- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
سخن گفتن و نوشتن درباره امام علی (علیه السلام)، سخت دشوار است؛ زیرا اقیانوس فضائل بزرگى چون او را نمی توان با بیانی ناقص تشریح کرد و به قول ابن ابی الحدید معتزلی: «چه بگویم در باره بزرگ مردى که هر فضیلت به او باز می گردد و هر فرقه به او پایان می پذیرد و هر طائفه، او را به خود می کشد. او سالار همه فضائل و سرچشمه آن و یگانه مرد و پیشتاز عرصه آنها است. رطل گران همه فضیلت ها او راست و هر کس پس از او در هر فضیلتی، درخششى پیدا کرده است، از او پرتو گرفته است و از او پیروی کرده و در راه او گام نهاده است».
کتاب فضل تو را آب بحر کافى نیست
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
در نوشتار حاضر، به قدر وسع و توان ناچیزمان، اشاره ای به فضائل حضرت علی (علیه السلام) در موضوع عدالت خواهیم کرد.
عدالت اقتصادى امام علی (علیه السلام)
عدالت را با علی (علیه السلام) پیوندى وثیق است و می توان گفت که علی یعنى عدالت و عدالت یعنى علی. امام علی (علیه السلام) می فرمود: «اگر حکومت، حکومت اسلامى باشد، به احدى ظلم نمیشود حتی غیر مسلمان و زندگى هیچ کس با محرومیت و کمبود نمی گذرد حتى غیر مسلمان».
امام علی (علیه السلام) در قبال درخواست مهاجران و انصاری که به دلیل مجاهدات و خدمات خودشان به اسلام، طالب امتیازات ویژه ی مالى و پست هاى حکومتى بودند فرمود: «این مال، مال خدا است و شما همه بندگان خدایید و من در کتاب خدا نظر کردم و ندیدم که کسى را بر کسى امتیازى داده باشد.»
داستان او با برادرش عقیل معروف است؛ امام علی (علیه السلام) برادر خود عقیل را که می خواست اندک تصرفى در مال مردم کند، رد کرد با این که می دید که برادرش به شدت فقیر است اما فقر عقیل و عاطفه برادری نیز نتوانست امام علی (علیه السلام) را وادار کند که به اندازه سر سوزنى از جاده عدالت خارج شود و حتى تهدید عقیل که در صورت امتناع علی (علیه السلام) به معاویه خواهد پیوست، نیز نتوانست اندک تاثیرى در امام علی (علیه السلام) داشته باشد.
عدالت علی (علیه السلام) به گونه اى است که حتى زبیر پسر عمه علی (علیه السلام) و صحابى رسول خدا و برادرش عقیل نیز به علت زیاده خواهی نمی توانند آن را تحمل کنند تا چه رسد به عبدالرحمن بن عوف ها و معاویه ها و عمرو بن عاص ها و … آنان که در مقابل امام علی (علیه السلام) قرار گرفتند اکثرا از افزون طلب هایی بودند که براى رسیدن به حطام دنیوى در مقابل آن حضرت قرار گرفتند؛ زیرا می دیدند که علی (علیه السلام) حاضر نیست هیچ گونه امتیازى را به نزدیک ترین خویشاوندان خود بدهد تا چه رسد به دیگران!
یکى از موارد عجیبى که از آن حضرت صادر شده است، برخوردى است که با میثم تمار شیعه ی مخلص و صحابى عزیز خود داشته است؛ روزى مشاهده کرد که او یک طبق خرما دارد که آن ها را به دو قسمت خوب و بد تقسیم کرده است و به قیمت های جداگانه میفروشد، امام علی (علیه السلام) با خشم آن دو قسمت را با هم مخلوط کرد و فرمود: «چرا بندگان خدا را در غذایشان به خوب و بد تقسیم می کنی؟ همه را با هم مخلوط کن و با یک قیمت میانگین بفروش!
عدالت قضایى امیرالمومنین (علیه السلام)
علی (علیه السلام) یکى از عوامل مهم برقرارى عدالت همه جانبه در جامعه را عدالت قضایى می دانست، لذا همواره نسبت به اصلاح ساختار قضایی جامعه اسلامی، عنایت ویژه داشت.
علی (علیه السلام) به مالک اشتر سفارش می کرد که کسانى را به منصب خطیر قضا منصوب کند که دانش قضاوت دارند، حلیم و بردبارند و اهل ورع و پارسایى می باشند و اهل طمع و قرار گرفتن در تنگناى رابطه و توصیه و اهل ترس از اجرای حق و عدالت نیستند، زود قضاوت نمی کنند و از مراجعه مردم به آنان خسته نمی شوند و براى کشف حقیقت بسیار پر حوصله اند و به هنگام روشن شدن حقیقت اهل قاطعیت هستند.
همچنین سفارش می کرد که باید بر احکامى که قاضیان صادر می کنند نظارت شود تا از هر گونه لغزش سهوى و عمدى آنان جلوگیرى شود و در این راستا، خود امام علی (علیه السلام) یکى از شخصیت هاى بسیار برجسته، مشهور، دانشمند و شیعه بصره، یعنى «ابوالاسود دوئلی» را به منصب قضاوت منصوب کرد. سپس اندکى نگذشته بود که او را علی رغم کمبود نیروى انسانى کافى از این سمت عزل کرد. ابوالاسود پرسید: چرا مرا عزل کردی، من که نه جنایتی کرده ام و نه خیانتى مرتکب شده ام!. فرمود: درست است اما یک روز دیدم که به هنگام سخن گفتن با مراجعه کننده به دادگاه، صدایت را از صداى او کمى بلند تر کرده ای.
علی (علیه السلام) هرگز برخورد تند و خشونت آمیز را توسط قاضیان و کارگزاران حکومت با متهمان جایز نمیدانست و هر گونه اعترافى توسط متهمان را خارج از روال قضایی مردود میدانست. روزى در خصوص زنى که خلیفه دوم دستور رجم (سنگسار) او را صادر کرده بود، به خلیفه گفت: «او را ترسانده اید؟»، گفت: «آری»؛
فرمود: «آیا از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشنیدید که فرمود: «هر کس پس از دستگیرى به گناهى اعتراف کند، حد بر او جاری نمى شود. همانا هر کس دستگیر یا زندانى شود، یا مورد تهدید قرار گیرد، و اقرارى کند، اقرارش هیچ ارزش قضایی ندارد». خلیفه، آن زن را آزاد کرد و گفت: «زنان عالم عاجزند که فرزندی چون علی بن ابی طالب بزایند. و بعد گفت: «لولا على لهلک عمر؛ اگر على نبود به تحقیق عمر هلاک میشد»
مساوات در برابر قانون
علی (علیه السلام) در اجراى قانون بین خود و توده مردم فرقى نمی گذاشت، یکى از مظاهر عدالت علی (علیه السلام) برابر دانستن خود در برابر قانون با آحاد مردم تحت حکومت خویش بود.
امام علی (علیه السلام) زمانى که زره خویش را در نزد یک مرد مسیحى دید، با این که خلیفه جهان اسلام بود، ذره اى از مرز عدالت خارج نشد، بلکه سعی کرد که از طریق قانون به حق خویش برسد. او را به نزد شریح قاضى برد، وقتى که در برابر قاضى قرار گرفتند، امام علی (علیه السلام) فرمود: «این زره من است و من آن را نه فروخته ام و نه به کسى بخشیده ام». قاضى از مرد مسیحى پرسید: «درباره ادعاى پیشواى مسلمانان چه میگویی؟»، مرد مسیحى گفت: «این زره از آن من است و البته من امیر مسلمانان را دروغگو نمیدانم». قاضى از امام علی (علیه السلام) پرسید: «آیا شما گواه و دلیلى دارید که این زره مال شماست؟»، امام علی (علیه السلام) خندید و فرمود: «شریح راست گفت، من شاهدى ندارم.»
شریح حکم کرد که زره از آن مرد مسیحى است. مرد مسیحى آن را گرفت و به راه افتاد، ولى چند قدمى بیش تر نرفته بود که برگشت و گفت: «من شهادت میدهم که این گونه داوری ها از داوری های پیامبران است، امیر مسلمانان مرا به نزد قاضى میآورد و قاضى بر ضد او حکم میکند! سپس گفت: به خدا این زره از آن تو است و من در ادعاى خویش دروغگو بوده ام.»
و پس از مدت ها مردم دیدند که این مرد مسیحى، مسلمان و از باوفاترین سربازان و بهترین یاران امام على (علیه السلام) شده و در ماجراى نهروان در کنار حضرت با خوارج میجنگد.
انسان دوستى امام علی (علیه السلام)
امیرالمومنین (علیه السلام) در عهدنامه خویش به مالک اشتر، فرمود: «… اى مالک، قلبت را مالامال از مهربانى و محبت و لطف نسبت به رعیت گردان و مانند جانوری شکارى مباش که خوردنشان را غنیمت شماری، که مردم، دو دسته اند؛ دسته اى برادر دینى تو هستند و دسته دیگر همانند تو در آفرینش. گناهى از آنان سر می زند، یا علت هایی بر آنان عارض میشود، یا خواسته و ناخواسته، خطایى از آنان سر میزند، به خطایشان منگر و از گناهانشان درگذر، چنان که دوست میدارى خداوند از تو در گذرد و گناهانت را عفو فرماید.
انسان دوستى علی (علیه السلام) از دایره مسلمانان فراتر می رود و شامل غیر مسلمانان نیز می شود، لذا به حاکم خود می نویسند: «حقوق اقلیت هاى مذهبى را رعایت کن، حتى مجال نده که آن ها حقشان را از تو مطالبه کنند، تو به سراغشان برو و حقشان را بده.»
در تجاوزات سپاهیان معاویه به مرز هاى حکومت امام علی (علیه السلام)، زینت ها و جواهرات یک زن یهودى که در ذمه حکومت امام علی (علیه السلام) بود به غارت می رود، امیرمومنان (علیه السلام) به مسجد می آید و می فرماید: «شنیده ام که مهاجمان به خانه هاى مسلمانان و کسانى که در پناه اسلام اند در آمده و گردنبند و گوشواره و خلخال زنى معاهده (زنى یهودی را که در پناه حکومت اسلام زندگى میکند)، به غارت برده اند …، غارتگران نه زخمى برداشته و نه خونى از آنان ریخته شده است و به شهر هاى خویش برگشته اند، اگر مرد مسلمانى از غم چنین حادثه اى بمیرد، جاى سرزنش نیست، بلکه در نظر من شایسته است.»
امام علی (علیه السلام) حاضر نیست که بر یک زن یهودى نیز در قلمرو حکومت او ظلم شود و خود را مسئول احقاق حق او می داند.
امیرالمومنین (علیه السلام)، روزى کارگرى مسیحى را دید که از کار افتاده بود و گدایى مى کرد، این وضع را نتوانست تحمل کند زیرا آن را ضد جامعه و حکومت اسلامى میدانست که کسى از روى نیاز دست گدایى به سوى مردم دراز کند، لذا پرسید: «او کیست؟!» گفتند: «یا امیرالمومنین، مردى نصرانى است. فرمود: «از او کار کشیدید تا این که پیر و ناتوان شد، حال به او چیزى نمیدهید؟ خرج او را از بیت المال بدهید». و براى او از بیت المال حقوق ماهانه تعیین کرد.»[۱]
مسلمانان و شیعیان آن حضرت باید این رفتار انسان دوستانه و رعایت کرامت انسانى را سرمشق خویش قرار دهند. مباد که در جامعه ی اسلامى ثروتمندان و قدرتمندان و حاکمان، رفتارى بدتر از بردگان را با تهیدستان داشته باشند و نیاز آنان را به عنوان وسیله ای براى تحمیل خواسته هاى نامشروع خود بر آنان سازند.
سادگى و پرهیز از تجمل
در کتاب المعیار و الموازنه عبدالله اسکافى معتزلى آمده است: امام علی (علیه السلام) وقتى به شهر انبار وارد شد، دهقانان (بزرگان) انبار همراه دیگر کشاورزان در حالی که اسب هایى را یدک می کشیدند به استقبال او آمدند. آنان براى امیرالمومنین (علیه السلام) و یارانش خوراک و براى مرکب هایشان علوفه آورده بودند و همین که مقابل امیرالمومنین (علیه السلام) رسیدند به پاس احترام او از اسب های خویش پیاده شدند و شروع به دویدن پیشاپیش او کردند.
امام علی (علیه السلام) از آنان پرسید: «این چهار پایان که همراه خود آورده اید و این کارى که انجام میدهید چیست؟»، گفتند: «این کارى که انجام می دهیم کارى است که برای بزرگداشت امیران خود انجام می دهیم، و این اسب ها را هم به عنوان هدیه براى شما آورده ایم و براى تو و مسلمانان خوراکى فراهم ساخته ایم و براى چهار پایان شما علوفه آورده ایم».
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: «اما این کارى که می پندارید براى بزرگ داشت امیران انجام می دهید، کارى است که به خدا سوگند امیران را سودی نمی بخشد و فقط خویشتن را با این کار به سختى می اندازید و خوار می کنید. این کار را تکرار نکنید. اما این چهار پایانى را که آورده اید، اگر دوست داشته باشید از شما می پذیرم، ولى از خراج (مالیات) شما حساب می کنیم و آن چه از خوراک و علوفه هم که فراهم آورده اید، ما خوش نداریم چیزی از اموال شما را بدون پرداخت بهاى آن بخوریم و یا بگیریم».
آنان گفتند: «ما را میان عرب ها دوستان و آشنایانى است، آیا ما را از این که هدیه دهیم و آنان را از پذیرش هدیه ما منع می فرمایی؟»، فرمود: «همه ی عرب ها دوستان و آشنایان شمایند. هیچ یک از عرب ها از دیگری سزاوار تر نیست، شما را هم از این که به پاس آشنایى هدیه دهید و هیچ یک از مسلمان را از این که هدیه ای بپذیرد، منع نمی کنم، اما اگر کسى چیزى را به زور از شما گرفت، ما را آگاه کنید». گفتند: «اى امیرالمومنین، خوش می داریم که هدیه و بزرگداشت ما را قبول فرمایی». فرمود: «خدا پدرتان را بیامرزد. ما از شما توانگر تریم».
این رفتار امام علی (علیه السلام) بهترین الگو و سرمشق براى مردم و مسئولان جوامع اسلامی است که دقت کنند و ببینند که علی (علیه السلام) حاضر نیست مردم به عنوان تجلیل از بزرگى چون او، خود را به مشقت اندازند و حتى آنان را از دادن هدیه به زمامداران و مسئولان منع میکند و حال این که آن مردم، هدایا را از مال خویش تهیه و با رضایت خاطر تقدیم می کردند، تا چه رسد به این که مسئولى براى مقام مافوق خویش از بیت المال مسلمین مایه بگذارد، که قطعا موجب خشم امام علی (علیه السلام) و برخورد قاطعانه او با آن گونه افراد به خاطر تجاوز به بیت المال مسلمین می شد.
آزادى بیان از منظر امام علی (علیه السلام)
ارسطو که قرن هاى متمادی، سیطره فکرى بر جوامع بشری داشت، معتقد بود که انسان ها از نظر خلقت و آفرینش با هم متفاوت اند و می گفت: «همه آدمی زادگان به همان اندازه فرق دارند که تن از روان یا آدمى از دد. و چنین است حال همه کسانى که وظیفه ای جز کار بدنى ندارند و از کار بدنی، سودى بهتر به مردمان نرسانند. این گونه کسان طبعا بنده اند و صلاح ایشان همچون دیگر چیز هاى فرمان پذیرى که برشمردیم، در فرمان بردن است… به حکم قوانین طبیعت، برخى از آدمیان آزاده و گروهی دیگر بنده اند و بندگى برایشان هم سودمند است و هم روا».[۲]
امام علی (علیه السلام) برخلاف ارسطو معتقد بود که همه انسان ها آزاد آفریده شده اند و می فرمود: «و لا تکن عبد غیرک، و قد جعلک الله حرا»؛[۳] بنده ی دیگرى مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.
امام علی (علیه السلام) برقرارى عدالت را نیز فقط در سایه برقرارى آزادی ممکن می داند و هرگز اجازه نمی دهد که آزادی هاى مشروع مردم توسط صاحبان قدرت مورد تهدید قرار گیرد. فلذا از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت می کند که بار ها فرمود: «جامعه اى که ضعیفان، در آن جامعه، نتوانند حق خویش را بدون لکنت زبان و با فریاد رسا از زورمندان بگیرند، هرگز رستگار نخواهد شد و هیچ ارزشى نخواهد داشت». البته امام علی (علیه السلام) در خصوص ضرورت رعایت آزادى مردم فقط شعار نمیداد بلکه واقعا به آن معتقد بود و بدان عمل میکرد.
رفتار امام علی (علیه السلام) با مخالفان خود
امام علی (علیه السلام) با مخالفان خویش به گونه اى رفتار میکرد که دموکراسی و لیبرالیسم معاصر در مقابل او شرمنده است. با این که مخالفان او اعم از قاسطین و ناکثین و مارقین، شرم آورترین رفتار ها را با او داشتند، ایشان جوان مردانه ترین برخوردها را با آنان داشت.
در مصاف با قاسطین در جنگ صفین هنگامى که از یاران خود شنید که به مردم شام (معاویه)، دشنام می دهند که چرا راه مکر و خیانت را در پیش گرفته اند، به آن ها فرمود: «من دوست ندارم که شما ناسزاگو باشید… به جاى ناسزاگویى و فحاشى بگویید: خداوندا، خون ما و خون آنان را حفظ کن، میان ما و آنان را اصلاح کن، آنان را از گمراهى و ضلالت برهان تا کسى که حق را نشناخته، بشناسد و آن کس که به ظلم و تجاوز پناه برده و آلوده شده است، بازگردد!
وقتی که در مقابل سپاهیان معاویه قرار گرفتند، معاویه و یارانش آب هاى منطقه را در محاصره خویش گرفته بودند و نگذاشتند که امام علی (علیه السلام) و یارانش از آب استفاده کنند، مذاکرات مسالمت آمیز نیز فایده ای نبخشید تا این که امام علی (علیه السلام) دستور حمله داد و با یک حمله آب را از آنان گرفتند، ولى با این که سپاهیانش خواستار مقابله به مثل بودند، حاضر نشد که همانند سپاهیان شام رفتار کند و اجازه داد که آنان از آب استفاده کنند، در صورتى که اگر آب را به روى آن ها می بست، پیروزى او قطعى بود و آنان از ترس مرگ از تشنگى مجبور به تسلیم می شدند.
و اما در مورد ناکثین (پیمان شکنان)؛ حضرت علی (علیه السلام) یک بار دستور داد دو نفر از یاران خود را به خاطر بدگویى به عایشه و اهانت به او صد تازیانه بزنند، در حالی که عایشه، جنگ جمل را به قصد براندازى حکومت حضرت علی (علیه السلام) به راه انداخته بود!
همچنین، وقتی که امام علی (علیه السلام) بر سپاهیان عایشه پیروز شد به نزد او آمد و با احترامى خاص با او برخورد و او را تودیع کرد و خود نیز در رکاب او مقدارى از راه را رفت تا بدرقه اش کند و گروهى را به عنوان خادم و محافظ همراه او فرستاد و توصیه کرد که او را با کمال احترام به مدینه برسانند. مقدارى از راه که طى شد، عایشه شروع به بد گویی از امام علی (علیه السلام) کرد و گفت: «على با این مردان و سربازانى که همراه من کرده، احترام مرا از بین برده و هتک حرمت کرده است»، ولی هنگامى که به مدینه رسیدند، سربازان محافظ عایشه، عمامه ها ی خود را از سر بر داشتند و به عایشه گفتند: «ما نیز همه زن بودیم.»[۴]
امام (علیه السلام) در جنگ جمل بعد از پیروزى، بر کشته دشمنان خود نماز گزارد و براى آنان طلب مغفرت کرد.
و اما در مورد مارقین (خوارج)، آنان در مسجدى که امام علی (علیه السلام) به عنوان خلیفه مسلمین نماز می گزارد، حاضر می شدند و به هنگام سخنرانى آن حضرت شعار می داده و مسخره و فحاشى می کردند و می کوشیدند که سخنرانى او را بر هم زنند و نماز جماعت او را به هم بریزند و حتى نسبت کفر و خروج از دین به او می دادند و …، ولى حضرت علی (علیه السلام) به هیچ یک از آنان آزار نمی رساند و در حق آنان اهانتى روا نمی داشت و آزادی آنان را محدود نمی کرد و صراحتا می گفت که ما آنان را مسلمان می دانیم و از نسبت «منافق» که برخى از یاران آن حضرت به آن ها می دادند، منع می کرد.
حتى حقوق آنان را هم از بیت المال قطع نکرد و هنگامی که به دست یکى از آنان ضربت خورد و مجروح شد، در بستر احتضار فرمود: «اى پسران عبدالمطلب، نبینم که در خون مسلمان فرو روید و بگویید که امیر مومنان را کشته اند! بدانید جز کشنده من نباید کسى به خون من کشته شود، بنگرید اگر من از این ضربت او مردم او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اندام او مرا مبرید (او را مثله نکنید) که من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: «بپرهیزید از بریدن اندام مرده (مثله کردن او) هر چند، سگ هار باشد.»
نتیجه گیری
از نظر امام علی (علیه السلام) عدل، عنصری مهم در اداره یک جامعه است. ایشان به جنبه اجتماعی عدالت توجه بیشتری داشتند؛ زیرا آن را مایه پیشرفت و گسترش جامعه در امور مادی و معنوی، عامل پیشگیری از فساد اخلاقی و ناملایمات روحی، عامل وحدت و اتحاد مردم با یکدیگر، رعایت انصاف نسبت به بندگان خدا، توجه به نیازمندان، اجرای قانون برای همه و تساوی همه در برابر قانون، تجاوز نکردن به حقوق دیگران مخصوصا مظلومین و … می دانست و سرانجام نیز در راه گسترش قسط، شهد شهادت نوشید.
پی نوشت ها
[۱] . وسایل الشیعه ج ۱۱، ص ۴۹.
[۲] . سیاست ارسطو، ترجمهى دکتر حمید عنایت، ص۱۱-۱۲.
[۳] . نهج البلاغه، نامه ۳۱.
[۴] . ابوالحسن مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج ۲، ص ۳۷۰، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
نویسنده: دکتر رحمت الله بیگدلى
(با دخل و تصرف از طرف سایت الشیعه)