- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در اولین مورد از دستور العملهاى پروردگار عالم بعد از بعثت رسول اکرم اسلام(ص) به مقام رسالت موضوع تکبیر پرودگار عالم ذکر شده است. در آیات اول سوره مدثّر آمده است:«یا أَیها المُدَثِّر ـقُم فَأَنذِرـ وَرَبُّکَ فَکبِّر» در این آیات انذار انسانها و تکبیر پروردگار در کنار هم ذکر شده است.
آموزش توحید در این آیات از موضوع تکبیر پروردگار شروع شده است. یعنى لازمه تأثیر آموزشهاى توحیدی، ابتدا بیان و آموزش عظمتها و کبریاى خداوند عالم است. رسول خدا(ص) با نزول این آیات مأمور شد عظمت و کبریایى پروردگار را به انسانها تعلیم دهد.
این دستور عام تکبیر پروردگار هم شامل شخص آن حضرت(ص) و هم عموم انسانها میشود. همچنین تکبیر پروردگار هم شامل جهات عقیدتى و اظهار آن عقاید و جاریکردن آن بر زبان و هم جهات عملى و تجلى آن در رفتارها میشود.
این دستور از همان روز صدور در مرحله و سطحى بسیار متعالى و بصورت بسیار زیبا در سیره شریف رسول خدا(ص) تجلى کرد.او با سخنان و رفتارهاى خود با استقامتى بینظیر کبریا و عظمت پروردگار را به انسانها تعلیم داد. لازمه تکبیر پروردگار عالم در آن موقعیت و شرایط زمانى و عقیدتى و در بین مشرکان، قرار گرفتن در مقابل امواج بسیار سنگین مشکلات و خطرات بود.او باید گردابهاى خطرناک شرک را که گروه گروه انسانها را در کام خود فرو میبرد به آنان معرفى میکرد.
لازمه نشان دادن آن گردابهاى مخوف، ورود در دریاهایى از مشکلات و مواجه شدن با امواج سهمگین بلاها و گرفتاریها و دشمنیها بود. لازم بود آن حضرت(ص) تا کنار این گردابها پیش رود و با تحمل سختیها و خطرات زیاد گرفتاران در آنان را نجات دهد.
در زمان شروع رسالت آن حضرت(ص) آلودگى هاى فکرى و عقیدتى و اخلاقى و انواع فسادها و تباهیهاى ناشى از بتپرستى و شرک همهجاى عالم آن روز را پر کرده بود.
مَثَل رسول خدا(ص) در چنین شرایطى مَثَل کسى بود که تلاش میکرد در منطقهاى وسیع که هزاران هزار انسان در آن سکونت دارند و دچار بى آبى شدهاند، چشمههایى جارى کند و حیات انسانها را نجات دهد، در حالیکه تمامى آن انسانها با همکارى یکدیگر و دسته جمعى به مخالفت با او پرداختهاند و مانع فعالیت او میشوند، حتى به جنگ با او برخاستهاند. اما عاطفه شدید او نسبت به آن انسانهاى تشنه که تمام حیاتشان در معرض نابودى قرار دارد، او را وادار میکرد که به کار و فعالیت ادامه دهد و تمام خطرات و مشکلات را در راه نجات دادن آنان تحمل کند و آن قدر از خود محبت و بزرگوارى نشان دهد که مقدار اندکى از آن انسانها به تدریج متوجه هدف متعالى او شوند و اول دست از مخالفت بردارند و بعد هم در شرایطى سخت به کمک او بیایند!!!
مواجه شدن با آن مشکلات و خطرات احتیاج به قدرت عظیمى داشت و این قدرت باید به وجود میآمد. رسول خدا(ص) در معرض مبارزه عظیمى قرار گرفته بود. در یک طرف این مبارزه انسانهاى بیشمارى قرار داشتند که تعفن شرک و فسادهاى ناشى از آن تمام افکار و اعمال آنان را فراگرفته بود؛و مجال اندیشیدن به آنان نمیداد. آنان بردههاى فکرى نظامهاى حکومتى شرکآلود و رؤساى قبایل خود بودند.
در طرف دیگر این مبارزه رسول خدا(ص) قرار داشت. البته در روز اول شروع این مبارزه، دو نفر هم به او پیوسته بودند. یکى پسر عمو و پرورش یافته به وسیله اخلاق کریمه او، علیبن ابیطالب(ع) دیگرى همسر باوفا و فداکارش حضرت خدیجه(ع). رسول خدا(ص) با کمک این دو نفر باید در مسیر خطرناک این مبارزه پیش میرفت.
روش کار و اخلاق و روحیات مشرکان که در یک طرف این مبارزه بودند، با روش کار و اخلاق آن حضرت(ص) کاملاً متضاد و در جهت مخالف هم قرار داشت. از نظر مشرکان همه مردم باید دین و عقاید آنان را قبول میکردند و به مخالف خود حق اظهار عقیده و حتى در دلداشتن عقیدههاى دیگر نمیدادند. بالاتر از آن حتى به موحدان و خداپرستان حق فرار از منطقه زندگى خود و پناه بردن به منطقهاى دیگر را هم نمیدادند.
در مقابل، روش پیامبر اکرم(ص) ملاطفت با انسانها و صحبت و دلسوزى به آنان و تلاش در جهت کمککردن به مردم و حتى مخالفان دین توحیدى بود. او جهت نجات انسانها از گرفتاریها و فقرها و جنگها خود را با خطرها مواجه میکرد. حتى به کسانى که بطور مکرر او را و پیروانش را اذیت میکردند محبت میکرد. داستان عیادت ایشان از جوان یهودى که هر روز بر سر ایشان خاکستر میریخت را همه شنیدهایم.
لازمه پیدا کردن آن همه قدرت و عظمت روحى و تحمل امواج مشکلات و سختیها اتصال مستمر و پى درپى به منابع بیپایان قدرت و رحمت و صفات دیگر خداوند عالم بود. وجود او مظهر و محل تجلى عظیم صفات خداوند بود. و اراده اللّه از وجود او به طرف کوههاى مشکلات جارى میشد و همه آنان را به تدریج از میان برمیداشت.
امر رسالت خداوند در نظر او بسیار عظیم جلوه میکرد. این عظمت و جلالت رسالت از عظمت و کبریاى خداوند نشأت میگرفت. در وجود شریفش التهاب و هیجان عظیمى در پیشبرد اهداف رسالت موج میزد و این خود تجسّم عملى تکبیر خداوند در سیره او بود.
عظمت موضوع رسالت از جهت دیگرى هممورد توجه او بود، یعنى تکبیر خداوند، در سیره او صورت دیگرى هم داشت، و آن اینکه با پیشبرد اهداف رسالت خداوند، روزبه روز انسانهاى دیگرى از قعر ظلمتها و تباهیها و زندگى وحشتآور نجات مییافتند و در چشمههاى زلال علوم وحى شستشو میشدند.
امید به نجات انسانها از آن زندگى آلوده و از آن دردها و رنجها و فقرها و ناامنیها و ایجاد آرامش و آسایش در زندگى آنان تمام ابعاد وجود شریفش را فرا گرفته بود. او متناسب با عظمت پروردگار و حُبّ شدید او مخلوقات او را هم دوست داشت. دوستداشتن شدید خداوند در محبت به انسانها و حتى حیوانات تجلى میکرد.
کافى است وضعیت نابسامان و زندگى پر از درد و رنج مردم آن زمان و چگونگى انجام رسالت پیامبر گرامى را از کلام امیر المؤمنین علی(ع) بشنویم. آن حضرت در این زمینه میفرماید:
«این رسالت عظمى در دورانى و براى جامعهاى درخشیدن گرفت که طناب وحدتانگیز دین از هم گسیخته، و پایهها و ستونهاى یقین به لرزه درآمده، اصول بنیادین حقایق ظلمت همهجا و همه شئون بشرى را فراگرفته، نافرمانى به خدا شایع بود و یارى به شیطان رایج…. در آن دوران مردم اطاعت از شیطان را پیشه خود نموده، راههاى آن پلید نابکار را پیش گرفته سیراب شدن خود را از چشمههاى آن مطرود ابدى میجستند…».۱
مردمى سرگردان و حیران و نادانهایى شورش زده، در بهترین جایگاه [مکه] و با بدترین همسایگان زندگى میکردند، محرومیت از خواب گوارا، خوابشان! اشکهاى سوزان بینوائى سرمههاى دیدگانشان! در سرزمینى که دانایش بند بر دهان بود و نادانش محترم و در امان.
پاورقیها:
۱ـ نهج البلاغه خطبه دوم. این قسمت از خطبه امیر المؤمنین(ع) از ترجمه نهجالبلاغه دانشمند فقید مرحوم استاد محمدتقى جعفرى نقل شد.
منبع: بشارت ، آذر و دى ۱۳۷۸، شماره
الیاس کلانترى
۱۴