خود در برابر سنت رسول الله(صلی الله علیه و آله) مى گفت: به نظرم این کار اشکالى ندارد.
نسائى در سنن خود از قتیبه از مالک از زید بن إسلم از عطإ بن یسار نقل مى کند که معاویه ظرفى از طلا یا دینارى را به بیشتر از وزن خود فروخت، ابودردإ گفت: از پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که از همانند چنین چیزى نهى مى کرد مگر به مثل خود (بدون هیچ کم و زیادى.)(۹)
روشن نیست که نسائى فقط به همین قسمت اکتفا کرده یا بعدها بخشى از این گفت و گو از کتابش حذف گردیده است. زیرا علامه امینى از مالک و از نسائى همین مطلب را نقل کرده با اضافه مطلبى که در نسخه خطى سنن نسائى موجود نمى باشد.
وى آورده است که وقتى ابودردإ این حدیث را از پیامبر نقل کرد، معاویه گفت: به نظر من این معامله اشکالى ندارد. ابودردإ گفت: چه کسى سخن من را درباره معاویه مى پذیرد؟ (عجیب این است) که من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او خبر مى دهم و او از رإى و نظر خود برایم مى گوید! سپس اظهار داشت: هرگز در سرزمینى که تو در آن حکمرانى، زندگى نمى کنم…(۱۰)
۳. تحریف مقصود پیامبر(صلی الله علیه و آله)
بسیارى از یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله) از لبان مبارکش در باره عمار یاسر(ره) شنیده بودند که مى فرمود: «اما انک ستقتلک الفئه الباغیه»
در جنگ صفین که عمار به دست معاویه و هوادارانش به شهادت رسید، برخى از پیروان معاویه از جمله عمروبن عاص، وحشت زده به نزد معاویه رفته، معاویه پرسید: براى چه آمدى؟ عمرو خبر شهادت عمار را به او داد. معاویه گفت: حال چه شده؟ عمرو گفت: از پیامبر(صلی الله علیه و آله) شنیدم که مى فرمود: «تقتله الفئه الباغیه»
معاویه گفت: آیا ما او را کشتیم؟! بلکه این على و یارانش بودند که او را کشتند. زیرا، عمار را به این جا آورده و در برابر نیزه ها و شمشیرهایمان قرارش دادند.(۱۱)
عجیب این است که این مکار و حیله گر در چند نوبت از شکست حتمى در جنگ، نجات یافت از جمله وقت شهادت عمار بن یاسر بود که مى رفت برخى از دوستان و همفکران و همرزمان خود را از دست بدهد که با تحریف فرمایش رسول الله(صلی الله علیه و آله) همفکران خود را فریب داد.
شبلنجى در نورالابصار اضافه مى کند: وقتى که این سخن به گوش على(علیه السلام) رسید، فرمود: اگر من قاتل عمار باشم با این بیان، پس باید پیامبر(صلی الله علیه و آله) حمزه را کشته باشد هنگامى که او را به سوى کفار فرستاده و در این راه کشته شد.(۱۲)
آیه الله فیروزآبادى(ره) پس از نقل این جریان، اظهار مى دارد: اگر چنین باشد که على(علیه السلام) قاتل عمار باشد چون او را به جنگ با معاویه فرستاده است؛ پس باید خداوند عده اى از پیامبران را کشته باشد چرا که آن ها را براى ارشاد و هدایت کفار به سوى آنان فرستاده و در این راه کشته شدند.(۱۳)
۴ . صرف بیت المال براى تطمیع
از جمله خیانت هاى معاویه نسبت به سیره و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) این بود که اموال زیادى را از بیت المال برداشته و در جیب افرادى منحرف و کینه توز سرازیر مى کرد تا با شإن نزول آیات که از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله) شنیده شده، بازى کرده و آن ها را تغییر دهند.
محدث قمى از ابوجعفر اسکافى نقل مى کند که روایت شده: معاویه صدهزار درهم به سمره بن جندب داد تا از پیامبر روایت کند که آیه (و من الناس من یعجبک قوله) در شإن على (علیه السلام) نازل شده و آیه «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضاه الله» در شإن ابن ملجم ـ لعنه الله علیه ـ نازل شده است. پس او حاضر نشد که چنین روایتى را به دروغ از زبان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل کند. معاویه براى این که او را به چنین کارى حاضر کند، مبلغ را افزوده و دویست هزار درهم به او پیشنهاد کرد. اما بازهم قبول نکرد. معاویه مبلغ سیصدهزار درهم را پیشنهاد کرد. اما بازهم نپذیرفت تا این که به مبلغ چهارصد هزار درهم راضى شد و دست به چنین جنایتى زد.(۱۴)
۵. انکار سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله)
هرچیزى را که معاویه نمى پسندید و یا برخلاف ایده اش بود، بى درنگ آن را رد مى کرد، و اگر آن چیز از پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیده و یا سنت و روش او هم بود، فورا انکار مى کرد که چنین چیزى از پیامبر نرسیده است.
در گفت و گویى که میان عباده بن الصامت و معاویه در باره فروش طلا به طلا و گندم به گندم و جو به جو… آمده است، وى با نقل حدیثى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) این خرید و فروش را مگر به مساوى نهى کرد. معاویه در مقام انکار این حدیث به خشم آمده، اظهار داشت: چرا برخى از مردان، احادیثى را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل مى کنند در حالى که ما نیز از صحابه پیامبر بودیم ولى آن ها را از او نشنیده ایم؟! عباده که این سخن را از معاویه شنید، از جاى برخاسته باردیگر حدیث را نقل کرد و گفت: ما آنچه را که از پیامبر شنیده ایم، نقل خواهیم کرد گرچه برخلاف میل و رغبت معاویه باشد. (۱۵)
۶. میراندن سنت و احیاى بدعت
معاویه بن ابى سفیان در میراندن سنت هاى نبوى و احیاى بدعت ها، اهتمام فراوانى داشت که تاریخ بخشى از آن ها را به ثبت رسانده است.
علامه امینى در کتاب الغدیر بر ۲۷ مورد از آن ها اشاره کرده است؛ از جمله:
۱. معاویه اولین کسى بود که فساد و فحشا را در بین مسلمانان رواج داد.
۲. اولین کسى بود که ربا را حلال کرد و خورد.
۳. اولین کسى بود که نماز را در سفر تمام خواند.
۴. اولین کسى بود که بدعت اذان را در نماز عیدین (فطر و قربان) پایه گذارى کرد.
۵. اولین کسى بود که جمع بین دو خواهر را جایز شمرد.
۶. اولین کسى بود که سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در دیات، تغییر داد و آنچه که از سنت نبود، اضافه کرد.
۷. اولین کسى بود که تکبیر گفتن را قبل و پس از رکوع، ترک کرد.
۸. اولین کسى بود که در نماز عید خطبه را بر نماز مقدم داشت.
۹. اولین کسى بود که حکم فرزندان نامشروع را نقض کرد.
۱۰. اولین کسى بود که انگشتر را در دست چپ کرد.
۱۱. اولین کسى بود که سب و دشنام به على(علیه السلام) را آغاز کرد و آن را به عنوان سنت برقرار کرد.
۱۲. اولین کسى بود که بیت المال را صرف تحریف کتاب خدا کرد.
۱۳. اولین کسى بود که شرط بیعت کردن با او را سب على بن ابى طالب(علیه السلام) قرار داد.
۱۴. اولین کسى بود که سرمقدس صحابى پیامبر(صلی الله علیه و آله) عمروبن حمق را نزد او بردند.
۱۵. اولین کسى بود که یاران عادل رسول الله(صلی الله علیه و آله) را به قتل رسانید.
۱۶. اولین کسى بود که زنان پیروان اهل بیت پیامبر را به قتل رسانید.
۱۷. اولین کسى بود که خلافت اسلامى را به پادشاهى تبدیل کرد.
۱۸. اولین کسى بود که لباس ابریشم به تن کرد و در ظرف طلا و نقره آب نوشید.
۱۹. اولین کسى بود که آواز و غناى حرام شنید و اموال را بر آن صرف کرد.
۲۰. اولین کسى بود که بر شهر پیامبر حمله ور شد و مردم آن دیار را ترساند. (۱۶)
با همه این مطالبی که درباره معاویه ابن ابی سفیان وجود دارد چرا اهل سنت از او دفاع می کنند:
پى نوشت ها
۱. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۲، ص ۳۲.
۲. صفین، ص ۱۰۵.
۳. الغدیر، ج ۱، ص ۲۵۷.
۴. همان، ص ۲۵۸.
۵. تاریخ الخلفإ، ص ۱۳۴.
۶. الغدیر، ج ۱۰، ص ۲۸۳.
۷. وقعه صفین، ص ۲۲۰.
۸. الغدیر، ج ۱، ص ۱۸۵ و اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۰۷.
۹. سنن نسائى، ج ۷، ص ۲۷۹.
۱۰. الغدیر، ج ۱۰، ص ۱۸۴.
۱۱. سبعه من السلف، ص ۲۸۴.
۱۲. نورالابصار، ص ۸۹.
۱۳. سبعه من السلف، ص ۲۸۹.
۱۴. سفینه البحار، ج ۱، ص ۶۵۴.
۱۵. سنن نسائى، ج ۷، ص ۲۷۵.
۱۶. الغدیر، ج ۱۱، ص ۷۲.
منبع :ماهنامه کوثر،شماره ۵۰