- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
عثمان بن عفان خلیفه سوم، برخی از شخصیت ها و اصحاب پیامبر را که در میان امت به حسن سلوک و تقوا معروف بودند، از کوفه به شام و از شام به حمص تبعید کرد. این بخش از تاریخ اسلام از دردناک ترین فصول آن است که مطالعه آن خواننده را به وجود یک استبداد سیاه در دستگاه خلافت هدایت می کند و ما در این نوشته به موارد از آن اجمالا اشاره می کنیم:
تبعید اصحاب پیامبر (ص) از کوفه به شام
مالک اشتر و همراهان او که از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند. خلیفه سوم عثمان بن عفان با فشار افکار عمومی استاندار زشتکار کوفه ولید بن عقبه را از کار برکنار کرد و سعید بن عاص اموی را بر اداره امور استان کوفه گمارد و به او دستور داد که با قاریان قرآن و افراد سرشناس کاملا مدارا کند.
از این رو استاندار جدید با مالک اشتر و دوستان او همچون زید و صعصعه فرزندان صوحان که همگی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، نشست ها و گفتگوهایی داشت و نتیجه آن ها این شد که استان دار کوفه مالک و همفکران او را با سیره خلیفه مخالف تشخیص داد و در این مورد به طور محرمانه با خلیفه مکاتبه کرد و در نامه خود یادآور شد که با وجود اشتر و یاران او که قاریان کوفه هستند نمی تواند انجام وظیفه کند.
خلیفه در پاسخ استان دار نوشت که این گروه را به شام تبعید کند. در ضمن به مالک اشتر نیز نامه ای نوشت و در آن یاد آوری کرد که تو اموری در دل داری که اگر اظهار کنی ریختن خون تو حلال می شود و هرگز فکر نمی کنم که با مشاهده این نامه دست از کار خود برداری مگر این که بلایی کوبنده ای به تو رسد که پس از آن حیاتی برای تو نیست که هرگاه نامه ای من به تو رسید فورا راه شام را در پیش گیر.
وقتی نامه خلیفه به استاندار کوفه رسید یک گروه ده نفری از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را که از صالحان و افراد خوشنام کوفه بودند به شام تبعید کرد که در میان آنان علاوه بر مالک اشتر، زید بن صوحان و صعصعه بن صوحان و کمیل بن زیاد نخعی و حارث عبدالله همدانی و… به چشم می خوردند. [۱]
تبعید اصحاب پیامبر (ص) از شام به حمص
با تبعید اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، این گروه از اصحاب که قاریان قرآن و سخنرانان توانا و شجاع و با تقوا بودند، عرصه بر معاویه، استاندار شام تنگ شد و نزدیک بود که افکار عمومی بر ضد دستگاه خلافت و نماینده او در شام برآشوبد. لذا معاویه نامه ای به خلیفه نوشت و وجود آنان را در آن محیط مخل مصالح خلافت دانست. در آن نامه چنین آمده است:
تو گروهی را به شام تبعید کرده ای که شهر و دیار ما را فاسد و آن را به جوش و خروش درآورده اند و من هرگز مطمئن نیستم که شام نیز به سرنوشت کوفه دچار نشود و سلامت فکر و استقامت اندیشه شامیان در خطر تشویش و کجی قرار نگیرد. نامه معاویه خلیفه را از سرانجام کار بیم ناک ساخت. پس در پاسخ نوشت که آنان را به حمص (محل دور افتاده ای از شام) تبعید کند.
برخی گفته اند خلیفه تصمیم داشت که آنان را بار دیگر به کوفه باز گرداند ولی سعید بن عاص عامل کوفه خلیفه را از اجرای تصمیم خود بازداشت و از این رو آنان به حمص تبعید شدند.[۲]
در تاریخ طبری این واقعه این گونه نقل شده است:
وقتی که سعید بن عاص از سوی عثمان حاکم کوفه شد، بعد از مناقشات و برخورد های لفظی با مالک اشتر و گروهی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سعید به عثمان نامه نوشت و قضیه را به او خبر داد که جمعى از اهل کوفه – ده نفر را نام برد- تحریک مى کنند و از عیب من و تو سخن دارند و از دین دارى ما خرده مى گیرند و بیم دارم اگر کارشان استوار شود بسیار شوند.
عثمان به سعید نوشت: «آن ها را به سوى شام فرست». در آن وقت معاویه در شام بود. پس سعید بن عاص نه نفر را که همگی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، به سوى معاویه فرستاد که مالک اشتر و ثابت بن قیس بن منقع و کمیل بن زیاد نخعى و صعصعه بن صوحان از آن جمله بودند.[۳]
وقتی که این گروه از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شام تبعید شدند، معاویه نیز از این تبعیدیان به تنگ آمده و مجبور شد به عثمان نامه بنویسد:
«به نام خداى رحمان رحیم: به بنده خدا عثمان، امیر مومنان، از معاویه بن ابى سفیان، اما بعد، اى امیر مومنان! جماعتى را پیش من فرستاده اى که به زبان شیطان ها و القاى آن ها سخن مى کنند، به پندار خویش با مردم از قرآن سخن مى کنند و مردم را به شبهه مى افکنند و نمی دانند چه مى خواهند. منظورشان تفرقه انداختن و فتنه پدید آوردن است.
اسلام بر آن ها سنگینى مى کند و از آن به هلاکت رسیده اند. منتر شیطان بر دل های شان نفوذ یافته و بسیار کسان از مردم کوفه را به تباهى کشانیده اند. بیم دارم که اگر در میان مردم شام بمانند آن ها را نیز به جادو و بد کارى خویش بفریبند. آن ها را به شهرشان باز گردان تا در شهرى که نفاق شان آنجا نمایان شده مقام گیرند. و السلام».
عثمان بدو نوشت و دستور داد که جماعت را به کوفه پیش سعید بن عاص پس فرستد. معاویه چنان کرد، اما سعید بن عاص به عثمان نامه نوشت و از آن ها شکوه کرد عثمان نوشت که آن ها را پیش عبد الرحمان بن خالد بن ولید تبعید کند. در این هنگام عبدالرحمن بن خالد امیر حمص بود. عثمان به مالک اشتر و یاران وى نیز نوشت:
«اما بعد، من شما را به حمص مى فرستم، وقتى این نامه من به شما رسید آهنگ آنجا کنید که شما از بدى با اسلام و مسلمانان باز نمى مانید، و السلام» و چون مالک اشتر نامه را بخواند، گفت: «خدایا! هر یک از ما را که با رعیت نظر بدتر دارد و در کارشان بیشتر مطابق معصیت عمل می کند با شتاب عقوبت کن.» سعید بن عاص این را براى عثمان نوشت. مالک اشتر و یاران وى راهى حمص شدند و عبد الرحمان بن خالد آن ها را در ساحل فرود آورد.[۴]
البته عثمان بن عفان خلاف کاری های زیادی را در زمان حکومت خود انجام داد و به همین علت اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)که علیه عثمان انقلاب کردند او را گناه کار تشخیص دادند: تبعید ابوذر غفاری از مدینه به ربذه، بخشیدن خمس غنایم افریقا به مروان حکم از جمله گناهان او محسوب گردیده است.
و نیز از ایرادهایى که بر او گرفتند این بود که در روز جمعه اذان سومى هم بر اذان و اقامه افزود و این اذان از فراز خانه او، به نام زوراء گفته مى شد. همچنین عثمان در منى و عرفه نماز را کامل خواند و حال آنکه در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و شیخین یعنی ابوبکر و عمر که بعد از او بودند، در منى و عرفات نماز را قصر مىکردند. در برابر اعتراض عبد الرحمان بن عوف بعد از جر و بحث هایی که بین آنان انجام گرفت، گفت: این رأى من است. بعضى از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این امر از او متابعت کردند و بعضى با او مخالفت ورزیدند. همچنین انگشترى پیامبر از دست او در چاه اریس- در دو میلى مدینه – افتاد و هر چه گشتند نیافتندش. این را نیز از جمله- خلافکارى هاى او شمردند.[۵]
نتیجه گیری
خلافت عثمان بن عفان در دوران خلفا از تاریک ترین دوره محسوب می گردد. در این دوره بنی امیه بر مسلمانان مسلط شده و با یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دشمنی ورزیده و اقدام به تبعید اصحاب پیامبر نموده و آنان را به مناطقی دور افتاده از شهرها تبعید می کردند. به خصوص این که عثمان بر خلاف سیره شیخین یعنی ابوبکر و عمر دو خلیفه پیشین حکمروایی می کرد و زمینه را برای نفوذ امویان در بدنه حکومت اسلامی فراهم کرد و در نتیجه حکومت به دست امویان افتاد.
در این دوره ظلم های مختلفی از سوی دستگاه خلافت علیه مسلمانان انجام گرفت و به همین علت، مسلمانان علیه عثمان شوریدند و در نتیجه عثمان بن عفان از سوی اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان به قتل رسید.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . فروغ ولایت، ص۳۴۷.
[۲] . فروغ ولایت، ص۳۴۸.
[۳] . ترجمه تاریخ طبرى ، ج۶،ص ۲۱۹۵.
[۴] ترجمه تاریخ طبری، ج۶، ص ۲۱۹۸.
[۵]. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون ،ج۱، ص۵۷۵.
منابع
۱. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون ،ج۱، ص۵۷۵، ترجمه عبد المحمد آیتى، تهران، مو سسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چ ۱، ۱۳۶۳ش.
۲. سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم، موسسه امام صادق (ع) ، چ۲ ۱۳۷۶ش.
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبرى، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ ۵، ۱۳۷۵ش.