- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : امیرعباس قاسمی
- 0 نظر
اشاره:
مثل هر باغبان دلسوز و زحمت کشیدهاى که عمر خود را پاى نهالها و بذرهایش گذاشته و در سالهاى پیرى، نگران باغ پس از خویش است، پیامبر رحمت و معلم بشریت حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم نیز، در سالهاى آخر عمر، نگران وضع امت پس از رحلت خویش بود. نگرانىهاى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ، در زمینه هاى مختلف بود، چرا که آفتها و عارضه هایى که دامنگیر انسان مىگردد، متفاوت است. رسول خدا صلى الله علیه وآله و سلم در آن سالها، نگرانى خویش را نسبت به وقوع آنها «پس از خویش»، ابراز داشته و آنها را پیش بینى کرده است.
برخى از این موضوعات نگران کننده، حاکى از نوعى «رجعت» در امت مسلمان است، یعنى کمرنگ شدن ارزشهاى الهى و اسلامى و احیاى دوباره معیارهاى جاهلى و سر برآوردن خوى و خصلتهاى غیر انسانى، که به برکت اسلام، قطع شده بود و در عصر پس از رسول، بار دیگر جان گرفت و معیارها را برهم زد. این نوع رجعت به جاهلیت، که از نگرانىهاى عمده آن حضرت است، براى هر مصلحى که با رهبرى خویش، امتى و فرهنگى و نظامى پدید آورده باشد، وجود دارد، چرا که نسل دوم و سوم در یک حرکت انقلابى و نهضت اصلاحى، اغلب داراى آن روحیّات، باورها، انگیزهها، شناختهاى عینى و تجربههاى محسوس «انقلابیون اوّلیّه» و «سابقون» نیستند و زمینه سیر قهقرایى و بازگشت به شرایط پیش از تحوّل و نهضت، در آنان فراهمتر است و دشمنان هم از همین «زمینه»ها بهره مىگیرند و به دگرگون سازى «فرهنگ انقلاب» مىپردازند.
اینک مرورى برنگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىکنیم، تا دستمایه عبرت و الهام براى امروز ما باشد.
۱. سرنوشت رهبرى
براى رسول خدا به عنوان «رهبر»، تداوم «راه» بسیار مهم بود. فلسفه سیاسى اسلام نیز قالب «امامت» و «وصایت» را براى تداوم راه پیامبر و استمرار حاکمیت اسلامى پس از رحلت آن حضرت، پیش بینى کرده بود. بارها و بارها آن حضرت، نسبت به جانشینى خویش و وصىّ خود، سخن گفته، رهنمود داده و تکلیف را معیّن کرده بود. اما صریحترین و اساسىترین و به یادماندنىترین شکل آن اعلام و تعیین، حادثه «غدیرخم» بود، آن هم با فرمان صریح و قطعى خداوند که حکم پروردگار را به مردم ابلاغ کند. نزول آیه«یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک…»۱ در این راستا بود، اما رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بازهم بیمناک از پیامد این اعلام، و نگران از واکنش مردم نسبت به آن بود، چون رگ و ریشههاى جاهلى بازمانده در فکر و دل برخى از اصحاب را مىشناخت و کمى تأمّل و درنگ نسبت به اظهار و ابلاغ آن پیام داشت.۲ تأکید آیه بر این که «خداوند تو را از گزند مردم حفظ مىکند؛ واللّه یعصمک من الناس» اشعار به همین دلواپسىهاى پیامبر خدا دارد.
پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نسبت به این که قریش، پس از رحلت آن حضرت با على علیهالسلام و مسأله خلافت چه خواهند کرد و مظلومیّت این خاندان و کنار زدن امیرمؤمنان از صحنه سیاسى وحق قطعى و مشروعش، بارها اظهار نگرانى کرده بود و وقایع بعدى را به حضرت على علیهالسلام یادآور شده بود. آن پیامبر دلسوز و آینده نگر، پیش بینى مىفرمود که فاسقان و طغیانگران قریش، على علیهالسلام را مظلوم سازند۳ و به آن حضرت چنین ابراز مىکرد که: بیم آن دارم که اگر بر سر خلافت و حق خویش با آنان به کشمکش بپردازى و منازعه کنى، تو را بکشند.۴ و مىفرمود: «امّاالّتى اخافُها علیه، فَغَدْرُقریشٍ به من بعدى؛۵ آنچه بر او نسبت به آن بیم دارم، آن است که قریش پس از من با او از در نیرنگ و حیله در آیند.»
و… دیدیم که نگرانى حضرت رسول به جا بود و مظلومیت و محرومیت ۲۵ ساله امیرالمؤمنین از حق خویش، شاهدش.
۲ . مظلومیّت اهل بیت علیهمالسلام
کینه هاى قریش نسبت به بنىهاشم و پیامبر و عترت او، از بین رفتنى نبود. پیامبر هم با چشم بصیرخویش، آینده و مظلومیت خاندانش را مىدید و بارها با على علیهالسلام و زهرا علیهاالسلام در این باره سخن گفته و خون گریسته بود. از سخنان اوست که: «ابکى لِذُرّیّتى و ما تصنعُ بهم شرارُ امّتى من بعدى»۶
على علیهالسلام مىفرماید: کنار پیامبر خدا نشسته بودیم. حضرت سر بر دامن من گذاشته بود و چشمانش در خواب.سخن از دجّال مىگفتیم و بیم از اغواگرىهایش، که پیامبر بیدار شد و با چهرهاى برافروخته فرمود: بیش از دجّال، بر شما از غیر دجّال بیمناکم. بیم من از پیشوایان و زمامداران گمراه گر و ریخته شدن خون خاندانم پس از من است.۷
این نگرانىها را حتى در زمان خویش نسبت به مکر و دشمنى یهود با عترتش نیز داشت. در واقعه گم شدن امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در دوران کودکى و نگرانى پیامبر و حضرت زهرا علیهاالسلام نسبت به جان آن دو فرزند عزیز و یافته شدن آن دو از زیر درختى در باغ ابىدحداح، پیامبر نگرانى و بیم خویش را از کید یهود نسبت به جان حسن و حسین علیهماالسلام ابراز فرمود.۸
این رشته، بسیار دراز دامن است و به همین اشاره بسنده مىکنیم.
۳ . هواپرستى امّت
بیشترین نقلهاى روایى درباره نگرانى پیامبر، نسبت به همین موضوع است، یعنى عارضه تبعیّت از هواى نفس و در سرپروراندن آرزوهاى دور و دراز، که نشانه وابستگى به دنیا و مظاهر آن است، نتیجه طبیعى این دو بیمارى اخلاقى، دور شدن از حق و فراموش کردن قیامت است و همین، براى سقوط یک فرد یا امت کافى است.
این نگرانى با تعابیر متفاوت و متواتر نقل شده که به چند نمونه اشاره مىشود:
«اِنّ اَخْوَفَ ما اخافُ علیکم اتّباعُ الهوى و طولُ الأمل، امّا اتّباعُ الهوى فَیَصُدُّ عَنِ الحقِّ و امّا طولُ الأملِ فَیُنْسى الاخِرَه۹؛ آنچه که بیش از هر چیز بر شما بیم دارم، پیروى از هواى نفس و آرزوى دراز است؛ هواپرستى، [آدمى را] از حق باز مىدارد و آرزوى دراز، آخرت را از یاد انسان مىبرد.»
این مضمون با عباراتى شبیه همین، از حضرت على علیهالسلام و امامان دیگر نیز نقل شده است.
پیامبرخدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در سخنى دیگر فرموده است:
«شرُّ ما اَتَخَوَّفُ علیکم اِتّباعُ الهوى و طولُ الأمل، فاتّباع الهوى یَصرِفُ قلوبَکم عن الحقِّ و طولُ الأملِ یَصرِفُ هِمَمَکُم الى الدّنیا…۱۰؛ بدترین چیزى که بر شما بیمناکم، پیروى از هواى نفس و طول آرزوست؛ هواپرستى، دلهایتان را از حق برمىگرداند و آرزوى دراز، همتهاى شما را به دنیا مصروف مىسازد…»
۴ . دنیا زدگى
نگرانى دیگر پیامبر آن بود که با دست یافتن مردم به مال و ثروت و چشیدن شیرینى دنیا، دلهاى آنان دنیا زده شود و از ارزشها دست بشویند و در کسبها و در آمدها مراعات حلال و حرام ننمایند و هدفشان انباشتن ثروت و افزودن مکنت باشد، از هر راه که باشد. نتیجه این دنیازدگى، فراموشى خدا و آخرت و در نهایت، سقوط اخلاقى است و دور شدن از ساده زیستى و گرفتارى در دام تجمّلات.
حضرت رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىفرماید:
«لکنّى اخافُ اَنْ یُفْتَحَ عَلَیْکُمُ الدّنیا بعدى فَیُنْکِرُ بَعْضُکُم بَعْضاً و یُنکِرُکُم اَهلُ السّماء عند ذلک؛ ۱۱ بر شما از آن بیم دارم که پس از من دنیا به روى شما گشوده شود (و به دنیا و ثروت برسید.) آنگاه یکدیگر را نشناسید! آن وقت است که آسمانیان هم شما را نشناسند.
و در بیانى دیگر چنین مىفرماید:
«اِنَّ اَخْوَفَ ما اَتَخَوَّفُ على امّتى مِنْ بعدى هذِه المکاسِبُ المُحرّمهُ و الشّهوهُ الخفیّهُ و الرّبا؛ ۱۲ بیشترین بیمى که بر امت خودم پس از خویش دارم، این کسبهاى حرام و در آمدهاى نامشروع و شهوت پنهانى و رباست.»
سرمستى مال و طغیان ثروت، خیلىها را بر زمین مىزند و بسیارى از مدعیان ایمان، از «آزمایش پول» موفق بیرون نمىآیند و پاى ارادهشان در لغزشگاه مال دنیا مىلغزد و به عیاشى و بى دردى مبتلا مىشوند. این نگرانى را رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در ذیل چند نگرانى دیگر بیان کرده و این گونه اشاره فرموده است: «اَوْ یَظْهَرَ فیهمُ المالُ حتّى یَطْغَوا و یَبْطِرُوا؛ ۱۳ بیم آن دارم که… یا ثروت در میان آنان آشکار شود، تا آن جا که به طغیان و سرمستى برسند.»
و در حدیث دیگرى تعبیر «اَوْ دُنْیاً تَقْطَعُ رِقابکم…»۱۴ آمده است، «دنیایى که گردنهاى شما را قطع مىکند.»
حوادث پس از رحلت پیامبر و مسابقه برخى از امت او در زراندوزى و دنیاطلبى و روى آوردن به کاخ و تجمّلات و عیش و نوش و… شاهدى بر درستى نگرانى رسول خدا از آینده امت خویش است.
۵. فتنه و گمراهى
به هم آمیختن حق و باطل و آشفته ساختن مرزها و معیارها و زیر پاگذاشتن اصول و انکار مسلّمات دین، موجب مىشود عدهاى از هدایت دست بشویند و گمراه شوند. در این جا نقش آنان که کار فکرى مىکنند و با افکار و اندیشههاى مردم سروکار دارند، حسّاستر است.
دانایان و دانشمندان، همچنین زمامداران و مسئولان نیز درگمراه شدن مردم نقش دارند و اگر بلغزند، جامعه را به اشتباه و لغزش مىاندازند. در این زمینهها به چند حدیث اشاره مىکنیم:
آن حضرت فرمود:
«انّما اَخافُ على امّتى الأئِمّهَ المُضِلُّون…؛۱۵ بر امت خویش، از زمامدارانِ گمراه کننده بیمناکم.»
و فرمود: «اِنّى اخاف علیکم استخفافاً بالدین و بیعَ الحُکم و قطیعهَ الرَّحِم و اَنْ تتّخذوا القرآنَ مَزامیرَ، تُقدِّمُون اَحَدَکم و لَیسَ بِأَفضَلِکُم؛۱۶ بر شما از آن بیم دارم که دین، سبک شمرده شود؛ حکم و داورى، خرید و فروش شود؛ پیوندهاى خانوادگى از هم بگسلد؛ قرآن را وسیله ساز و آواز قرار دهید و کسانى را جلو بیندازید که برترین شما نیستند.»
در حدیثى دیگر، نگرانى پیامبر خدا از لغزش عالمان و مجادله منافقان با قرآن و دنیاطلبى بیان شده است و این که در این سه مورد، انسان باید خود را متهم بداند و از این لغزش گاه ها مصون و در امان نپندارد.۱۷
همچنین گمراهى پس از هدایت، فتنههاى گمراه کننده، شکم و شهوت، از عوامل دیگر نگرانى آن حضرت به شمار آمده است، آن جا که مىفرماید:
«ثلاثهٌ اَخافُهُنَّ على امّتى من بعدى: الضَّلالهُ بَعْدَ المَعْرِفَهِ و مُضِلاّتُ الفِتَنِ و شَهْوَهُ البَطْنِ و الفَرْج»۱۸
در حدیثى سه خصلت دیگر موجب نگرانى حضرت رسول بیان شده است: یکى آن که قرآن را به غلط تأویل کنند و معانى و تفاسیر آن را نادرست و به دلخواه و مطابق سلیقه و گرایش خود معنى کنند، دیگر آن که در پى لغزش عالمان باشند تا از رهگذر مطرح ساختن اشتباهات علما، به فتنه گرى و تشویش اذهان بپردازند، سوم آن که با فراوان شدن مال و ثروتشان دچار اسراف و اتراف و طغیان و خوشگذرانى شوند. و اینک متن حدیث:
«انّما الخوف على اُمّتى من بعدى ثلاثُ خصالٍ: اَنْ یَتَأَوَّلُوا القرآنَ على غَیرِ تَأْویلِهِ او یَتَّبِعُوا زَلَّهَ العالِم، او یَظْهَرَ فیهمُ المالُ حتّى یَطْغَوا و یَبْطِرُوا…»۱۹
۶. سلطه و نفوذ منافقان
همیشه بزرگترین خطر براى هر نهضت و انقلاب، یا مکتب و آیین، تحرکات عناصر نفوذى بیگانه به داخل مجموعههاى خودى و انقلابى بوده است. نفاق، همزبانى و همراهى ساختگى دروغین کسانى با امت اسلام است که در دل، هیچ عقیدهاى به مبانى و ارزشها ندارند و با زبان بازى و زرنگى و همرنگى ظاهرى، خود را داخل نیروها جا مىزنند و از پشت ضربه مىزنند.
رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در طول دوران حکومت در مدینه، با پدیده منافقان دست به گریبان بود، و عمیقتر آن که کسانى در زمره اصحاب و همراهان او بودند که در دل عقیدهاى به دین و رسالت نداشتند، اما با گفتن شهادتین و شرکت صورى در نماز و برنامههاى دیگر، خود را در صفوف مسلمانان جا زده بودند و پس از رسول خدا، براى اعاده جاهلیت و شرک، به دست و پا افتادند و فتنهگرىها کردند.
نگرانى رسول خدا از این دشمنان خوش خط و خال اما زهرآگین بود، نه از مؤمن یا کافر، که ایمان یا کفر خویش را به صراحت اظهار مىکردند.
فرموده است: «ولکنّى اخاف علیکم کلّ منافقٍ حُلْوَاللسان…؛۲۰ از منافق شیرین زبانى بر شما بیمناکم که حرف هایش برایتان آشناست، ولى عمل و رفتارش به گونهاى است که نمىشناسید.»
در حدیث دیگر، صریحتر بیان فرموده است:
«انّى لا اَتَخَوَّفُ على اُمّتى مؤمناً و لا مشرکاً، فامّا المؤمنُ فَیَحْجُزُهُ ایمانُهُ و اما المشرکُ فَیَقْمَعُهُ کُفْرُهُ، ولکن اَتَخَوَّفُ علیکم منافقاً عَلیمَ اللسان، یقولُ ما تَعْرِفُونَ و یَعملُ ما تُنْکِرُون؛۲۱ من هرگز بر امتم از سوى مؤمن و مشرک بیمناک نیستم؛ مؤمن را ایمانش باز مىدارد و مشرک را کفرش ریشه کن مىسازد. لیکن نگرانى و بیم من بر شما از سوى منافق دانا زبان است که مىگوید آنچه را مىشناسید و عمل مىکند آنچه را نمىشناسید.»
چنین منافقانى که مجهّز به دانش دین و آشنا به زبان انقلاب اند، در پیکره امت اسلامى نفوذ مىکنند و به نام دین حرف مىزنند و عمل مىکنند و از درون ضربه مىزنند. چنین کسانى پس از پیامبر خدا، بر سرنوشت دین و دنیا و حکومت و خلافت مسلط شدند و اوج آن، استیلاى امویان برخلافت اسلامى بود که پس از قدرت یافتن، کفر درونى خویش را آشکار ساختند و ضربههاى جبرانناپذیر زدند. معاویه و یزید را از بارزترین آنان مىتوان شمرد.
نگرانى رسول خدا از نقش منافقان، هشدارى براى فرزندان انقلاب و مسلمانان آگاه است که نامحرم را به حریم نظام اسلامى راه ندهند و فریب چهرههاى انقلابى نما و حرفها و شعارهاى فریبنده را نخورند که آنچه مىگویند، تنها در نوک زبان است، نه در ژرفاى دل و عمق باور.
۷ . جعل و نسبتهاى دروغ
دروغ بستن به رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم هم در زمان حیات آن حضرت بود و آزارش مىداد که کسانى حرف هایى را به دروغ از قول حضرتش نقل مىکردند، هم نسبت به آینده و پس از وفاتش نگران آن بود که هرکس هرچه را مىخواهد به او نسبت دهد و حاکمان براى توجیه مفاسد خویش یا کوبیدن هرکس و هرچیزى، به حدیثى ساختگى از زبان پیامبر، تمسّک جویند.
پیامبر، کسانى را که به او دروغ بندند، نفرین و لعنت کرده است و وعده دوزخ بر ایشان داده است.۲۲
از جمله در خطابه بلیغ و تاریخى خویش در «حجهالوداع»، که بسیارى از گفتنىها، توصیهها، هشدارها و نگرانىها را بیان نمود، چنین فرموده است:
«قَدْ کَثُرَتْ علَىَّ الکَذّابه و سَتَکْثُرُ، فَمَنْ کَذِبَ عَلَىَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوّأ مَقْعَدَهُ مِنَ النّار؛۲۳ دروغ بستن بر من بسیار شده و در آینده هم افزایش خواهد یافت. پس هرکس به عمد، بر من دروغ بندد، جایگاهش را در آتش دوزخ فراهم سازد.»
شگفتا که این خطر و این جنایت، در زمان ما نیز وجود دارد و حضرت امام خمینى قدس سره نیز این نگرانى را نسبت به آینده داشتند، از این رو در صفحه آخر وصیت نامه سیاسى، الهى خویش به صورت تذکّر افزودند: «اکنون که من حاضرم، بعضى نسبتهاى بىواقعیت به من داده مىشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض مىکنم آنچه به من نسبت داده شده یا مىشود، مورد تصدیق نیست، مگر آن که صداى من یا خطّ من و امضاى من باشد، یا تصدیق کارشناسان، یا در سیماى جمهورى اسلامى چیزى گفته باشم.»۲۴
جالب است که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نیز براى تشخیص صحّت یا نادرستى آنچه ازقول او در آینده نقل مىشود، معیار ارائه فرموده و آن، «عرضه بر کتاب خدا» است تا هرچه که مخالف قرآن کریم باشد، از اعتبار ساقط شود.
۸ . تکذیب تقدیر و تصدیق نجوم
از نگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در زمینه سست شدن ایمانها و عقیدههاى توحید، آنان بود که مردم بتدریج به نقش خدا و تقدیرات الهى در حوادث، کم اعتقاد شوند، برعکس به آنچه منجّمان و ستاره شناسان مىگویند، دل بندند و تدبیر و برنامهها و
تصمیمهاى خود را براساس علم نجوم تنظیم کنند. در حدیثهاى مکررى این نکته مطرح شده است، از جمله:
«اَخافُ على اُمّتى خَصْلَتَیْن: تکذیباً بِالقَدَرِ و تصدیقاً بالنّجوم»۲۵
«انّ اَخْوَفَ ما اخافُ على اُمّتى، التّصدیقُ بالنُّجوم و التّکذیبُ بِالقَدَرِ و ظُلْمُ الأمّه»۲۶
در حدیث دوم، «ظلم به امت» نگرانى و بیم دیگرى است که افزوده است.
در حدیثى هم از سه نکته اظهار نگرانى فرموده است: یکى از ستم و تعدّى حاکمان و مسئولان در حقّ مردم، دیگرى تکذیب تقدیرات الهى و سوم باران طلبیدن از ستارهها و حرکت نجوم؛ یعنى به جاى آن که خدا را منشأ برکت آسمان و نزول باران بدانند و از او آب و باران بطلبند، این برکت را از ستارهها و جهش و سقوط آنها بدانند. این باور در جاهلیت وجود داشت، رسول خدا بیم آن داشت که روىآوردن به ستاره به جاى خدا بار دیگر زنده شود و عقیده توحیدى خلل پذیرد. اینک متن حدیث نبوى:
«اخاف على اُمّتى ثلاثاً: استسقاءً بالأنواء و حیفَ السّلطان و تَکْذیباً بالْقَدَرِ»۲۷
اینها برخى از نگرانىهاى حضرت محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود که نسبت به آینده امتش و در دوره پس از خودش داشت و به تناسب آنها، هشدار مىداد و موعظه مىکرد.
دامنه این بحث را مىتوان گستردهتر از این قرار داد. آنچه خواندید، گذرى شتابان از این وادى بود و در استخراج احادیث، عمدتاً به یک منبع (بحارالانوار) استناد شد، و گرنه سخن بسیار است و نگرانىهاى حضرت رسالت نیز، فراوان.
پى نوشت ها :
۱. مائده/ ۶۷.
۲. بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۱۷۰.
۳. همان، ج ۳۹، ص ۳۴۲ و ج ۸۵، ص ۸۹.
۴. همان، ج ۳۳، ص ۱۵۳.
۵. همان،ج ۳۹ ص ۷۶ و ج ۴۰، ص ۲۹ و ۳۵.
۶. عوالم العلوم، حضرت زهرا(س)، ص۳۹۲.
۷. بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۴۸.
۸. همان، ج ۴۳، ص ۳۱۳.
۹. همان، ج ۳۲، ص ۳۵۵.
۱۰. همان، ج ۷۴، ص ۱۱۷، ۱۸۸، ۲۹۳ و ۲۹۶ و ج ۲، ص ۱۰۶.
۱۱. همان، ج ۷۹، ص ۱۳۷.
۱۲. همان، ج ۷۰، ص ۱۵۸ و ج ۱۰۰، ص ۵۴.
۱۳. همان، ج ۶۹، ص ۶۳.
۱۴. همان، ج ۷۰، ص ۹۲.
۱۵. همان، ج ۲۸، ص ۳۲.
۱۶. همان، ج ۶۹، ص ۲۲۷ ، ج ۷۱، ص ۹۲ و ج ۷۶، ص ۲۴۳.
۱۷. همان، ج ۲، ص ۴۹.
۱۸. همان، ج ۲۲، ص ۴۵۱، ج ۱۰، ص ۳۶۸ و ج ۶۸، ص ۲۶۹.
۱۹. همان، ج ۲، ص ۴۲ و ج ۶۹، ص ۶۳.
۲۰. همان، ج ۳۳، ص ۵۸۸.
۲۱. همان، ج ۲، ص ۱۱۰ و ج ۳۳، ص ۵۴۹ و ۵۸۲.
۲۲. اضواء على السنه المحمدیه، محمود ابوریّه، ص ۶۲.
۲۳. سفینه البحار، ج ۷، ص ۴۵۶.
۲۴. ر.ک: وصیت نامه سیاسى، الهى امام خمینى(ره)، تذکرات پایانى.
۲۵. بحارالانوار، ج ۵۵، ص ۲۷۷.
۲۶ و ۲۷. همان، ص ۳۳۰.
منبع :ماهنامه کوثر،شماره ۵۰