- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
الگودهی قرآن به جوانان، مسیر میانبری است تا جوانان ضمن آشنایی با چهره های جوان نمونه در قرآن کریم، راه هدایت و کمال را بهتر بشناسند. جوان معمولا در حوزه های فکر، اندیشه و اخلاق، نگرانی هایی دارد و خواسته یا ناخواسته به سمت و سویی گرایش پیدا می کند و در صورتی که الگویی مناسب به وی ارایه نشود، به الگوهای نامناسب و نامتناسب روی می آورد. از این رو قرآن، در راستای رسالت هدایتی و تربیتی خود، با بیان داستان های واقعی به ترسیم الگوهای مناسب پرداخته است، که در این نوشتار به الگودهی قرآن به جوانان می پردازیم.
الف: الگودهی قرآن در حوزه فکر و اندیشه
۱-الگودهی قرآن در مبارزه با عقاید و افکار باطل
الگوی جوان در این برنامه، حضرت ابراهیم (ع) است که در سنین جوانی به مبارزه با بت پرستی پرداخت. وی ابتدا با سرپرست خود (آزر) گفتگو کرد و تا آنجا پیش رفت که از او و همفکرانش بیزاری جست. قرآن کریم میفرماید: (و لقد آتینا ابراهیم رشده من قبل و کنا به عالمین، اذ قال لابیه و قومه ما هذه التماثیل التی إنتم لها عاکفون) ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم؛ و از شایستگی او آگاه بودیم.
آن هنگام که به پدرش آزر، و قوم او گفت: این مجسمه های بی روح چیست که شما همواره آنها را پرستش می کنید؟ در پاسخ گفتند: (وجدنا آبائنا لها عابدین) ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت می کردند، ابراهیم واکنش نشان داد و فرمود: (لقد کنتم إنتم و آبإکم فی ضلال مبین) قطعا هم شما و هم پدرانتان در گمراهی آشکاری بودید.[۱]
چون تواند ساخت با آزر، خلیل؟ چون تواند ساخت با رهزن، دلیل؟
آری، همانطور که راهنما و دلیل راه، با راهزن سازگاری و همراهی ندارد، ابراهیم خلیل هم با آزر بت تراش سازش نمی کند. و در جای دیگر فرمود: (و اذ قال ابراهیم لا بیه آزر إتتخذ إصناما الهه انی إراک و قومک فی ضلال مبین) به خاطر بیاورید هنگامی که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتهایی را معبود خود انتخاب می کنی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می بینم.[۲]
ابراهیم در مرحله نخست، در مقام استفهام انکاری و توبیخی پرسید: (این مجسمه ها چیست که به عنوان خدا پذیرفته اید و آنان را عبادت می کنید؟) در مرحله بعد که آنان به تقلید از پیشینیان خود استدلال کردند، ابراهیم در پاسخ، آنان را به گمراهی متهم نمود.
اعلام بیزاری
سپس در مرحله بعد، ابراهیم از بت پرستان اعلام بیزاری کرد، قرآن کریم میفرماید: (قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه اذ قالوا لقومهم انا برإ منکم و مما تعبدون من دون الله) برای شما سرمشقی خوب در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند، وجود داشت، آن هنگام که به قوم مشرک خود گفتند: (ما از شما و آنچه غیر از خدا می پرستید، بیزاریم).[۳]
اظهار دشمنی در مرحله ی بعد ابراهیم، دشمنی خود با آنان را ظاهر کرد و گفت: (کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء ابدا) ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است.[۴]
فقط خودی ها
ابراهیم نسبت به همه بت پرستان اعلام بیزاری و اعلان دشمنی نمود؛ یعنی نباید با آنان همزیستی مسالمت آمیز داشت. اما چون به آزر وعده استغفار داده بود: (ساستغفر لک ربی)[۵]، برای او استغفار کرد. قرآن میفرماید: (الا قول ابراهیم لابیه لاستغفرن لک)[۶] و (ما کان استغفار ابراهیم لابیه الا عن موعده وعدها ایاه)[۷] و (اشدا علی الکفار)
۲-الگودهی قرآن در مبارزه و بت شکنی
ابراهیم در ادامه مبارزه خود، به مبارزه با بت پرداخت؛ یعنی او علاوه بر اینکه با (تبر منطق) به جنگ بت پرستان رفت، با تبر آهنین به جنگ بت ها نیز رفت.
او با سوگندی که از پیش یاد کرده و نقشه ای که از قبل طرح کرده بود میفرمود: (تالله لاکیدن أصنامکم بعد إن تولوا مدبرین) به خدا سوگند در غیاب شما نقشه ای برای نابودی بتهایتان طرح می کنم،[۸] او همه بت ها را نابود کرد و تنها بت بزرگ را برای تنبه آنها باقی گذاشت: (فجعلهم جذاذا الا کبیرا لهم لعلهم الیه یرجعون) سرانجام همه آنها، جز بت بزرگشان را، قطعه قطعه کرد. شاید سراغ او بیایند.[۹]
جوانی به نام ابراهیم
ابراهیم (ع) طرح و نقشه خود را به اجرا درآورد و بت ها را شکست ولی چون این کار دور از چشم مردم انجام گرفته بود، کسی نمیدانست که چه کسی چنین کاری را انجام داده است، همه می گفتند: (من فعل هذا بآلهتنا انه لمن الظالمین) چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ قطعا او از ظالمین است اما چون پیش از آن، ابراهیم، آنان و بتهایشان را تهدید کرده بود، آن ها شکی نداشتند که کار ابراهیم است. لذا گزارش دادند که: (سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابراهیم) جوانی را می شناسیم به نام ابراهیم که از بت ها به بدی یاد می کرد.
منطق قوی ابراهیم
ابراهیم (ع) را به محاکمه کشیدند، اما او با منطق قوی پاسخ می داد و برای بیداری آنها بت بزرگ را سالم نگهداشته بود، تا بگوید: (بل فعله کبیرهم هذا فسألوه ان کانوا ینطقون) شاید بت بزرگ چنین کرده باشد، بروید از او سوال کنید، اگر آنها سخن می گویند. یعنی، آنان که حرف نمی زنند، چگونه می توانند به حال شما سودمند باشند؟ و اگر کاری از آنها ساخته است، پس آن بت بزرگ، بتهای کوچکتر را شکسته است و اگر حرفی نمی تواند بزند و کاری از او برنمی آید، پس شایسته پرستش نیست.
(أ فتعبدون من دون الله ما لا ینفعکم شیئا و لا یضرکم) سپس با اعلام بیزاری از بت و بت پرست گفت: (اف لکم و لما تعبدون من دون الله) اف بر شما و آنچه غیر از خدا می پرستید. ابراهیم تا بدانجا پیش رفت که آتش نمرودیان را به جان خرید: (قالوا حرقوه و انصروا الهتکم) گفتند: او ابراهیم را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید. از آنجا که خداوند بندگان خود را تنها رها نمی کند، به امر خداوند آتش سوزان، برای ابراهیم سرد و سالم شد: (قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم).[۱۰]
آتش ابراهیم را دندان نزد چون گزیده حق بود چونش گزد؟
آتش ابراهیم را نبود زیان هرکه نمرودی است گو می ترس از آن
ماه با احمد اشارت بین شود نار ابراهیم را نسرین شود
۳-الگودهی قرآن به جوانان در هدفداری
در الگودهی قرآن به جوانان در هدفداری، به شخصیت های بزرگی برمی خوریم؛ از جمله این شخصیت ها حضرت ابراهیم است که آیات مربوط به آن گذشت و گفته شد که حضرت ابراهیم به هیچ قیمتی حاضر نشد دست از هدف خود بردارد و تهدیدها را به جان خرید: (یا ابراهیم لئن لم تنته لا رجمنک و اهجرنی ملیا) ای ابراهیم! اگر دست از کارهایت خرابکاری هایت برنداری، تو را سنگ باران خواهم کرد یا سخنان تندی به تو خواهم گفت. از من دور شو.[۱۱]
تا اینکه وی مجبور شد از آنان کناره گیری کند و گوشه عزلت برگزیند. قرآن از زبان ابراهیم میفرماید: (و إعتزلکم و ما تدعون من دون الله…) از شما و بتهایتان کناره گیری می کنم…[۱۲] در همین راستا، آن حضرت آتش نمرود را نیز پذیرا شد.
نمونه دیگر
نمونه دیگر الگودهی قرآن در هدفداری، اصحاب کهف هستند: اصحاب کهف جوانانی بودند خداباور، که حاضر نشدند دست از عقیده خود بردارند: (انهم فتیه آمنوا بربهم) اصحاب کهف جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان داشتند.[۱۳]
و شعارشان این بود که: (ربنا رب السموات و الارض لن ندعوا من دونه الها) پروردگار ما، پروردگار آسمان ها و زمین است و به جز او خدایی دیگر را نمی خوانیم.[۱۴] اینان، آنچنان در راه عقیده خود استوار بودند که حاضر نشدند با طاغوت زمان همنوا شوند، و لذا شهر و دیار، خانه و خانواده و حتی ملک و حکومت را رها کرده و به غاری پناه بردند: (اذ اوی الفتیه الی الکهف قالوا ربنا آتنا من لدنک رحمه و هییء لنا من أمرنا رشدا) بیاد آور، هنگامی که جوانان به غار پناه بردند و گفتند: خدایا، از سوی خودت به ما رحمت بده و زمینه رشد ما را فراهم فرما.[۱۵]
آنان پس از بیدار شدن از خواب به حساب همان زمان ـکه دوران خفقان و ستم دقیانوس بود ـباز به فکر طهارت و پاکی بودند و حاضر نبودند غذای نامناسب مصرف نمایند، لذا به مامور خرید گفتند: (فلینظر أیها أزکی طعاما فلیأتکم برزق منه…) بنگر که کدامیک طعامشان پاکیزه تر است، و مقداری از آن روزی برای شما بیاورد.[۱۶]
علم و حکمت زاید از لقمه حلال عشق و رقت آید از لقمه حلال
زاید از لقمه حلال اندر دهان میل خدمت، عزم رفتن آن جهان
ب-الگودهی قرآن در حوزه اخلاق
در این حوزه علمی و عملی، چندین نمونه الگودهی قرآنی وجود دارد که جوانان باید با شناخت این نمونه های اخلاق و اسوه های هدایت، مسیر تربیت خود را با آنها منطبق نموده و از رفتار و اعمالشان درس گرفته و به آنان تاسی نمایند:
۱-الگودهی قرآن در از جان گذشتگی
آیه شریفه: (و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله) بعضی از مردم کسانی هستند که جان خود را برای خشنودی خدا، می فروشند،[۱۷] الگوی از جان گذشتگی است که قرآن به ما معرفی می کند. این مصداق منحصر به فرد، علی بن ابیطالب (ع) است که در نهایت از جان گذشتگی، حاضر شد در زمان خطر، به جای پیامبر (ص) در بستر وی قرار بگیرد.
دانشمندان اسلامی از مفسران، مورخان و محدثان می نویسند، در (لیله المبیت) یعنی شبی که پیامبر (ص) می خواست از مکه بیرون آمده و به مدینه هجرت نماید، علی بن ابیطالب (ع) به جای پیامبر خوابید و همه خطرات احتمالی را به جان خرید.[۱۸]
۲-الگودهی قرآن در ایثار و از مال گذشتگی
در این الگودهی قرآنی، الگوی معرفی شده توسط قرآن، حضرت علی (ع) است که در سوره «هل آتی» در کنار حضرت زهرا (س) به عنوان ابرار معرفی شده است. (ان الابرار… یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزإءا و لا شکورا) و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند و می گویند ما شما را به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداشی، و سپاسی از شما نمی خواهیم.[۱۹]
همه محدثان، مفسران و مورخان شیعه و بسیاری از دانشمندان اهل سنت معتقدند که این آیات در باره علی (ع) و خانواده اش نازل شده است. اسکافی می نویسد: (ما منکر تفضیل و برتری دیگر صحابه بر علی ع هستیم). تا آنجا که می نویسد: (اما در انفاق آنچنان بود که حتی در حال فقر بر مسکین و یتیم و اسیر اطعام نمود).[۲۰]
ظاهرا علی و زهرا (ع) برای بهبود حسنین (ع) از بیماری نذر کرده بودند که سه روز روزه بگیرند؛ به هنگام افطار روز اول، غذای خود را به مسکین دادند، روز دوم آن را به یتیم و روز سوم آن را به اسیر بخشیدند و خود گرسنه ماندند.[۲۱]
محسنان مردند و احسان ها بماند ای خنک آن را که این مرکب براند…
مرد محسن لیک احسانش نمرد نزد یزدان دین و احسان نیست خرد
مال خود ایثار راه او کند جان خود ایثار جاه او کند
درباره از جان گذشتگی و از خود گذشتگی علی (ع) به عنوان اسوه و الگو، باید شرکت آن حضرت در جنگ های طاقت فرسای زمان پیامبر (ص) (نبردهایی مانند بدر، احد، احزاب) را نیز ذکر کرد؛ رشادتهای عظیمی که به حق جبرئیل امین درباره آن گفت: (لا فتی الا علی)[۲۲]
۳-الگودهی قرآن در کسب علم
الگوی دانشجویی که قرآن معرفی می کند، حضرت موسی (ع) است که با آن مقام و عظمتش از بنده ای از بندگان خدا درخواست آموزش کرد. قرآن کریم میفرماید: (قال له موسی هل إتبعک علی إن تعلمن مما علمت رشدا)[۲۳] موسی به او خضر گفت: آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد است به من بیاموزی.
خواب، بیداری است چون با دانش است وای بیداری که با نادان نشست
چون گرفتت پیر، هین تسلیم شو همچو موسی زیر حکم خضر رو
اگرچه معلم موسی در آغاز ـبه دلیل ضرورت گنجایش علمی ـاز پاسخ مثبت به موسی خودداری کرد اما با اعلام آمادگی موسی (ستجدنی ان شاء الله صابرا) ان شاء الله مرا شکیبا خواهی یافت، با شرط پیشی نگرفتن موسی از استادش، پذیرفت که به وی آموزش بدهد و در یک همراهی با وی، به او آموخت که برخی از امور دارای تأویل هستند و گفت: (سأنبئک بتاویل ما لم تستطع علیه صبرا).
۴-الگودهی قرآن در مبارزه با خواهش های نفسانی
الگوی معرفی شده توسط قرآن در این مورد، حضرت یوسف (ع) است که در دوره جوانی در خانه عزیز مصر و در کنار زنی به نام زلیخا زندگی می کند. یوسف، در اوج جوانی و فوران کوره آتشین شهوت و زلیخا زنی که از سیمایی زیبا برخوردار است، همه زمینه ها برای کام جویی آنان فراهم است.
قرآن کریم میفرماید: (و راودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک قال معاذ الله… و لقد همت به و هم بها لولا ان رای برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین) و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تقاضای کامجویی کرد، درها را بست و گفت: بیا به سوی آنچه برای تو مهیا است، یوسف گفت: پناه می برم به خدا… آن زن قصد او کرد و او نیز ـاگر برهان پروردگار را نمی دید ـقصد وی می نمود: این چنین کردیم، تا بدی و فحشا را، از او دور سازیم، چرا که او از بندگان مخلص خالص شده ما بود.[۲۴]
ز آتش شهوت نسوزد اهل دین باقیان را برده تا قعر زمین
یوسف، زندان رفتن را پذیرفت، اما به خواهش زلیخا که مطابق غریزه جنسی بود، پاسخ نداد. زلیخا گفته بود: (لئن لم یفعل ما آمره لیسجنن و لیکونا من الصاغرین) اگر یوسف آنچه را به او دستور می دهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد و مسلما خوار و ذلیل خواهد شد. هرگاه حاکمیت در دست نااهلان رند باشد صالحان، محکوم و زندانی می شوند اگرچه همچون یوسف صدیق، پیامبری عفیف و معصوم باشند.
چون که حکم اندر کف رندان بود لا جرم صدیق در زندان بود!
و یوسف در واکنش به تهدید به زندان گفت: (رب السجن إحب الی مما یدعوننی الیه) پروردگارا، زندان نزد من محبوبتر است از آنچه که اینها مرا به سوی آن می خوانند.[۲۵] جالب توجه اینکه حضرت یوسف رهایی از گرفتاری شهوت را، لطف الهی می داند و می گوید: (و الا تصرف عنی اصب الیهن و أکن من الجاهلین) و اگر نیرنگ آن ها را از من باز نگردانی، به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.[۲۶]
الگودهی قرآن در آیات مربوط به حضرت یوسف (ع)
در این آیات نکاتی وجود دارد که به جوان پر شور ما می آموزاند، که هر چند کوره ای مشتعل از آتش سوزان شهوت باشد، می تواند با تاسی به یوسف (ع)، خود را از دام شهوت برهاند. نکته قابل توجه اینکه برای حضرت یوسف همه چیز فراهم بود. این مساله کار یوسف را دشوارتر می کند؛ زیرا ممکن است برای جوان ما زمینه فراهم نباشد و یا اگر فراهم است، قضیه شکل دیگری به خود بگیرد.
اما یوسف می بایست تلاش مضاعف نماید تا به فرموده قرآن (سوء و فحشا)، را از خود دور کند. یوسف رنج این زندان را همچون گنج می بیند؛ زیرا رحمت الهی در آن مخفی است. همچنانکه مغز میوه، درون پوست خشن قرار دارد. رنج گنج آمد که رحمت ها در اوست مغز تازه شد چو بخراشید پوست
۵-الگودهی قرآن در طهارت و پاکی
در این زمینه، قرآن کریم الگویی را معرفی می کند که علاوه بر آنکه الگوی همه بشریت است، الگوی ویژه بانوان نیز می باشد. این الگو حضرت مریم (س) می باشد که خداوند او را آیت و نشانه اعجاز و قدرت خود معرفی کرده و میفرماید: (و جعلنا ابن مریم و امه آیه)،[۲۷] و نیز ضرب المثل نیکان جامعه بشری قرار داده و میفرماید: (ضرب الله مثلا للذین آمنوا… و مریم ابنت عمران…).[۲۸]
محیط خانواده
حضرت مریم از ابتدا و حتی قبل از ولادت، مورد توجه خانواده عمران بود و پیش از تولد، او را از قید ولایت خود رها کرده و تحت ولایت الله و عبودیت او در آورده بودند: (اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا) هنگامی که همسر عمران گفت: خداوندا! آنچه در رحم دارم برای تو نذر کردم که آزاد برای تو باشد، از من بپذیر.
در این زمان، مادر مریم نمی دانست که فرزند او دختر است و طبق وعده ای که به خانواده عمران داده شده بود، فکر می کرد، مولود او پسر است، لذا هنگام وضع حمل گفت: (انی وضعت ها انثی و الله اعلم بما وضعت و لیس الذکر کالانثی) خداوندا! من او را دختر آوردم، خداوند خود آگاه تر است. و پسر همانند دختر نیست، کارهایی از پسر برمی آید که از دختر ساخته نیست.
البته نذر مادر مریم مطلق و بدون قید بود، یعنی آنچه در رحم دارم، لذا بدون هیچ واکنش منفی ای گفت: (و انی سمیتها مریم و انی اعیذها بک و ذریتها من الشیطان الرجیم) من او را مریم نام گذاردم و او و فرزندانش را از شر شیطان در پناه تو قرار می دهم.
پذیرش الهی و عنایات ویژه
خداوند، نذر مادر مریم را پذیرفت و مریم را به خوبی قبول کرد و گفت: (فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و کفلها زکریا) خداوند او مریم را به طرز نیکویی پذیرفت و به طرز شایسته ای نهال وجود او را رویانید و کفالت او را به زکریا سپرد.[۲۹] مفسران می گویند: قبول حسن یعنی پذیرش توام با رضایت؛ و رویش حسن یعنی پاکی و طهارت[۳۰].
در حقیقت این دو تعبیر پذیرش و رویش حسن، بیانگر همان ارزش (اصطفایی) و (تطهیر) است که در قرآن فرمود: (اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین) فرشتگان گفتند: ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برتری داده است.[۳۱]
کفالت زکریا
عده ای داوطلب سرپرستی مریم بودند و با یکدیگر منازعه می کردند، تا اینکه به قرعه کشی تن دادند و قرعه به نام زکریا افتاد: (اذ یلقون اقلامهم ایهم یکفل مریم)[۳۲] و در جای دیگر فرمود: (و کفلها زکریا).[۳۳]
عنایات ویژه خداوند به مریم در اصطفا و طهارت و قبول و انبات، خلاصه نمی شود، بلکه نشانه های دیگری نیز از لطف الهی نسبت به مریم، وجود دارد، از جمله:
غذای مخصوص
(کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انی لک هذا قالت هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب) هرگاه زکریا وارد محراب او می شد، غذایی مخصوص در آنجا می دید، از او پرسید ای مریم! این را از کجا آورده ای؟ گفت: این از سوی خداست، خداوند به هر کس بخواهد بی حساب روزی می دهد.
جالب است بدانیم زکریا، با دیدن این حالت ها، آرزوی فرزند کرد و گفت: (هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریه طیبه) در آنجا بود که زکریا با مشاهده آن همه شایستگی پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: خدایا! به من نیز از طرف خود فرزند پاکیزه عطا کن.[۳۴]
دستورات مخصوص
خداوند به وسیله فرشتگان به مریم خطاب کرد: (یا مریم اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین) ای مریم! برای پروردگار خود خضوع کن، و سجده به جای آر و با رکوع کنندگان رکوع کن. به نظر می رسد، این دستورات، شکرانه عنایاتی است که خداوند به مریم عطا فرموده است.
بشارت خدایی
در ادامه فرشتگان به مریم گفتند: (یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم…) ای مریم! خداوند ترا به کلمه ای ـوجودی با عظمت ـاز طرف خویش بشارت می دهد که نامش مسیح، عیسی بن مریم است.[۳۵] وعده الهی به مریم، پیامبری از انبیاء بزرگ خدا و دارای معجزات بزرگ است.[۳۶]
شایستگی القاء روح و کلمه الله
عیسی، پیامبر بزرگ خدا، روح الله و کلمه الله است که مقرر شد، به عنوان یک موجود و انسان، در میان دیگر انسان ها قرار گیرد، ظرف استقرار این روح بزرگ الهی، مریم (س) است که فرمود: (انما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و کلمته القاها الی مریم و روح منه) مسیح فرزند مریم، فقط فرستاده خدا، و کلمه مخلوق اوست که او را به مریم القا نمود و روحی از طرف او بود.[۳۷]
پناه جویی به خدا و تسلیم خدا شدن
فرشته الهی برای القای کلمه الله به صورت انسانی نزد مریم ظاهر می شود: (فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا) ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی عیب و نقص بر مریم ظاهر شد.[۳۸]
دید مریم صورتی بس جان فزا جان فزایی دلربایی در خلا
مریم با دیدن او در کنار خود، احساس دیگری پیدا کرد و به تصور اینکه ممکن است شری به وی برساند به خدا پناه برد و گفت: (إنی أعوذ بالرحمن إن کنت تقیا) من از تو به خدای رحمان پناه می برم اگر پرهیزکاری. فرشته گفت: (انما أنا رسول ربک لا هب لک غلاما زکیا) من فرستاده پروردگار تو هستم تا پسری پاکیزه به تو ببخشم.
لرزه بر اعضای مریم اوفتاد کاو برهنه بود و ترسید از فساد
گشت بی خود مریم و در بی خودی گفت بجهم در پناه ایزدی
به هر حال، مریم تسلیم امر خدا شد. هر چند به خاطر پیامدهای چنین رخدادی ناراحت بود و آرزوی مرگ می کرد، و می گفت: (یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا) ای کاش پیش از این مرده بودم و به کلی فراموش می شدم. در این هنگام ندا رسید که غمگین مباش: (فنادیها من تحتها إلا تحزنی) از پایین پایش به او ندا دادند که غمگین مباش[۳۹].
۶-الگودهی قرآن در شرم و حیا
در این الگودهی قرآنی، الگوی معرفی شده در مورد حیا، صفورا دختر شعیب است که در جریان برخورد موسی (ع) با وی (پیش از ازدواج) به آن اشاره شده است. قرآن کریم می فرماید: (فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء قالت ان ابی یدعوک…) یکی از آن دو دختر به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا گام بر می داشت، گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا….[۴۰]
جمع بندی
قرآن کریم به عنوان چراغ هدایت انسانها ضمن تعیین مسیر کمال و رستگاری، به معرفی انسان های نمونه نیز پرداخته تا مسلمانان با درک بهتر مسائل، از آنها الگو بگیرند. در این الگودهی قرآنی به قشر جوان توجه ویژه ای شده و در حوزه های مختلف و مهم نظیر تفکر، اندیشه و اخلاق چهره های نمونه ارزشمندی به جوانان معرفی شده است.
پی نوشت ها
۱-انبیإ/۵۳
۲-انعام/۷۴
۳-ممتحنه/۴
۴-ممتحنه/۴
۵-مریم/۴۷
۶-ممتحنه/۴
۷-توبه/۱۱۴
۸-انبیإ/۵۷
۹-همان/۵۸
۱۰-انبیإ/۶۹
۱۱-مریم/۴۶
۱۲-مریم/۴۸
۱۳-کهف/۱۳؛ البته در برخی از روایات، نامگذاری اصحاب را به فتی به دلیل ایمانشان دانسته اند ر.ک علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۲۸
۱۴-همان/۱۴
۱۵-همان/۱۰
۱۶-همان/۱۹
۱۷-بقره/۲۰۷
۱۸-ر ک: علامه امینی، الغدیر، ج ۲ ص ۴۸؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص ۲۰۲ و ۲۰۷
۱۹-دهر/۵-۹
۲۰-ر ک: علامه امینی، الغدیر، ج ۳ ص ۱۰۷ ـ۱۱۱
۲۱-ر ک: بحرانی، البرهان، ج ۴ ص ۴۱۴
۲۲-ر ک: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۷۰
۲۳-کهف/۶۶
۲۴-یوسف/۲۳ ـ۲۴
۲۵-همان/۳۲
۲۶-همان/۳۳
۲۷-مومنون/۵۰
۲۸-تحریم/۱۲
۲۰-آل عمران/۳۵-۳۶
۳۰-علامه طباطبایی، المیزان ج ۳ ص ۱۷۳
۳۱-آل عمران/۴۲
۳۲-آل عمران/۴۴
۳۳-همان/۳۷
۳۴-آل عمران/۳۸ و ۳۷
۳۵-آل عمران/ ۴۳ و ۴۵
۳۶-آل عمران/ ۴۵-۶۰
۳۷-نساء/۷۱
۳۸-مریم/۱۹
۳۹-مریم/ ۲۳ و ۲۴
۴۰-قصص/۲۵
منبع اقتباس: محمد فاکر میبدی؛ ره توشه راهیان نور