- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
وجود مقدس امام حسن عسکرى علیه السلام از ائمه اى هستند[که تحت فشار بسیار بودند]چون هر چه که دوران ائمه[به دوره امام عصر علیه السلام]نزدیکتر میشد کار بر آنها سخت تر میگردید.ایشان در سامرا بودند که در آن وقت مرکز خلافت بود.از زمان «معتصم »مرکز خلافت از بغداد به سامرا منتقل شد. مدتى آنجا بود، دو مرتبه برگشت.علتش هم این بود که لشکریان معتصم خیلى به مردم ظلم میکردند و مردم شکایت کردند و ابتدا معتصم گوش نکرد ولى بالاخره هر طور بود راضیاش کردند و او براى اینکه سپاهیان از مردم دور باشند مرکز را به سامرا منتقل کرد.
امام عسکرى و امام هادى علیهما السلام اجبارا در سامرا به سر میبردند، در محلى که به نام «العسکر»یا«العسکری» نامیده میشد، یعنى محلى که محل سپاهیان و در واقع پادگان بود، یعنى خانه اى که در آن زندگى میکردند برایشان انتخاب شده بود که مخصوصا در پادگان باشند و تحت نظر. ایشان در بیست و هشت سالگى از دنیا رفتند(پدر بزرگوارشان هم در حدود چهل و دو ساله بودند که از دنیا رفتند)و دوره امامتشان فقط شش سال طول کشید.
علت عمده این که اینقدر امام شدید تحت نظر بود این بود که این مطلب شایع بود و میدانستند که مهدى امت از صلب این وجود مقدس ظهور میکند.
به نص تواریخ، تمام این مدت شش سال یا در حبس بودند یا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشره و ممنوع الملاقات بودند.از نظر معاشرت آزادى نداشتند،اگر هم احیانا رفت و آمدهایى میشد یا گاهى حضرت را میخواستند،تحت نظر بودند،وضع عجیبى بود.
میدانید که هر یک از ائمه گویى یک خصلت خاص بیشتر در او ظهور داشته است که خواجه نصیر در آن دوازده بند خودش هر یک از ائمه را با یک صفتى توصیف میکند که بیشتر در او ظهور داشته است. وجود مقدس امام عسکرى علیه السلام به جلالت و هیبت و رواء (۱) به اصطلاح، ممتاز بودند یعنى اساسا عظمت و هیبت و جلالت در قیافه ایشان به نحوى بود که هر کس که ایشان را ملاقات میکرد تحت تاثیر آن سیما قرار میگرفت قبل از اینکه سخن بگویند و او از علم ایشان چیزى بفهمد. وقتى که سخن میگفتند دریاى مواجى شروع میکرد به سخن گفتن، دیگر تکلیفش روشن است.
در بسیارى از حکایات و روایات این قضیه کاملا مشخص و محرز است. حتى دشمنان با اینکه ایشان را سخت تحت تعقیب داشتند و گاهى به زندان میبردند وقتى که با حضرت روبرو میشدند وضع عجیبى داشتند، نمیتوانستند در مقابل ایشان خضوع نکنند، که در این زمینه داستانى را محدث قمى در کتاب الانوار البهیه از احمد بن عبید الله بن خاقان، پسر وزیر المعتمد على الله، و او از پدرش نقل میکند در حالى که خودش هم حضور داشته است. داستان فوق العاده عجیبى است که وقت گفتنش را عجالتا ندارم.
علت عمده این که اینقدر امام شدید تحت نظر بود این بود که این مطلب شایع بود و میدانستند که مهدى امت از صلب این وجود مقدس ظهور میکند. همان کارى که فرعون با بنى اسرائیل میکرد که چون شنیده بود کسى از بنى اسرائیل متولد میشود که زوال ملک فرعون و فرعونیها به دست او خواهد بود پسرهاى بنى اسرائیل را میکشت و فقط دخترها را زنده نگه میداشت و زنهایى را مامور کرده بود بروند در خانه هاى بنى اسرائیل و ببینند کدام زن حامله است و هر زنى را که حامله بود تحت نظر بگیرند،عین این کار را دستگاه خلافت با امام عسکرى علیه السلام انجام میداد.چه خوب میگوید مولوى:
حمله بردى سوى در بندان غیب
تا ببندى راه بر مردان غیب
این احمق فکر نمیکرد که اگر این خبر راست است مگر تو میتوانى جلوى امر الهى را بگیرى؟!هر چند وقت یک بار میفرستادند به خانه حضرت به تفتیش، مخصوصا وقتى که امام از دنیا رفت، چون گاهى میشنیدند که حضرت مهدى متولد شده اند. راجع به ولادت ایشان هم داستان را همه شنیده اید که خداى متعال ولادت این وجود مقدس را مخفى کرد و در حین ولادت کمتر کسى متوجه شد. ایشان شش ساله بودند که پدر بزرگوارشان از دنیا رفتند.در دوران کودکى، شیعیان خاص از هر جا که میآمدند حضرت ایشان را به آنها ارائه میدادند. ولى عموم مردم اطلاع نداشتند، اما این خبر بالاخره پیچیده بود که پسرى براى حسن بن على عسکرى متولد شده است و او را مخفى میکنند.
گاهى میفرستادند به خانه حضرت که این بچه را به خیال خود پیدا کنند و بکشند و از بین ببرند، ولى کارى که خدا میخواهد مگر بنده میتواند بر ضد آن عمل کند؟!یعنى وقتى قضاى حتمى الهى در یک جا باشد دیگر بشر نمیتواند کارى در آنجا بکند. بعد از وفات حضرت و نیز مقارن با وفات حضرت، مامورین ریختند خانه امام را تفتیش کامل کردند و زنهاى جاسوسه خودشان را فرستادند که تمام زنها، کنیز و غیر کنیز را تحت نظر بگیرند، ببینند آیا زن حامله اى وجود دارد یا نه؟ یکى از کنیزان را احتمال دادند که حامله باشد.او را بردند تا یک سال نگاه داشتند، بعد فهمیدند که اشتباه کرده اند و چنین قضیه اى نبوده است.
وجود مقدس امام عسکرى مادرى دارد به نام «حدیث »که به لقب «جده »معروف است.
چون جده حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه)بودند ایشان را«جده »میگفته اند. زنهاى دیگرى هم در تاریخ هستند که به اعتبار اینکه شهرتشان به اعتبار نوه شان است اینها را«جده »میگویند، از جمله جده شاه عباس است که دو تا مدرسه هم در اصفهان به نام «جده »داریم. زنى که شهرتش به نام نوه اش باشد قهرا به نام «جده »معروف میشود. این زن بزرگوار به نام «جده »معروف شد.ولى تنها جده بودن سبب شهرتش نشد، مقامى دارد، عظمتى دارد، جلالتى دارد، شخصیتى دارد که نوشته اند(مرحوم محدث قمى رضوان الله علیه هم در الانوار البهیه مینویسد)بعد از امام عسکرى مفزع الشیعه بود یعنى ملجا شیعه این زن بزرگوار بود.
قهرا در آن وقت-چون امام عسکرى بیست و هشت ساله بوده اند که از دنیا رفته اند،على القاعده مطابق سن امام هادى هم حساب کنیم-زنى بین پنجاه و شصت بوده است.اینقدر زن با جلالت و با کمالى بوده است که شیعه هر مشکلى برایش پیش میآمد به این زن عرضه میداشت.
میدانید که هر یک از ائمه گویى یک خصلت خاص بیشتر در او ظهور داشته است که خواجه نصیر در آن دوازده بند خودش هر یک از ائمه را با یک صفتى توصیف میکند که بیشتر در او ظهور داشته است. وجود مقدس امام عسکرى علیه السلام به جلالت و هیبت و رواء (۱) به اصطلاح، ممتاز بودند یعنى اساسا عظمت و هیبت و جلالت در قیافه ایشان به نحوى بود که هر کس که ایشان را ملاقات میکرد تحت تاثیر آن سیما قرار میگرفت
مردى میگوید به خدمت عمه امام عسکرى حکیمه خاتون دختر امام جواد رفتم، با ایشان صحبت کردم راجع به عقاید و اعتقادات مساله امامت و غیره. ایشان عقاید خود را گفت تا رسید به امام عسکرى. بعد گفت فعلا امام من فرزند اوست که الآن مستور و مخفى است.گفتم حال که ایشان مخفى هستند اگر ما مشکلى داشته باشیم به چه کسى رجوع کنیم؟ فت به جده رجوع کنید.گفتم:عجب!آقا از دنیا رفت و به یک زن وصیت کرد؟!فرمود: امام عسکرى همان کار را کرد که حسین بن على کرد.حضرت امام حسین وصى واقعیاش و وصى او در باطن على بن الحسین بود ولى مگر بسیارى از وصایاى خودش را در ظاهر به خواهرش زینب سلام الله علیها نکرد؟عین این کار را حسن بن على العسکرى کرد. وصى او در باطن این فرزندى است که مخفى است ولى در ظاهر که نمیشد بگوید وصى من اوست. در ظاهر وصى خودش را این زن با جلالت قرار داده است.
باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم یا الله…
پروردگارا ما را قدر دان اسلام و قرآن قرار بده.
پروردگارا ما را قدر دان پیغمبر اکرم قرار بده، ما را قدر دان اهل بیت اطهار قرار بده، انوار محبت و معرفت خودت در دلهاى ما بتابان، انوار معرفت و محبت پیغمبر و آل پیغمبر در دلهاى ما قرار بده. اموات ما مشمول عنایت و رحمت و مغفرت خودت بفرما.
پی نوشت:
۱- [به معنى حسن منظر].
منبع:مرتضى مطهرى، مجموعه آثا، ر جلد ، ۱۸ صفحه ۱۴۷