- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
با توجه به اهمیت و عظمت رویداد عاشورا، شایسته است با تکیه بر شواهد تاریخی، مسئله اهداف و انگیزه های قیام امام حسین (علیه السلام) به صورت علمی مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. لازم به توجه است که بررسی و تطبیق دلایل امتناع امام حسین (علیه السلام) از بیعت با یزید و همچنین انگیزه های کوفیان از دعوت امام حسین (علیه السلام) بر یکدیگر، در پاسخ به سوال انگیزه و اهداف قیام امام حسین (علیه السلام) موثر خواهد بود.
در این نوشتار تلاش شده تا به انگیزه های قیام امام حسین (علیه السلام) در پاسخ به دعوت کوفیان به صورت مرحله به مرحله از مدینه تا ورود به کربلا در بستر تاریخ بررسی شود.
بررسی وضعیت سیاسی اجتماعی شیعیان قبل از واقعه کربلا
فشار حاصل از مقابله با نام امام علی (علیه السلام) و ارعاب شیعیان
بنی امیه بنیان حاکمیتی خویش را مقابله با نام و یاد امیرالمومنین علی (علیه السلام) نهاده بودند و حفظ کیان خویش را نیز وابسته به بقای آن می دانستند؛ لذا به منظور تحقق اهداف خویش، سیاست یاد زدایی از اهل بیت (علیهم السلام) را بر محور امام علی (ع) در دستور کار قرار داده بودند؛
سیاستی که با ابزارهایی بسان جلوگیری از نشر نیافتن فضایل امام علی (ع)، حدیث سازی برای فضاسازی در طعن به امام علی (ع) و لعن بر امام علی (ع) کوشش می شد از آوازه نام ایشان بکاهد و در مقابل با منقبت سازی درباره عثمان و دیگر صحابه و خاصه خلفای اولیه مسئله رقیب سازی نیز در نظر بود.
در این میان فشار روانی این مسئله بر دوش شیعیان سنگینی می کرد و ایشان را به واکنش ضد کارگزاران اموی سوق می داد برای مثال مقابله حجر بن عدی و عمرو بن حمق خزاعی با مغیره و زیاد به هنگام والی گری این دو بر کوفه که به شهادت حجر و عمر و کشیده شد نمونه هایی از این واکنش گری بوده است.[۱]
در نامه امام حسین (علیه السلام) به معاویه در ذکر دو فرد خضرمی که به جرم بودن بر دین امام علی (ع) به دست زیاد به شهادت رسیدند؛ امام (ع) می فرمایند: دین امام علی (ع)، دین پیامبر می باشد که بر سر آن با پدر تو جنگید.[۲]
کوفه بدان روی که مرکزیت شیعه را داشت، بیشترین ناملایمات اجتماعی و اقتصادی دامنگیر ساکنان این شهر گردیده بود؛ ابن ابی الحدید از وضعیت شیعیان کوفه در آن دوران بازنمایی کرده و آورده است اهل کوفه چون بیشتر شیعیان بدان جا بودند، بیشترین بلاها را متحمل شدند.
سخن امام باقر (علیه السلام) ترسیم وضعیت نابسامان شیعه در آن روزگار است که فرمود: بدترین ایام بر شیعیان دوران حکومت معاویه پس از شهادت امام مجتبی (علیه السلام) بود؛ شیعیان ما در هر کجا که بودند به قتل رسیدند؛ بنی امیه دست ها و پاهای اشخاصی را به گمان اینکه از شیعیان ما هستند، بریدند هر کس که به دوست داشتن ما شهرتی داشت زندانی شد یا مالش به غارت رفت یا خانداش را ویران کردند.[۴]
امام حسین (علیه السلام) نیز از این وضعیت شیعیان دل پردردی داشت و گوشه ای از آن در نامه حضرت به معاویه مشهود است؛ آنجا که معاویه را بر آزار و اذیت و کشتن شیعیان مواخذه و او را از گماردن فردی مانند زیاد بر کوفه توبیخ می کند.[۵]
واکنش به زیرپا نهادن سنت ها و زنده شدن بدعت ها
در حکومت معاویه سنت ها به زیر پا نهاده شد و بدعت ها جایگزین سنت ها گردید. در نامه های کوفیان به امام حسین (علیه السلام) در دعوت حضرت برای رفتن به کوفه از این مسئله سخن به میان آمده است و مشخص است شیعیان کوفه از این مسئله دل نگران بوده اند.
امام حسین (ع) نیز به مسئله زیرپانهاده شدن دستورهای دینی و سنت توسط امویان اشاره دارد؛ برای نمونه در سخنانی که بخشی از مستمعان آن لشکریان حر بن یزید بودند، فرمود: بدانید که بنی امیه به اطاعت شیطان در آمده اند و اطاعت خدا را رها ساخته اند؛ تباهی آورده اند و حدود را معطل نهاده اند و ثروت ها را به خویش اختصاص داده اند؛ حرام خدا را حلال دانسته و حلال خدا را حرام شمرده اند.[۶]
امید به اصلاح جامعه
کوفیان به امام حسین (علیه السلام) با نگاه ویژه ای می نگریستند. در این نگاه امام تنها فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یکی از بزرگان بنی هاشم نبود؛ بلکه اینان به حق امامت و زعامت سیاسی حضرت نیز واقف بودند؛ شاهد آنکه وقتی ولید بن عتبه در عصر معاویه از دیدار شیعیان کوفی با امام حسین (ع) ممانعت می کند، حضرت می فرماید: ای ظلم کننده به خود و عاصی بر پروردگار، چرا میان من و گروهی که حق مرا می شناسند -آن حقی که تو و عمویت بدان جاهلید- جدایی می افکنی؟[۷]
در نامه امام حسین (علیه السلام) به کوفیان در بطن الرمه نیز بر این مسئله که شیعیان کوفه عزم داشتند تا حق غصب شده امام را به ایشان بازگرداند، اشاره شده است؛ با این نگاه کوفیان امید داشتند با رفتن امام حسین (ع) به کوفه شیعیان بر محور ایشان گرد آیند؛
امام حسین (ع) در آخرین اتمام حجت به لشکریان حر بن یزید فرمود:
ای مردم! رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمود هر کس حاکم ستمگری را ببیند که محرمات الهی را حلال می شمارد و پیمان خدا را می شکند و بر خلاف سنت پیامبر خدا می رود و میان بندگان خدا با گناه و ستم عمل می کند ولی با کردار یا گفتارش بر او نشورد، بر خدا فرض است که او را به جایگاه همان ستمگر ببرد.
بدانید که ایشان به اطاعت شیطان در آمده اند و اطاعت خدا را رها ساخته اند؛ تباهی آورده اند و حدود را معطل نهاده اند و ثروت ها را به خویش اختصاص داده اند حرام خدا را حلال دانسته و حلال خدا را حرام شمرده اند و من شایسته ترین فرد هستم برای اینکه این چیزها را تغییر دهد.[۸]
کاوشی در نظریات هدف قیام امام حسین (علیه السلام)
ماجرای عاشورا تنها یک حادثه تاریخی نیست که بتوان آن را از منظر تاریخ فقط کاوید؛ زیرا رهبری این حرکت را بزرگ مردی بر عهده داشت که در منظومه اعتقادی شیعه از جایگاه امامت برخوردار می باشد؛
لذا با توجه به مباحث معرفتی جایگاه امامت، علم امام، وظایف امام و اموری این چنینی در راستای شناخت هدف قیام امام حسین (علیه السلام) ضروری است این مسئله به صورت بین رشته ای بینابین دانش های قرآن، حدیث، کلام و تاریخ مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد تا تمامی جوانب مورد نیاز در آن کاوش شود.
با آنکه سخن از هدف قیام امام حسین (علیه السلام) از محدوده مباحث این نوشتار خارج است. بدان سبب که بحث دعوت امام حسین (ع) به کوفه، نظریه برپایی حکومت و کشیده شدن سرانجام دعوت به واقعه کربلا، نظریه شهادت را در هدف خوانی قیام امام حسین (ع) در پی داشته است و این دو نظریه به دلیل مباحث کلامی علم امام، به تعارض ظاهری دچار هستند، لازم می نماید هدف امام از پاسخ به دعوت کوفیان و نقش این پاسخ در هدف قیام امام حسین (ع)، سخن بیان شود.
از دیرباز در مورد هدف قیام امام حسین (ع) در ماجرای عاشورا در آثار نگارش یافته درباره کربلا سخن به میان آمده است. این مسئله با نگارش کتاب شهید جاوید به قلم صالحی نجف آبادی و آثاری که آن را نقد و بررسی کردند، نمودی دیگر یافت. در آثاری مانند شهید فاتح در آیینه اندیشه و عاشورا پژوهی به قلم صحتی سردرودی، عاشورا شناسی به خامه محمد اسفندیاری و دانش نامه امام حسین (ع)، به استقرا و دسته بندی نظرهای مطرح در هدف امام همت گماشته شده است.
در حالی که صحتی، حکمت قیام امام حسین (ع) را از منظر علمای شیعه به موارد ذیل دسته بندی کرده است:
- برپایی حکومت اسلامی
- شهادت
- امر به معروف و نهی از منکر
- عزت نفس و غیرت دینی
- عمل به تکلیف ویژه
- شش گریه و عزاداری
- هفت کفاره گناهان[۹]
سرانجام پس از توضیح هر کدام از نظریه ها خود نظر دیگری با عنوان افشاگری و نفاق زدایی را مطرح نموده است.[۱۰] اسفندیاری نیز دسته بندی ذیل را برای هدف قیام امام حسین (ع) ارائه کرده است:
- امتناع از بیعت (دفاع)
- حکومت – شهادت
- شهادت عرفانی
- شهادت تکلیفی
- شهادت فدیه ای
- شهادت سیاسی
- تشکیل حکومت[۱۱]
در پایان، خود به سمت نظریه جمع حکومت و شهادت متمایل شده است.[۱۲] در دانش نامه امام حسین (ع) نیز نظرهای مطرح درباره هدف قیام امام حسین (ع) چنین دانسته شده است:
- امتناع از بیعت و تشکیل حکومت برای احیای اسلام؛
- استقبال از شهادت
- سه حفظ جان
- در ابتدا تشکیل حکومت و سپس شهادت (بعد از شهادت مسلم)
- قصد شهادت با دعوت مردم به مقابله با حکومت یزید برای تغییر وضع موجود
- تشکیل حکومت با علم به شهادت؛
- ظاهر امر تشکیل حکومت و باطن امر استقبال از شهادت[۱۳]
پس از بررسی مختصر نظرها سرانجام تز اهداف لایه ای ارایه می شود.[۱۴] رنجبر نیز در مقاله «فلسفه قیام عاشورا» پس از بیان نظریه های مختلف در این مسئله و نقد هر کدام، سرانجام به این نظر متمایل می شود که برپایی حکومت در عمل برای امام حسین (ع) ممکن نبود و امام هم این را می دانست؛ لذا مرحله به مرحله مردم را با هدف اصلی قیام خود آشنا نمود و هدف اصلی قیام امام حسین (ع)، فداکاری و قیام خونین برای اصلاح امت جدش بوده است.[۱۵]
با مطالعه دسته بندی های انجام شده و تامل در محتوای آنها، این نتیجه حاصل می آید که محور مباحث بر دو نظریه شهادت و برپایی حکومت اسلامی است؛ زیرا در دسته بندی صحتی، هدف های عمل به تکلیف ویژه، گریه و عزاداری و کفاره گناهان روی دیگری از نظر شهادت هستند؛
و اسفندیاری با توجه کردن به این مسئله از عنوان های شهادت عرفانی، تکلیفی، فدیه ای و سیاسی بهره گرفته است؛ عنوان هایی که محور بودن بحث شهادت را پررنگ جلوه می دهند. البته متذکر می گردد، تفاوت عنوان ها در کتاب های این دو نویسنده نشان از تفاوت محتوا نیست؛ شهادت تکلیفی همان عمل به تکلیف ویژه، شهادت فدیه ای همان کفاره گناهان و شهادت عرفانی و شهادت سیاسی هم محتوی با عنوان شهادت کتاب صحتی می باشد.
همچنین با اینکه در بررسی اهداف، سخن از هدف های مختلف امری طبیعی است، اما کنار هم قرار دادن هدف برپایی حکومت با هدف شهادت به دلیل بحث علم امام، بر پیچیدگی مسئله افزوده است.
از یک سو سخن آن است که امام حسین (ع) بدان سبب به جانب عراق روان شد که از سوی کوفیان وعده یاری دریافت داشته بود و امام می رفت تا در کوفه زمام امور را در دست گیرد از جانب دیگر سخن آن است که امام حسین (ع) از سرنوشت شهادت خویش آگاه بود و رفتنش به عراق برای رسیدن به فیض شهادت بود و امامی که می داند شهید می شود، به ناچار دل به برپایی حکومت نخواهد بست.
در این بخش تلاش آن است تا با همراه شدن با آنچه بر امام حسین (ع) در مسیر مدینه تا کربلا گذشت با رویکرد گفتمان تاریخی، بسامد هر کدام از نظریه ها مستندسازی گردد تا از این رهگذر هدف قیام امام حسین (ع)، خاصه در بازه زمانی مکه تا کربلا که در قلمرو عنوان این تحقیق است بازنمایی گردد.
بدین منظور بازخوانی اهداف در آغاز به شیوه ای صورت می گیرد و در پایان نتیجه حاصل از تمامی این مراحل، یک جا بیان خواهد شد. اهداف قیام امام حسین (ع) را می توان در این مراحل رصد کرد:
مرحله مدینه
در بازخوانی آنچه در مدینه اتفاق افتاد، می توان از چند هدف در حرکت امام حسین (علیه السلام) سخن به میان آورد.
هدف برپایی حکومت و قیام امام حسین (علیه السلام)
اولین هدف احتمالی که در مسیر سرگذشت امام حسین (علیه السلام) در سر برتافتن از بیعت با یزید وجهه نمایی می کند، مسئله برپایی حکومت است.
در پی رسیدن نامه یزید مبنی بر بیعت گرفتن از تنی چند از سران مدینه، چون ولید، مروان را به مشورت طلبید. مروان در استدلال بر نظر مشورتی خود مبنی بر سخت گرفتن بر امام حسین (علیه السلام) اظهار می دارد اگر اینان از خبر مرگ معاویه آگاه شوند، هر کدام به گوشه ای می روند و مردم را به جانب خود می خوانند.[۱۶]
این استدلال با توجه به سابقه ملاقات بزرگانی از حجاز و عراق با امام حسین (ع) و اعلان حمایت ایشان از امام، پذیرفته نشدن مسئله ولایت عهدی از سوی امام حسین (ع) و سخن به میان آوردن حضرتش از شایستگی های خویش بر امر زعامت جامعه در حضور معاویه امر غریبی نبود.
شاهد دیگر بر این مسئله آنکه آمده است چون در مجلس ولید، مروان با تندی از قتل امام سخن گفت، امام حسین (ع) پس از پاسخ به مروان رو به ولید کرد و فرمود: مثل منی با مثل یزید بیعت نمی کند؛ منتظر می مانیم تا معلوم شود چه کسی شایسته بیعت و خلافت است.[۱۷] برداشت محمد حنفیه هم از بیعت نکردن امام، امید داشتن حضرت به برپایی حکومت و فراخوانی مردم به بیعت با حضرتش بوده است؛
آنجا که به امام گفت: از یزید و از شهرها دور شو؛ سپس نمایندگان خود را به سوی مردم بفرست و آنان را به سوی خود دعوت کن؛ اگر با تو بیعت کردند خداوند را سپاسگزار باش.[۱۸]
شایان ذکر است گزارشی از ابن اعثم در نقل آنچه در گفتگوی امام حسین (ع) با فرزند زبیر به هنگام فراخوانده شدنشان به نزد حاکم مدینه روی داده است، بر توجه امام حسین (ع) به خلافت تصریح دارد.
در این گزارش آمده است: ابن زبیر از دلیل فراخوانی نا به هنگام پرسید و امام احتمال مرگ معاویه را مطرح ساخت. در ادامه فرزند زبیر از امام پرسید در این صورت اگر به بیعت با یزید فرا خوانده شوی چه خواهی کرد؟
امام پاسخ داد من هرگز بیعت نمی کنم؛ زیرا پس از برادرم خلافت از آن من می باشد؛ معاویه کاری را انجام داد که نباید انجام می داد؛ او برای برادرم قسم یاد کرد که خلافت را پس از خودش به هیچ کدام از فرزندانش نسپارد و اگر من زنده بودم خلافت را به من وانهد؛ پس اگر معاویه از دنیا رفته باشد و به آنچه وعده کرده بود وفا نکرده باشد، «فقد و الله أتانا ما لا قوام لنا».[۱۹]
به البته پذیرش این محتوا در این گفتگو به دلایل ایرادهایی منطقی نمی نماید؛ ولی با این حال اصل این مسئله که امام حسین (ع) خود را لایق خلافت می دانسته و آن را نیز مطرح نموده است امری است که نقل های تاریخی بر آن صحه می گذارد.
قیام امام حسین (علیه السلام) و هدف شهادت
شهادت، هدف دیگری است که می توان در مرحله مدینه از آن سخن به میان آورد. البته شهادت در این مقطع را می توان از دو منظر مطرح ساخت یکی آنکه حکومت اموی در پی آن بود که اگر امام بیعت نکند، کشته گردد و دیگر آنکه امام حسین (ع) خود در پی قدم نهادن در مسیر شهادت باشد.
سخن از کشته شدن در عدم بیعت مسئله ای بود که با نگارش نامه یزید به والی مدینه مطرح شد. در این نامه از امام حسین (ع) و تنی چند از سران مدینه بیعت طلبیده شده بود و جزای سرپیچیدن از این درخواست نیز کشته شدن تعیین گردیده بود به دیگر سخن در مسئله عدم بیعت، اغماضی در میان نبود و امام راهی جز بیعت یا کشته شدن در پیش روی نداشت.
دیگر استناد بر نظریه شهادت با سخن از رویای امام حسین (ع) بر سر قبر جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به هنگام وداع با روضه مطهر است؛ در این رؤیا رسیدن امام به جایگاه والای اخروی اش در گرو مسئله شهادت دانسته شده بود.
دیگر آنکه آمده است، چون امام از بیعت با یزید سر برتافت، برادرش عمر بن علی با حضور در نزد امام به نقل از امام مجتبی (علیه السلام) از خبر دادن امام علی (علیه السلام) بر کشته شدن امام حسین (علیه السلام) سخن به میان آورد و از برادر دلیل امتناع از بیعت را جویا شد، امام حسین (ع) در پاسخ چنین فرمود:
«پدرم به من خبر داد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به وی از کشته شدن خودش و من خبر داده است و خبر داده که قبر من نزدیک قبر وی خواهد بود تو می پنداری چیزی را می دانی که من نمی دانم».
نتیجه گیری
در جمع بندی استنادهای هر دو نظریه اهداف های قیام امام حسین (ع) در مدینه باید گفت هر چند بسترهایی برای سخن گفتن از هر دو نظریه وجود دارد، نمی توان هیچ کدام از نظریه ها را بر دیگری برتری داد؛ زیرا در بحث برپایی حکومت با اینکه امام در اختیار است اما مهم ترین ابزار دستیابی به زعامت که یاری و خواست مردمان باشد، هنوز فراهم نیامده است و سخنی هم از رفتن به جانب کوفه در میان نیست.
ضمن آنکه رفتن بدان سوی که امام حسین (ع) مردم را به جانب خویش بخواند که در باور عمومی جامعه به ویژه حکومتیان با عنوان ایجاد اختلاف در امت خوانده می شد، در وصیت نامه نقل شده از امام نفی شده است.
از سوی دیگر در مسئله شهادت، پیشگویی هایی از شهادت امام حسین (ع) در جامعه وجود داشت و احتمال خطر کشته شدن امام بود ولی بحث شهادت و کربلا در سخنان امام حسین (ع) مطرح نیست و اشاره ای از سوی امام مبنی بر رفتن برای شهادت در کربلا دیده نمی شود.
در این مرحله امام به دلیل فشار وارد شده از سوی حکومت مبنی بر بیعت گرفتن تصمیم به خروج از مدینه می گیرد و هدفی که بیشتر نمود یافته است همان به پاخواستن امام حسین (ع) برای اصلاح امور امت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سایه سار امر به معروف و نهی از منکر است؛ مسئله ای که در وصیت نامه منسوب به امام حسین (ع) که گفته آمده است به برادرش محمد حنفیه نگاشت، قابل مشاهده است؛ آنجا که آمده است:
«انی لم أخرج أشرا و لا بطرا ولا مفسدا و لا ظالما، و إنما خرجت لطلب النجاح و الصلاح فی أمه جدی محمد (صلى الله علیه و سلم) أرید أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنکر و أسیر بسیره جدی محمد (صلى الله علیه وسلم) و سیره أبی على بن أبی طالب».
همانا من از روی ناسپاسی و زیاده خواهی و برای فساد و ستمگری بیرون نیامدم بلکه برای تحقق رستگاری و صلاح امت جدم حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم)، بیرون شدم؛ می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدم حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) و پدرم امام علی (علیه السلام) رفتار نمایم.
در بخش های بعدی به بررسی اهداف قیام امام حسین (علیه السلام) در مراحل مکه، خروج مکه و ورود به کربلا می پردازیم و در پایان نتیجه گیری پایانی خواهد شد.
پی نوشت ها
[۱] . تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۰.
[۲] . احمد بن یحیى بلاذری، انساب الاشراف ج ۵، ص ۱۲۱.
[۳] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ج ۱۱، ص ۲۵.
[۴] . همان ص ۲۲.
[۵] .احمد بن یحیى بلاذری، انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۲۱_۱۲۲.
[۶] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۴۰۳.
[۷] . انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۵۶-۱۵۷
[۸] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۲۰۲.
[۹] . محمد صحتی، عاشورا پژوهی، فصل سوم، ص ۲۸۰ ۳۵۰. همو شهید فاتح فصل چهارم، ص ۲۴۰-۱۶۵.
[۱۰] . همو، عاشورا پژوهی، فصل سوم، ص ۳۲۱.
[۱۱] . محمد اسفندیاری، عاشورا پژوهی، ص۱۱۰-۶۰.
[۱۲] . همان، ص ۲۲۷-۱۸۴.
[۱۳] . محمد محمدی ری شهری، دانشنامه امام حسین : ج ۳، ص۳۳۱.
[۱۴] . همان، ص ۳۵۱.
[۱۵] . محسن رنجبر، فلسفه قیام عاشورا، ص ۱۳۹-۱۵۲.
[۱۶] . انساب الاشراف، ج ۵، ص ۳۰۰.
[۱۷] . ابن اعثم، الفتوح، ج ۵، ص ۱۴.
[۱۸] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۵ ص ۳۴۱.
[۱۹] . الفتوح، ج ۵، ص ۱۱-۱۲.
منابع
- ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، قم، ۱۳۷۷.
- ابن اعثم، احمد بن علی، الفتوح، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
- بلاذری ، احمد بن ین یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۶م.
- رنجبر، محسن، فلسفه قیام عاشورا، فصل نامه تاریخ در آیینه پژوهش، قم، موسسه امام خمینی ره، پیش شماره ۳، ۱۳۸۲.
- صحتی سردرودی، محمد، شهید فاتح در آیینه اندیشه، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۱.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷.
- محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه السلام) بر پایه قرآن، حدث و التاریخ، قم ، دار الحدیث، ۱۳۸۸.
برگرفته شده از کتاب تبیین جایگاه کوفیان در فرآیند نهضت امام حسین (علیه السلام)؛ حسین قاضی خانی. (با دخل و تصرف)