- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
در بخش قبل به اهداف قیام امام حسین (علیه السلام) با توجه به شرایط مدینه پرداخته شد؛ در این بخش به اهداف قیام امام حسین (علیه السلام) با توجه به تحلیل های تاریخی در زمانی که امام (ع) در مکه بودند، پرداخته می شود.
با ورود کاروان امام حسین (علیه السلام) به مکه فصل جدیدی در قیام امام حسین (علیه السلام) رقم خورد؛ زیرا به دلیل جایگاه والای امام، مکیان و زائران گرداگرد ایشان جمع شده بودند و مجلس ایشان رونقی خاص یافته بود؛ به گونه ای که فردی مانند ابن زبیر هم که از بیعت با یزید سر برتافته بود و در مکه سکنا گزیده بود، با وجود امام، امیدی به گرد آمدن مردم در پیرامون خود نداشت.[۱]
با این حال با وجود گردآمدن مردمان در نزد امام حسین (علیه السلام)، گزارشی مبنی بر فراخواندن مردم مکه برای برپایی حکومت از جانب امام در منابع اصلی و کهن یافت نمی گردد.[۲]
قیام امام حسین (علیه السلام) و امید به برپایی حکومت در مرحله مکه
هر چند می توان اندیشه برپایی حکومت توسط امام حسین (علیه السلام) را در دوران معاویه ردگیری کرد، نمود اشکار این مسئله زمانی است که قاصدانی از کوفه همراه با نامه هایی مبنی بر دعوت امام برای رفتن به کوفه و وعده یاری حضرتش در برابر امویان به محضر امام حسین (علیه السلام) در مکه وارد می شوند.
باید دانست امام در آغاز از پاسخ دادن به نامه ها خودداری می ورزد و تنها زمانی جواب می دهد که شمار نامه ها فراوان می شود و کوفیان را بر دعوت از حضرتش مصر می یابد.
امام حسین (علیه السلام) در بخشی از نامه ای که همراه حضرت مسلم بن عقیل (ع) برای کوفیان فرستاد، نگاشت: «… به جانم سوگند که پیشوا نیست مگر کسی که عامل به کتاب خدا، پایبند به قسط، ملتزم به حق و سرسپرده ذات خداوند باشد.» که این بند از نامه نشان دهنده اندیشه امام در ویژگی های لازم برای حاکم اسلامی است.
همچنین پس از دعوت خواهی کوفیان است که امام با فرستادن نامه ای به سران قبایل و بزرگان بصره تلاش دارد تا ایشان را هم در مسئله برپایی حکومت به یاری طلب کند؛
امام حسین (علیه السلام) در نامه هایی که متن آن را واحد دانسته اند نوشته بود: «… ما خاندان او، نزدیکان او، جانشینان او و وارثانش بودیم و سزاوارترین مردم به جانشینی او در میان مردم هستیم؛ دیگران این مقام را برای خود گرفتند و ما بدان تن دادیم و از اختلاف پرهیز کردیم و آرامش را دوست داشتیم.
ما می دانیم در این مقام از دیگرانی که آن را به دست گرفتند، سزاوارتریم. …اکنون فرستاده ام را به همراه این نامه به سوی شما می فرستم و شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرا می خوانم. به راستی که سنت از میان رفته است و بدعت ها زنده شده اند. اگر سخنم را بشنوید و از فرمانم پیروی کنید، شما را به راه درست هدایت می کنم.»
برداشت بصریان از این نامه و پاسخی هم که امام از بصره دریافت داشت، فهم فراخوانی برای برپایی حکومت را می رساند؛ آنجا که در مجلس بررسی درخواست امام گفته شد: «…او برای حکومت به دلیل سابقه اش در دین و سن و پیشینه اش و نزدیکی اش به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) سزاوارترین است.»[۳]
دل نگرانی در حال امید به برپایی حکومت
امام (ع) هر چند در نامه ای که همراه مسلم (ع) برای کوفیان فرستاد، از شروط لازم برای متصدی منصب زعامت مسلمانان نوشت و پذیرش خواسته کوفیان در رفتن امام به جانب کوفه را منوط به گزارش مسلم (ع) از وضعیت کوفه کرد و این مسئله نشان از آن دارد که با وجود فراهم آمدن ظاهری ابزار لازم برای برپایی حکومت، امام (ع) به وعده کوفیان اطمینان لازم را ندارد و شرایط را آن سان ساده نمی انگارد که با رسیدن نامه ها به جانب کوفه روان گردد.
امام حسین (ع) در این نامه نوشته بود: «.. اگر برایم نوشت که رای اکثریت و نخبگان و خردمندان شما آن گونه است که فرستادگان شما بازگو کردند و در نامه هایتان خواندم به زودی به سوی شما می آیم اگر خدا بخواهد.»[۴]
جایگاه اندیشه شهادت در قیام امام حسین (علیه السلام) در دوران مکه
با اینکه امید به برپایی حکومت با رسیدن نامه های کوفیان به امام حسین (علیه السلام) و تایید درخواست کوفیان در پی رسیدن نامه مسلم بن عقیل (ع) از کوفه به امام در دوران مکه نمود ویژه ای دارد، اما به هنگام تصمیم امام حسین (علیه السلام) به خروج از مکه و رفتن به جانب کوفه، این اندیشه شهادت است که بیشتر آشکار می شود.
باید متذکر شد منظور از اندیشه شهادت در این مرحله، هم تهدید از جانب حکومت و هم سخن از پیشگویی شهادت را شامل می شود که به دلیل اهمیت این بازه زمانی، خود یک مقطع در حرکت امام (ع) می باشد که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.
با مطالعه آنچه در مکه قبل از تصمیم حضرت بر خروج از این شهر بر امام حسین (علیه السلام) گذشت، سخن از برپایی حکومت آشکار می شود و در مدت حضور تقریبی چهار ماهه امام حسین (علیه السلام) در مکه سخنی از شهادت در بین نیست و زمانی مسئله شهادت آشکار می شود که امام عزم بر خروج از مکه و رفتن به جانب عراق دارد.
با بررسی استنادات مطرح شده بر نظریه شهادت [۵]، مشخص می گردد عموم این استنادها نشان از تصمیم امام بر رفتن به جانب عراق است.
باید توجه داشت با اینکه فضای فعالیت های امام حسین (علیه السلام) در زمان حضور در مکه به ویژه پس از رسیدن نامه های کوفیان نشان از امید به برپایی حکومتی به رهبری فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دارد اما تعجیلی از سوی امام در رفتن به سوی عراق و بنیان نهادن پایه های حکومت مشاهده نمی گردد و این مسئله ای است که با فضای عمومی منابع کهنی که به قیام امام حسین (علیه السلام) توجه داشته اند، خاصه منابع اهل سنت در تعارض است؛
زیرا این منابع تصویری شتاب آلوده از تصمیم امام بر اعتماد بر کوفیان و رفتن به جانب کوفه ارائه می دهند؛[۶] در حالی که بررسی اقدام ها و فعالیت های امام، نمایی جز این به تصویر می کشد.
تبیین مسئله تعجیل نداشتن امام حسین (علیه السلام) در رفتن به جانب کوفه
با اینکه ظاهر امر دعوت کنندگان کوفی، بیشتر طرفداران امام حسین (علیه السلام) در کوفه هستند و امام باید چنین فرصتی را غنیمت بشمارد و به سرعت به سوی کوفه روان شود اما در مسئله عجله نکردن امام حسین (علیه السلام) در تصمیم بر رفتن به سوی کوفه باید به دو موضوع دقت کرد.
- با اینکه عموم آورندگان نامه ها از سرشناسان کوفه و اصحاب امام علی (علیه السلام) و شیعیان بودند که به صورت طبیعی می بایست بر نظرهای ایشان و توصیفی که از وضعیت کوفه داشتند، اعتماد می شد ولی امام به نظر دادن ایشان اکتفا نمی کنند و مسلم (ع) را برای ارزیابی وضعیت کوفه می فرستند.
این مسئله می تواند نشان از آن داشته باشد که امام حسین (علیه السلام) به این نامه نگاری ها اطمینان لازم ندارد؛ همچنین می توانست برآمده از تجربه دوران حکومت امام على (ع) و امام حسن (ع) بر کوفه باشد که امام حسین (ع) می دانست جایگاه شیعیان در کوفه چنان نیست که تمام امور در اختیار ایشان باشد و این احتمال وجود داشت که نگارندگان نامه به دلیل منزل داشتن در کوفه و تحمل مشکلات فراوان تحت تاثیر فضای حاصل آمده در کوفه باشند و در توصیف آنچه در کوفه روی داد، تاثیر یافته از احساس ها و هیجان هایی که آن روزها در کوفه رخ داده بود، توصیفی فراتر از واقعیت کوفه ارائه دهند.
- زمان بندی فرستادن مسلم (ع)، فرستادن گزارش و حرکت امام است.
چون امام حسین (علیه السلام)، مسلم (ع) را برای بررسی درخواست کوفیان به جانب کوفه روانه ساخت، آمده است مسلم نیمه ماه رمضان از مکه بیرون آمد و به مدینه رفت. در مدینه پس از انجام اموری به جانب کوفه حرکت کرد[۷] و سرانجام در پنجم شوال بر کوفیان وارد شد.
اگر توقف مسلم (ع) در مدینه را درنگی کوتاه برای فراهم آوردن اسباب سفر بدانیم و ماجرای گم کردن راه و نامه نگاری با امام حسین (علیه السلام) را نیز به دلیل همراه بودن وی با نامه رسانان کوفی، پذیرفتنی دانسته نشود[۸]، ایشان فاصله مکه تا کوفه را بیست روزه پیموده است؛ بیست روزی که بر اساس ماموریت ویژه او و فاصله کوفه تا مدینه و مکه بر اساس منابع جغرافیایی نیز پذیرفتنی است؛ زیرا «حموی» فاصله کوفه تا مدینه را بیست مرحله دانسته که فاصله کوفه تا مکه سه مرحله از آن کمتر است.
از جانب دیگر با بررسی متنی که منابع از نامه مسلم (ع) به امام حسین (علیه السلام) گزارش کرده اند، تنها می توان از یک نامه ارسالی او از کوفه بـه جانب امام سخن به میان آورد.
کامل ترین متن این نامه در گزارش طبری است: «اما بعد به راستی که پیشاهنگ (رائد) به بستگانش دروغ نمی گوید. از کوفیان هجده هزار نفر با من بیعت کرده اند. چون نامه ام به شما رسید در آمدن شتاب کنید. حقیقتا تمام مردم با شمایند. آنان به خاندان معاویه هیچ گونه میل و نظری ندارند و السلام.»[۹]
ابن سعد، بلاذری، دینوری، طبری در نقلی دیگر و شیخ مفید نیز همین متن را با اندک تفاوتی در برخی بندها گزارش کرده اند.[۱۰]
اما مسئله اصلی زمان نگارش این نامه است؛ زیرا فهم نگاه امام حسین (علیه السلام) به امکان برپایی حکومت، به نوعی به این مسئله وابسته است؛ در حالی که گزارشی از طبری، نگارش این نامه را در ۲۷ روز مانده به شهادت مسلم (ع) می داند.[۱۱] ابن کثیر دمشقی از رسیدن این نامه به دست امام حسین (علیه السلام) در ۲۷ روز مانده به شهادت مسلم سخن می گوید.[۱۲]
در آغاز بدان روی که کتاب طبری قدمتی دیرین تر از کتاب ابن کثیر دارد و گزارش وی توسط نقل بلاذری و شیخ مفید یاری رسانی می شود، به ناچار می بایست از قوت نقل وی سخن گفت و گزارش او را ملاک تحلیل نگاه امام حسین (علیه السلام) به مسئله برپایی حکومت قرار داد؛
اما دو نکته اعتبار این نقل را به چالش می کشاند. اولین نکته توجه به فاصله زمانی ورود مسلم (ع) به کوفه و زمان ادعایی طبری در نگارش نامه است. چگونه است که بیش از ۳۵ روز زمان صرف می گردد تا اطمینان حاصل آید کوفیان بر ادعای مطرح شده هستند؟
اگر وضعیت عادی بود و مشکلی نبود -که از نامه مسلم (ع) هم چنین برداشت می شود- چنین زمانی برای رسیدن به این نتیجه زمان کمی نیست و اگر مشکلاتی بوده که مسلم (ع) باید از چند و چون آنها آگاه می شده است به ناچار باید امام (ع) را از چرایی تاخیر در تایید درخواست کوفیان آگاه می ساخت.
دومین نکته نیز از تامل در گزارش خود طبری حاصل می آید و آن اینکه در گزارشی دیگر از طبری که متن مبسوط، نامه را در خود دارد و نام و نشان پیک نامه رسان نیز در آن مشاهده می گردد. آمده است مسلم (ع) این نامه را پس از انتقال به خانه هانی بن عروه نگاشت.[۱۳]
این در حالی است که تمام منابع متفق القول بر آن اند، انتقال مسلم (ع) به خانه هانی در پی ورود ابن زیاد به کوفه و تهدید های وی و احتمال آشکار شدن مخفیگاه مسلم صورت گرفته است؛[۱۴] تهدیدهایی که جامه عمل پوشید و ابن زیاد از مردم و عریفان هر قوم پیمان گرفت تا نام و نشان افراد غریب و مشکوک را تحویل دهند و اگر چنین نکنند باید تضمین دهند در منطقه ایشان حادثه ای ضد حکومت رخ نخواهد داد؛
با توجه به این نکته مهم چند چالش جدی فراروی این گزارش خواهد بود؛ نخست آنکه چگونه می شود مسلم (ع) این نامه را پس از ورود عبیدالله بن زیاد نگاشته باشد و با اینکه خود تحت تاثیر این وضعیت جدید و فشار ایجاد شده توسط پسر زیاد، سکونت گاهش را تغییر داده است در نامه به امام حسین (علیه السلام) از این مسئله سخنی نگفته باشد یا حتی بدان اشاره هم نکرده باشد؛
خلاصه آنکه در گفتگوی مسلم (ع) با هانی برای پناه گرفتن مسلم (ع) در خانه او، هانی جمله هایی بر زبان می آورد[۱۵] که نشان از تغییر اوضاع در کوفه است. علت دیگر آنکه هر چند در منابع، زمان ورود ابن زیاد به کوفه مشخص نشده است؛ اما ابن اعثم ورود وی را در شبی ماهتاب کامل (لیله) مقمره ذکر می کند.[۱۶]
لاجرم از آنجا که مسلم در پنجم شوال سال شصت به کوفه وارد شده بود تا زمان شهادتش در عرفه همان سال، تنها دو ماه شوال و ذی القعده، امکان درک لیالی مقمره را داشته است که با احتساب زمان نامه نگاری کوفیان به یزید و رسیدن نامه انتصاب عبیدالله به بصره و حرکت ابن زیاد از بصره به جانب کوفه در عمل اگر ورود عبیدالله به روزهای پایانی ماه ذی القعده کشانیده نشده باشد و سخن ابن اعثم پذیرفته گردد، تنها امکان ورود عبیدالله در شبی ماهتاب کامل در ذی القعده پذیرفتنی خواهد بود.
حال اگر این شب نیز شب سیزدهم و اولین شب از لیالی مقصره پذیرفته گردد، هرچند با احتساب روز عرفه به عنوان روز شهادت مسلم (ع) و کم کردن ۲۷ روز از آن به حوالی روز سیزدهم میرسیم، فاصله چند روز اول از آمدن عبیدالله که انجام تهدیدها و فشارها در آن روزها صورت پذیرفته بود از این حساب نادیده انگاشته خواهد شد.
سوم آنکه فضای حاکم بر حرکت کاروان امام در خروج از مکه، فضای حاصل آمده از نامه مسلم (ع) و شوق برپایی حکومت نیست؛ بدین معنا که اگر نامه مسلم (ع) ۲۷ روز قبل نگارش یافته بود و به تبع پس از بیست روز طی مسیر طبیعی به دست امام رسیده بود، باید شور و هیجانی در کاروان امام آشکار می شد که کوفیان بر عهد خود هستند و امید به برپایی حکومت توسط امام دو چندان نشان می داد، حال آنکه چنین پیامدی را از نامه مسلم (ع) در حرکت کاروان امام نمی بینیم.
به نظر راه حل رهایی از این چالش ها در گزارش ابن کثیر نهفته باشد. به گزارش وی رسیدن نامه مسلم (ع) به دست امام حسین (علیه السلام) ۲۷ روز قبل از شهادت مسلم بوده است.
با اینکه این نقل در تعارض با نقل طبری از نظر دیرینگی منبع و یاری رسانده نشدن توسط نقل دیگر منابع از قوت کمتری برخوردار است، آنچه به یاری این نقل می آید علاوه بر چالش های فراروی نقل طبری، منطقی نمودن زمان نامه نگاری مسلم (ع) برای گزارش وضعیت کوفه و همسانی فضای حاکم بر کاروان امام حسین (علیه السلام) با این گزارش است.
با توجه به زمان نقل شده در این خبر، بازه زمانی اندکی بیش از دو هفته برای بررسی وضعیت کوفه و گزارش آن توسط مسلم (ع) مورد استفاده بوده است که امری منطقی است و متن نامه نیز با فضای آن مقطع هماهنگ می نماید.
فاصله رسیدن نامه تا خروج امام از مکه نیز بازه ای حدود ۲۵ روزه می یابد. فاصله ای که هر چند برای تصمیم بر خروج به سبب نامه مسلم (ع) زمان زیادی است، میتواند نشان از تامل و دل نگرانی های امام حسین (علیه السلام) داشته باشد؛ دل نگرانی هایی که ریشه در رفتارهای پیشین کوفیان می داشت و در سخنان منع کنندگان امام از رفتن به جانب کوفه نمود بارزی نشان می داد؛
لذا این فاصله زمانی می تواند حکایتگر آن باشد که آگاهی امام از تاثیر نظم اجتماعی کوفه بر انتخاب مواضع مردمانش، امام حسین (علیه السلام) را به تامل بیشتر کشانیده بود و آینده روشنی را فراروی حرکت امام به جانب کوفه قرار نمی داد.
در آخر باید متذکر شد هر چند در متن نامه نقل شده از مسلم (ع)، وضعیت کوفه مناسب برای رفتن امام توصیف شده است؛ به نظر می رسد در کوفه مسائل دیگری نیز می گذشته است که با توجه به جایگاه سفارتی مسلم برای امام حسین (علیه السلام)، می بایست این امور نیز به اطلاع امام رسیده باشد؛
اول آنکه در بدو ورود مسلم در مجلسی که شیعیان در آن حضور دارند و به هواخواهی از امام حسین (علیه السلام) و بیعت با وی سخن می گویند، نکات در خور تاملی وجود دارد. طبری و ابن اعثم در گزارش یکی از این مجالس آورده اند:
«چون گروهی از کوفیان در آنجا اجتماع کردند، مسلم نامه امام حسین (علیه السلام) را بر ایشان خواند و آنان به شدت گریه کردند. آنگاه عابس بن ابی شبیب شاکری برخاست و حمد خدا کرد و او را سپاس گزارد و گفت اما بعد من از طرف مردم سخن نمی گویم و نمی دانم در درون آن ها چه می گذرد و تو را درباره آنان فریب نمی دهیم. به خدا سوگند هرگاه مرا بخوانید، شما را اجابت میکنم و به همراه شما با دشمنانتان می جنگم.»[۱۷]
این سخنان درباره مردم می توانست توجه مسلم را به امور دیگری نیز جلب کند. خاصه آنکه طبری در ادامه همین گزارش بیان می کند در آن مجلس پس از برخاستن برخی از شیعیان و سخن گفتن ایشان در حمایت از امام حسین (علیه السلام) حجاج بن علی به محمد بشر گفت تو هم سخنی داری؟ اما محمد پاسخ داد دوست دارم خدا اصحابم را با پیروزی عزیز گردانده ولی دوست ندارم کشته شوم و خوش نمی دارم دروغ بگویم.[۱۸]
دوم آنکه چون خبر ورود مسلم و بیعت گرفتن وی برای امام حسین (علیه السلام) آشکار می گردد و نعمان بن بشیر حاکم کوفه با جمع کردن مردم، ایشان را از ایجاد اختلاف بر حذر می دارد، برخی از اشراف کوفه و طرفداران حزب اموی نعمان را به سهل انگاری و تسامح در برخورد با نقش آفرینان این مسئله متهم می کنند و این مسئله نشان از آن داشت که در کوفه کسانی هستند که از آمدن امام خشنود نخواهند بود و احتمالا خبرها را به یزید خواهند رسانید که در آخر هم همین گونه شد و با رسیدن خبرهای کوفه به یزید، عبیدالله بن زیاد جایگزین نعمان گردید.
در بخش های بعدی، مراحل دیگر یعنی مرحله خروج از مکه، مکه تا کربلا و ورود به کربلا اهداف قیام امام حسین (علیه السلام) مورد بررسی قرار می گیرد و در انتها نتیجه گیری پایانی خواهد شد.
پی نوشت ها
[۱] . الاخبار الطوال، ص ۲۲۹؛ تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۵۱.
[۲] . محمدی ری شهری؛ دانشنامه امام حسین (علیه السلام) ، ج ۲، ص ۷-۱۳.
[۳] . اللهوف، ص ۴۰.
[۴] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۵۳.
[۵] . محمد اسفندیاری، عاشورا شناسی، ص ۱۲۱-۱۳۰.
[۶] . ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج ۱۰، ص ۲۵۰-۲۲۲ (برای نمونه).
[۷] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۵۴.
[۸] . دانشنامه امام حسین (علیه السلام)، ج ۲، ص ۷۰-۷۱.
[۹] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۷۶.
[۱۰] . الطبقات الکبرى، ج ۱۰، ص ۴۵۸-۴۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۶۷؛ الاخبار الطوال، ص ۲۴۳؛ تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص۳۹۵؛ الارشاد، ج ۲، ص ۲۱.
[۱۱] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص۳۹۵.
[۱۲] . البدایه والنهایه؛ ج ۸، ص۱۶۸.
[۱۳] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۷۶.
[۱۴] . انساب الاشراف، ج۲، ص ۳۳۶.
[۱۵] . اخبار الطوال، ص ۲۳۳.
[۱۶] . الفتوح، ج۵ ،ص ۳۸.
[۱۷] . تاریخ الامم و الملوک ج ۵ ص ۳۵۵.
[۱۸] . همان.
منابع
- ابن اعثم، احمد بن علی، الفتوح، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
- بلاذری ، احمد بن ین یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۶م.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷.
- محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه السلام) بر پایه قرآن، حدث و التاریخ، قم ، دار الحدیث، ۱۳۸۸.
- ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، بی تا.
- اسفندیاری، محمد، عاشورا شناسی پژوهشی در مورد اهداف امام حسین علیه السلام، قم، صحیفه خرد، ۱۳۸۸.
- دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، قم، رضی، ۱۳۶۸.
برگرفته شده از کتاب تبیین جایگاه کوفیان در فرآیند نهضت امام حسین (علیه السلام)؛ حسین قاضی خانی. (با دخل و تصرف)