- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 31 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
چکیده
یکی از مهم ترین ادله روایی در مورد برتری و حقانیت اهل بیت (علیهم السلام)، حدیث شریف «ثقلین» است. این حدیث شریف در عین اینکه حدیث صحیح و متواتری است، مورد پذیرش دانشمندان مذاهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل سنت نیز محسوب می گردد. پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه وآله) در این حدیث شریف با تأکید بسیار، امت اسلامی را به اطاعت از اهل بیت(علیهم السلام) توصیه نموده است. این مقاله با روش تطبیقی و مقایسه ای دیدگاههای مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل سنت را با توجه به منابع حدیثی، تفسیری، تاریخی، لغوی مورد بررسی قرار داده است.
پیشگفتار
چهارده قرن پیش در شبه جزیره عربستان آخرین پیامبر الهی، حضرت محمدبن عبدالله(صلی الله علیه و آله)، مبعوث شد و بدین وسیله آخرین کتاب آسمانی (قرآن کریم) و شریعت الهی را بر مردم جهان عرضه داشت و ملتهای بی شماری را به سوی خود جلب نمود.
امت اسلامی تا روز وفات پیامر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه و آله) با یکدیگر اختلاف چندانی نداشتند و همه آنها تابع قرآن کریم و ملتزم به دستورهای رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) بودند. ولی پس از وفات آن حضرت(صلی الله علیه و آله) اختلافات امت اسلامی شروع شد و امت بزرگ اسلام به مذاهب و فرقه های بی شماری تقسیم شدند و هر یک از آنها خود را مذهب حق و دیگران را مذاهب باطل معرفی کردند. البته پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه وآله ) خود شخصا از این مسئله آگاه بود و از آن خبر داده بود. در حدیث آن حضرت(صلی الله علیه وآله ) چنین می خوانیم:
لیأتین علی امتی ما أتی علی بنی اسرائیل… ان بنی اسرائیل تفرقت علی ثنتین وسبعین مله، وتفترق امتی علی ثلاث وسبعین مله کلهم فی النار الا واحده؛۱
آنچه بر سر بنی اسرائیل آمده، بر سر امت من خواهد آمد… همانا بنی اسرائیل به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند و امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند که غیر از یکی همگی آنها در آتش هستند.
با اینکه این حدیث از نظر سند دارای ضعف است، اما از نظر محتوا بیان کننده یک حقیقت است و آن اختلاف و پراکندگی امت اسلامی و دسته دسته شدن آنهاست. گفتنی است که منظور از اهل آتش بودن در این حدیث، مربوط به کسانی می شود که با شناخت راه حقیقت، راه و مذهب دیگری برای خود بر می گزینند و یا دست به ایجاد یک مذهب جدید می زنند. همچنین بدون شک منظور از هفتاد و سه، یک رقم مشخص نبوده، بلکه منظور از آن کثرت است و ذکر رقم هفتاد و سه در مقابل هفتاد و دو، نشان دهنده اختلافات شدید در میان مسلمانان نسبت به بنی اسرائیل است.
با اینکه در اینجا قصد ورود به بحث اهل نجات بودن یا نبودن همه فرق و مذاهب اسلامی را نداریم، ولی باید بپذیریم که به طور اساسی امکان ندارد پس از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بیش از یک مذهب، راه حق و حقیقت باشد و لابد تنها یکی از آنها راه حق و حقیقت و راه حقیقی پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه وآله) است. هدف اصلی ما نیز در این نوشتار اثبات همین مسئله است، ولی قبل از ورود به این موضوع اصلی ضروری است که مطالبی را ذکر کنیم.
۱ . لزوم وحدت و یکپارچگی امت اسلامی
با اینکه امت اسلامی به فرقه ها و مذاهب مختلف تقسیم شده اند و با یکدیگر اختلافات اعتقادی، فقهی و… دارند، ولی وضع امت اسلامی و وجود خطرات زیاد و بی شمار خارجی، لزوم وحدت اسلامی را دو چندان می کند. خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به امت اسلامی چنین می فرماید:
واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا؛۲
و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اسلام و هرگونه وسیله وحدت] چنگ زنید و پراکنده نشوید.
بنابراین بر یکایک امت اسلامی واجب و ضروری است که از هرگونه اختلاف و تفرقه پرهیز کنند و وحدت اسلامی را رعایت نمایند. پیروان مذهب اهل بیت(علیهم السلام) باید اهل سنت را برادر خود و اهل سنت نیز باید پیروان مذهب اهل بیت(علیهم السلام) را برادر خود بدانند. البته لزوم و ضرورت وحدت بدین معنا نیست که از اعتقادات خود دست برداریم و بدون دلیل تابع هر سخن و عقیده مطرح شده باشیم و یا از طرح مبانی اعتقادی خود به طور مستدل و منطقی چشم بپوشیم.
۲. محکومیت تعصب و تعصب گرایی
تعصب به دو نوع ممدوح و مذموم تقسیم می شود. تعصب در مورد خوبیهای اخلاقی و کارهای خوب و ارزشمند، خوب و مورد قبول است، ولی تعصب در امور دیگر، مانند ملی گرایی، مال گرایی، مقام گرایی، مذهب گرایی بی منطق و پوچ محکوم و مذموم شمرده می شود. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیه حمیه الجاهلیه فأنزل الله سکینته علی رسوله والمؤمنین…؛۳
[به خاطر بیاورید] هنگامی را که کافران در دلهای خود خشم و نخوت [تعصب] جاهلیت داشتند و [در مقابل] خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود.
بنابراین، طبق همین آیه شریفه می توان تعصب را به انواع تعصبهای جاهلی و غیرجاهلی تقسیم نمود. در روایات و احادیث شریفه نیز از تعصب جاهلیت نهی شده است که در اینجا تنها به ذکر چند حدیث اکتفا می کنیم.
۱. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله):
من کان فی قلبه حبه من خردل من عصبیه بعثه الله یوم القیامه مع اعراب الجاهلیه؛۴
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله ) فرمود: هر کس در دلش به اندازه دانه خردلی عصبیت باشد، خداوند او را در روز قیامت با اعراب جاهلیت مبعوث می کند.
۲. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله):
لیس منا من دعا الی عصبیه و لیس منا من قاتل [علی] عصبیه و لیس منا من مات علی عصبیه؛۵
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله ) فرمود: از ما نیست کسی که بر تعصب [جاهلی] دعوت کند و از ما نیست کسی که [بر اساس یک] عصبیت [جاهلی] بجنگد و از ما نیست کسی که با تعصب [جاهلی] بمیرد.
در واقع، فرد متعصب مانند کسی است که در وسط یک بیابان و هنگام ابری نبودن آسمان، زیر گرمای آفتاب بایستد و چشم خود را ببندد و با انگشتان خود گوشهایش را محکم بگیرد و در همان حال فریاد بزند: خورشید وجود ندارد؛ خورشید نیست؛ خورشید کجاست؟ چنین شخصی اگر چشمان خود را باز کند، خورشید را خواهد دید و یا اگر گوشهای خود را باز کند، سخن حق دیگران را در مورد وجود خورشید خواهد شنید، ولی چنین تعصب جاهلی سبب می شود که وی از درک حقیقت انکارناپذیر محروم شود.
هر فرد متعصب در امور مذهبی و دینی نیز همانند این شخص بی منطق است که همواره از درک حقیقتها محروم می شود و از سعادت باز می ماند. بنابراین بر هر فرد عاقل ضروری و لازم است که هر گونه تعصبهای جاهلی و بی منطق را کنار بگذارد و بدون این موانع به سخنان حق و منطقی گوش دهد و بدین وسیله راه درست را انتخاب نماید.
خداوند متعال در قرآن کریم چنین می فرماید:
فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم الله واولئک هم اولوالالباب؛۶
پس بندگان مرا بشارت ده؛ همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندان اند.
۳. ضرورت بازگشت به قرآن و سنت
اگر امت اسلامی در موارد متعدد با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند، در اصل پذیرش قرآن و سنت با یکدیگر اختلاف ندارند. خود خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
«فان تنازعتم فی شیء فردوه الی الله والرسول ان کنتم تؤمنون بالله والیوم الاخر ذلک خیر واحسن تأویلا؛۷ [ای مؤمنان] و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر باز گردانید، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است».
امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) در تفسیر همین آیه شریفه چنین می فرماید:
«فالرد الی الله الاخذ بمحکم کتابه و الرد الی الرسول الاخذ بسنته الجامعه غیر المتفرقه؛۸ برگرداندن به سوی خدا، عمل به نص صریح کتاب خداوند است و بازگرداندن به سوی پیامبر، عمل به سنت کلی [و مورد اتفاق] اوست، نه آنچه مورد اختلاف [و یا در مورد خاصی] است».
همچنین خداوند متعال در جای دیگر قرآن کریم می فرماید:
«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا؛۹ و آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید [بپذیرید و اجرا کنید] و از آنچه نهی کرده، خودداری کنید… ».
بنابراین بر همه امت اسلامی واجب و ضروری است که اختلافات فیما بین خود را با مراجعه به قرآن کریم و سنت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله ) حل کنند و از هرگونه اظهار نظرهای بی اساس و بی منطق و نیز تعصبهای جاهلی پرهیز نمایند.
مسئله رهبری و خلافت امت اسلامی نیز یکی از مهم ترین این مسائل اختلافی است که می توان آن را با مراجعه به قرآن کریم و سنت نبوی(صلی الله علیه وآله ) حل و فصل کرد و جلوی اختلافات را گرفت.
۴. ضرورت پیروی از امامان و رهبران هدایتگر
همان گونه که می دانید، پس از وفات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله ) تا کنون افراد بسیاری ادعای خلافت و رهبری امت اسلامی را داشته و خود را خلیفه رسول الله(صلی الله علیه وآله ) معرفی کرده اند. اما نکته مهم در اینجا این است که اگر امت اسلامی از رهبران هدایتگر اطاعت نکنند و به دنبال افراد دیگر بروند، بدون شک راه خود را گم می کنند و از راه سعادت دنیوی و اخروی باز می مانند. خداوند متعال در قرآن کریم نیز بر اطاعت و پیروی از افراد هدایتگر تأکید می ورزد که در اینجا مطالب مربوط به همین موضوع را در سه مرحله بیان می کنیم:
الف. ضرورت پیروی از افراد و رهبران هدایتگر و هدایت یافته معصوم
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
«افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لایهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون؛۱۰ آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن کسی که خود هدایت نمی شود، مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود، چگونه داوری می کنید؟»
بدون شک هر مسلمان عاقل و منصفی در پاسخ به این سؤال خواهد گفت: کسی که به حق هدایت می کند، برای پیروی شایسته تر است و بس. چون چنین افرادی علاوه بر هدایت یافتن از سوی پروردگار متعال به اذن او هدایتگر دیگران نیز هستند و آنها به ویژگی عصمت الهی شهرت دارند.
ب. رهبران هدایتگر هدایت یافته را چگونه می توان شناخت؟
در پاسخ به این سؤال باید بگوییم که آفریدگار همه عالم هستی، رهبران هدایتگر هدایت یافته را از دیگران بهتر می شناسد و اوست که آنها را هدایت نموده و جهت هدایتگری دیگران آماده کرده است.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
«ان ربک هو اعلم من یضل عن سبیله وهو اعلم بالمهتدین؛۱۱ همانا پروردگارت به کسانی که از راه او گمراه گشته اند، آگاه تر است و همچنین به کسانی که هدایت یافته اند».
همچنین خداوند متعال می فرماید:
«الله اعلم حیث یجعل رسالته؛۱۲؛ خداوند آگاه تر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد».
بنابراین، این خداوند سبحان است که رهبران هدایتگر هدایت یافته را بهتر می شناسد و اوست که به آنها آگاهی کامل دارد.
ج. ضرورت مراجعه به قرآن و سنت
خداوند متعال در تعدادی از آیات نورانی قرآن کریم از رهبران الهی سخن گفته و با بیان ویژگیهای خاص، آنها را برای امت اسلامی معرفی فرموده است. همچنین پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه وآله ) نیز در احادیث و بیانات خود، چنین رهبران الهی را با همه دقائق و ویژگیهای لازم، مانند تعداد و مشخصات اسامی آنها و…، به امت اسلامی معرفی نموده و بر مسئله امامت و رهبری امت تأکیدات بسیاری کرده اند. بنابراین وظیفه هر مسلمان آن است که با مراجعه به قرآن کریم و سنت رسول الله(صلی الله علیه وآله ) این رهبران الهی را بشناسد و با پیروی از آنها راه حقیقت و سعادت خود را در پیش بگیرد.
۵. ادله و براهین راه حق و حقیقت
برای اثبات راه حق پس از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله ) ادله و براهین بی شماری وجود دارد که هم در قرآن کریم و هم در سنت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از آنها سخن به میان آمده است. مسئله امامت و رهبری امت اسلامی از چنان اهمیت والایی برخوردار است که هم از طرف خداوند متعال و هم از سوی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله ) مورد تأکید قرار گرفته و بیان شده است. در حقیقت این سخن که خداوند در قرآن کریم و پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله ) در طول حیات خود راجع به مسئله امامت و خلافت پس از خود هیچ سخنی نگفته، بسیار حرفی بی منطق و به دور از علم است.
اگر به تاریخ اسلام مراجعه کنیم، خواهیم دید که حتی خلیفه اول پس از خود عمر بن خطاب را به جانشینی خود انتخاب کرده و خلیفه دوم نیز پس از خود برای همین مسئله یک شورای شش نفری را برگزیده است. بنابراین بسیار سخن شگفت آوری است که بگوییم پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله ) پس از خود فرد یا افرادی را به مقام رهبری و خلافت نصب نکرده، ولی ابوبکر، عمربن خطاب و دیگران پس از خود برای خود جانشین تعیین نموده و به این موضوع اهمیت داده اند.
یکی از مهم ترین ادله روایی در مورد برتری و حقانیت اهل بیت (علیهم السلام)، حدیث شریف «ثقلین» است. این حدیث شریف در عین اینکه حدیث صحیح و متواتری است، مورد پذیرش علمای مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل سنت نیز به حساب می آید. پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه وآله ) در این حدیث شریف که در منابع بی شمار حدیثی، تفسیری، تاریخی و… فریقین موجود است، با تأکید بسیار در مورد قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) خود، امت اسلامی را به اطاعت از آنها توصیه نموده است. این حدیث شریف در واقع منشور وحدت و رستگاری امت اسلامی است که بدون شک چنین وحدت و رستگاری در گرو عمل به دستورهای آنها و پیروی از آن دو امانت سنگین است. آنچه در این مقاله ملاحظه می کنید، بررسی همین حدیث شریف از دیدگاه مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل سنت است و به این بخشها می پردازد:
حدیث ثقلین از دیدگاه منابع روایی فریقین؛ بررسی سند و راویان حدیث ثقلین و تاریخ صدور آن؛ مفاهیم و حقایق نهفته در حدیث شریف ثقلین.
روش ما در تألیف و تحقیق این مقاله، روشی تطبیقی و مقایسه ای بین منابع و دیدگاههای مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل سنت است که در آن از منابع حدیثی، تفسیری، تاریخی، لغوی و… معروف هر دو مذهب استفاده کرده ایم و تا حد امکان دیدگاه هر دو را مطرح ساخته ایم. همچنین در موارد ضروری برخی از شبهات و سؤالات مربوط را نیز بررسی و نقد کرده ایم.
حدیث ثقلین در منابع روایی
حدیث شریف «ثقلین» از احادیث متواتر و صحیح و شناخته شده به حساب می آید که می توان آن را در منابع متعدد و بی شمار حدیثی مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل سنت یافت. اما به جهت اختصار در اینجا با نگاهی گذرا به منابع فریقین از هر کدام از آنها نمونه هایی را ارائه خواهیم داد.
۱. حدیث ثقلین در منابع روایی شیعه
حدیث شریف ثقلین یکی از معروف ترین احادیث موجود در منابع روایی مذهب اهل بیت(علیه السلام) است. در اینجا به عنوان نمونه برخی از آنها را می آوریم.
۱. محمد بن یعقوب الکلینی (م ۳۲۹ق) در کتاب کافی چنین نقل می کند:
عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال: …قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انی تارک فیکم امرین، ان اخذتم بهما لن تضلوا: کتاب الله عزوجل وأهل بیتی عترتی؛۱۳
حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت نمودند که پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: من در میان شما دو چیز را می گذارم که اگر به آن دو متمسک شوید، هرگز گمراه نشوید: (آن دو) کتاب خداوند عزوجل و اهل بیتم، یعنی عترت من هستند.
۲. شیخ صدوق (۳۰۵ ـ ۳۸۱ق) در کتاب کمال الدین چنین نقل می کند:
عن زیدبن ارقم، قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی [أهل بیتی] فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛۱۴
زیدبن ارقم نقل می کند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من در میان شما دو چیزی سنگین می گذارم که (آن دو) کتاب خدا (قرآن کریم) و اهل بیت من هستند و همانا آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا زمانی که در کنار حوض بر من وارد شوند.
۳. محمد بن مکی، معروف به شهید اول (۷۳۴ ـ ۷۸۶ق) در کتاب الدره الباهره من الاصداف الطاهره از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) چنین نقل می کند:
انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله وعترتی، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا؛۱۵
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا من در میان شما دو چیز سنگین می گذارم: کتاب خداوند (قرآن کریم) و اهل بیتم که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نشوید.
۴. علامه مجلسی (م ۱۱۱۱ق) نیز در کتاب بحارالانوار چنین روایت می کند:
عن الامام الرضا(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) انی تارک فیکم الثقلین: احدهما اعظم من الاخر: کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی، فانظروا کیف تخلفونی فیهم؛۱۶
حضرت امام رضا(علیه السلام) نقل می کند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: همانا من در میان شما دو چیز سنگین می گذارم که یکی از آنها از دیگری بزرگ تر است؛ کتاب خداوند (قرآن) که ریسمان کشیده شده از آسمان به سوی زمین است و اهل بیت و عترتم. پس بنگرید که چگونه سفارش مرا در مورد آنها رعایت می کنید.
گفتنی است که تقریباً در هر منبع روایی، تاریخی، تفسیری و… مذهب اهل بیت(علیهم السلام) می توان حدیث شریف «ثقلین» را با تعبیرها و الفاظ مختلف مشاهده و ملاحظه نمود و قطعاً منابع آن به موارد پنج گانه فوق منحصر نمی شود.
۲. حدیث ثقلین در منابع روایی اهل سنت
پس از ملاحظه نمونه هایی از حدیث شریف «ثقلین» از منظر منابع مذهب اهل بیت(علیهم السلام)، اینک همین حدیث شریف را از منظر منابع روایی برادران اهل سنت به گونه ای مختصر بررسی می کنیم:
۱. مسلم بن حجاج النیسابوری (۲۰۶ ـ ۲۶۱ق) در کتاب صحیح خود چنین نقل می کند:
عن زید بن ارقم… قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الا ایها الناس، فانما انا بشر یوشک ان یأتی رسول ربی فاجیب وانا تارک فیکم ثقلین: اولهما کتاب الله فیه الهدی والنور، فخذوا بکتاب الله واستمسکوا به فحث علی کتاب الله ورغب فیه ثم قال: واهل بیتی، اذکرکم الله فی اهل بیتی، اذکرکم الله فی اهل بیتی، اذکرکم الله فی اهل بیتی؛۱۷
زیدبن ارقم نقل می کند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای مردم! همانا من بشر هستم و به زودی فرستاده پروردگارم می آید و من دعوت (حق) را اجابت می کنم، و همانا در میان شما دو چیز سنگین را می گذارم که اولین آنها کتاب خدا (قرآن) است که در آن هدایت و نور است. بنابراین آن را بگیرید و به آن تمسک جویید… (و دومین آنها) اهل بیت من است که خدا را در مورد اهل بیتم بر شما یادآوری می کنم؛ خدا را در مورد اهل بیتم بر شما یادآوری می کنم؛ خدا را در مورد اهل بیتم به شما یادآوری می کنم.
۲. ابوعیسی محمدبن عیسی الترمذی (۲۰۹ ـ ۲۹۷ق) در سنن خود الجامع الصحیح چنین روایت می کند:
عن جابر بن عبدالله… قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا ایها الناس، انی قد ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا: کتاب الله وعترتی اهل بیتی؛۱۸
جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای مردم! همانا من در میان شما چیزی را ترک می کنم که اگر آن را بگیرید، هرگز گمراه نشوید: کتاب خدا (قرآن کریم) و عترتم که اهل بیت من هستند.
۳. حافظ ابوبکر عمرو بن ابی عاصم الضحاک الشیبانی (م ۲۸۷ق) در کتاب خود، کتاب السنه چنین نقل می کند:
عن ابی سعید الخدری: أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء والارض وعترتی اهل بیتی ولن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛۱۹
ابوسعید خدری نقل می کند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا من در میان شما دو چیز سنگین می گذارم: کتاب خداوند که ریسمان کشیده شده در میان آسمان و زمین است و عترت من که اهل بیتم هستند. آن دو از یکدیگر جدا نشوند تا وقتی که در کنار حوض بر من وارد شوند.
۴. حافظ ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب النسائی (۲۱۵ ـ ۳۰۳ق) در کتاب خصائص امیرالمؤمنین(علیه السلام) چنین روایت می کند:
عن زید بن ارقم… [قال رسول الله(صلی الله علیه و آله)]: انی قد ترکت فیکم الثقلین: احدهما اکبر من الاخر: کتاب الله وعترتی اهل بیتی، فانظروا کیف تخلفونی فیهما، فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛۲۰
زیدبن ارقم نقل می کند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) [هنگام برگشت از حجه الوداع در غدیرخم] فرمودند: همانا من در میان شما دو چیز سنگین ترک نمودم که یکی از آنها از دیگری بزرگ تر است: کتاب خدا (قرآن) و عترتم که اهل بیت من هستند. پس بنگرید که سفارش مراد درباره آن دو چگونه رعایت خواهید کرد . همانا آن دو از یکدیگر جدا نشوند تا وقتی که در کنار حوض بر من وارد شوند .
۵. حافظ ابوعبدالله الحاکم النیسابوری (م ۴۰۵ق) در کتاب المستدرک علی الصحیحین چنین روایت می کند:
عن زیدبن ارقم… قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انی تارک فیکم الثقلین: احدهما اکبر من الاخر: کتاب الله وعترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما، فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛۲۱
زیدبن ارقم روایت می کند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا من در میان شما دو چیز سنگین را می گذارم که یکی از آن دو از دیگری بزرگ تر است: کتاب خدا (قرآن) و عترتم که اهل بیت من هستند. پس بنگرید که درباره سفارش من چگونه رفتار خواهید کرد. همانا آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا روزی که در کنار حوض بر من وارد شوند.
۶. حافظ جلال الدین السیوطی (۸۴۹ ـ ۹۱۱ق) در کتاب الجامع الصغیر چنین نقل می کند:
عن زید بن ثابت [قال:] قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انی تارک فیکم خلیفتین: کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء والارض، وعترتی اهل بیتی وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛۲۲
زیدبن ثابت نقل می کند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا من در میان شما دو جانشین می گذارم: کتاب خدا (قرآن) که ریسمان کشیده شده در میان آسمان و زمین است و عترتم که اهل بیت من هستند. همانا آن دو از یکدیگر جدا نشوند تا وقتی که در کنار حوض بر من وارد شوند.
۷. علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی (م ۹۷۵ق) در کتاب کنز العمال چنین روایت می کند:
عن زیدبن ارقم… [قال رسول الله]: انما انا بشر یوشک ان ادعی فأجیب، الا! وانی تارک فیکم ثقلین: احدهما کتاب الله عزوجل حبل، من اتبعه کان علی الهدی، ومن ترکه کان علی الضلاله، واهل بیتی، اذکرکم الله فی اهل بیتی ـ ثلاث مرات؛۲۳
زیدبن ارقم نقل می کند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیرخم فرمود: همانا من بشر هستم و به زودی (به درگاه الهی) دعوت شده و آن را اجابت می نمایم. آگاه باشید که همانا من در میان شما دو چیز سنگین می گذارم که یکی از آنها کتاب خداوند عزوجل است که ریسمان (الهی) می باشد. هر کس از آن پیروی نماید هدایت شود و هر کس آن را ترک نماید، گمراه گردد. و اهل بیت من که خدا را در مورد اهل بیتم به شما یادآوری می کنم. این سخن را سه بار تکرار نمود.
۸. شیخ سلیمان القندوزی الحنفی (م ۱۲۹۴ق) نیز در کتاب خود، ینابیع الموده چنین نقل می کند:
عن جبیر بن مطعم قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) وانی تارک فیکم الثقلین: کتاب ربنا وعترتی اهل بیتی، فانظروا کیف تحفظونی فیهما؛۲۴
جبیربن مطعم نقل می کند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گران و سنگین می گذارم: کتاب پروردگارمان و عترتم که اهل بیت من هستند. پس بنگرید که [وصیت] مرا در مورد آن دو چگونه رعایت خواهید نمود.
گفتنی است که حدیث شریف «ثقلین» علاوه بر موارد مذکور در منابع متعدد دیگری از منابع برادران اهل سنت موجود است که در اینجا به طور خلاصه به ذکر عنوان تعدادی از آنها اکتفا می شود:۲۵
۱. مصابیح السنه، البغوی الشافعی، ج۲، ص۲۰۵ (چاپ مصر)؛
۲. نظم درر السمطین، الزرندی الحنفی، ص۲۳۱؛
۳. تفسیر الخازن، ج۱، ص۴؛
۴. مشکاه المصابیح، العمری، ج۲، ص۲۵۵ (چاپ دمشق)؛
۵. السیره النبویه، احمدزین دحلان الشافعی (مفتی مکه) در حاشیه السیره الحلبیه، ج۳، ص۳۳۰؛
۶. الفتح الکبیر، النبهانی، ج۱، ص۳۵۲؛
۷. مناقب علی بن ابی طالب(علیه السلام)، ابن المغازلی الشافعی، ص۲۳۶، ح۲۱۴؛
۸. ذخائر العقبی، الطبری الشافعی، ص۱۶؛
۹. کفایه الطالب، الگنجی الشافعی، ص۵۳؛
۱۰. فرائد السمطین، الجوینی الخراسانی، ج۲، ص۲۶۸، ح۵۳۵؛
۱۱. المسند، احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۸۱ (چاپ المیمنه، مصر)؛
۱۲. مجمع الزوائد، ج۵، ص۱۹۵ و ج۹، ص۱۶۲و۱۶۴؛
۱۳. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۳۷۵ (چاپ مصر)؛
۱۴. تاریخ دمشق، ابن عساکر الشافعی، ج۲، ص۳۶، ح۵۳۴و۵۴۵ (چاپ بیروت)؛
۱۵. انساب الاشراف، البلاذری، ج۲، ص۱۱۰، ح۴۸؛
۱۶. النهایه، ابن الاثیر، ج۱، ص۱۵۵ (چاپ مصر)؛
۱۷. نهایه الارب، النویری، ج۱۸، ص۳۷۷ (چاپ مصر)؛
۱۸. حلیه الاولیاء، ابونعیم، ج۱، ص۳۵۵؛
۱۹. الاتحاف بحب الاشراف، الشبراوی الشافعی، ص۶؛
۲۰. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، جلال الدین السیوطی، ج۲، ص۶۰.
بررسی سند و راویان حدیث ثقلین و تاریخ صدور آن
پس از ملاحظه نمونه هایی از حدیث شریف «ثقلین» اینک مطالبی را در مورد سند، راویان و تاریخ صدور آن ارائه می کنیم.
آنچه در این بخش مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، شامل سه مطلب مهم و اساسی است: ۱٫ راویان حدیث شریف ثقلین از میان صحابیان؛ ۲٫ متواتر و صحیح بودن حدیث شریف ثقلین؛ ۳٫ تاریخ صدور حدیث شریف ثقلین.
۱. روایان حدیث شریف ثقلین از میان صحابیان
حدیث شریف «ثقلین» در میان علمای مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل سنت از شهرت بسیار برخوردار است و بدون شک این ناشی از وجود آن در منابع متعدد فریقین و نیز نقل آن توسط تعداد قابل توجهی از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. طبق تحقیقات انجام گرفته، حدیث شریف «ثقلین» توسط سی و هفت تن از اصحاب پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه و آله) نقل و روایت شده است که عبارت اند از:۲۶
۱. امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام)؛ ۲. فاطمه زهرا(سلام الله علیها)؛ ۳. امام حسن مجتبی(علیه السلام)؛ ۴. امام حسین(علیه السلام)؛ ۵. ابوایوب انصاری؛ ۶. ابوذر غفاری؛ ۷. ابورافع؛ ۸. ابوسعید خدری؛ ۹. ابوشریح خزاعی؛ ۱۰. ابوقدامه انصاری؛ ۱۱. ابولیلی انصاری؛ ۱۲. ابوالهیثم ابن التیهان؛ ۱۳. ابوهریره؛ ۱۴. ام المؤمنین ام سلمه؛ ۱۵. ام هانی خواهر امام علی(علیه السلام)؛ ۱۶. انس بن مالک؛ ۱۷. برا ء بن عازب؛ ۱۸. جابربن عبدالله انصاری؛ ۱۹. جبیربن مطعم؛ ۲۰. حذیفه بن اسید غفاری؛ ۲۱. حذیفه بن یمان؛ ۲۲. خزیمه بن ثابت (ذوالشهادتین)؛ ۲۳. زید بن ارقم؛ ۲۴. زید بن ثابت؛ ۲۵. سعد ابن ابی وقاص؛ ۲۶. سلمان فارسی؛ ۲۷. سهل بن سعد؛ ۲۸. ضمیره اسلمی؛ ۲۹. طلحه بن عبیدالله تمیمی؛ ۳۰. عامربن لیلی بن ضمره؛ ۳۱. عبدالرحمن بن عوف؛ ۳۲. عبدالله بن حنطب؛ ۳۳. عبدالله بن عباس؛ ۳۴. عدی بن حاتم؛ ۳۵. عقبه بن عامر؛ ۳۶. عمربن خطاب؛ ۳۷. عمروبن عاص.
گفتنی است که همین حدیث شریف از امام باقر، امام صادق، امام رضا و امام هادی(علیهم السلام) نیز نقل شده است.۲۷ همچنین یادآوری این نکته لازم است که میرحامد حسین هندی (م ۱۳۰۶ق) در کتاب گرانقدر عبقات الانوار نام نوزده تابعی و نام بیش از سیصد تن از علما و دانشمندان اهل سنت را آورده است که از قرن دوم تا قرن چهاردهم زندگی کرده و حدیث شریف «ثقلین» را نقل و روایت نموده اند.۲۸
۲. متواتر و صحیح بودن حدیث شریف ثقلین
در مورد متواتر و صحیح بودن حدیث شریف ثقلین باید گفت که این حدیث شریف از دیدگاه فریقین از احادیث متواتر به حساب می آید و در عین حال از طریق مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل سنت با سندهای صحیح و معتبر نقل شده است.
منظور از متواتر، حدیث و خبر جماعتی است که سلسله روات آن تا معصوم، در هر طبقه به حدی باشد که امکان توافق آنها بر کذب، به طور عادی محال باشد و نیز موجب علم گردد.۲۹
با توجه به اینکه حدیث شریف ثقلین را تعداد قابل توجهی از راویان در منابع فریقین روایت کرده اند، می توان آن را از دیدگاه مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل سنت حدیث متواتر معرفی نمود.
همچنین علاوه بر علمای حدیثی ما، تعدادی از علمای حدیثی اهل سنت نیز حدیث شریف ثقلین را صحیح و معتبر نامیده اند که دراینجا به اسامی و کتابهای برخی از آنها اشاره می کنیم.
۱. مسلم بن حجاج النیسابوری (۲۰۶ ـ ۲۶۱ق) با نقل حدیث شریف ثقلین در کتاب صحیح خود، بر صحت و اعتبار آن حدیث شریف صحه گذاشته است. قبلاً روایت زید بن ارقم در همین زمینه ملاحظه شد.۳۰
۲. ابوعیسی محمدبن عیسی الترمذی (۲۰۹ ـ ۲۹۷ق) در کتاب الجامع الصحیح خود با نقل دو روایت مربوط به ثقلین ، هر دو روایت را (با همان سند) حدیث حسن (یعنی حدیثی که از نظر اعتبار پس از حدیث صحیح قرار گرفته است) نامیده است .۳۱
۳. حافظ ابو عبدالله الحاکم النیسابوری (م ۴۰۵ق) حدیث شریف ثقلین را در کتاب خود المستدرک علی الصحیحین ذکر نموده و سپس از نقل آن چنین گفته است:
هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله؛۳۲
این حدیث [ثقلین] بر اساس شرط بخاری و مسلم (حدیث) صحیحی است ولیکن آن دو این حدیث را [در کتب خود] به طور کامل نقل نکرده اند.
۴. حافظ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر الدمشقی (م ۷۷۴ق) در تفسیر خود، ذیل آیه۲۳ از سوره شوری، حدیث شریف ثقلین را صحیح نامیده است. متن سخن وی و حدیث مورد نظر چنین است:
وقد ثبت فی الصحیح أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال فی خطبته بغدیرخم: انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله وعترتی وانهما لم یفترقا حتی یردا علی الحوض؛۳۳
همانا در [کتاب یا حدیث] صحیح آمده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در خطبه غدیرخم چنین فرمود: همانا من در میان شما دو چیز سنگین را می گذارم: کتاب خدا و اهل بیت من که آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا روزی که در کنار حوض بر من وارد شوند.
۵. حافظ جلال الدین السیوطی (۸۴۹ ـ ۹۱۱ق) نیز در کتاب الجامع الصغیر خود، پس از نقل حدیث شریف «ثقلین» از طریق زیدبن ثابت، آن را صحیح معرفی کرده است.۳۴
همچنین تعداد دیگری از علما و محدثان مذهل اهل بیت(علیهم السلام) و اهل سنت نیز در کتب و رسائل خود بر صحیح و معتبر بودن حدیث شریف «ثقلین» اذعان و تأکید کرده اند.
به طور کلی می توان گفت که کسی نمی تواند در صحت و اعتبار و شهرت این حدیث شریف خدشه ای وارد سازد. چون حدیث شریف ثقلین، علاوه بر متواتر بودن، صحیح و معتبر است که این هم مورد اتفاق فریقین است. البته ممکن است قسمتی از احادیث ثقلین دارای سند ضعیف باشد، ولی این امر هیچ آسیبی به سایر احادیث صحیح و با سند معتبر وارد نمی سازد.
۳. تاریخ صدور حدیث شریف ثقلین
یکی از مهم ترین سؤالات در مورد حدیث شریف ثقلین این است که می پرسند: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) حدیث شریف ثقلین را کِی و کجا بیان کرده است؟ آیا این حدیث شریف تنها در یک مورد توسط آن حضرت(صلی الله علیه و آله) به گوش امت اسلامی رسانده شده است؟
در پاسخ این سؤال باید گفت: اگر به منابع مختلف روایی و حدیثی و تفسیری و تاریخی نظر کنیم، خواهیم دید که در این مورد زمانها و مکانهای متفاوتی بیان شده است.
۱. طبق روایت جابربن عبدالله انصاری، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) این حدیث شریف را در مراسم حجهالوداع و روز عرفه بیان فرموده است.۳۵
۲. طبق روایت امیرالمؤمنین، امام علی(علیه السلام)، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) حدیث ثقلین را در مسجد خیف فرموده است.۳۶
۳. بر اساس روایت زید بن ارقم، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) آن را در مراسم حجهالوداع و در محل غدیرخم بیان فرموده است.۳۷
۴. طبق روایت دیگر جابربن عبدالله انصاری، پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه و آله) آن را در حالت بیماری و در حالی که بر روی منبر نشسته بود، بیان فرموده است.۳۸
۵. همچنین بر اساس روایت حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آن را در حالت بیماری آخر عمر گرامی خود، هنگامی که اصحاب آن حضرت(صلی الله علیه و آله) در اتاق وی جمع شده بودند. بیان کرده است.۳۹
بنابراین، اکنون نتیجه می گیریم که حدیث شریف ثقلین در چند مکان و زمان خاص بیان شده است. اما اختلاف و تعدد زمانها و مکانها نباید موجب شک و تردید در مورد اصل آن باشد؛ چون با توجه به اینکه عمل به قرآن و پیروی از اهل بیت (علیهم السلام) در حدیث شریف ثقلین عامل سعادت و رستگاری امت اسلامی بیان شده است، هیچ مانعی ندارد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به علت اهمیت این موضوع، آن را در زمانها و مکانهای مختلف و حتی بیش از پنج مرتبه بیان فرموده باشد.
دانشمند معروف اهل سنت، احمد بن حجر الهیثمی المکی (۸۹۹ ـ ۹۷۴ق) پس از شمردن چهار مورد از موارد بیان حدیث ثقلین چنین می گوید:
ولا تنافی اذ لامانع من انه کرر علیهم ذلک فی تلک المواطن وغیرها اهتماما بشأن الکتاب العزیز والعتره الطاهره؛۴۰ [اینها] هیچ منافاتی ندارد، چون بر اساس اهتمام به مقام قرآن و عترت طاهره هیچ مانعی ندارد که [پیامبر خدا] این حدیث را در این مکانهای مختلف برای مسلمانان تکرار نموده باشد.
در واقع باید گفت که تکرار حدیث شریف ثقلین در زمانها و مکانهای متعدد و مختلف، از جایگاه مهم قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) خبر می دهد که پیامبر عظیم الشأن اسلام، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)، آن را عامل رستگاری و دوری از گمراهی امت اسلامی تا روز قیامت معرفی فرموده است.
مفاهیم و حقایق نهفته در حدیث شریف ثقلین
آنچه تاکنون در دو بخش پیشین ملاحظه شد، به اندازه کافی مفهوم و اهمیت حدیث شریف ثقلین را برای هر خواننده روشن می سازد. اما اگر در محتوای این حدیث شریف تأمل بیشتری شود، بدون شک قسمتی از مفاهیم و حقایق نهفته در آن برای ما مشخص خواهد شد. اکنون به محتوای حدیث شریف «ثقلین» نگاهی می افکنیم و قسمتی از حقایق نهفته در آن را به طور گذرا بررسی می کنیم.
۱. منظور از اهل بیت(علیهم السلام) در حدیث شریف ثقلین چه کسانی است؟
در پاسخ این سؤال باید بگوییم که فهمیدن این نکته چندان مشکل نیست و هر کس در محتوای حدیث شریف «ثقلین» اندکی تأمل و تفکر نماید، منظور از اهل بیت در آن را به خوبی به دست خواهد آورد. بدون شک منظور از اهل بیت در این حدیث شریف که به عنوان ثقل اصغر (امانت سنگین کوچک تر) معرفی شده است، باید کسانی باشند که لیاقت و شرایط رهبری همه جانبه امت اسلامی را داشته و در عین حال از هر گونه لغزش و گناه و انحراف دور باشند. ثقل اکبر (امانت سنگینن بزرگ تر) یعنی قرآن کریم نیز دارای چنین ویژگی است و همین ضامن رستگاری و سعادت امت اسلامی است. اما افراد غیر معصوم توان و لیاقت ایفای چنین نقش الهی و بزرگی را ندارند.
بدون شک منظور از اهل بیت در حدیث شریف «ثقلین» کسانی هستند که خداوند متعال در آیه۳۳ از سوره احزاب، از تطهیر آنها از هر گونه پلیدی و گناه خبر داده است. بی تردید منظور از آنها کسانی است که خداوند متعال در آیه۵۹ از سوره نساء به صاحبان امر واقعی بودن آنها اشاره نموده و بر اطاعت مطلق مسلمانان از آنها تأکید ورزیده است.
اهل بیت کسانی هستند که خداوند متعال در آیه۴۳ از سوره نحل، آنها را اهل ذکر واقعی امت اسلامی معرفی نموده و به مراجعه امت اسلامی به آنها دستور داده است. همچنین خداوند متعال در آیه۱۱۹ از سوره توبه، آنها را راستگویان و صادقان حقیقی معرفی کرده و به همراهی مطلق امت اسلامی با آنها دستور داده است. نیز خداوند متعال در آیه۲۳ از سوره شوری، آنها را نزدیکان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) معرفی کرده و اجر رسالت آن حضرت(صلی الله علیه و آله) را دوستی و مودت آن نزدیکان قرار داده است.
به علاوه، روایات موجود در منابع فریقین نیز بیان کننده این نکته است که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بارها و در موارد متعدد، امام علی، فاطمه، حسن، حسین و امامانی از اولاد امام حسین(علیهم السلام) را اهل بیت خود معرفی نموده است. طبق برخی از روایات موجود، حدیث شریف «ثقلین» دارای ادامه ای است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در آن منظور از اهل بیت(علیهم السلام) را به طور روشن بیان فرموده است.
شیخ صدوق (۳۰۵ ـ ۳۸۱ق) در کتاب کمال الدین از امام صادق(علیه السلام) و آن حضرت نیز از آبای خود چنین نقل می کند:
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «انی مخلف فیکم الثقلین: کتاب الله وعترتی اهل بیتی، فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض کهاتین ـ وضم بین سبابتیه. فقام الیه جابربن عبدالله الانصاری وقال: یا رسول الله! من عترتک؟ قال: علی والحسن والحسین والائمه من ولد الحسین الی یوم القیامه؛۴۱ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا من در میان شما دو چیز سنگین می گذارم: کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من هستند. همانا آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا روزی که در کنار حوض بر من وارد شوند. مثل این دو، و آن حضرت(صلی الله علیه و آله) دو انگشت سبابه (و اشاره) خود را به هم چسبانید. در این هنگام جابربن عبدالله انصاری برخاست و گفت: ای پیامبر خدا؟ عترت شما کیست؟ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: (عترت من) علی، حسن، حسین و امامان از اولاد حسین(علیهم السلام) تا روز قیامت هستند».
خداوند متعال در آیه تطهیر (احزاب: ۳۳) می فرماید:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیراً؛ خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد».
طبق روایات و احادیث موجود، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) پس از نزول این آیه، امام علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) را زیر عبای خود قرار داد و چنین گفت:
«اللهم هؤلاء اهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیرا؛۴۲پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند. پس پلیدی و گناه را از آنان دور ساز و آنها را کاملاً پاک کن».
اعتقاد امامیه و بسیاری از علمای اهل سنت نیز در این مورد بسیار روشن و واضح است. آنها معتقدند که منظور از اهل بیت در حدیث شریف ثقلین، امام علی، فاطمه، حسن، حسین و امامان معصوم از اولاد امام حسین(علیهم السلام) هستند.
۲. کاربرد واژه «ثقل» در حدیث شریف
واژه «ثقل» در لغت عرب به معنای هر چیز سنگین و در مقابل هر چیز سبک به کار می رود.۴۳ اما اینکه چرا پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) قرآن و اهل بیت خود(علیهم السلام) را دو چیز سنگین نامیده است، چند توجیه دارد:
اول: تمسک و عمل کردن به دستورهای قرآن کریم و اهل بیت(علیهم السلام)، کار بسیار دشواری است.۴۴
دوم: با توجه به اینکه در زبان عربی به هر چیز نفیس و با اهمیت «ثقل» گفته می شود، قرآن کریم و اهل بیت(علیهم السلام) به خاطر ارزش و اهمیت بسیار والا، ثقلین، یعنی دو چیز نفیس و ارزشمند نامیده شده اند.۴۵
سوم: همچنین برخی از دانشمندان «ثقل» را به معنای بار سفر گرفته و اظهار داشته اند هر فردی که خواهان سعادت و رستگاری دنیوی و اخروی است، باید در این مسیر بار سنگین قرآن و عترت(علیهم السلام) را به دوش بکشد و بدین وسیله سعادت خود را تأمین نماید.
۳. جدا نشدن قرآن و اهل بیت(علیهم السلام)
طبق حدیث شریف «ثقلین»، قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) تا روز قیامت از یکدیگر جدا نمی شوند و بین آنها رابطه ای ناگسستنی وجود دارد. امام علی(علیه السلام) در همین زمینه چنین می فرماید:
ان الله تبارک وتعالی طهرنا وعصمنا، وجعلنا شهداء علی خلقه وحجته فی ارضه، وجعلنا مع القرآن وجعل القرآن معنا، لا نفارقه ولا یفارقنا؛۴۶
همانا خداوند تبارک و تعالی ما را [از گناهان و پلیدیها] تطهیر نموده و معصوم گردانیده است و ما را بر خلق خود شاهدان و در روی زمین خود حجتهای خویش قرار داده است. [خداوند متعال] ما راهمراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داده است. ما از قرآن جدا نمی شویم و قرآن از ما جدا نمی شود.
البته امت اسلامی پس از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بین آن دو امانت بزرگ جدایی انداختند، به گونه ای که عده ای از مسلمانان به دنبال قرآن رفتند و اهل بیت(علیهم السلام) را کنار گذاشتند و عده دیگر نیز اهل بیت(علیهم السلام) را گرفتند و قرآن را رها کردند و تنها عده بسیار کمی به وصیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) عمل کردند و از قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) اطاعت نمودند.
بدون شک دسته اول و دسته دوم رستگار به حساب نمی آیند و تنها گروه رستگار و سعادتمند، دسته سوم است که هم از قرآن و هم از اهل بیت(علیهم السلام) اطاعت می کنند.
۴. وعده به گمراه نشدن و رسیدن به سعادت در حدیث
چنان که در حدیث شریف «ثقلین» ملاحظه می شود، اگر امت اسلامی از قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) اطاعت نمایند، به آنها وعده «لن تضلوا» داده شده است. طبق قواعد زبان عربی، حرف «لن» برای نفی ابد به کار می رود. بنابراین اگر ما مطیع قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) باشیم، بدون شک هرگز گمراه نخواهیم شد.
۵. بیان اهل بیت(علیهم السلام) در کنار قرآن کریم، حاکی از عصمت ائمه(علیهم السلام) است.۴۷
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
و انه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید؛۴۸
این کتابی است قطعاً شکست ناپذیر که هیچ گونه باطلی، نه از پیش و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی آید، چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است.
اگر هیچ باطلی در قرآن کریم راه نداشته باشد، در اهل بیت(علیهم السلام) نیز راه نخواهد داشت، چرا که آن دو، تا روز قیامت نزد یکدیگر باقی می مانند و عهده دار رهبری و هدایت امتهای اسلامی هستند. واضح است که عهده داران چنین مقام بزرگ و خطیری، باید از هرگونه انحراف و گناه معصوم باشند و الا فلسفه نبوت و رسالت به کلی از بین می رود و نتیجه معکوسی خواهد داد. بنابراین، طبق محتوای حدیث شریف «ثقلین»، می توان گفت که اهل بیت (علیهم السلام) مانند قرآن کریم از هر گونه انحراف و باطل دور و در واقع معصوم هستند.
۶. حجیت قرآن و عترت(علیهم السلام)
همان گونه که قرآن کریم حجت و نیز بیان کننده همه چیز است، اهل بیت(علیهم السلام) نیز حجت اند و با متکی بودن به قرآن کریم و ویژگیهای الهی، بیان کننده همه چیز هستند.۴۹ بنابراین قول، فعل و تقریر اهل بیت(علیهم السلام) به طور کلی حجیت دارد و پس از قرآن کریم معتبر شمرده می شود.
۷. عدم تعارض بین قرآن و اهل بیت(علیهم السلام)
با توجه به محتوای حدیث شریف «ثقلین»، نتیجه می گیریم که بین قرآن کریم و اهل بیت(علیهم السلام) هیچ گونه اختلاف و تعارضی وجود ندارد؛۵۰ چون از نظر عقل و منطق، معرفی دو چیز متعارض با یکدیگر در کنار هم، قابل قبول و شایسته نیست.
اگر احیاناً بین قرآن کریم و سخنان اهل بیت(علیهم السلام) تعارضی مشاهده شود، این تعارض یا از آن راویان حدیث است و یا ما قادر به درک معنای حقیقی آنها نیستیم. خود اهل بیت(علیهم السلام) هیچ گاه بر خلاف قرآن کریم سخنی نمی گویند و بلکه آنان مفسران حقیقی قرآن کریم هستند. از سوی دیگر، خود آنها دستور داده اند که هر چیز (سخن، عمل و تقریر) مخالف با قرآن کریم را کنار بگذاریم و به چنین مطالبی اعتنا نکنیم. در اینجا چند حدیث مربوط به این موضوع را بیان می کنیم.
حدیث اول
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ایها الناس! ما جاءکم عنی یوافق کتاب الله فانا قلته وما جاءکم یخالف کتاب الله فلم أقله؛۵۱
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای مردم! آنچه از طرف من به شما رسید و موافق قرآن بود، آن را من گفته ام و آنچه به شما رسید و مخالف قرآن بود، من آن را نگفته ام.
حدیث دوم
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان علی کل حق حقیقه وعلی کل صواب نورا فما وافق کتاب الله فخذوه وما خالف کتاب الله فدعوه؛۵۲
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا برای هر حقی حقیقتی و برای هر درستی نوری است. پس آنچه را موافق قرآن است، اخذ کنید و آنچه را مخالف قرآن است، ترک کنید.
حدیث سوم
قال الامام الصادق(علیه السلام): کل شی مردود الی الکتاب والسنه وکل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف؛۵۳
حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر موضوعی باید به قرآن و سنت ارجاع داده شود و هر حدیثی که موافق قرآن نباشد، دروغ خوش نماست.
۸. لزوم وجود یکی از اهل بیت(علیهم السلام) در کنار قرآن تا روز قیامت
همان گونه که در حدیث شریف «ثقلین» بیان شده است، قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) تا روز قیامت قرین هم اند و از یکدیگر جدا نمی شوند. با توجه به همین نکته می توان نتیجه گرفت که باید تا روز قیامت، برای هر زمانی یک رهبر معصوم از اهل بیت(علیهم السلام) وجود داشته باشد. این نکته بر وجود حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمانهای پس از وفات یازدهمین رهبر معصوم، امام حسن عسکری(علیه السلام)، تا زمان نامعلوم
و نامشخص صحه می گذارد. چون آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با وجود غایب بودن از چشمها، زنده است و در وقت خود ظهور خواهد نمود و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد.
در واقع انکار وجود امام زمان، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قرون گذشته و حاضر، انکار سخن پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) است که از قرین هم بودن قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) تا روز قیامت خبر داده است.
۹. اهل بیت(علیهم السلام) در برابر قرآن ثقل اصغرند نه در مقابل دیگران
در عبارات مختلف حدیث شریف «ثقلین»، قرآن کریم به عنوان «ثقل اکبر» (امانت سنگین بزرگ تر) و اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان «ثقل اصغر» (امانت سنگین کوچک تر) معرفی شده است. باید بگوییم که اهل بیت(علیهم السلام) صرفاً در مقایسه با قرآن کریم (که ثقل اکبر است) کوچک است، ولی نسبت به دیگران بزرگ و با عظمت شمرده می شود.
۱۰. جایگزینی سنت به جای اهل بیت(علیهم السلام) در حدیث ثقلین
در برخی از منابع روایی به احادیث معدودی برخورد می کنیم که در آنها به جای تمسک به قرآن و عترت، بر تمسک بر قرآن و سنت تأکید شده است. از آن جمله در حدیث ذیل می خوانیم.
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): خلفت فیکم شیئین لن تضلوا بعدهما: کتاب الله وسنتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض؛۵۴
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود: من در میان شما دو چیز را گذاشتم که بعد از آنها هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و سنت من که آن دو از یکدیگر جدا نشوند تا روزی که در کنار حوض بر من وارد شوند.
در این باره باید بگوییم:
اولاً: برخی از دانشمندان اسلامی چنین احادیثی را از نظر سند ضعیف و غیرمعتبر دانسته و آنها را جعلی معرفی کرده اند و معتقدند دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) آنها را در قبال حدیث متواتر، صحیح و مورد اتفاق «ثقلین» جعل نموده اند.
ثانیاً: اگر بر فرض این احادیث جعلی و ضعیف نباشند، در نوبت نخست کاملاً متفاوت از حدیث صحیح و متواتر، ثقلین اند و نباید بین آن دو خلط نمود.
ثالثاً: اگر در همین زمینه کمی تفکر شود، روشن می شود که این روایت با حدیث شریف ثقلین چندان تعارض ندارد، بلکه از یک نظر مؤید و تصدیق کننده حدیث شریف «ثقلین» است. چون اگر امت اسلامی به دنبال سنت (قول و فعل و تقریر) واقعی و حقیقی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) باشند، بدون شک باید به سراغ اهل بیت معصوم آن حضرت(صلی الله علیه و آله) بروند که طبق اعتراف عقل، دانشمندان مذهب اهل بیت(علیهم السلام) و اهل سنت و تاریخ، اهل بیت(علیهم السلام) همواره در زمان خود از نظر علم و آگاهی به سنت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) اعلم و داناتر از دیگران بوده اند.
امیرالمؤمنین امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، اولین فرد از اهل بیت(علیهم السلام) پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) است که طبق شواهد قطعی و غیر قابل انکار، در میان اصحاب پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) داناترین فرد به سنت و راه و روش پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه و آله) بوده است. سایر امامان معصوم(علیهم السلام) نیز چنین بوده اند و نباید فراموش کرد که آنها با اراده خداوند متعال از هر گونه پلیدی و گناه تطهیر شده اند و از این رو در همه زمینه ها از دیگران لایق تر و برترند.
۱۱. رستگاری وعده داده شده در حدیث شریف در قبال عمل به دستورهای ثقلین
نباید فراموش کرد که وعده داده شده در حدیث «ثقلین» در مورد رستگاری امت اسلامی، تنها در گرو عمل آنها به دستورهای قرآن کریم و اهل بیت(علیهم السلام) است و وعده مذکور هیچ گاه با ادعای محبت اهل بیت(علیهم السلام) و معرفی خود به عنوان شیعه و دوستدار آنها تحقق نخواهد یافت.
تعدادی از مسلمانان تنها خود را پیرو و دوستدار اهل بیت(علیهم السلام) معرفی می نمایند، ولی عملاً از دستورهای آنها پیروی نمی کنند. این عقیده و روشی نادرست و انحراف آمیز است. از طرف دیگر، خود اهل بیت(علیهم السلام) نیز از پیروان و دوستداران خود خواسته اند که عملاً راه دین را در پیش بگیرند و از هر گونه ادعای پوچ و انحرافی بپرهیزند. در اینجا به نقل چند حدیث شریف در این زمینه اکتفا می کنیم.
حدیث اول
قال امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام): من احبنا فلیعمل بعملنا ولیتجلبب الورع؛۵۵
حضرت امام علی(علیه السلام) فرمود: هر کس ما را دوست می دارد، باید طبق عمل ما رفتار کند و با تقوا باشد.
حدیث دوم
قال الامام الباقر(علیه السلام): ایکتفی من انتحل التشیع ان یقول بحبنا اهل البیت؟ فوالله ما شیعتنا الا من اتقی الله واطاعه…؛۵۶
حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمود: آیا کسی که ادعای تشیع می کند، او را بس است که از محبت ما اهل بیت دم زند؟ به خدا شیعه ما نیست، جز آنکه از [مخالفت] خداوند بترسد و او را اطاعت نماید.
حدیث سوم
قال الامام الصادق(علیه السلام): لیس منا ـ ولا کرامه ـ من کان فی مصر فیه مأه الف او یزیدون وکان فی ذلک المصر احد اورع منه؛۵۷
حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمود: از ما نیست ـ و شرافتی ندارد ـ کسی که در شهری باشد که صد هزار تن یا بیشتر در آن [اهالی] باشد و در آن شهر شخصی پارساتر از او بوده باشد.
بدون شک احادیث مذکور و به ویژه حدیث سوم، مسئولیت بزرگ پیروان اهل بیت(علیهم السلام) یعنی لزوم اطاعت عملی از آنان را می رساند. بنابراین اولین و اساسی ترین شرط رسیدن به رستگاری و سعادت الهی که در حدیث شریف ثقلین به آن وعده داده شده است، عمل به دستورهای قرآن کریم و اطاعت از اهل بیت(علیهم السلام) است.
پی نوشت:
۱. کنزالعمال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، تصحیح و تعلیق: الشیخ بکری حیانی و الشیخ صفوه السقا، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۹۸۹م، ج۱، ص۱۸۳، ح۹۲۸.
۲. آل عمران (۳)، آیه۱۰۳.
۳. فتح (۴۸)، آیه۲۶.
۴. الاصول من الکافی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سوم، ۱۳۸۸ق، ج۲، ص۳۰۸، ح۳.
۵. سنن ابی داود، الحافظ ابوداود سلیمان بن الاشعث السجستانی الازدی، تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج۴، ص۳۳۲، ح۵۱۲۱.
۶. زمر (۳۹)، آیات۱۸ ـ ۱۷.
۷. نساء (۴)، آیه۵۹.
۸. تحف العقول عن آل الرسول(صلی الله علیه و آله)، الشیخ حسین بن شعبه الحرانی، ترجمه و تصحیح: آیت الله کمره ای و علی اکبر غفاری، انتشارات کتابچی، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۳ش، ص۱۳۰؛ نهج البلاغه، مؤسسه نشر اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق، ص۱۳۹، نامه۵۳.
۹. حشر (۵۹)، آیه۷.
۱۰. یونس (۱۰)، آیه۳۵.
۱۱. انعام (۶)، آیه۱۱۷.
۱۲. همان، آیه۱۲۴.
۱۳. الاصول من الکافی، کتاب الحجه، باب الاشاره والنص علی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ج۱، ص۲۹۴، ح۳.
۱۴. کمال الدین وتمام النعمه، ابوجعفر محمد بن علی شیخ صدوق، تصحیح و تعلیق: الشیخ حسین الاعلمی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، ۱۹۹۱م، ج۱، ص۲۲۵، ح۴۲.
۱۵. الدره الباهره، منسوب به شهید اول محمد بن مکی، ترجمه و تصحیح: عبدالهادی مسعودی، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ش، ص۱۶، ح۱۱.
۱۶. بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۶۹، ح۱۸.
۱۷. صحیح مسلم، مسلم بن حجاج النیشابوری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۲۰۰۰م، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن ابی طالب، ص۱۰۴۳، ح۲۴۰۸.
۱۸. الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، ابوعیسی محمد بن عیسی بن سوره، تحقیق: ابراهیم عطوه عوض محمدفوائد عبدالباقی و احمدمحمد شاکر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج۵، ص۶۶۲، ح۳۷۸۶.
۱۹. کتاب السنه، الحافظ ابوبکر عمرو بن ابی عاصم الضحاک بن مخلد الشیبانی، تحقیق: محمدناصر الدین الالبانی، المکتب الاسلامی، بیروت، چاپ سوم، ۱۹۹۳م، ص۶۳۰، ح۱۵۵۴.
۲۰. خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، الحافظ ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب النسائی، تحقیق: محمدالکاظم المحمودی، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹ق، ص۱۱۲، ح۷۸.
۲۱. المستدرک علی الصحیحین، الحافظ ابوعبدالله الحاکم النیشابوری، دارالمعرفه، بیروت، چاپ اول،۱۹۸۶م، ج۳، ص۱۰۹.
۲۲. الجامع الصغیر، جلال الدین بن ابی بکر السیوطی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۹۸۱م، ص۱۵۷، ح۲۶۳۱.
۲۳. کنز العمال، ج۱۳، ص۶۴۱، ح۳۷۶۲۱.
۲۴. ینابیع الموده، الشیخ سلیمان القندوزی الحنفی، تصحیح و تعلیق: اعلاء الدین الاعلمی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، ۱۹۹۷م، ج۱، ص۳۹.
۲۵. نگاه کنید به: المراجعات، عبدالحسین شرف الدین، تحقیق: الشیخ حسین الراضی، المجمع العالمی لاهل البیت(علیهم السلام)، چاپ دوم، قم، ۱۴۱۶ق، ص۳۲۷ ـ ۳۲۹.
۲۶. اهل البیت فی الکتاب والسنه، محمد ری شهری، دارالحدیث، قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ص۱۲۵ ـ ۱۲۶؛ المراجعات، ص۳۲۷ (گفتنی است که در این دو کتاب، منابع و مدارک هر یک از موارد مذکور ذکر شده است).
۲۷. اهل البیت فی الکتاب والسنه، ص۱۲۷ (پاورقی).
۲۸. همان، ص۱۲۷.
۲۹. تلخیص مقباس الهدایه، الشیخ عبدالله بن محمدحسن المامقانی، تلخیص و تحقیق: علی اکبر غفاری، جامعه الامام الصادق(علیه السلام)، چاپ اول، ۱۳۶۹ش، ص۱۸.
۳۰. صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن ابی طالب(علیه السلام)، ص ۱۰۴۳، ح۲۴۰۸.
۳۱. الجامع الصحییح (سنن الترمذی)، ج۵، ص۶۶۳، ح۳۷۸۶و۳۷۸۸.
۳۲. المستدرک علی الصحیحین، کتاب معرفه الصحابه، ج۳، ص۱۰۹.
۳۳. تفسیر القرآن العظیم، ابوالفداء اسماعیل بن کثیر، دارالمعرفه، بیروت، چاپ دوم، ۱۹۷۸م، ج۴، ص۱۲۲.
۳۴. الجامع الصغیر، ص۱۵۷، ح۲۶۳۱.
۳۵. الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، ج۵، ص۶۶۲، ح۳۷۸۶؛ ینابیع الموده، ج۱، باب۴، ص۳۷.
۳۶. ینابیع الموده، ج۱، باب۴، ص۴۱ ـ ۴۲.
۳۷. صحیح مسلم، ص۱۰۴۳، ح۲۴۰۸؛ التهذیب، ج۶، ص۹۷، ح۱۷۷؛ خصائص امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ص۱۱۲، ح۷۸.
۳۸. ینابیع الموده، ج۱، باب۴، ص۴۸.
۳۹. همان، ص ۴۷.
۴۰. الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع والزندقه، احمدبن حجر الهیثمی المکی، مکتبه القاهره، چاپ دوم، ۱۹۶۵م، باب۱۱، فصل۱، ص۱۵۰.
۴۱. کمال الدین وتمام النعمه، ج۱، باب۲۲، ص۲۳۳ ـ ۲۳۴.
۴۲. الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، کتاب المناقب، باب مناقب اهل البیت(علیهم السلام)، ج۵، ص۶۶۳، ح۳۷۸۷. همچنین روایات قریب به همین مضمون را در کتابهای: صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل اهل بیت النبی(صلی الله علیه و آله)، ص۱۰۴۹، ح۲۴۲۴ (۶۱)؛ ینابیع الموده، باب۳۳، ج۱، ص۱۲۵ ـ ۱۲۷؛ خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۳۵، ح۱۱ و ص۵۳، ح۲۴ و… ملاحظه فرمایید.
۴۳. لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۸م، ج۲، ص۱۱۲، ماده «ثقل»؛ مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، دارالقلم، دمشق، چاپ اول، ۱۹۹۶م، ص۱۷۳، ماده «ثقل».
۴۴. لسان العرب، ج۲، ص۱۱۴.
۴۵. همان.
۴۶. الاصول من الکافی، کتاب الحجه، باب فی ان الائمه شهداء الله عزوجل علی خلقه، ج۱، ص۱۹۱، ح۵.
۴۷. حدیث الثقلین، شیخ قوام الدین الوشنوی و محمد الواعظ الخراسانی، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، قم، چاپ اول، ۱۹۹۵م، ص۴۳.
۴۸. فصلت (۴۱)، آیات۴۱و۴۲.
۴۹. حدیث الثقلین، محمد الواعظ الخراسانی، ص۴۳.
۵۰. همان.
۵۱. الاصول من الکافی، کتاب فضل العلم، باب الاخذ بالسنه و شواهد الکتاب، ج۱، ص۶۹، ح۵.
۵۲. همان، ح۱.
۵۳. همان، ح۳.
۵۴. کنز العمال، ج۱، ص۱۷۳، ح۸۷۵.
۵۵. غررالحکم ودررالکلم، عبدالواحد بن محمد التمیمی الامدی، تحقیق: مصطفی درایتی، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۶۶ش، ص۱۱۷، ح۲۰۴۵.
۵۶. الاصول من الکافی، کتاب الایمان والکفر، باب الطاعه والتقوی، ج۲، ص۷۴، ح۳.
۵۷. همان، باب الورع، ج۱، ص۷۸، ح۱۰.