- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
جبهه گیری و موضع سرسختانه ابوذر صحابی بزرگ و بلندمرتبه پیامبر در برابر خلیفه سوم، عثمان، و حاکم شام، معاویه، از دیرباز مورد بحث و گفتگوی اندیشمندان بوده و آراء متفاوتی درباره آن ارائه گردیده است. کسانی که درباره ابوذر دست به تحقیق زده اند، هر کدام مطابق تفکر و مسلک خویش به اظهارنظر پرداخته اند. در این مقاله، به بعضی از آنها اشاره شده و سپس به بررسی واقعیت ها پرداخته و در پایان مراد اصلی ابوذر و علل مخالفت وی با هیات حاکمه بیان گردیده است.
ابوذر
ابوذر یکی از صحابه بنام پیامبر، سه سال پیش از بعثت، با ندای دل به وجود خداوند ایمان آورده، و پرستش وی را آغاز کرد. او چهارمین یا پنجمین نفری بود که به پیامبر و اسلام ایمان آورد و نخستین فردی بود که اسلامش را در مکه پیش از تبلیغ علنی رسالت آشکارا اعلام داشت و از آن پس، مورد اذیت و آزار قریش قرار گرفت؛ چنان که اگر راه تجارت قریش به شام از محل زندگی قبیله ابوذر یعنی قبیله غفار نمی گذشت، چه بسا در همان روزهای اولیه، او را می کشتند. ابوذر پس از آن که اسلام آورد، به میان قبیله خود بازگشت و آنها را نیز به اسلام دعوت نمود.
ابوذر از پرشورترین و جدی ترین کوشندگان در راه گسترش اسلام بود. ابوذر گرچه پس از جنگ احد به مدینه مهاجرت کرد و در جنگ بدر شرکت نداشت، ولی خلیفه دوم به سبب مقام و منزلت وی، او را نیز در زمره مستمری بگیران اهل بدر به شمار آورد و برای او نیز همچون شرکت کنندگان در جنگ بدر، مقرری تعیین کرد.
ابوذر در جنگ تبوک، هنگام عبور از بیابان، شترش از حرکت بازماند و سپاهیان اسلام بنا به ضرورت جنگ، او را با مرکبش در بیابان رها نمودند و به حرکت خود ادامه دادند. از این رو، ابوذر در حالی که اثاثیه خود را بر دوش می کشید، در پی سپاه به راه افتاد و آن قدر پیاده راه پیمود تا آن که خود را به سپاه اسلام رسانید.
ابوذر یکی از سه تن صحابی وفادار پیامبر است که وقایع پس از رحلت پیامبر بر آنها تاثیر انحرافی نداشت و همچنان در وفاداری بر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) پافشاری می کردند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از او پیمان گرفت درباره احکام خدا سستی نشان ندهد و تمام مذمت ها و ملامت ها را با شکیبایی برخود هموار سازد و همواره حق بگوید، اگر چه تلخ و دشوار باشد. (۲)
ابوذر از جمله معدود یاران وفادار حضرت علی (علیه السلام) است که همراه امیرالمومنین (علیه السلام) بر جنازه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) نماز خواند.
ابوذر هرگز از نقل احادیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خودداری نورزید. با آنکه حکام وقت مردم را از نقل احادیث نبوی منع کرده بودند او کمترین اعتنایی به تهدیدات آنها نشان نداد و گفت: «به خدا قسم، اگر شمشیر بر دهانم بگذارید که آنچه را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده ام نقل نکنم. باز هم تحمل سختی و برندگی تیغه شمشیر را بر ترک سخن رسول خدا ترجیح خواهم داد.» (۳)
برای ابوذر درهم و دینار فراوان فرستاده شد تا با دریافت آن، از موضع خود دست بردارد و از آشکار ساختن حق و حقیقت خودداری ورزد، ولی او با وجود مضیقه مالی، از پذیرفتن آنها خودداری ورزید و انواع دشواری ها و گرفتاری هایی را که برایش ایجاد کردند، به جان خرید.
از رسول خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) احادیث بسیاری درباره ابوذر نقل شده که حاکی از والایی شخصیت و منزلت اوست. حضرت علی (علیه السلام) درباره ابوذر می فرماید:
«در گذشته، برادری ایمانی و خدایی داشتم. آنچه که او را در چشم من بزرگ می کرد، این بود که دنیا در چشم او کوچک بود و از فرمان شکم خود بیرون بود. وقتی در نزاعی درگیر می شد، بیهوده برهان اقامه نمی کرد. همیشه در محضر داور سخن می گفت و احتجاج می کرد و به شنیدن حریص تر بود تا به گفتن. هر گاه بر سر دو راهی قرار می گرفت، می سنجید تا ببیند کدام یک از این دو راه به هوا و هوس نزدیکتر است تا با آن مخالفت نماید.» (۴)
حضرت علی (علیه السلام) در روایت دیگری می فرمایند: «ابوذر عالمی است که مردم از علم او عاجزند، و ابوذر به واسطه علاقه ای که به دانش داشت آن قدر علم در پیمانه اش ریخته شد که پرگشت.» (۵) رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او فرمود: «درختان سایه نینداخته و زمین به خود برنداشته است کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد.» (۶)
ابوذر به خاطر آن که هر چه از رسول خدا شنیده بود بی محابا نقل می کرد و به سبب موضع گیری محکمش در برابر مداخله های علمای یهود در امور مسلمانان و نیز به علت اعتراضات آشکار و بی پروایش به سیاست های مالی تبعیض گرانه حکام وقت و همچنین به خاطر تلاشش در راه نشر فضایل حضرت علی (علیه السلام) و بازگویی مکرر احادیث مربوط به خلافت حضرت علی (علیه السلام)، چنان مورد خشم و غضب قرار گرفت که هیات حاکمه او را از حرم خدا و رسولش به «ربذه» تبعید کردند.
در هنگام تبعید به ربذه، حضرت علی، امام حسن، امام حسین (علیهم السلام) و همراهانشان برای وداع با او آمده بودند. ابوذر سرانجام، در اوج رنج و اندوه و گرسنگی، با درماندگی تمام در تبعیدگاهش «ربذه» چشم از جان فرو بست و به دیدار معبود شتافت.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوذر را نسبت به آنچه بر او خواهد گذشت خبر داده بود و او را به صبر و تحمل تا هنگامی که خدایش را ملاقات کند، امر فرموده بود. (۷) همچنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر فرمود بود علیه هیات حاکمه دست به قیام مسلحانه نزند. (۸)
سیاست مالی پیامبر و دو خلیفه پس از ایشان در زمان پیامبر، به خصوص در اوایل بعثت، درآمد مسلمانان فوق العاده ناچیز، و تنها عبارت بود از: زکاتی که اسلام به عنوان حق فقرا در اموال ثروتمندان مقرر کرده بود.
ثروتمندان مسلمان در آن زمان عبارت بودند از: انصار؛ یعنی اهالی مدینه؛ زیرا مسلمانان مکه به علت مهاجرت اضطراری به مدینه تمام ثروت خود را در مکه به جا گذاشته بودند و نه تنها ثروتی نداشتند، بلکه کاملا نیازمند هم بودند.
انصار به حکم اخوت اسلامی، از اموال خود به مهاجران کمک می کردند تا این که جنگ ها شروع شدند و درآمد جدیدی از طریق غنایم جنگ نصیب مسلمانان گردید.
این درآمد در ابتدا طبق دستور پیامبر و آیه انفال، بین کسانی که در جنگ شرکت داشتند تقسیم شد، ولی پس از جنگ بدر و نزول آیه غنیمت، مقرر شد یک پنجم اموال غنایم را به عنوان حق «رسول، ذوی القربی، ایتام، مساکین و ابناء السبیل» جدا کنند و بقیه را بین رزمندگان تقسیم نمایند. (۹)
یک پنجم اموال غنایم گرچه به مصارف معین شده می رسید، ولی نه اموال غنایم تا آن زمان به درجه ای بود که بتواند جوابگوی تمام احتیاجات رزمندگان باشد و نه یک پنجم آن می توانست مخارج مهاجران فقیر را تامین نماید.
به همین دلیل، پیامبر اولین درآمد مسلمانان را، که در نتیجه صلح با طایفه بنی نضیر به دست آمده بود و به موجب دستور قرآن می توانست به مصارف معین شده در آیه «فی ء» برساند، به علت احتیاج شدید مهاجران، فقط بین آنان و دو تن از انصار که فقیر بودند تقسیم نمود.
با توسعه اسلام، درآمد از طریق غنایم، روز به روز زیادتر شد و وضع عموم مسلمانان بهبود کلی یافت؛ دیگر احتیاج سال های اول بعثت وجود نداشت؛ زیرا عدالت و مساواتی که اساس کار بود و به خاطر آن هم اسلام توانسته بود دوران سخت ناتوانی خود را پشت سر بگذارد، رعایت می شد.
درآمدها به عنوان مال جامعه تلقی می گردیدند و پیامبر سعی می کرد برای آن که مدیون جامعه نباشد تا آخرین ذره، حق آنان را بدهد. همین توجه بود که باعث شد تمام مسلمانان یکسان پیشرفت کنند.
ابن سعد درباره توجه بسیار پیامبر به این امر روایات متعددی نقل می کند (۱۰) که همه آنها به خوبی نشان می دهند تا چه حد پیامبر در اموال عمومی دقت و احتیاط می کردند.
نقل شده است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که در بستر مرگ دقایق آخر زندگی پر برکت خود را می گذرانید، ناگهان متوجه شد چند دنیاری از اموال مسلمانان را به مصرف نرسانده است.
در همان حال، همسرش را طلبید و از او خواست آن پول را فورا به مصرف لازم برساند. در این هنگام، پیامبر از حال رفت. مجددا به هوش آمد، متوجه شد به سفارش وی عمل نشده است. از او خواست برای این که هنگام ملاقات با خدایش مدیون مردم نباشد، هر چه زودتر آن را در مورد لازم به مصرف برساند.
ابوبکر، خلیفه اول، هم تا حدی همین روش را داشت و در تمام دوران خلافت وی، رسم بر این بود که وقتی مالی می رسید، آن را به مسجدالرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) می بردند و پس از تفکیک، از لحاظ موارد مصرف یا به وسیله خود خلیفه و یا به وسیله ابوعبیده بن الجراح به نیابت از خلیفه، به طور مساوی بین مردم تقسیم می کردند. (۱۱)
اما عده ای از مسلمانان، از جمله عمر بن الحظاب، که پس از وفات ابوبکر به خلافت رسید، با این گونه تقسیم مخالف، و معتقد بودند: باید در تقسیم اموال بین سابقین در اسلام و متاخران، بین احرار و بردگان و بین زن و مرد فرقی باشد. ولی منطق ابوبکر در پاسخ این عده، منطق احتیاج و مساوات بود و می گفت: جزای سابقه و فضیلت را خداوند باید بدهد. آنچه من باید رعایت کنم احتیاج است و تصور نمی کنم دراین امر تفاوتی بین افراد وجود داشته باشد. (۱۲)
اگرچه عمربن خطاب پس از رسیدن به مقام خلافت، این مساوات را در تقسیم رعایت نکرد و ضوابطی را که در زمان ابوبکر برای تقسیم اموال به او پیشنهاد کرده و مورد قبول واقع نشده بود، مبنای تقسیم قرار داد، ولی به هر حال، در سادگی و سختگیری نسبت به اموال عامه دست کمی از ابوبکر نداشت.
او در عین این که برای صحابه پیامبر احترام قایل بود و برای آنان برخلاف ابوبکر، به لحاظ سابقه ای که در اسلام داشتند از بیت المال مقرری بیشتری منظور کرد، با این حال، هیچ گاه اجازه نمی داد هیچ یک از آنان به حقوق سایر مسلمانان تجاوز نمایند و چنان که کوچک ترین تجاوز و یا مزاحمتی را می دید، با شدت تمام از آن جلوگیری می نمود. (۱۳)
پی نوشت ها
۱و۲ – جعفر مرتضی عاملی، ابوذر؛ مسلمان یا سوسیالیست، قم، ۱۳۶۱، ص ۹.
۳ – نهج البلاغه، شرح صبحی صالح، کلمات قصار، شماره ۲۸۹
۴ – سیدجعفر شهیدی، ابوذر غفاری اولین انقلابی اسلام، تهران، سایه، ۱۳۷۰، ص ۸۰
۵ – محمد عبدالمنعم الجمال، موسوعه الاقتصاد الاسلامی و دراسات مقارنه، قاهره، دارالکتاب المصری، ۱۴۰۶، ص ۶۶
۶و۷ – جعفر مرتضی عاملی، پیشین، ص ۱۲
۸ – ر. ک به: ابوالقاسم اجتهادی، وضع مالی و مالیه مسلمین، به نقل از ابوعبید، قاسم بن سلام، الاموال، قاهره، ۱۳۵۳، ص ۳۰۵
۹و۱۰ – همان، به نقل از ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار بیروت، ۱۹۸۵، ج ۲، ص ۳۲ – ۳۳/ج ۳، ص ۱۰۰
۱۱ – ابویوسف، خراج، المکتبه الازهریه للتراث، ۱۴۲۰ ق، ص ۴۲
۱۲ – ر. ک: ابوالقاسم اجتهادی، پیشین، ص ۹۹ – ۱۰۱
۱۳ – ابن سعد، پیشین، ج ۳، قسمت ۱، ص ۲۱۷