- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
میثم تمار، یکى از یاران خاص و مخلص حضرت على (علیه السلام) بود و با جان و دل از اسلام و ولایت امام علی (علیه السلام) دفاع کرد و سرانجام نیز در همین راه به شهادت رسید.
خصوصیات یاران امام علی (علیه السلام)
یاران امام على (علیه السلام) از سه گروه تشکیل مى شدند. گروهى از آنان مخلصان و مو منان حقیقى و فداکار و جان بر کف بودند که همچون پروانگان، گرد شمع وجودش مى گشتند و چشم بر امر و گوش بر فرمان داشتند، مانند «مالک اشتر» ها و «عم ار یاسر» ها و «رشید هجرى» ها و «میثم تمار» ها و «کمیل بن زیاد» ها، که در میان یاران امام (علیه السلام) بسیار ممتازند!
گروه دیگرى نادان بودند، که نه مقام امام (علیه السلام) را درک مى کردند و نه شرایط زمان و مکان را در نظر مى گرفتند، نه از خطرات «معاویه» و حکومت او در «شام» آگاه بودند و نه به هنگام نبرد به میدان مى آمدند، افرادى بهانه جو، کوته فکر، دهن بین، متلون و دم دمى مزاج، که در هیچ امرى از امور اجتماعى، قابل اعتماد نبودند.
و گروهى کینه توز لجوج، که به حیف و میل اموال مسلمین در عصر «عثمان» خو گرفته بودند و از على (علیه السلام) نیز همان را مى خواستند و جز به مقام و مال و ثروت- از هر طریقى که باشد – نمى اندیشیدند و در همه جا کارشکنى مى کردند و بسیارى از آنها جاسوسان معاویه و عوامل خودفروخته او در کوفه بودند.[۱]
میثم تمار از گروه اول بود که هیچ گاه در راه خود متزلزل نگشت و پیوسته علیه ظلم و استبداد تبلیغ می کرد و در برابر ظالمان و زورگویان سکوت نمی کرد.
میثم تمار بنده زنى از طایفه بنى اسد بود و امیر المومنین (علیه السلام) او را از آن زن خرید و آزادش کرده به او فرمود: نامت چیست؟ عرض کرد: سالم.
فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من خبر داده که آن نامى که پدر و مادرت تو را در عجم بدان نامیده اند میثم است؟ عرض کرد: خدا و رسولش راست گفته اند و تو نیز اى امیر مومنان! راست گفتى، به خدا نام من همین است، فرمود: پس به همان نام که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را نامید بازگرد و نام سالم را واگذار. او به نام میثم بازگشت و کنیه اش را ابو سالم نهاد.[۲]
میثم تمار و خبر از آینده
سالى که حضرت امام حسین (علیه السلام) از مدینه عازم مکه و از مکه به کربلا رهسپار شد، میثم تمار در همان سال به مکه مشرف گشت.
میثم همان سال خدمت ام سلمه همسر بزرگوار پیامبر رسید، ام سلمه پرسید کیستى؟ گفت: میثم تمارم. ام سلمه گفت: به خدا سوگند بسیار شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در دل شب هاى تاریک از تو یاد مى کرد و تو را به امیرالمومنین سفارش مى نمود.
میثم جویاى حال حضرت حسین (علیه السلام) شد، ام سلمه گفت: به یکى از باغستان هاى خود رفته است. میثم گفت هنگامى که بازگشت سلام مرا به او ابلاغ کن و به آن حضرت بگو در آینده نزدیک در پیشگاه خدا یکدیگر را دیدار خواهیم کرد.
ام سلمه مقدارى عطر از کنیز خود خواست و به او گفت محاسن میثم را خوشبو کن، میثم گفت: تو صورت مرا خوشبو کردى، ولى طولى نخواهد کشید که همین محاسن در راه دوستى شما اهل بیت به خون آغشته مى شود، ام سلمه گفت: حضرت حسین تو را بسیار یاد مى کند.
میثم گفت: من هم همواره به یاد اویم ولى چون شتاب دارم نمى توانم توقف کنم، من و آن حضرت را کارى در پیش است که به آن خواهیم رسید. در این هنگام از نزد ام سلمه خارج شد، در بیرون سراى مشاهده کرد ابن عباس روى زمین نشسته گفت: اى پسر عباس! از تفسیر قرآن هرچه مى خواهى از من بپرس، من قرآن را نزد امیرالمومنین فرا گرفته ام و تاویل آیاتش را از او شنیده ام، ابن عباس دوات و صفحه اى را خواست، سپس از میثم مى پرسید و مى نوشت تا آن که گفت:
اى پسر عباس! حال تو چگونه خواهد بود هنگامى که ببینى مرا با نه نفر دیگر به دار آویخته باشند، ابن عباس پس از شنیدن این سخن صفحه را پاره کرد و گفت: تو جادوگرى و اهل کهانت و سحرى، میثم گفت صفحه را پاره نکن اگر آنچه گفتم دروغ از آب درآمد آنگاه پاره کن.[۳]
پیشگویی امام علی (ع) از زبان میثم تمار درباره شهادت امام حسین (ع)
از میثم تمار قدس اللَّه روحه نقل شده که مى فرمود: به خدا قسم این امت پسر پیامبرشان را در دهم ماه محرم خواهند کشت و دشمنان خدا این روز را روز برکت قرار مى دهند و این قبلا از علم خداى تعالى گذشته بود و آن را سرور و آقایم امیر المومنین (علیه السلام) به من فرموده بود و به من خبر داد که تمام اشیاء حتى وحوش در بیابان ها و ماهى ها در دریا و پرندگان در آسمان براى امام حسین (علیه السلام) مى گریند و نیز خورشید و ماه و ستارگان و آسمان و زمین و مومنین از انس و جن و تمام فرشتگان آسمان ها و زمین و فرشته رضوان و مالک و حاملین عرش جملگى بر آن مظلوم گریه مى کنند بلکه آسمان خون و خاکستر مى بارد.[۴]
پیشگویی امام علی (علیه السلام) درباره شهادت میثم تمار
روزى امیر المومنین (علیه السلام) به او فرمود: همانا تو پس از من گرفتار خواهى شد و به دار آویخته شوى و حربه به تو خواهند زد، و چون سومین روز (به دار کشیدنت) شود از سوراخ هاى بینى دهانت خون باز شود که ریشت را رنگین نماید پس چشم به راه آن خضاب (و رنگین شدن) باش، و به در خانه عمرو بن حریث به دار آویخته خواهى شد.
تو دهمین نفرى که در آنجا به دار آویخته شوند و چوب تو (که بر آن به دارت زنند) کوتاهتر از آنان است، و از ایشان به وضوء خانه نزدیکتر خواهى بود. برو تا آن درخت خرمایى که بر تنه آن به دار کشیده شوى به تو نشان دهم، (او را آورده) و نشانش داد، و میثم تا بود به پاى آن درخت مى آمد و نماز می خواند و می گفت: چه فرخنده درختى هستى، من براى تو آفریده شده ام، و تو به خاطر من خوراک داده شوى.[۵]
تحقق پیشگویی امام علی (علیه السلام)
میثم تمار درخت های خرما را تربیت می کرد. روزی امیر المومنین (علیه السلام) بر آنجا گذر کرد فرمود: ای میثم! زود باشد که قوم مخالف تو را براى دوستى من، بعد از آن که تو را پاره پاره کرده باشند بر چوب این درخت خرما برکشند. بعضى از مخالفان این قضیه را شنیده آن درخت را بریدند تا سخن امیر المومنین (علیه السلام) راست نشود. اما بدون این که توجه داشته باشند از تنه آن درخت دار ساخته بودند و در نهایت بر اساس پیشگویی امام علی (علیه السلام) میثم تمار را بر همان چوبه درخت خرما به دار آویختند.[۶]
شهادت میثم تمار توسط عبیدالله بن زیاد
میثم تمار مى گوید: روزى، على (علیه السلام) به من گفت: «وقتى زنازاده بنى امیه به تو بگوید از من برائت بجویى چه کار مى کنى؟».
گفتم: «تبرى نمى جویم».
فرمود: «پس در آن هنگام تو را مى کشد و به دار مى آویزد …».
گفتم: «مقاومت مى کنم و این در راه خدا کم است».
حضرت فرمود: «پس با من در بهشت خواهى بود».
میثم تمار به یکى از نزدیکانش مى گفت: مثل این که مى بینم ابن زیاد مرا از تو مى خواهد و تو مى گویى او در مکه است. او مى گوید: هر جا باشد باید بیاورى، و تو به قادسیه مى روى و آنجا مى مانى تا اینکه من به تو مى رسم و مرا پیش ابن زیاد مى آورى و او به من مى گوید: از ابو تراب تبرى بجوى. ولى من قبول نمى کنم. و او مرا در دروازه عمرو بن حریث به دار مى کشد. وقتى که روز چهارشنبه مى شود، خون از گلویم سرازیر مى شود. و همین طور هم شد.
و هنگامى که میثم به دار آویخته مى شد، به مردم گفت: «از من بپرسید تا از فتنه هاى بنى امیه شما را آگاه کنم». و چون اندکى با آن ها سخن گفت. ابن زیاد دستور داد به او لجام بزنند. و میثم اولین شخصى بود که در بالاى دار به او لجام زدند. [۷]
نتیجه گیری
مطالبی که بیان گردید از وفای مخلصانه و ایمان محکم میثم تمار حکایت می کند. میثم تمار با توجه به این که صاحب سر امام علی (علیه السلام) بود، برخی از پیشگویی های اما علی (علیه السلام) توسط او نقل شده است. میثم تمار حتی بر سر دار و در حال کشته شدن از بیان حقایق خود داری نمی کرده و از این رو با زدن لجام بر دهانش او را از سخن گفتن باز داشتند.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . پیام امام امیر المومنین (علیه السلام)، ج ۳، ص ۱۵۲.
[۲] . الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج۱، ص۳۲۴.
[۳]. تفسیر حکیم، ج۳، ص ۲۲۴.
[۴]. علل الشرائع ، ج۱، ص ۷۳۷.
[۵]. الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد ، ج۱، ص۳۲۴.
[۶]. کشف الغمه فی معرفه الأئمه ، ج۱، ص۳۸۲.
[۷] . جلوه هاى اعجاز معصومین (ع)، ص۱۸۳.
منابع
۱. ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع ، ترجمه ذهنى تهرانى ، قم، بینا چ۱، ۱۳۸۰ش.
۲. اربلى، على بن عیسى، کشف الغمه فی معرفه الأئمه ، ترجمه زوارهاى، تهران، اسلامیه ، چ ۳، ۱۳۸۲ ش.
۳. انصاریان، حسین، تفسیر حکیم، قم، دار العرفان ، چ۱، بیتا.
۴. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین (علیه السلام)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چ۱، ۱۳۸۶ش.
۵. قطب راوندى، سعید بن هبه الله، جلوههاى اعجاز معصومین (ع)، قم، دفتر انتشارات اسلامى ، چ ۲، ۱۳۷۸ ش.
۶. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد (مفید، ترجمه رسولى محلاتى)، تهران، اسلامیه، چ ۲، بیتا.