- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 43 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
آیا اتهام مستشرقان به تأثیر پذیری پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله از یهودیان و مسیحیان ریشه در کتاب های اهل سنت دارد؟ | ||
توضیح سؤال
آیا بر اساس ادعای برخی اسلام پژوهان غربی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از یهودیان و مسیحیان تاثیر پذیرفته است؟ و آیا خاستگاه فکری اسلام پژوهان غربی، کتابهای شش گانه اهل سنت است؟ مقدمه از گذشته تا کنون، مستشرقین فراوانی پیرامون شخصیت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله قلم زدهاند که در این میان، برخی منصفانه به بررسی شخصیت و زندگی ایشان پرداختهاند و برخی دیگر مغرضانه؛ اما به طور کلی، تحقیق و بررسی پیرامون مسائلی که شرق شناسان مطرح کردهاند، بحثی نوپاست و از آن جایی که بسیاری از آثارشان به زبان اصلی نوشته شده، به تحقیق دربارهی مباحث، دیدگاهها و نظریات شرق شناسان توجهی چندانی نشده و مسلمانان به آثار استشراقی واکنش ویژهای نشان نداده و کم و بیش به نقد دیدگاهها و نظراتشان در برخی موارد خاص پرداختهاند، ولی به ریشهیابی این شبهات و سر چشمهی آن نپرداختهاند. از جمله کسانی که مغرضانه به داوری پیرامون آن حضرت صلی الله علیه و آله پرداخته و نسبتهای ناروایی هم چون تأثیر پذیری از یهود، نصارا (مسیحیان) و … به پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله دادهاند، «ایگناس گلدزیهر» و «مونتگمری وات» میباشند. با توجه به مطالعه کتابهای اهل تسنن و با توجه به این که منابع مطالعاتیِ مستشرقان را نوعا کتابهای اهل تسنن تشکیل میدهند و مطالبی را که مستشرقان پیرامون پیامبر صلی الله علیه و آله گفته اند یا در کتابهای شش گانه اهل سنت [صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن نسائی، سنن ابو داود، سنن ترمذی، سنن ابن ماجه] و یا علاوه بر آنها در دیگر منابع اهل تسنن نیز موجودند. معتقدم نسبتهای قابل تأملی را که برخی مستشرقان به ساحت آن سفیر الهی وارد ساختهاند، چه بسا بازتاب دیدگاه کتابهای شش گانهی فوق، پیرامون شخصیت رسول الله صلی الله علیه و آله، میباشد. البته تذکر این نکته لازم است که بازتاب و تأثیر پذیری میتواند هم در جنبههای مثبت باشد و هم منفی و یا حتی ساختاری؛ اما هدف این مقاله، بیان تأثیر پذیری مستشرقان منتخب، از کتابهای شش گانه اهل سنت در جهات منفی است و به دو احتمال دیگر کاری نداریم و از موضوع بحث ما خارج است. از این رو در این مقاله، در سه محور زیر به بررسی این موضوع می پردازیم: ۱- بررسی شبهات مستشرقان منتخب – گلدزیهر و وات – پیرامون زندگی آن حضرت ۲- ریشه یابی این شبهات در کتاب های شش گانه اهل سنت ۳- نقد و بررسی آن ها از دیدگاه آیات، روایات اسلامی و علم کلام امید است بتوانیم در مسیر شناخت حقیقت، گامی درست برداریم. پاسخ «گلدزیهر» و «وات»، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را، متأثر از یهود و نصارا دانسته و در جای جای کتابهایشان، به بیانهای گوناگون، این اتهام را بر ایشان روا میدارند. در ادامه، ابتدا به طور کلی نسبتهای «گلدزیهر» و سپس نسبتهای «وات» را، بیان کرده و سپس مصادیق این نسبتها را به صورت دقیق بیان نموده و در گام سوم به بررسی و عدم ثبوت نسبتهای مورد نظر در منابع شیعی میپردازیم و در نهایت خاستگاه اندیشهیشان را بررسی کرده و آن را، مورد نقد و بررسی قرار خواهیم داد با بررسی سخنان و نوشته های این دو مستشرق، نسبتهای زیر نسبت به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به دست میآید: ۱- ترسایان مسیحی و حبرها – دانشمندان – یهودی، استاد پیامبر صلی الله علیه و آله بودهاند و ایشان سخت تحت تأثیرشان قرار داشته است. «گلد زیهر» چنین مینویسد: «ستیز با یهود و مسیحیان در بخشهای مدینهای وحی، جای بیشتری دارد. وضع صومعه ها و کنشتها، که پیش از این پرستشگاه حقیقی شناخته شده بود [حج/۴۰] متزلزل گردید. ترسایان مسیحی و حبران که استادان پیشین او بودند نیز مورد نکوهش قرار گرفته بودند؛ دیگر ایشان را شایستهی داشتن سلطهی الهی بر رعیتشان نمیدانست؛ [توبه/ ۳۱] زیرا که ایشان مردمی خود خواه، گمراه کننده از راه خدا هستند.» [توبه/ ۳۴)]. درسهایی دربارهی اسلام، ایگناس گلدزیهر، مترجم: علی نقی منزوی، چاپ دوم، تهران، کمانگیر، اسفند ۱۳۵۷ش، ص ۱۶، بخش محمد صلی الله علیه و آله در مدینه. «گلدزیهر» ستیز با یهودیان و نصرانیان را بیشتر متمرکز در مدینه میداند. البته روشن است که ادعای گلدزیهر که ستیز پیامبر صلی الله علیه و آله با یهودیان و مسیحیان، بیشتر در مدینه بوده، ادعایی بی دلیل است؛ زیرا یهودیها در مکه حضور نداشتهاند. گلدزیهر معتقد است: «آنها استادان پیشین پیامبرند و دین اسلام گلچینی آمیخته از تعالیم ایشان است.» «وات» پا را فراتر گذاشته و حتی عبادتها و خلوتهای حضرت محمد صلی الله علیه و آله را، متأثر از یهود و نصرانیها میداند! الف) «الاختلاء فى حراء، التحنث … و تبین التأثیرات الیهودى- مسیحیه مثل الرهبان، أو بعض التجارب الشخصیه، الحاجه و الرغبه فى العزله». «خلوت نمودن در غار حرا، عبادت و بندگی تأثیرات یهودی و مسیحی همانند (تأثیر) راهبان، یا بعضی از تجربههای شخصی، او را نیازمند به گوشه نشینی نمود.» مونتگمری وات، محمد فی مکه، ص ۱۰۹، الفصل الثانى بواکیر حیاه محمد (صلى اللّه علیه و سلم) و دعوه النبوه، ۴ـ الدعوه للنبوه. ۲- «گلد زیهر» معتقد است در شکل گیری دستوارات اسلامی و نهادهای اجتماعیِ اسلام، دین یهود و دین مسیحی، سهمی برابر داشتند. این مستشرق یهودی در این باره میگوید: «اما دیگر دستورهای مذهبی و نهادهای اجتماعی او، همگی، هم چنان که اشارت رفت، گلچینهایی بودند. در ایجاد این دستورها و نهادها، مذهب یهود و مذهب مسیحی سهم برابر میداشتند … .» درسهایی دربارهی اسلام، ایگناس گلدزیهر، مترجم: علی نقی منزوی، چاپ دوم، تهران، کمانگیر، اسفند ۱۳۵۷ش، ص ۲۰- ۲۱، بخش: مبارزه با خرافات. از آن جا که یهودیت، مسیحیت و اسلام، ادیان الهی هستند، طبیعی است که شباهتهایی میانشان باشد؛ اما نکتهی قابل بیان این است که صِرف شباهت نمیتواند دلیل بر این باشد که یکی از آنها از دو تای دیگر تأثیر پذیرفته و همهی دستوراتش را از آنها گرفته است. گلدزیهر یهودی، از آن جا که نمیخواهد اسلام را بپذیرد، ادعا میکند که همهی دستورات اسلامی، گلچینی از آیین یهود و نصاری بوده و معتقدست: آنها در تشکیل این دستورات سهمی برابر داشتند. ۳ـ بر اساس نظر «گلد زیهر»، اسلام به سنتهای یهود و مسیحیت برپاست و به طور کلی، ترکیبی از عناصر انجیل است. او در این باره می نویسد: «عبارتهایی از تورات، انجیل، گفتههایی از حبرها، از انجیلهای ساختگی، تکههایی از فلسفهی یونان، پندهایی از فارس و هند، هر یک از اینها جای خویش را در اسلام از راه حدیث باز کرده است.» درسهایی دربارهی اسلام، ایگناس گلدزیهر، مترجم: علی نقی منزوی، چاپ دوم، تهران، کمانگیر، اسفند ۱۳۵۷ ش، ص ۸۳، بخش دوم: فقه و آیین، قسمت چهارم: ترکیب سنت. مهمترین کاری که دشمنان دین در هر طول تاریخ، سرلوحهی اعمالشان قرار دادند، مبارزه با ادیان الهی و پیامبران خدا علیهم السلام بود. این کار، در زمان حیات پیامبران علیهم السلام، با اقداماتی هم چون نسبت دادن سحر، جنون و برپایی جنگ با آنان صورت میگرفت و پس از وفات، به شکل تحریف سخنان آن بزرگواران و تحریف کتابهای آسمانی رخ مینمود. به طور یقینی، تورات و هم چنین تعالیم حضرت مسیح، که بعدها به شکل انجیل در آمد، از گزند این تحریفات در امان نماندند و از توحید گرفته تا معاد، تحریفاتی جدی در این کتابها راه یافت. اما «گلد زیهر» یهودی و «مونتگمری» واتِ مسیحی، به جای پذیرش دین حق، همین نسبتها را به اسلام داده و اسلام را بر سنت یهودیت و مسیحیت استوار میدانند. ۴ ـ به اعتقاد «وات» رسول خدا صلی الله علیه و آله، همیشه تمایل داشت که دینش را به شکل دین یهود در آورد و اسلام از یهودیت انتقال یافت. او در این زمینه گوی سبقت را از «گلد زیهر» ربوده و علاوه بر این که هم چون او، یهودیان را اساتید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میداند، معتقد است همهی هم و غمّ رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر این معطوف بوده که دین اسلام را بر اساس آیین یهود پایهریزی نماید و شاکلهی اسلام را، هماهنگ با یهودیت قرار دهد. وی درکتاب «محمد پیامبر و سیاستمدار» مینویسد: «بیشتر وقت خود را پس از هجرت صرف کسب معلوماتی از یهودیان در باب پیغمبری خود کرده است. محمد، از همان ابتدای کار میدانست آیاتی که بر او نازل میشود شباهت به تعلیمات یهود و مسیحیت دارد و شاید ادعای او بر پیامبری نیز، بر اساس همین شباهت پیامهای او با پیامبران سابق بوده است. از قرار معلوم پس از مهاجرت بود که محمد در صدد آن بر آمد که اساس دین خود را بیشتر بر اساس دین یهود پیریزی کند و چنان که گفته شده است، پیش از مهاجرت از مکه در صدد بوده است که مانند یهودیان، اورشلیم را قبله قرار دهد و ظاهرا روزهی عاشورا که روز مسح یهودیان است توسط مسلمانان مدینه حفظ میشده است … .» مونتگمری وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، اسماعیل والی زاده، یک جلدی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، ۱۳۴۴ ش، فصل چهارم، مهاجرت به مدینه، ماههای اول در مدینه، ص ۱۲۴ – ۱۲۵٫ «وات» در کتاب «محمد فی المدینه» دربارهی تأثیر پذیری دین اسلام از یهود، چنین مینویسد: «جعلت الهجره محمدا علی اتصال أوثق بالیهود، و قد حددت علاقات النبی بالیهود، منذ ذلک العهد، تطور الدین الإسلامی فیما بعد. و مرت فتره کان فیها الدین الجدید ینقل عن الیهودیه، ثم جاءت فتره أخری أخذ فیها یعارضها فإذا کان الیهود، فی البدء یصومون، فکذلک یجب علی المسلمین، ثم اصبح ، فیما بعد، إذا صام الیهود بطریقه، فعلی المسلمین أن یصوموا بطریقه أخری.» مونتگمری وات، محمد فی المدینه، شعبان برکات، یک جلدی، بیروت، المکتبه العصریه، صَیدا، بی تا، الفصل التاسع: الدین الجدید، بخش اول: المؤسسات الدینیه فی الإسلام، ص ۴۶۲٫ «هجرت [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله [به مدینه] باعث شد که ایشان با یهود ارتباط محکمتری برقرار نماید و ارتباط [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله با یهودیان از آن هنگام، سبب تحولات بهتری در دین اسلام در دورههای بعد شد و مدتی گذشت تا دین جدید از دین یهود انتقال یافت سپس زمان دیگری آمد که معارضه با دین یهود آغاز گشت. یهودیان در ابتدا روزه میگرفتند و به همین دلیل بر مسلمانان نیز روزه واجب گردیده بود؛ اما زمانی آمد که روزه بر مسلمانان به گونهای دیگر غیر از طریقهی یهودیان واجب گردید.» وی در جای دیگری مینویسد: «ادرک محمد منذ بدایه رسالته التشابه الکائن بین الرساله التی اوحی بها الیه و تعالیم الیهودیه و المسیحیه و قد قال له «ورقه» بعد اول ما نزل علیه من الوحی: انّ ما یوحی الیه شبیه بالناموس أی نصوص المقدسه الیهودیه و یبدو أنّ محمدا، بعد أن اصبح من الممکن رحیله الی المدینه، اراد ان یسوغ الإسلام علی شاکله أقدم الأدیان … .» مونتگمری وات، محمد فی المدینه، شعبان برکات، یک جلدی، بیروت، المکتبه العصریه، صَیدا، بی تا، فصل ششم: محمد و الیهود، بخش سوم: محولات محمد للتفاهم مع الیهود، ص ۳۰۲٫ «[حضرت] محمد صلی الله علیه و آله، از آغاز رسالتش متوجه شده بود که میان رسالتی که او بدان مأمور شده با تعالیم یهودیان و مسیحیان، شباهت وجود دارد؛ «ورقه» نیز در ابتدای نزول وحی بر [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله، به او گفته بود: آن چه بر او وحی شده، شبیه ناموس [یعنی متنهای مقدس یهودیان] است و آشکار شد که [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله قصد داشت هنگامی که هجرتش به مدینه ممکن گردید، دین اسلام را بر اساس قدیمیترین دین پایه ریزی کند … .» وی در جای دیگری نیز این چنین نوشته است: «و بالرغم من هذه الملاحظات فانه من البدیهی ان محمدا قبیل الهجره و بعدها، کان یمیل لصیاغه دیانته علی شکل الدیانه الیهودیه و تشجیع أتباعه فی المدینه علی الإحتفاظ بالطقوس الیهودیه التی تبنوها.» مونتگمری وات، محمد فی المدینه، شعبان برکات، فصل ششم: محمد و الیهود، بخش سوم: محولات محمد للتفاهم مع الیهود، ص ۳۰۵٫ «با وجود این ملاحظه ها، بدیهی است که [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله قبل و پس از هجرت، همیشه تمایل داشت که دینش را به شکل دین یهود در آورد و پیروانش را به حفظ شعائر دینی که دیانت یهود بنا نهاده بود، تشویق مینمود.» «وات» پس از بحث و بررسی، چنین نتیجه میگیرد: «دعا الی کل هذه التشریعات، فی الدین الجدید، التی کانت تهدف الی جعله مطابقا تماما للدین القدیم، عاملان: أولا: الرغبه فی استماله الیهود، ثم التصمیم علی اظهار صفه النبوه لمحمد بإظهار التماثل فی الاصل بین الوحی الذی نزل علیه و الوحی القدیم، و قدر سیطر العامل الثانی فیما بعد. ولکن الاول کانت له اهمیه فی أول الامر… .» مونتگمری وات، محمد فی المدینه، شعبان برکات، فصل ششم: محمد و الیهود، بخش سوم: محولات محمد للتفاهم مع الیهود، ص ۳۰۶٫ «در دین جدیدی که هدفش مطابقت کامل با دین قدیمی بود، دو عامل سبب شد که همهی این قوانین وضع شود: [عامل اول] رغبت در به دست آوردن دل یهودیان و سپس آشکار نمودن صفت نبوت برای [حضرت] محمد ص به وسیلهی نشان دادن همانندی بین وحیی که بر او نازل شده با وحی قدیمی [که بر حضرت موسی علیه السلام نازل شده است] و سیطرهی عامل دوم [اظهار صفت برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله] در آینده در نظر گرفته شد، اما عامل اول [میل برای به دست آوردن دل یهودیان] تنها در ابتدای امر اهمیت داشت … .» ۵ـ «وات» معتقد است حضرت محمد صلی الله علیه و آله، از «ورقه بن نوفل» مسیحی بسیار تأثیر پذیرفته و افکارش با افکار «ورقه»، به مقدار فراوانی، آمیخته بود؛ وی در این زمینه چنین مینویسد: «فمن بین الرجال الذین عرفناهم مع محمد صلّى اللّه علیه و سلم فان ورقه کان على صله وثیقه بمحمد و کان معروفا بدراسته للأناجیل. فهذه الایات القرانیه الانف ذکرها (اقرأ …) کانت تذکر محمدا صلّى اللّه علیه و سلم عند قراءتها بما هو مدین لورقه بن نوفل به…. . و من الأسهل أن نفترض أن محمدا کان على صله متتابعه بورقه بن نوفل منذ فتره مبکره سابقه على الوحى. و الأفکار الاسلامیه اللاحقه قد تکون اختلطت الى حد کبیر بأفکار ورقه، کعلاقه الوحى الذى نزل على محمد صلّى اللّه علیه و سلم بالوحى الذى نزل على موسى و عیسى (علیهما السلام).» مونتگمری وات، محمد فی مکه، ص۱۲۱، الفصل الثانى بواکیر حیاه محمد صلى اللّه علیه و سلم و دعوه النبوه. «در میان همهی مردانی که می شناسیم با [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله بودهاند، «ورقه» با او ارتباط محکمی داشته و ورقه، به مطالعه و تدریس [و تسلط] بر انجیلها معروف بوده است. این آیاتی که بیانش گذشت [آیات سورهی مبارکهی علق]، [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله را هنگام خواندن به یاد مدیون بودنش به «ورقه» میانداخت … و بسیار آسان است که فرض کنیم [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله از جوانی و پیش از نزول وحی، با «ورقه» ارتباطی پیوسته داشته است و افکار اسلامی که در آینده داشت، گاه تا حد زیادی با افکار «ورقه» آمیخته بود!؛ همانند ارتباط وحیی که بر [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله نازل شده با وحیی که بر [حضرت] موسی و [حضرت] عیسی علیهما السلام نازل شده است.» «وات» در کتاب «محمد فی المدینه»، به بحث پیرامون اسلام و مسیحیت پرداخته و معتقد است: تاثیر مسیحیت بر پیامبر صلی الله علیه و آله کم بوده؛ گر چه در میان آنها افرادی هم چون «ورقه بن نوفل» بودهاند که تأثیر فراوانی بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله داشتهاند: «و یمکن أن یکون لأحدهم، ورقه بن نوفل و هو ابن عم خدیجه، تأثیر کبیر علی محمد، ولکن معظم المسیحیین الذی یمکن الإتصال بهم کانوا عبیدا حبشیین و کان اطلاعهم علی دیانتهم قلیلا و سیئا.» مونتگمری وات، محمد فی المدینه، شعبان برکات، الفصل التاسع: الدین الجدید، بخش سوم: الإسلام و المسیحیه، ص ۴۸۱٫ «ممکن است یکی از مسیحیان هم چون ورقه بن نوفل، پسر عموی [حضرت] خدیجه سلام الله علیها بر [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله تأثیر بزرگی گذاشته باشد؛ اما بیشتر مسیحیانی که ارتباط با آنها ممکن بوده، غلامان حبشی بودند و اطلاعاتشان نسبت به دینشان کم و در سطح پایینی بود.» همچنین در کتاب «محمد پیامبر و سیاستمدار» نیز، دربارهی پیامبری آن حضرت می نویسد:«[حضرت] خدیجه پسر عمویی داشت به نام ورقه بن نوفل که به دین مسیح گرویده بود و گفته میشود از هنگامی که [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله معتقد شده بود که به او مانند دیگر پیامبران گذشته وحی میرسد، ورقه از وی حمایت و پشتیبانی میکرده است. هم چنین [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله هر گاه دچار تردید میشد، به خدیجه روی میآورد. بنابراین ازدواج با خدیجه، نقطهی تحول بزرگی در زندگی [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله بود ….» مونتگمری وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، اسماعیل والی زاده، یک جلدی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، اردیبهشت ۱۳۴۴ش ، فصل اول، بخش سوم: زندگی در مراکز بازرگانی، ص ۱۴٫ وات معتقد است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، از جوانی با ورقه، پسر عموی حضرت خدیجه علیها السلام ارتباط محکمی داشته و در تعالیم اسلامی تاثیر فراوانی از او گرفته است و ورقه، همیشه حامی و پشتیبان آن حضرت بوده به گونهای که حتی ورقه به ایشان گفته است: وحیی که بر تو نازل شده، همانند همان وحیی است که بر حضرت موسی علیه السلام نازل شده است. ۶ـ در نظر «وات»، «ورقه بن نوفل» حضرت رسول صلی الله علیه و آله را به پیامبریاش مطمئن ساخته و آن حضرت تعالیمش را از او فراگرفته است. در کتاب محمد فی مکه آمده است: حضرت خدیجه سلام الله علیها و ورقه بن نوفل به حضرت رسول صلی الله علیه و آله اعتماد به نفس دادند [پیامبر صلی الله علیه و آله به نبوت خود شک داشت و این دو نفر شک ایشان را بر طرف شاختند!]: «خدیجه و ورقه بن نوفل یشدان من أزر محمد صلّى اللّه علیه و سلم لیس من سبب یجعلنا نرفض الروایه القائله ان خدیجه قد شدت من أزر محمد صلّى اللّه علیه و سلم، فمن الواضح أن محمدا کانت تنقصه فى هذه المرحله الثقه بالنفس، فالصوره العامه لا یمکن أن تکون مبتدعه رغم أن التفاصیل قد یکون لحقتها اضافه نتیجه الاستنتاج الخاطىء أو بفعل التخیل. و شد أزر ورقه بن نوفل لمحمد کان بالاضافه لجهود خدیجه أمرا مهما و لیس هناک سبب قوى یدعونا للشک فى صحه العباره التى وردت بها کلمه «الناموس» على لسان ورقه. فاستخدام هذه الکلمه غیر القرانیه- بدلا من کلمه التوراه القرانیه- دلیل على صحه هذه الروایه … و هذه الفکره التى ذکرها ورقه قد تشیر أیضا الى أن محمدا لابد أن یکون مؤسسا أو مشرعا لأمه «أو لجماعه أو لمجتمع» ytinummoC. و اذا کان محمد فى مرحله تردد، و هذا ما یبدو معقولا، فان هذا التشجیع الذى لاقاه لابد أن یکون ذا أهمیه عظمى فى تطوره الداخلى نموه النفسى.» مونتگمری وات، محمد فی مکه، ص ۱۱۹ – ۱۲۰، الفصل الثانى: بواکیر حیاه محمد [صلى اللّه علیه و سلم] و دعوه النبوه، ۴ ـ الدعوه للنبوه. «[حضرت] خدیجه و ورقه بن نوفل، [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله را، در راهش، محکم می کردند. سببی وجود ندارد برای این که روایتی را که می گوید: [حضرت] خدیجه [حضرت] محمد را، در راهش، محکم مینمود، کنار بزنیم؛ آشکار است که [حضرت] محمد در این مرحله اعتماد به نفس نداشت، پس صورت کلی [اسلام]، ممکن نیست ابداعی باشد، علی رغم این که تفصیلاتش آن گاه با اضافه شدن نتیجهای غلط و یا در اثر تخیل به آن اضافه شده است. پشتیبانی ورقه بن نوفل از [حضرت] محمد در راهش و استوار نمودنشان که به دلیل تلاشهای [حضرت] خدیجه بود نیز، امر مهمی است. سببی قوی وجود ندارد تا در صحت روایتی که در آن واژهی «ناموس» بر زبان ورقه جاری شده بود، شک کنیم. به کار بردن این واژهی غیر قرآنی، به جای واژهی تورات که در قرآن آمده، دلیل بر درستی این روایت است … این تفکری که ورقه بیان کرد، هم چنین اشاره به این دارد که [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله] ناچار بود مؤسس یا قانونگذار کنندهی امتی [یا جماعتی یا اجتماعی] باشد و هنگامی که [حضرت] محمد [صلی الله علیه وآله] در مرحلهی شک [در نبوتش] بود و این شک به طور معقول آشکار میشود، این اطمینان خاطری که به او دادند، در تغییرات و تحولات داخلی و رشد نفسانیاش، دارای اهمیت بزرگی است.» «وات» هم چنین میگوید: «و ربما یکون محمد (علیه الصلاه و السلام) قد اکتسب بعضا من الاهتمام بنبواته.» «چه بسا (حضرت) محمد (علیه الصلاه و السلام) بعضی از تعالیمش را از ورقه بن نوفل کسب کرده باشد». مونتگمری وات، محمد فی مکه، ص۱۰۱، الفصل الثانى بواکیر حیاه محمد (صلى اللّه علیه و سلم) و دعوه النبوه، ۳- زواج محمد (علیه الصلاه و السلام) من خدیجه. «وات» در کتاب «محمد پیامبر و سیاستمدار»، دربارهی یقین نمودن پیامبر صلی الله علیه وآله به نبوتش نیز می نویسد: «میگویند که در روزهای نخست و دریافت نخستین «وحی»، همسرش [حضرت] خدیجه و پسر عموی همسرش، ورقه، او را تشویق میکردند به این، که قبول کند که به پیامبری برگزیده شده است. ورقه، خود به مسیحیت گرویده و ظاهرا با کتاب مقدس آشنایی داشته است؛ در صورتی که در آن زمان عربهای مسیحیِ متوسط، آگاهی کافی دربارهی کتاب مقدس نداشتند. پس آن چه دربارهی ورقه گفته شده است به حقیقت نزدیک است اما اطلاعاتش نیز کامل نبوده است. با این همه شهادت یک مسیحی به این که شیوهی نزول وحی برای [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله شباهت کامل به شیوهی نزول وحی بر [حضرت] موسی [علیه السلام] دارد، [حضرت] محمد را در عقیدهاش تقویت کرده است. این گونه شهادتها از روی عقل و منطق ضروری به نظر میآید.» مونتگمری وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، اسماعیل والی زاده، یک جلدی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، اردیبهشت ۱۳۴۴ ش، فصل دوم، دعوت به پیامبری، ص ۲۷٫ ۷ـ «وات» پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در خداشناسی، متاثر از یهودیان می داند:«در آغاز گمان میبرد که آن موجود با شکوه همان خداست. بعدها شاید معتقد شده است که آن موجود عالی، فرشتهای است که «روح» نام دارد و سرانجام آن را، همان جبرئیل دانست. تغییر این تعبیر، احتمال دارد در نتیجهی اطلاع از تعلیمات یهودیان باشد که عقیده دارند: خدا نامرئی است.» مونتگمری وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، اسماعیل والی زاده، ۱ جلدی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، اردیبهشت ۱۳۴۴ش، فصل دوم، دعوت به پیامبری، صص۱۷- ۱۸٫ وی در جای دیگری از همین کتاب نیز می نویسد:«احتمال دارد که قسمتی از ترسش ناشی از همان عقیدهی سامی های قدیم بوده است که خدا را چیز خطرناکی میدانستند و نمونههایی از آن در کتاب عهد عتیق دیده می شود.» مونتگمری وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، اسماعیل والی زاده، یک جلدی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، اردیبهشت ۱۳۴۴ ش، دعوت به پیامبری، ص ۲۶٫ «گلد زیهر» نیز دربارهی خداشناسی آن حضرت صلی الله علیه و آله می نویسد:«[حضرت] محمد هر چه را در برخوردهای سادهاش، در سفرهای بازرگانی میشنید، بی دقت به چگونگیاش و بی هیچ گونه ترتیب مورد استفاده قرار میداد. در این جا برای نمونه میگوییم: چقدر فرق است میان تصور پیشین او از خدا و میان عبارتهای صوفیانهی [سورهی] نور [۲۴/۳۵] که مسلمانان آن را آیهی نور میخوانند.» درسهایی دربارهی اسلام، ایگناس گلد زیهر، مترجم: علی نقی منزوی، یک جلدی، چاپ دوم، تهران، کمانگیر، اسفند ۱۳۵۷ ش، ص ۲۱، بخش: مبارزه با خرافات. «وات» و «گلد زیهر» رسول اکرم صلی الله علیه و آله را در خداشناسی متأثر از یهودیان و بازرگانانی می دانند که با ایشان در سفرهای بازرگانی و یا در جای دیگر برخورد داشتهاند؛ از این رو «وات» معتقد است پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، در مسالهی خداوند دچار چندگانگی شده و در آغاز، آن موجود با شکوه را که آیاتی بر او نازل کرده، خداوند تصور کرده و بعدها معتقد شد که او فرشتهای به نام «روح» است و در آخر دریافته که نامش جبرئیل است. وات احتمال میدهد: تغییر این تعبیرات، در نتیجهی آگاهی از تعلیمات یهودیان باشد. ۸ـ رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای ترساندن مردم از عذاب و عقاب، از بخشهایی از تاریخ تورات که دربارهی داستان پیامبران پیشین بوده، استفاده کرده است. «گلد زیهر» معتقد است: در این بخش پیامبر صلی الله علیه وآله، چیزی از خود نداشته و فقط از بخش هایی از تاریخ تورات که بیشترش داستانهای پیامبران است، در یاد آوری برای ترسانیدن مردم استفاده نموده است و بدین گونه خود را در شمار پیامبران کهن و آخریشان اضافه کرده است. وی در این باره می نویسد: «او از بخش های تاریخ تورات، که بیشتر داستان های پیامبران است، در یاد آوری برای ترسانیدن مردم و تشبیه به سرنوشت ملت های گذشته، که فرستادگان خدا را مسخره و در روی برابرشان ایستادگی می کردند، استفاده کرده است. بدین شکل [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله ]، در شمار پیامبران کهن و با صفت آخرینشان بودن، افزوده گشت.» درسهایی دربارهی اسلام، ایگناس گلد زیهر، مترجم: علی نقی منزوی، یک جلدی، چاپ دوم، تهران، کمانگیر، اسفند ۱۳۵۷ ش، ص ۱۱، بخش: محمد صلی الله علیه و آله در مکه. ۹ـ مسلمانان در آغاز، به تقلید از روزهی بزرگ یهودیان در روز عاشورا، در این روز، روزه می گرفتند.«گلد زیهر» و «وات»، در پایان، دست بر یکی از اعمال و دستورات اسلامی به نام «روزه» گذاشته و می گویند: چون یهودیان روزه می گرفته اند، این کار بر مسلمانان واجب شده و به تقلید از یهودیان که در روز عاشورا روزه می گرفتند، مسلمانان نیز روزه گرفتند؛ ولی پس از مدتی که روزهی ماه رمضان واجب شد، روزهی عاشورا به ماه رمضان منتقل گشت. «گلدزیهر» مینویسد: «آن چه نزد همگان مسلم میباشد، این است که معتقدات اسلام، هنگامی که به شکل نهاییاش رسید، بر پنج رکن اساسی استوار گشت … . چهارم، روزه، که نخستین بار به تقلید روزهی بزرگ یهود در روز عاشورا، یعنی دهم اولین ماه از سال، گرفته میشد و سپس به ماه رمضان منتقل گردید … .» درسهایی دربارهی اسلام، ایگناس گلد زیهر، مترجم: علی نقی منزوی، یک جلدی، چاپ دوم، تهران، کمانگیر، اسفند ۱۳۵۷ ش، ص ۲۰ – ۲۱، بخش: مبارزه با خرافات. «وات» نیز، به بیان مواردی از تعالیم یهود می پردازد که در اسلام نیز وجود دارد، در این میان از نماز خواندن به طرف بیت المقدس سخن میگوید و در پایان میگوید: چه بسا این مساله، تقلید از یهود نباشد؛ زیرا در قرآن نیز پیرامون این مساله تایید وجود دارد؛ اما در مورد روزهی روز عاشورا، نمیتوان چنین گفت و دست کم، برای ما این شک وجود دارد که چه بسا به پیروی از یهود باشد. «و یحوم الشک اقل حول صیام عاشوراء الذی یقع فی یوم عید الکفاره الیهودی. و حینما حل العاشر من شهر تشرین الیهودی، امر محمد المسلمین بصیام هذا الیوم … .» مونتگمری وات، محمد فی المدینه، شعبان برکات، یک جلدی، بیروت، المکتبه العصریه، صَیدا، بی تا، فصل ششم: محمد و الیهود، بخش سوم: محولات محمد للتفاهم مع الیهود، ص ۳۰۴٫ «دربارهی روزهی روز عاشورا، که در روز عید کفارهی یهودی قرار دارد، دست کم، شک بر جا میماند و هنگامی که روز دهم ماه تشرین [اکتبر یا نوامبر] یهودی فرا رسید، [حضرت] محمد صلی الله علیه و آله به مسلمانان امر نمود تا این روز را روزه بدارند.» وی در کتاب «محمد فی المدینه» نیز مینویسد: «فإذا کان الیهود، فی البدء یصومون، فکذلک یجب علی المسلمین.» مونتگمری وات، محمد فی المدینه، شعبان برکات، یک جلدی، بیروت، المکتبه العصریه، صَیدا، بی تا، الفصل التاسع: الدین الجدید، بخش اول: المؤسسات الدینیه فی الإسلام، ص ۴۶۲٫ «یهودیان در ابتدا روزه میگرفتند، پس همان گونه بر مسلمانان نیز روزه واجب گردید.» همان گونه که ملاحظه شد، گلد زیهر و وات، معتقد بودند که یهودیها و نصرانیها استادان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودهاند! که آن حضرت در مسائل گوناگون، از آنها تأثیر به سزایی پذیرفته و تحت تعالیمشان قرار داشته است؛ به گونهای که از خدا شناسی گرفته تا مسائل فقهی، از آنها یاد گرفته! و در شکلگیری دستورات اسلامی، یهودیان و نصرانیان سهمی برابر داشتهاند!. حال در ادامه به خاستگاه اندیشه این دو خاور شناس میپردازیم. خاستگاه اندیشهی گلد زیهر و واتطبیعتا نمیتوان ادعا نمود که این نسبتهای گلد زیهر و وات، تنها بر اساس دشمنی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است؛ بلکه علاوه بر آن، این گونه سخن گفتن در اثر اطلاعات نادرستی است که برخی از منابع اسلامی پیرامون پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ارائه دادهاند. البته مستشرقان مذکور، در پانوشتهایشان، به هیچ منبعی شیعی ارجاع ندادهاند و شیعیان نیز بر اساس اندیشه عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله، از اساس این نسبتها را نمیپذیرند. بنابراین خاستگاه اندیشهی مستشرقان مورد بحث، کتابها و منابع شیعه نیست؛ بلکه همان کتابهایی است که در سیر مطالعاتی این دو مستشرق، جایگاه ویژهای دارند. برای نمونه، مونتگمری وات به صحیح بخاری و صحیح مسلم، اهتمام ویژای دارد؛ چنان که در مقدمهی کتاب «محمد فی مکه» همین مطلب را بیان کرده است: «کما یجدر بنا أن نذکر أیضا مجموعات الأحادیث أو الروایات المختلفه لأقوال و أفعال محمد [صلی الله علیه و آله] مثل صحیح البخارى و مسلم …؛ فان هذه الکتب تحتوى ماده تهم المهتم بالتاریخ ….» ترجمه شود مونتگمری وات، محمد [صلی الله علیه و آله] فی مکه، مترجم: عبد الرحمن عبد الله شیخ حسین عیسى، اشراف: ا. د. سمیر سرحان، یک جلدی، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتب، ۲۰۰۲ م، ص۴۲، مقدمهی نویسنده. شایسته است مجموعه هایی همانند «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» …. را ذکر کنیم که احادیث و روایاتی پیرامون گفتار و کردار محمد [ صلی الله علیه وآله] جمع کرده اند؛ محتوای این کتابها مطالبی است که پژوهشگر تاریخ به آنها توجه میکند و برای او مهم است… . همان طور که ملاحظه شد، «مونتگمری وات» یکی از مصادر مهم مورد توجه پژوهشگر تریخ را روایات صحیح بخاری و مسلم می داند؛ علاوه بر این که با مراجعه به کتابهای ششگانهی اهل سنت، با روایات متعددی برخورد میکنیم که دقیقا همانند نسبتهای مستشرقان، مفادشان از حاکمیت یهود و نصارا بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و تأثیر پذیری آن حضرت از آنها، در مسائل اعتقادی و دیگر مسائل، حکایت دارد که در این جا ابتدا به نقلشان و در ادامه به نقدشان می پردازی تأثیر پذیری از یهودتأثیر پذیری در خدا شناسیمسلم بن حجاج نیشابوری و محمد بن اسماعیل بخاری، نویسندگان «صحیح مسلم» و «صحیح بخاری»، چنین نقل میکنند: «حدثنا أَحْمَدُ بن عبد اللَّهِ بن یُونُسَ حدثنا فُضَیْلٌ یَعْنِی بن عِیَاضٍ عن مَنْصُورٍ عن إبراهیم عن عَبِیدَهَ السَّلْمَانِیِّ عن عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ قال: جاء حَبْرٌ إلى النبی صلى الله علیه وسلم فقال: یا محمد أو یا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ یوم الْقِیَامَهِ على إِصْبَعٍ وَالْأَرَضِینَ على إِصْبَعٍ وَالْجِبَالَ وَالشَّجَرَ على إِصْبَعٍ وَالْمَاءَ وَالثَّرَى على إِصْبَعٍ وَسَائِرَ الْخَلْقِ على إِصْبَعٍ ثُمَّ یَهُزُّهُنَّ فیقول: أنا الْمَلِکُ أنا الْمَلِکُ فَضَحِکَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم تَعَجُّبًا مِمَّا قال الْحَبْرُ تَصْدِیقًا له ثُمَّ قَرَأَ: وما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جمیعا قَبْضَتُهُ یوم الْقِیَامَهِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ.» مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، پنج جلدی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ]بیتا[، ج ۴، ص ۲۱۴۷ – ۲۱۴۸، کتاب صفه القیامه و الجنه و النار، ح ۲۷۸۶٫ «عبد الله بن مسعود میگوید: دانشمندی یهودی نزد رسول خدا صلی الله علیه [و آله] آمده و عرضه داشت: ای محمد و یا گفت: ای ابا القاسم، خداوند در روز قیامت آسمانها را بر روی یک انگشت، زمینها را بر روی یک انگشت، کوهها و درختان را بر یک انگشت، آب و خاک را بر یک انگشت و دیگر مخلوقات را بر انگشت دیگرش، گذاشته سپس آنها را تکان داده و میگوید: منم پادشاه. منم پادشاه. پیامبر خدا صلی الله علیه [و آله] به نشانهی تعجب و تصدیق نمودنِ آن دانشمندِ یهودی، خندیده و این آیه را تلاوت نمودند: «آنها خدا را آن گونه که شایسته است نشناختند، در حالى که همهی زمین در روز قیامت در قبضهی او و آسمانها پیچیده در دست اوست. خداوند منزّه و بلند مرتبهتر از شریکهایى است که برایش مىپندارند.» این روایت با اندک تفاوتی، که البته بر معنا تأثیر گذارست، در صحیح بخاری نیز بیان شده است. محمد بن اسماعیل بخاری، عبارت «تَعَجُّبًا مِمَّا قال الْحَبْرُ» را، از نقل بالا حذف کرده و در واقع، روایت را تحریف کرده است؛ زیرا در صورت وجود عبارت مذکور، به راحتی تأثیر پذیری پیامبر صلی الله علیه و آله از یهودیها برداشت میشود؛ اما حذف عبارت باعث میشود که این گونه برداشت شود: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میدانست – نعوذ بالله – که خداوند در قیامت مخلوقات را بر سر انگشتانش میگذارد و هنگامی که آن یهودی نیز همین مطلب را گفت، پیامبر صلی الله علیه و آله، او را تصدیق نمودند. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، د. مصطفى دیب البغا، شش جلدی، چاپ سوم، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۷ ق – ۱۹۸۷ م، ج ۴، ص ۱۸۱۲، کتاب التفسیر، باب تفسیر سوره الزمر، بَاب: وما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ و ج ۶، ص ۲۶۹۷، کتاب التوحید، بَاب: قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ [در این جا تعبیر یهودی دارد] و ج ۶، ص ۲۷۱۲، بَاب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السماوات وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا و ج ۶، ص ۲۷۲۹، بَاب: کَلَامِ الرَّبِّ عز وجل یوم الْقِیَامَهِ مع الْأَنْبِیَاءِ وَ غَیْرِهِمْ [در این جا نیز تعبیر یهودی دارد]. در نقل دیگری در سنن ترمذی، پیامبر صلی الله علیه و آله از مردی یهودی، درخواست می کند برای ایشان و دیگر مسلمانان، سخن بگوید و یهودی نیز چنین می گوید: «حدثنا عبد اللَّهِ بن عبد الرحمن أخبرنا محمد بن الصَّلْتِ حدثنا أبو کُدَیْنَهَ عن عَطَاءِ بن السَّائِبِ عن أبی الضُّحَى عن بن عَبَّاسٍ قال: مَرَّ یَهُودِیٌّ بِالنَّبِیِّ صلی الله علیه [و آله] فقال له النبی: یا یَهُودِیُّ حَدِّثْنَا فقال: کَیْفَ تَقُولُ یا أَبَا الْقَاسِمِ إذا وَضَعَ الله السماوات على ذِهْ وَالْأَرْضَ على ذِهْ وَالْمَاءَ على ذِهْ وَالْجِبَالَ على ذِهْ وَسَائِرَ الْخَلْقِ على ذِهْ وَأَشَارَ أبو جَعْفَرٍ محمد بن الصَّلْتِ بِخِنْصَرِهِ أَوَّلًا ثُمَّ تَابَعَ حتى بَلَغَ الْإِبْهَامَ فَأَنْزَلَ الله (وما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ).» «مردی یهودی از کنار پیامبر صلی الله علیه [و آله] میگذشت، پیامبر خدا صلی الله علیه [و آله] به او فرمود: ای یهودی برای ما سخن بگو! یهودی عرضه داشت: چه میگویی ای ابا القاسم هنگامی که خداوند آسمانها را بر این [اشاره به انگشت] و زمین را بر این و آب را بر این و کوهها را بر این و سایر مخلوقات را بر این قرار میدهد و در این میان ابو جعفر محمد بن صلت به انگشت کوچکش اشاره میکرد و سپس دیگر انگشتان تا به انگشت ابهام رسید؛ [یعنی هنگامی که یهودی گفت: خداوند آسمانها را بر این میگذارد، محمد بن صلت انگشت کوچکش را نشان داد و هنگامی که گفت: زمین را بر این میگذارد، وی انگشت دیگرش را نشان داد و …] در این هنگام خداوند این آیه را نازل کرد: وما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ.»محمد بن عیسى أبو عیسى الترمذی السلمی، سنن ترمذی، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، پنج جلدی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی تا، ج ۵، ص ۳۷۱، کتاب تفسیر القرآن، بَاب: وَ مِنْ سُورَهِ الزُّمَرِ. یادگیری برخی از مسائل دربارهی قیامت بخاری می نویسد:«حدثنا یحیى بن بُکَیْرٍ حدثنا اللَّیْثُ عن خَالِدٍ عن سَعِیدِ بن أبی هِلَالٍ عن زَیْدِ بن أَسْلَمَ عن عَطَاءِ بن یَسَارٍ عن أبی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قال النبی صلى الله علیه و سلم تَکُونُ الْأَرْضُ یوم الْقِیَامَهِ خُبْزَهً وَاحِدَهً یَتَکَفَّؤُهَا الْجَبَّارُ بیده کما یَکْفَأُ أحدکم خُبْزَتَهُ فی السَّفَرِ نُزُلًا لِأَهْلِ الْجَنَّهِ فَأَتَى رَجُلٌ من الْیَهُودِ فقال بَارَکَ الرَّحْمَنُ عَلَیْکَ یا أَبَا الْقَاسِمِ ألا أُخْبِرُکَ بِنُزُلِ أَهْلِ الْجَنَّهِ یوم الْقِیَامَهِ قال بَلَى قال تَکُونُ الْأَرْضُ خُبْزَهً وَاحِدَهً کما قال النبی صلى الله علیه وسلم فَنَظَرَ النبی صلى الله علیه وسلم إِلَیْنَا ثُمَّ ضَحِکَ حتى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ ثُمَّ قال ألا أُخْبِرُکَ بِإِدَامِهِمْ قال إِدَامُهُمْ بالأم وَنُونٌ قالوا وما هذا قال ثَوْرٌ وَنُونٌ یَأْکُلُ من زَائِدَهِ کَبِدِهِمَا سَبْعُونَ أَلْفًا.» محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج ۵، ص ۲۳۸۹، کتاب الرقاق، بَاب یَقْبِضُ الله الْأَرْضَ یوم الْقِیَامَهِ رَوَاهُ نَافِعٌ عن بن عُمَرَ عن النبی صلی الله علیه [و آله] و مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج ۴، ص۲۱۵۱، کتاب صفه القیامه و الجنه و النار، بَاب نُزُلِ أَهْلِ الْجَنَّهِ. «ابو سعید خُدری می گوید:رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در روز قیامت زمین قرص نانی است که خداوند بزرگ آن را با دستش بر میدارد؛ همان گونه که هر یک از شما نانش را در سفر به دست میگیرد و آن را برای اهل بهشت مهیا میسازد؛ در این هنگام فردی یهودی آمده و عرضه داشت: ای ابا القاسم؛ خداوند تو را مبارک گرداند؛ آیا به تو خبر بدهم که منزلگاه بهشتیان در روز قیامت چگونه است؟ پیامبر فرمود: بله. یهودی گفت: زمین قرص نانی است؛ – همان گونه که پیامبر اکرم صلی الله علیه [و آله] فرموده بود – رسول اکرم به ما نگاه کرده و خندیدند به گونهای که دندانهای آسیایشان نمایان شد. مرد یهودی گفت: آیا میخواهی از نان خورش آنها نیز خبر دهم. نان خورششان «بالام و نان» است. حاضران گفتند: اینها به چه معناست؟. گفت: گاو وحشی و ماهی است که از اضافهی جگرشان هفتاد هزار نفر میخورند.» عدم آگاهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از عذاب قبرمحمد بن اسماعیل بخاری و نسائی، یکی دیگر از صاحبان صحاح ششگانه، در این باره مینویسند: «حدثنا هَارُونُ بن سَعِیدٍ وَحَرْمَلَهُ بن یحیى قال هَارُونُ حدثنا وقال حَرْمَلَهُ أخبرنا بن وَهْبٍ أخبرنی یُونُسُ بن یَزِیدَ عن بن شِهَابٍ قال حدثنی عُرْوَهُ بن الزُّبَیْرِ أَنَّ عَائِشَهَ قالت دخل عَلَیَّ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَعِنْدِی امْرَأَهٌ من الْیَهُودِ وَهِیَ تَقُولُ هل شَعَرْتِ أَنَّکُمْ تُفْتَنُونَ فی الْقُبُورِ قالت فَارْتَاعَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وقال إنما تُفْتَنُ یَهُودُ قالت عَائِشَهُ فَلَبِثْنَا لَیَالِیَ ثُمَّ قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم هل شَعَرْتِ أَنَّهُ أُوحِیَ إلی أَنَّکُمْ تُفْتَنُونَ فی الْقُبُورِ قالت عَائِشَهُ فَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم بَعْدُ یَسْتَعِیذُ من عَذَابِ الْقَبْرِ.» محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج ۱، ص ۴۱۰، کتب المساجد و مواضع الصلاه، بَاب اسْتِحْبَابِ التَّعَوُّذِ من عَذَابِ الْقَبْرِ، ح ۵۸۴ و احمد بن شعیب ابو عبد الرحمن النسائی، سنن النسائی (المجتبى)، عبدالفتاح أبو غده، هشت جلدی، چاپ دوم، حلب، مکتب المطبوعات الإسلامیه، ۱۴۰۶ ق، ۱۹۸۶ م، ج ۴، ص ۱۰۴، کتاب الجنائز، باب: التَّعَوُّذُ من عَذَابِ الْقَبْرِ، ح ۲۰۶۴٫ «عایشه میگوید: پیامبر صلی الله علیه [و آله] بر من وارد شد در حالی که زنی یهودی نزدم بود و میگفت: آیا میدانید که شما در قبر عذاب میشوید. پیامبر صلی الله علیه [و آله] ترسید و گفت: یهودند که در قبر عذاب میشوند. چند شب گذشت سپس پیامبر صلی الله علیه [و آله] فرمود: آیا میدانی به من وحی شده که شما در قبر عذاب میشوید؟. رسول خدا صلی الله علیه [و آله] پس از آن، از عذاب قبر، به خدا پناه میبرد.» همان گونه که روشن است، بر اساس این نقل بخاری و نسایی، اولا یک زن یهودی از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله داناتر بوده و ثانیا ایشان تحت تاثیر افکار یهود قرار داشته است. تأثیر پذیری در مسائل فقهیبخاری، مسلم، ابی داود و ابن ماجه، که همه از صاحبان کتابهای ششگانه اهل سنت هستند، چنین روایت کردهاند: «حدثنا أبو مَعْمَرٍ حدثنا عبد الْوَارِثِ حدثنا أَیُّوبُ حدثنا عبد اللَّهِ بن سَعِیدِ بن جُبَیْرٍ عن أبیه عن بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما قال: قَدِمَ النبی صلى الله علیه و سلم الْمَدِینَهَ فَرَأَى الْیَهُودَ تَصُومُ یوم عَاشُورَاءَ فقال: ما هذا؟ قالوا: هذا یَوْمٌ صَالِحٌ هذا یَوْمٌ نَجَّى الله بَنِی إِسْرَائِیلَ من عَدُوِّهِمْ فَصَامَهُ مُوسَى. قال: فَأَنَا أَحَقُّ بِمُوسَى مِنْکُمْ فَصَامَهُ وَ أَمَرَ بِصِیَامِهِ.» محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج ۲، ص ۷۰۴، کتاب الصوم، بَاب صِیَامِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ، ح ۱۹۰۰، و ج ۳، ص ۱۴۳۴، کتاب فضائل الصحابه، بَاب إِتْیَانِ الْیَهُودِ النبی صلی الله علیه [و آله] حین قَدِمَ الْمَدِینَهَ (هَادُوا) صَارُوا یَهُودًا وَ أَمَّا قَوْلُهُ (هُدْنَا) تُبْنَا هَائِدٌ تَائِبٌ، و ج ۳، ص ۱۲۴۴، کتاب الأنبیاء، بَاب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «وَهَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى» «وَکَلَّمَ الله مُوسَى تَکْلِیمًا» با اندکی تفاوت و ج ۴، ص ۱۷۲۲، کتاب التفسیر، بَاب «وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیًا وَ عَدْوًا حتى إذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قال: آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إلا الذی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ و أنا من الْمُسْلِمِینَ» «نُنَجِّیکَ» نُلْقِیکَ على نَجْوَهٍ من الأرض و هو النَّشَزُ الْمَکَانُ الْمُرْتَفِعُ و ج ۴، ص ۱۷۶۴، کتاب التفسیر، بَاب قوله «وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إلى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لهم طَرِیقًا فی الْبَحْرِ یَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَکًا ولا تَخْشَى فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُمْ من الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وما هَدَى» و مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج ۲، ص ۷۹۵ – ۷۹۶، کتاب الصیام، بَاب صَوْمِ یَوْمِ عَاشُورَاء، ح ۱۱۳۰ و سلیمان بن الأشعث أبو داود السجستانی الأزدی، سنن ابی داود، محمد محیی الدین عبد الحمید، چهار جلدی، بیروت، دار الفکر، بی تا، ج ۲، ص ۳۲۶، کناب الصوم، بَاب فی صَوْمِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ با اندکی تفاوت و محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دو جلدی، بیروت، دار الفکر، بی تا، ج ۱، ص ۵۵۲، کتاب الصیام، بَاب صِیَامِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ، ۱۷۳۴، با اندکی تفاوت. «ابن عباس میگوید:پیامبر صلی الله علیه [و آله] به مدینه آمد و دید یهودیان در روز عاشورا روزه میگیرند؛ آن حضرت پرسید این چه روزی است؟ یهودیان گفتند: این روز نیکویی است. روزی است که خداوند بنی اسرائیل را از دست دشمنشان نجات داده است، [به شکرانهی این مطلب حضرت] موسی [علیه السلام] در این روز، روزه میگرفت. حضرت رسول صلی الله علیه [و آله] خطاب به یهودیان فرمود: ما از شما نسبت به [حضرت] موسی [علیه السلام] سزوارتریم. از این رو پیامبر صلی الله علیه [و آله] روز عاشورا را روزه گرفته و امر فرمودند که مسلمانان نیز در آن روز، روزه بگیرند.» در نقل دیگری در صحیح مسلم و صحیح بخاری چنین آمده است:«حدثنا أبو بَکْرِ بن أبی شَیْبَهَ و بن نُمَیْرٍ قالا: حدثنا أبو أُسَامَهَ عن أبی عُمَیْسٍ عن قَیْسِ بن مُسْلِمٍ عن طَارِقِ بن شِهَابٍ عن أبی مُوسَى رضی الله عنه قال: کان یَوْمُ عَاشُورَاءَ یَوْمًا تُعَظِّمُهُ الْیَهُودُ وَتَتَّخِذُهُ عِیدًا فقال: رسول اللَّهِ صلى الله علیه و سلم صُومُوهُ أَنْتُمْ.» مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج ۲، ص ۷۹۶، کتاب الصیام، باب صوم یوم عاشوراء، ح ۱۱۳۱و ج ۲، ص ۷۹۵، کتاب الصیام، بَاب صَوْمِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ، ح ۱۱۳۰ با اندکی تفاوت و محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج ۲، ص ۷۰۴، کتاب الصوم، بَاب صِیَامِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ با اندکی تفاوت. «ابو موسی اشعری میگوید:روز عاشورا، روزی بود که یهودیان بزرگ میشمردند و آن را عید میگرفتند، رسول خدا صلی الله علیه [و آله] فرمود: در این روز، روزه بگیرید.» در روایت دیگری این گونه آمده است:«حدثناه أَحْمَدُ بن الْمُنْذِرِ حدثنا حَمَّادُ بن أُسَامَهَ حدثنا أبو الْعُمَیْسِ أخبرنی قَیْسٌ فذکر بهذا الإسناد مثله وزاد قال أبو أُسَامَهَ: فَحَدَّثَنِی صَدَقَهُ بن أبی عِمْرَانَ عن قَیْسِ بن مُسْلِمٍ عن طَارِقِ بن شِهَابٍ عن أبی مُوسَى رضی الله عنه قال: کان أَهْلُ خَیْبَرَ یَصُومُونَ یوم عَاشُورَاءَ یَتَّخِذُونَهُ عِیدًا وَ یُلْبِسُونَ نِسَاءَهُمْ فیه حُلِیَّهُمْ وَ شَارَتَهُمْ فقال رسول اللَّهِ صلی الله علیه [و آله]: فَصُومُوهُ أَنْتُمْ.» صحیح مسلم، ج ۲، ص ۷۹۶، کتاب الصیام، باب صوم یوم عاشوراء، ح ۱۱۳۱٫ «ابو موسی اشعری می گوید:یهودیان خیبر در روز عاشورا روزه و عید میگرفتند، زنانشان لباسهای نیکو و زینتهایشان را می پوشیدند. رسول خدا صلی الله علیه [و آله] فرمود: پس شما هم در این روز، روزه بگیرید.» بخاری روایتی از ابن عباس نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روزه این روز را از همهی ایام برتر می دانست: «حدثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بن مُوسَى عن بن عُیَیْنَهَ عن عُبَیْدِ اللَّهِ بن أبی یَزِیدَ عن بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما قال: ما رأیت النبی یَتَحَرَّى صِیَامَ یَوْمٍ فَضَّلَهُ على غَیْرِهِ إلا هذا الْیَوْمَ یوم عَاشُورَاءَ وَهَذَا الشَّهْرَ یَعْنِی شَهْرَ رَمَضَانَ.» محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج ۲، ص ۷۰۵، کتاب الصوم، بَاب صِیَامِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ، ح ۱۹۰۲٫ «ابن عباس میگوید: جز روزهی روز عاشورا و روزهی ماه رمضان، ندیدم که پیامبر صلی الله علیه [و آله] روزهی روزی را شایستهتر از روز دیگر بداند.» علاوه بر این که بر اساس نقل بخاری، پیامبر صلی الله علیه و آله، روزهی روز عاشورا را از همهی ایام، به جز ماه رمضان، برتر میدانست و به شدت مواظب بود که مردم روزهی این روز را ترک نکنند: «حدثنا الْمَکِّیُّ بن إبراهیم حدثنا یَزِیدُ بن أبی عُبَیْدٍ عن سَلَمَهَ بن الْأَکْوَعِ رضی الله عنه قال: أَمَرَ النبی صلی الله علیه [و آله] رَجُلًا من أَسْلَمَ أَنْ أَذِّنْ فی الناس أَنَّ من کان أَکَلَ فَلْیَصُمْ بَقِیَّهَ یَوْمِهِ وَمَنْ لم یَکُنْ أَکَلَ فَلْیَصُمْ فإن الْیَوْمَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ.» محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج ۲، ص ۷۰۵، کتاب الصوم، بَاب صِیَامِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ، ح ۱۹۰۳، و ج ۶، ص ۲۶۵۱، کتاب التمنی، بَاب ما کان یَبْعَثُ النبی من الْأُمَرَاءِ وَالرُّسُلِ وَاحِدًا بَعْدَ وَاحِدٍ و محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج ۱، ص ۵۵۲، کتاب الصیام، بَاب صِیَامِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ، ۱۷۳۵با اندکی تفاوت. «سلمه بن اکوع میگوید: پیامبر صلی الله علیه [و آله] به مردی از قبیلهی اسلم دستور داد در میان مردم ندا دهد: هر کس که امروز چیزی خورده است، باید بقیهی روز را روزه بگیرد و هر کسی که هنوز چیزی نخورده است باید امروز روزه بدارد؛ زیرا امروز، روز عاشوراست.» در سنن ابی داود نیز این چنین آمده است:«حدثنا محمد بن الْمِنْهَالِ ثنا یَزِیدُ بن زُرَیْعٍ ثنا سَعِیدٌ عن قَتَادَهَ عن عبد الرحمن بن مَسْلَمَهَ عن عَمِّهِ أَنَّ أَسْلَمَ أَتَتْ النبی صلی الله علیه [و آله] فقال: صُمْتُمْ یَوْمَکُمْ هذا قالوا: لَا قال: فَأَتِمُّوا بَقِیَّهَ یَوْمِکُمْ وَاقْضُوهُ.» سلیمان بن الأشعث أبو داود السجستانی الأزدی، سنن ابی داود، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ج ۲، ص ۳۲۷، کتاب الصوم، بَاب فی فَضْلِ صَوْمِهِ. «عبد الرحمان بن مسلمه به نقل از عمویش میگوید: قبیلهی اسلم نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه [و آله] آمدند، آن حضرت فرمود: آیا امروز روزه گرفتهاید؟ گفتند: خیر. فرمود: بقیهی روز را روزه بگیرید و قضای آن را نیز به جای آورید.» در نقل دیگری در سنن ابن ماجه، روزه گرفتن در این روز، کفاره [گناهان] سال قبل محسوب شده است: «حدثنا أَحْمَدُ بن عَبْدَهَ أَنْبَأَنَا حَمَّادُ بن زَیْدٍ ثنا غَیْلَانُ بن جَرِیرٍ عن عبد اللَّهِ بن مَعْبَدٍ الزِّمَّانِیِّ عن أبی قَتَادَهَ قال: قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه [و آله] صِیَامُ یَوْمِ عَاشُورَاءَ إنی أَحْتَسِبُ على اللَّهِ أَنْ یُکَفِّرَ السَّنَهَ التی قَبْلَهُ.» محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج ۱، ص ۵۵۳، کتاب الصیام، بَاب صِیَامِ یَوْمِ عَاشُورَاءَ، ح ۱۷۳۸٫ «ابی قتاده میگوید، رسول خدا – فرمود:از خداوند میخواهم ثواب روزهی روز عاشورا را کفاره (گناهان) سال قبل آن قرار دهد.» نکتهای که شایان ذکر است این که در صحیح مسلم، در نقلی آمده است هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله روز عاشورا را روزه گرفت و دستور داد: همه روزه بگیرند، اصحابشان گفتند: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ این روز را یهود و نصاری بزرگ میدارند! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ان شاء الله سال آینده روز نهم محرم روزه میگیریم اما پیش از رسیدن سال آینده ایشان از دنیا رفت!: «حدثنا الْحَسَنُ بن عَلِیٍّ الْحُلْوَانِیُّ حدثنا بن أبی مَرْیَمَ حدثنا یحیى بن أَیُّوبَ حدثنی إسماعیل بن أُمَیَّهَ أَنَّهُ سمع أَبَا غَطَفَانَ بن طَرِیفٍ الْمُرِّیَّ یقول: سمعت عَبْدَ اللَّهِ بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما یقول: حین صَامَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه [و آله] یوم عَاشُورَاءَ وَأَمَرَ بِصِیَامِهِ قالوا: یا رَسُولَ اللَّهِ إنه یَوْمٌ تُعَظِّمُهُ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى فقال رسول اللَّهِ صلی الله علیه [و آله] فإذا کان الْعَامُ الْمُقْبِلُ إن شَاءَ الله صُمْنَا الْیَوْمَ التَّاسِعَ قال: فلم یَأْتِ الْعَامُ الْمُقْبِلُ حتى تُوُفِّیَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه [و آله].» مسلم بن الحجاج أبو الحسین نیشابوری، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج ۲، ص ۷۹۷، کتاب الصیام، بَاب أَیُّ یَوْمٍ یُصَامُ فی عَاشُورَاءَ، ح ۱۱۳۴٫ «عبد الله بن عباس میگوید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه [و آله] روز عاشورا روزه میگرفت و دستور داد که مردم در این روز، روزه بگیرند، اصحاب به ایشان گفتند: این روز، روزی است که یهودیان و نصرانیها، بزرگ میدارند! رسول اکرم صلی الله علیه [و آله] فرمود: ان شاء الله، سال آینده روز نهم محرم روزه میگیریم. ابن عباس میگوید: هنوز سال آینده فرا نرسیده بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه [و آله] از دنیا رفت.» ارتباط با مسیحی هادر چند جای صحیح بخاری، عایشه از آغاز بعثت پیامبر سخن میگوید که در برخی قسمتها با تفصیل بیشتری نقل شده است. در این جا ماجرا از «کتاب التعبیر» صحیح بخاری نقل میشود که نسبت به دیگر بخشها مفصلتر است. «حدثنا یحیى بن بُکَیْرٍ حدثنا اللَّیْثُ عن عُقَیْلٍ عن بن شِهَابٍ و حدثنی عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ حدثنا مَعْمَرٌ قال الزُّهْرِیُّ: فَأَخْبَرَنِی عُرْوَهُ عن عَائِشَهَ رضی الله عنها أنها قالت: أَوَّلُ ما بُدِئَ بِهِ رسول اللَّهِ صلی الله علیه [و آله] من الْوَحْیِ الرُّؤْیَا الصَّادِقَهُ فی النَّوْمِ فَکَانَ لَا یَرَى رُؤْیَا إلا جَاءَتْ مِثْلَ فَلَقِ الصُّبْحِ فَکَانَ یَأْتِی حِرَاءً فَیَتَحَنَّثُ فیه و هو التَّعَبُّدُ اللَّیَالِیَ ذَوَاتِ الْعَدَدِ وَ یَتَزَوَّدُ لِذَلِکَ ثُمَّ یَرْجِعُ إلى خَدِیجَهَ فَتُزَوِّدُهُ لِمِثْلِهَا حتى فَجِئَهُ الْحَقُّ وهو فی غَارِ حِرَاءٍ فَجَاءَهُ الْمَلَکُ فیه فقال: اقْرَأْ فقال النبی صلی الله علیه [و آله]: فقلت: ما أنا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی حتى بَلَغَ مِنِّی الْجَهْدُ ثُمَّ أَرْسَلَنِی فقال: اقْرَأْ فقلت ما أنا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی الثَّانِیَهَ حتى بَلَغَ مِنِّی الْجَهْدُ ثُمَّ أَرْسَلَنِی فقال: اقْرَأْ فقلت ما أنا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِی فَغَطَّنِی الثَّالِثَهَ حتى بَلَغَ مِنِّی الْجَهْدُ ثُمَّ أَرْسَلَنِی فقال: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الذی خَلَقَ حتى بَلَغَ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ ما لم یَعْلَمْ فَرَجَعَ بها تَرْجُفُ بَوَادِرُهُ حتى دخل على خَدِیجَهَ فقال: زَمِّلُونِی زَمِّلُونِی فَزَمَّلُوهُ حتى ذَهَبَ عنه الرَّوْعُ فقال: یا خَدِیجَهُ ما لی وَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ و قال: قد خَشِیتُ على نَفْسِی فقالت له: کَلَّا أَبْشِرْ فَوَ اللَّهِ لَا یُخْزِیکَ الله أَبَدًا إِنَّکَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ وَ تَصْدُقُ الحدیث وَ تَحْمِلُ الْکَلَّ وَ تَقْرِی الضَّیْفَ وَ تُعِینُ على نَوَائِبِ الْحَقِّ ثُمَّ انْطَلَقَتْ بِهِ خَدِیجَهُ حتى أَتَتْ بِهِ وَرَقَهَ بن نَوْفَلِ بن أَسَدِ بن عبد الْعُزَّى بن قُصَیٍّ وهو بن عَمِّ خَدِیجَهَ أخی أَبِیهَا وکان امْرَأً تَنَصَّرَ فی الْجَاهِلِیَّهِ وکان یَکْتُبُ الْکِتَابَ الْعَرَبِیَّ فَیَکْتُبُ بِالْعَرَبِیَّهِ من الْإِنْجِیلِ ما شَاءَ الله أَنْ یَکْتُبَ وکان شَیْخًا کَبِیرًا قد عَمِیَ فقالت له خَدِیجَهُ أَیْ بن عَمِّ اسْمَعْ من بن أَخِیکَ فقال وَرَقَهُ بن أَخِی: مَاذَا تَرَى فَأَخْبَرَهُ النبی صلی الله علیه [و آله] ما رَأَى فقال وَرَقَهُ: هذا النَّامُوسُ الذی أُنْزِلَ على مُوسَى یا لَیْتَنِی فیها جَذَعًا أَکُونُ حَیًّا حین یُخْرِجُکَ قَوْمُکَ فقال رسول اللَّهِ صلی الله علیه [و آله]: أو مخرجی هُمْ فقال وَرَقَهُ: نعم لم یَأْتِ رَجُلٌ قَطُّ بِمِثْلِ ما جِئْتَ بِهِ إلا عُودِیَ وَإِنْ یُدْرِکْنِی یَوْمُکَ أَنْصُرْکَ نَصْرًا مُؤَزَّرًا ثُمَّ لم یَنْشَبْ وَرَقَهُ أَنْ تُوُفِّیَ وَفَتَرَ الْوَحْیُ فَتْرَهً حتى حَزِنَ النبی صلی الله علیه [و آله] فِیمَا بَلَغَنَا حُزْنًا غَدَا منه مِرَارًا کَیْ یَتَرَدَّى من رؤوس شَوَاهِقِ الْجِبَالِ فَکُلَّمَا أَوْفَى بِذِرْوَهِ جَبَلٍ لِکَیْ یُلْقِیَ منه نَفْسَهُ تَبَدَّى له جِبْرِیلُ فقال: یا محمد إِنَّکَ رسول اللَّهِ حَقًّا فَیَسْکُنُ لِذَلِکَ جَأْشُهُ وَتَقِرُّ نَفْسُهُ فَیَرْجِعُ فإذا طَالَتْ علیه فَتْرَهُ الْوَحْیِ غَدَا لِمِثْلِ ذلک فإذا أَوْفَى بِذِرْوَهِ جَبَلٍ تَبَدَّى له جِبْرِیلُ فقال له مِثْلَ ذلک.» محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج ۶، ص ۲۵۶۱، کتاب التعبیر، بَاب أَوَّلُ ما بُدِئَ بِهِ رسول اللَّهِ صلی الله علیه [و آله] من الْوَحْیِ الرُّؤْیَا الصَّالِحَهُ، ح ۶۵۸۱ و ج ۱، ص ۴، کتاب بدء الوحی، ح ۳؛ و ج ۴، ص ۱۸۹۴، کتاب التفسیر، باب تفسیر سُورَهُ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الذی خَلَقَ و ج ۳، ص۱۲۴۱ ، کتاب بدء الخلق، بَاب وقال رَجُلٌ مُؤْمِنٌ من آلِ فِرْعَوْنَ [در این جا بخش کوتاهی از ماجرا را بیان کرده است] مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج ۱، ص ۱۴۳- ۱۳۹، کتاب الایمان، باب بدء الوحی الی رسول اللّه صلی الله علیه [و آله]. «عایشه میگوید: اولین بار که به حضرت وحی شد رؤیای صادقه بود سپس ایشان به خلوت نشینی علاقهمند شد، به غار حرا میرفت، شبها عبادت میکرد سپس نزد خانواده بر میگشت و توشه میگرفت و میرفت. فرشته در غار حرا بر وی نازل شد و گفت: بخوان. فرمود: خواندن نمیدانم. فرشته حضرت را به حدی فشار داد که ایشان فرمود: طاقتم تمام شد. باز فرشته گفت: بخوان. فرمود: خواندن نمیدانم. فرشته بار دیگر آن حضرت را به حدی فشار داد که ایشان فرمود: طاقتم پایان یافت. باز فرشته گفت: بخوان. فرمود خواندن نمیدانم. گفت: بخوان به نام پروردگارت که آفرید تا آیهی سوم سورهی علق. حضرت در حالی که دلش میلرزید بازگشت و با آن حال نزد خدیجه رفت و گفت: مرا بپوشانید، مرا بپوشانید تا اضطراب و ترسش ریخت. داستان را برای خدیجه نقل کرد و گفت: بر خویشتن بیمناکم. خدیجه او را دلداری داد و گفت: هرگز نترس، بشارت میدهم که خداوند هرگز تو را خوار و زبون نمیکند؛ زیرا تو صلهی رحم به جا میآوری و راستگو هستی و به فقیران کمک میکنی و مهمان نواز هستی و در راهِ حق، سختیها را تحمل میکنی. [حضرت] خدیجه [علیها السلام] پیامبر صلی الله علیه [و آله] را نزد پسر عمویش «وُرقه بن نوفل»، که پیرمردی نابینا بود و در جاهلیت به مسیحیت گرویده بود و زبان عبری می دانست و انجیل را به این زبان می نوشت، برد و پیامبر برای او داستان را شرح داد. ورقه گفت: این همان ناموس [فرشته] است که بر موسی نازل شده است. ورقه در ادامه میگوید: ای کاش هنگامی که قومت تو را بیرون می کنند [اشاره به هجرت به مدینه] من جوان میشدم. پیامبر صلی الله علیه [و آله] فرمود: آیا مرا بیرون میکنند؟! ورقه گفت: آری، هر مردی تعالیمی الهی مانند تو آورده با او دشمنی شده است، اگر آن روز را درک کنم تو را یاری میکنم و پشتیبانت میگردم. عایشه در ادامه میگوید: سپس ورقه از دنیا رفت. مدتی گذشت و وحی بر پیامبر نازل نشد. پیامبر صلی الله علیه [و آله] اندوهگین شد و همین طور در روزهای بعد ناراحتیاش فزونی یافت تا این که بارها بی مهابا از کوه بالا میرفت و همین که بالای کوه میرسید تا خود را به پایین پرتاب کند، جبرئیل در برابرش آشکار میگشت و میگفت: ای محمد به راستی تو پیامبر بر حق هستی. پیامبر صلی الله علیه [و آله]، با این حرف جبرئیل، آرام میشد و نفسش آرامش مییافت و باز میگشت. دیگر بار نیز اگر نزول وحی تأخیر میافتاد، باز پیامبر بالای کوه میرفت که خود را به پایین پرتاب کند و همین که بالای کوه میرسید که خود را به پایین پرتاب کند، جبرئیل در برابرش آشکار میگشت و همان حرفها را تکرار میکرد!» همان گونه که میبینید در این روایت جعلی آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله را ترس فرا گرفته و از نبوتش خبر ندارد و ورقه بن نوفل که فردی نابینا و نصرانی است، ایشان را از پیامبریش آگاه میسازد. علاوه بر این که پس از این داستان، نعوذ بالله، حضرت رسول صلی الله علیه و آله به نبوتش ایمان کامل ندارد؛ از این رو هر وقت در نزول وحی تأخیر میافتاد، میخواست خودکشی کند و دلداری جبرئیل نیز در هر بار، فایدهای نداشت نقد و بررسیدر یک سخن، روایتهای بالا دارای نکات زیر است که سزاوار نقد و بررسی است: ۱ـ تأثیر پذیری از یهودیان؛ ۲ـ شک و تردید در نبوت و آگاهی از نبوت به وسیلهی ورقه بن نوفلِ مسیحی. در ادامه به نقد و بررسی این دو نکته پرداخته خواهد شد. تأثیر پذیری از یهودهمان گونه که گذشت، یکی از مطالبی که در کتابهای شش گانه به آن پرداخته شده، بحث تأثیر پذیری از یهودیان در مباحث اعتقادی و فقهی است که شامل دو بخش زیر میباشد: ۱-۲: تأثیر پذیری در مسائل توحیدی و مسائل مربوط به قیامت؛ ۲ـ ۲: تأثیر پذیری در مسائل فقهی هم چون روزه در روز عاشورا. در نقد مطالب بالا، ابتدا به صورت مختصر به معرفی یهودیان از دیدگاه قرآن کریم میپردازیم. خداوند تبارک و تعالی در برخی آیات قرآنی، یهودیان را سرسختترین دشمنان مسلمانان معرفی کرده است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا… .» «مائده/۸۲» «به طور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت.» در آیهای دیگر، خداوند میفرماید: یهود و نصارا از تو راضی نمیشوند مگر این که از آنان پیروی کنی: «وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ.» «بقره/۱۲۰» «هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، [تا این که به طور کامل، تسلیم خواستههایشان شوى، و] از آیین [تحریف یافته] آنان، پیروى کنى. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پیروى کنى، پس از آن که آگاه شدهاى، هیچ سرپرست و یاورى از سوى خدا برایت نخواهد بود.» در آیهی دیگری، قرآن سرپرستی یهود و نصارا را نشانهی قرار گرفتن در زمرهی آنها و ظالم بودن و هدایت نشدن دانسته است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.» «مائده/۵۱» «اى کسانى که ایمان آوردهاید! یهود و نصارى را سرپرست خود انتخاب نکنید!؛ آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى که از شما و آنان را سرپرست خود قرار دهند، از آنها هستند؛ خداوند جمعیّت ستمکار را هدایت نمىکند.» بنابراین آیات بالا، نکات زیر را گوشزد میکند: ۱٫یهودیان سرسختترین دشمنان مسلمانان هستند؛ ۲٫رضایتشان از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بستگی به پیروی تام و تمام رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنهاست؛ ۳٫پیروی از یهود و نصارا مساوی با عدم یاری از جانب خداست؛ ۴٫ سرپرست قرار دادن یهود و نصارا مساوی با در زمرهی آنان قرار گرفتن، ظالم بودن و عدم هدایت است. از طرف دیگر به فرمودهی قرآن، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، آخرین پیامبر الهی است: «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیما.» «احزاب/ ۴۰» و دین ایشان، ناسخ همهی ادیان گذشته اعم از یهودیت، مسیحیت و … میباشد و برای هدایت همهی بشریت آمده است. برای نمونه قرآن کریم میفرماید: «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآَمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ.» «اعراف/ ۱۵۸» «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ.» «نحل/۴۴» علاوه بر این که در خصوص یهود و نصارا، خداوند در قرآن تصریح فرموده است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر آنها نازل شده است که حقایق دینی را برایشان بیان کند نه این که از آنها پیروی نماید: «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِیرٍ وَلَا نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءَکُمْ بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.» «مائده/۱۹» «اى اهل کتاب! پیامبر ما، پس از فاصله و فترتى میان پیامبران، به سوى شما آمد؛ در حالى که حقایق را برایتان بیان مىکند تا مبادا (روز قیامت) بگویید: «نه بشارت دهندهاى به سراغ ما آمد، و نه بیم دهندهاى!» (هم اکنون، پیامبر) بشارتدهنده و بیمدهنده، به سوى شما آمد! و خداوند بر همه چیز تواناست.» و در آیهای دیگر میفرماید: «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ.» «مائده/۱۵» «اى اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیارى از حقایق کتاب آسمانى را که شما کتمان مىکردید روشن مىسازد، به سوى شما آمد و از بسیارى از آن (که فعلًا افشاى آن مصلحت نیست) صرف نظر مى نماید. (آرى) از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد.» بنابراین، بر اساس دو آیهی بالا، نه تنها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پیرو یهود و نصارا نبوده، بلکه به دستور خداوند مأمور بودهاند که حقایق دینی را برای یهود و نصارا بیان کنند؛ با وجود این که بر اساس برخی از آیات قرآنی، پیامبر صلی الله علیه و آله، مأمور به پیروی از وحی الهی بوده و اساسا چیزی غیر از وحی نفرمودهاند.، خداوند در آیاتی به این مسأله پرداخته است: «وَ اتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ.» «یونس/۱۰۹» در جای جای قرآن این تعبیر و یا همانند آن، آمده است برای نمونه در آیهی صد و ششم سورهی انعام و پانزدهم سورهی یونس و نهم سورهی احقاف و پنجاهم سورهی انعام، این مطلب آمده است. در آیهای دیگر، خداوند بر دهان همهی کسانی که پیامبر صلی الله علیه و آله را متهم به پیروی از دیگران میکنند، زده و میفرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى.» «نجم/ ۳ و ۴» «و هرگز [پیامبر] از روى هواى نفس سخن نمى گوید!؛ آن چه مىگوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست!.» بنابراین همان گونه که ملاحظه شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نه تنها مأمور بودهاند به جز وحی، از کسی پیروی نکنند؛ بلکه بر اساس آیهی بالا، سخنی به جز وحی، بر زبان جاری نمینمودند. در این جا پرسش ما از نویسندگان کتابهای ششگانه اهل سنت این است: اگر سرپرستی یهود و نصارا، مساوی با در زمرهی آنان بودن، ظلم و عدم هدایت است، فرا گرفتن درس خداشناسی از یهودیان چه حکمی دارد؟! و چه طور ممکن است فردی نصرانی، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را از پیامبریش آگاه سازد؟! حال که یهود بر اساس آیهی قرآن، سرسختترین دشمن مسلمانان هستند، آیا پیروی از آنها نشانهی مبارزه با خداوند نیست؟! آیا پیروی نمودن پیامبر صلی الله علیه و آله از یهود و نصارا، با آیاتی از قرآن که بر پیروی صِرف پیامبر صلی الله علیه و آله از وحی دلالت مینمود، تناقض ندارد. شک و تردید در پیامبریهمان گونه که گذشت، در چند جای صحیح بخاری به نقل از عایشه، سخن از آغاز بعثت رسول خدا صلی الله علیه وآله به میان آمده است که در این روایات نسبتهای ناروایی به آن حضرت داده اند که از این قبیل است: ۱ـ ایشان اطلاع نداشت که پیامبر شده است؛ ۲ـ ورقه بن نوفلِ مسیحی ایشان را از نبوتش آگاه نمود؛ ۳ـ تنها به دلیل نزول دیر هنگام وحی، در نبوت خود شک نمود؛ ۴ـ چندین بار قصد کرد خودکشی کند؛ ۵ـ علی رغم تاکید جبرئیل بر پیامبریش، باز هم یقین به نبوت خود نداشت. در نقد مطالب فوق، توجه به این نکات دارای اهمیت ویژه است: ۱ـ عایشه تنها راوی این ماجراست و به اعتراف خودش، سال چهارم یا پنجم بعثت به دنیا آمده، پس شاهد عینی نبوده و از پیش خود و بدون استناد به دیگری، این مطالب را میگوید. ۲ـ بر اساس نقل عایشه، فرشتهی وحی به پیامبر فرمان میدهد کلام خدا را بخواند و پیامبر میفرماید: خواندن بلد نیستم، و جبرئیل بدن ایشان را به شدت فشار می دهد. در این جا سه احتمال وجود دارد: الف- پیامبر صلی الله علیه وآله بخواهد از روی لوحی بخواند ولی بلد نباشد. بر اساس این احتمال، دیگر فشارهای مکرر دلیلی ندارد؛ زیرا فشار دادن فرد ارتباطی به یادگیریاش ندارد. ب- منظور جبرئیل این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله، به دنبال او بخواند. این کار نیز امری دشواری نبود که پیامبری که به هوش و ذکاوت معروف بوده، نتواند انجام دهد و جبرئیل مجبور به استفاده از زور شود. ج- آن چنان که از برخی روایات شیعه و اهل سنت به دست میآید، پیامبر صلی الله علیه و آله، خواندن و نوشتن بلد بوده و از اساس این روایت صحیح بخاری جعلی است. ۳ـ بر اساس بسیاری از روایات شیعه و سنی هنگامی که جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل میشد، به صورت فردی با ادب میآمد، اجازه میگرفت و حضرت در کمال آرامش و راحتی میفرمود: این برادرم جبرئیل است و چنین میگوید و در هیچ روایت دیگری نیامده است که جبرئیل پیامبر صلی الله علیه و آله را این گونه آزار داده باشد. برای نمونه از روایات اهل سنت، میتوان به روایات مربوط به خبر دادن جبرئیل علیه السلام از شهادت امام حسین علیه السلام اشاره کرد که در آن، جبرئیل علیه السلام، بسیار مودبانه و با احترام کامل خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله، مشرف شدند. ۴ـ تا کسی آمادگی چنین منصب عظیمی [پیامبری و ختم نبوت] را نداشته باشد، معنا ندارد خداوند حکیم چنین وظیفهای را به او واگذار کند. چگونه ممکن است کسی که نداند چه اتفاقی برایش افتاده و از همسرش میپرسد: «چرا این گونه شدهام»، برای این مقام بلند و وظیفهی بسیار سنگین انتخاب شود؟. ۵ـ چگونه ممکن است اطلاعات حضرت خدیجه علیها السلام و ورقه، نسبت به نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله، بیش از خودِ ایشان باشد؟! و آیا هیچ مسلمانی می تواند بپذیرد که پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله، از پیامبری خودش آگاه نبوده و با گفتهی یک نصرانی فهمیده که به پیامبری مبعوث شده است. ۶ـ آیا ممکن است، آن چنان که قرآن کریم در آیهی سیام سورهی مریم فرموده، حضرت عیسی علیه السلام، در گهواره از پیامبریاش آگاه باشد و نترسد و حضرت یحیی علیه السلام نیز در کودکی پیامبر شود و نهراسد، اما خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و با فضیلتترین و برترینشان، در چهل سالگی، نه تنها نمیداند پیامبر شده، بلکه وحشت وجودش را فرا میگیرد و همسرش او را میپوشاند تا ترسش بریزد؟!؛ ۷ـ بر اساس فرمایش علامه جعفر مرتضی عاملی، این ترس و وحشت، با آیات قرآنی که نزول وحی را عامل و باعث آرامش روحی و اطمینان قلبی پیامبر صلی الله علیه و آله میداند، در تنافی و تعارض آشکار است [جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الأعظم، ۳۵ جلدی، چاپ پنجم، لبنان، المرکز الإسلامی للدراسات، ۱۴۲۵ ق – ۲۰۰۵ م، ج ۳، ص ۲۳٫] مانند این آیه که میفرماید: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً وَاحِدَهً کَذَلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا.» «فرقان/۳۲» «و کافران گفتند: «چرا قرآن یک جا بر او نازل نمى شود؟!» این به دلیل آن است که قلب تو را به وسیلهاش محکم داریم و (از این رو) آن را به تدریج بر تو خواندیم.» ۸ـ از ادامهی روایت عایشه به دست میآید که آن حضرت صلی الله علیه و آله، در هنگام دیر نازل شدن وحی، در نبوتش شک میکرد و قصد خودکشی مینمود، ولی جبرئیل علیه السلام دربرابرشان آشکار میگشت و به ایشان اطمینان میداد که بدون شک پیامبر خداست! و پس از مدتی، باز همین شک بر پیامبر صلی الله علیه و آله غلبه می کرد و باز میخواست خودکشی کند که جبرئیل علیه السلام دوباره میآمد و به ایشان اطمینان میداد و این در حالی است که این شک با عقل، قرآن و روایات معصومین علیهم السلام سازگار نیست زیرا: تناقض با عقلاز نظر عقلی، چگونه ممکن است خدا کسی را به پیامبری برگزیند، ولی آن شخص به پیامبریاش شک کند، به حدی که قصد خودکشی نماید و با وجود اطمینانی که جبرئیل علیه السلام به او میدهد، باز هم در فرصتی دیگر از شدت شک و تردید، اقدام به این کار نماید! و باز جبرئیل مانع شود؟!. و با این حال خداوند اطاعت چنین شخصی را، بی چون و چرا، بر همهی مردم واجب گرداند و از او با عنوان «اسوهی حسنه» یاد کرده است. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآَخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا». (نساء/۵۹). «اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید این بهتر و نیکفرجامتر است» «قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ». (نور/۵۴). «به آنها بگو: اطاعت خدا و اطاعت پیامبرش را کنید پس اگر سر پیچى کنید و روى گردان شوید پیغمبر مسؤول اعمال خویش است (و وظیفه خود را انجام داده) و شما هم مسؤول اعمال خود هستید، اما اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد او موظف است فرمان خدا را آشکارا به همگان برساند». «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ». (محمد/۳۳). «اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اطاعت کنید و [با سرپیچی از او] اعمال خود را باطل نکنید. «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآَخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا». (احزاب/۲۱). قرآن مجید در آیهی هشتاد و یکم از سورهی آل عمران می فرماید:«وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آَتَیْتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَحِکْمَهٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِکُمْ إِصْرِی قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِین» «و (به یاد بیاورید) هنگامى را که خداوند، از پیامبران (و پیروانشان)، پیمان مؤکّد گرفت، که هر گاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبرى به سوى شما آمد که آن چه را با شماست تصدیق مى کند، به او ایمان بیاورید و او را یارى کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکّد بستید؟» گفتند: «(آرى) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.» مفسرین گفتهاند که مراد از جملهی «ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ»، پیامبر خاتم حضرت محمد صلی الله علیه و آله میباشد. طبری ذیل این آیه، از صفحهی ۳۳۱ تا صفحهی ۳۳۴ جلد سوم تفسیرش، روایات متعددی نقل کرده و در پایان، تصدیق میکند که مراد از «پیامبر» در این آیه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میباشد: «وأولى الأقوال بالصواب عندنا فی تأویل هذه الآیه: أن جمیع ذلک خبر من الله عز وجل عن أنبیائه أنه أخذ میثاقهم به ، وألزمهم دعاء أممهم إلیه والاقرار به … فتأویل الآیه: واذکروا یا معشر أهل الکتاب إذ أخذ الله میثاق النبیین لمهما آتیتکم أیها النبیون من کتاب وحکمه، ثم جاءکم رسول من عندی مصدق لما معکم لتؤمنن به، یقول: لتصدقنه ولتنصرنه.» محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، ابو جعفر الطبری، تفسیر الطبری (جامع البیان عن تأویل آی القرآن)، ۳۰ جلدی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۵ق، ج ۳، ص ۳۳۱ تا ۳۳۴٫ بهترین قول نزد ما در تفسیر آیه فوق، این است: تمامی این آیات خبری است که می فرماید خداوند از تمامی پیامبرانش پیمان گرفته که به رسول خدا صلی الله علیه وآله ایمان بیاورند و او را یازی نمایند و امتهایشان را به این امر ملزم کنند و از آنها اقرار بگیرند … بنابراین، تفسیر آیه چنین است: ای اهل کتاب به یاد بیاورید زمانی را که خداوند از انبیای خود پیمان گرفت زمانی که بر شما مبعوث شدند فرمود ای پیامبران کتاب و حکمت بر شما نازل شد، بعد از آن رسولی از نزد من برای شما خواهد آمد که کتابهای شما را تصدیق می کند، زمانی که او مبعوث شود باید به او ایمان بیاورید و تصدیق و یاریاش نمایید. ابن عاشور نیز ذیل این آیه مینویسد: «وفی أخذ العهد على الأنبیاء زیاده تنویه برساله محمد صلى الله علیه وسلم وهذا المعنى هو ظاهر الآیه و به فسر محققوا المفسرین من السلف والخلف منهم علی بن أبی طالب و ابن عباس و طاووس و السدی.» محمد الطاهر بن عاشور، التحریر والتنویر، ۳۰ جلدی، تونس، دار سحنون للنشر والتوزیع، ۱۹۹۷م، ج۳، ص۲۹۹٫ «گرفتن پیمان از پیامبران علیهم السلام، برای بالا بردن و رفعت دادن رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله است و این همان معنایی است که از ظاهر آیه به دست میآید، در میان مفسران قرآن، محققینشان از گذشته تاکنون، این آیه را همینگونه تفسیر کردهاند که برخی از آنها عبارتند از: علی بن ابی طالب علیه السلام، ابن عباس، طاووس و سدی.» تناقض با قرآناز طرف دیگر، خداوند در آیه یازدهم سورهی نجم میفرماید: «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى» یعنی قلب (پاک او) در آن چه دید هرگز دروغ نگفت؛ این آیه، دلالت بر این دارد که قلب پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، آن چه را دیده (نزول وحی) تکذیب نکرده است و یا در آیهای دیگر، خداوند متعال خطاب به ایشان میفرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ» «یوسف/۱۰۸» «بگو: «این راه من است، من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همهی مردم را به سوى خدا دعوت مىکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!.» در این آیه، خداوند از پیامبرش صلی الله علیه و آله، میخواهد به مردم بگوید: راهی را که به آن دعوت میکند با بصیرت کامل است و ذرهای شک و تردید در آن راه ندارد، در این صورت، دیگر شک و تردید در پیامبری چه معنایی میتواند داشته باشد؟! با توجه به آیاتی که بیان شد، آیا نسبت دادن شک و تردید در پیامبری به رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالف قرآن نیست؟ و آیا چنین نسبتی با حکمت فرستادن پیامبران، در تعارض نمیباشد؟! تعارض با روایاتعلاوه بر آیات بالا، روایاتی در منابع شیعه و اهل سنت آمده است که با شک و تردید داشتن آن حضرت صلی الله علیه و آله، در نبوتش، سازگاری ندارد که به بیان چند روایت بسنده می کنیم: امیر المؤمنین علی علیه السلام به حارث همدانی فرمود: «ألا إنی عبد الله وأخو رسوله وصدیقه الأول، قد صدقته وآدم بین الروح والجسد.» «ابی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی شیخ مفید، الأمالی، تحقیق: حسین استاد ولی – علی اکبر غفاری، یک جلدی، چاپ دوم، بیروت، دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۴ ق – ۱۹۹۳ م، ص ۶ باب: الحارث الهمدانی مع علی علیه السلام و ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، الأمالی، تحقیق : قسم الدراسات الإسلامیه – مؤسسه البعثه، یک جلدی، چاپ اول، قم، دار الثقافه للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۴ ق، ص ۶۲۶، باب: حدیث علی علیه السلام مع الحارث الهمدانی. «آگاه باش من بندهی خدا و برادر پیامبرش صلی الله علیه و آله و اولین فردی هستم که پیامبری ایشان را تصدیق کردم. من او را هنگامی تصدیق کردم که آدم میان روح و جسد بود [هنوز روح در او دمیده نشده بود].» ابن شهر آشوب مازندرانی نیز چنین نقل میکند: «کنت نبیا وآدم بین الماء والطین.» محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، تصحیح، شرح ومقابله: لجنه من أساتذه النجف الأشرف، سه جلدی، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۷۶ق – ۱۹۵۶ م، ج ۱، ص ۱۸۳، فصل: فی اللطائف. «رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هنگامی که آدم میان آب و گل بود، من پیامبر بودم.» ترمذی، از علمای اهل سنت نیز، پیرامون همین موضوع، روایتی از ابوهریره نقل میکند و سندش را نیز صحیح میداند: «عن أبی هُرَیْرَهَ قال قالوا یا رَسُولَ اللَّهِ مَتَى وَجَبَتْ لک النُّبُوَّهُ قال وَآدَمُ بین الرُّوحِ وَالْجَسَدِ». محمد بن عیسى ابو عیسى الترمذی السلمی، سنن ترمذی، تحقیق: أحمد محمد شاکر و آخرون، ج ۵، ص۵۸۵ ، کتاب الْمَنَاقِبِ عن رسول اللَّهِ صلی الله علیه [و آله]، بَاب فی فَضْلِ النبی صلی الله علیه [و آله] و محمد بن عبدالله ابو عبدالله الحاکم النیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، چهار جلدی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ق – ۱۹۹۰ م، ج ۲، ص ۶۶۵٫ «ابوهریره میگوید: از رسول خدا صلی الله علیه [و آله] پرسیدند: چه هنگام پیامبری بر شما واجب گردید؟. حضرت فرمودند: زمانی که آدم میان روح و جسد بود [هنوز روح در او دمیده نشده بود.]» ترمذی پس از نقل حدیث بالا می گوید:«هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ» حاکم پس از نقل این حدیث می نویسد:«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه» «سند این حدیث صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را در صحیحشان نقل نکردهاند.» در صحیح بخاری، روایتی نقل شده است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله، از خودکشی نهی میکردهاند: «حدثنا عبد اللَّهِ بن عبد الْوَهَّابِ حدثنا خَالِدُ بن الْحَارِثِ حدثنا شُعْبَهُ عن سُلَیْمَانَ قال: سمعت ذَکْوَانَ یحدث عن أبی هُرَیْرَهَ رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه [و آله] قال: من تَرَدَّى من جَبَلٍ فَقَتَلَ نَفْسَهُ فَهُوَ فی نَارِ جَهَنَّمَ یَتَرَدَّى فیه خَالِدًا مُخَلَّدًا فیها أَبَدًا… .» محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج ۵، ص ۲۱۷۹، کتاب الطب، باب شرب السم والدواء به و بما یخاف منه و الخبیث. «پیامبر صلی الله علیه [و آله] فرمود: هر کسی خود را از کوه پایین بیندازد و خودکشی کند، در آتش جهنم میافتد و برای همیشه در آن خواهد بود.» در این جا این پرسش پیش میآید که چگونه میشود پیامبر صلی الله علیه و آله، از خودکشی نهی کنند اما خود به این کار اقدام نمایند و جبرئیل علیه السلام مانع شود و با این وجود در فرصتی دیگر باز هم اقدام به خودکشی کند و باز جبرئیل مانع شود؟! آیا نسبت دادن چنین مطالبی به پیامبر صلی الله علیه و آله در کتابهای اهل سنت، آن حضرت را مصداق این آیه قرار نمیدهد که میفرماید: «تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ … .» «بقره/۴۴» «آیا مردم را به نیکى دعوت مىکنید، اما خودتان را فراموش مى نمایید.» بنابراین بر اساس دلایلی که بیان شد، چگونه میتوان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، را متهم نمود که در پیامبریاش شک داشته است؟! از این روست که شیعیان، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را، از این نسبتهای ناروا مبرّا دانسته و وارد ساختن این نسبتها را در کتابهای اهل سنت، کار دستان ناپاک اموی و عباسی میدانند. نتیجه گیریاز پژوهش حاضر به دست میآید که برخی از اهانتهایی که در دیگر کشورها علیه رسول اکرم صلی الله علیه و آله صورت میگیرد، ثمرهی مطالعهی کتابهای برخی از مستشرقان تندرو همچون «ایگناس گلدزیهر» و «مونتگمری وات» میباشد و خاستگاه اندیشه و قضاوتهای ناعادلانهی آنها، عموما بازتاب دیدگاه نویسندگان کتابهای ششگانه اهل سنت دربارهی سیرهی نبوی است. نویسندگان این کتب، کار را به جایی رساندهاند که برترین پیامبر الهی و خاتم انبیا صلی الله علیه و آله را حتی در خداشناسی متأثر از یهود، معرفی نمودهاند. بنابراین کتابهای ششگانه اهل سنت در نشان دادن چهرهی واقعی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به جهانیان، منابع قابل اعتمادی نیستند و آن چه در این رهگذر روشنگر است؛ مراجعه به قرآن و روایات ناب شیعهی دوازده امامی و بهرهمندی از عقل سلیم و قواعد مسلم علم کلام است و طبیعتا این رویکرد در اسلام شناسی و جذب غیر مسلمانان به اسلام ناب که همان مکتب اهل بیت علیهم السلام است، تأثیر به سزایی خواهد داشت. منبع: مؤسسه تحقیقاتی ولی عصر (عج) |