- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اجتهاد تقسیماتى دارد و هدف ما در این مقام، بیان همه اقسام آن نیست، تنها جهت روشن شدن مفهوم اجتهاد در عنوان بحث، به بعضى از آنها اشاره مىشود.
اوّل. اجتهاد مطلق و متجزّى
الف) اجتهاد مطلق آن است که در انسان قدرت و ملکهاى پدید آید که به برکت آن توان استنباط و استخراج احکام فعلى (وظایف فعلى خود و مقلّدانش) را از امارات معتبره یا اصول عملیّه معتبره پیدا کند و بتواند همه احکام نظرى فقه را از منابع آنها به دست آورد.
به بیان دیگر، از آغاز کتاب طهارت تا پایان کتاب دیات هر باب و مسألهاى که پیش مىآید، قدرت اجتهاد داشته باشد و بتواند حکم آن را استنباط و استخراج کند. نام چنین قدرت و ملکهاى، اجتهاد مطلق و نام دارنده آن مجتهد مطلق است.
ب) اجتهاد متجزّى آن است که در انسان قدرت و ملکهاى پدید آید که با آن بتواند در بخشى از احکام شرعیه، استنباط و اجتهاد کند، (مثلًا در باب طهارت یا در همه عبادات) ولى در سایر بخشهاى فقه قدرت اجتهاد نداشته باشد و آن ملکه در او نباشد؛ صاحب چنین اجتهادى را مجتهد متجزّى گویند. [۱]
دوم. اجتهاد عام و خاص
الف) اجتهاد خاص، یعنى رأى و نظر شخصى فقیه در موارد فقدان نص. اگر فقیه در طریق استنباط و کشف حکم شرعى، دلیل و نصّى از قرآن و سنّت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پیدا کرد، به همان عمل مىکند، وگرنه به سراغ رأى و نظر شخصى خود مىرود و بررسى مىکند که کدام طرف از نظر مصالح ترجیح دارد، همان طرف را مىگیرد و به عنوان حکم، فتوا مىدهد. این نوع اجتهاد در میان علماى امامیّه قابل قبول نیست و طرفداران آن فقط در میان فقهاى اهل سنّت مىباشند.
ب) اجتهاد عام که همان معناى معروفى است که در فوق گفته شد، یعنى قدرت استنباط در جمیع احکام فقهى و استخراج آن از روى ادلّه تفصیلى. [۲]
مقصود از اجتهاد در عنوان بحث
مقصود از اجتهادى که در اینجا از آن بحث مىکنیم و مىخواهیم بدانیم که به چه علومى نیاز دارد، اجتهاد مطلق به مفهوم عام آن است، نه اجتهاد متجزّى و نه اجتهاد خاص، به معناى رأى و قیاس و استحسان و مانند آن در موارد فقدان نصّ.
لزوم فراگیرى بعضى از علوم پیش نیاز اجتهاد
فراگیرى هر یک از رشتههاى علمى مانند طبّ، ریاضى، شیمى و … در حدّ تخصص، نیاز به یک سلسله علوم مقدّماتى دارد که بدون آنها رسیدن به مرحله تخصص و صاحب نظر شدن در آن رشته غیر ممکن است؛ مثلًا انسان در صورتى مىتواند در مراحل عالى دانشگاهى رشته طبّ، ریاضى یا … شرکت کند که قبلًا آگاهى مقدّماتى از این رشتهها داشته باشد.
اجتهاد مطلق به مفهوم عام آن نیز از این قانون مستثنا نیست، یعنى اجتهاد نیز مرحلهاى کارشناسى و تخصّصى است که مجتهد با رسیدن به آن مرحله مىتواند احکام شرعیّه فرعیّه را از ادلّه تفصیلى استخراج و استنباط کند. لذا شخصى که تصمیم گرفته به این مرحله تخصصى راه یابد، مىبایست مجموعهاى از علوم پیش نیاز اجتهاد را فراگیرد.[۳]
البتّه ممکن است انسان بعضى از این علومى را که بعداً اشاره مىشود، به طور فطرى آگاهى داشته باشد و آن را بداند، چنان که جمعى از دانشمندان درباره علم منطق چنین ادعایى دارند. در کتاب تنقیح به این نکته اذعان شده و حاصل آن این است که، ما از علم منطق بیش از هر چیز حجیّت شکل اوّل و شرایط آن را مىخواهیم که همان کلیّت کبرى و موجبه بودن صغرى است و این براى همه مردم روشن است، مثلًا مىگویند: این آتش است و هر آتشى سوزاننده است، پس این هم سوزاننده است. [۴]
ولى حق آن است که اگر انسان به طور طبیعى و فطرى از بعضى قواعد مهم منطقى آگاهى داشته باشد، به معناى بىنیازى وى از علم منطق در اجتهاد نیست، بلکه معنایش این است که تحصیل این علم لازم نیست.
به هر حال، علوم مقدّماتى اجتهاد، در نظر مشهور از دانشمندان اسلامى، چهارده علم است که همه آنها را مىتوان در زیر مجموعه سه عنوان: علوم ادبیات عرب، علوم عقلى و علوم نقلى گنجانید.
پی نوشت:
[۱]. شرح کفایه الاصول، ج ۵، ص ۳۶۲- ۳۶۱؛ ارشاد الفحول، ص ۴۲۴؛ المستصفى، ج ۲، ص ۳۰۵؛ الإحکام فی اصول الأحکام، ج ۴، ص ۳۹۸- ۳۹۷؛ قوانین الاصول، ج ۲، ص ۳۴۲؛ مبادئ الوصول إلى علم الاصول، ص ۲۴۳؛ مصباح الاصول، ج ۳، ص ۴۴۱.
[۲]. دروس فی علم الاصول، حلقه اولى، ص ۵۸- ۵۴.
[۳]. أنوار الأصول، ج ۳، ص ۶۲۱؛ قوانین الاصول، ج ۲، ص ۳۹۲؛ إرشاد الفحول، ص ۴۱۸؛ البحر المحیط، ج ۶، ص ۱۹۹؛ المحصول (فخر رازى)، ج ۲، ص ۴۳۳؛ مبادئ الوصول الى علم الاصول، ص ۲۴۱.
[۴]. التنقیح فى شرح العروه الوثقى، ج ۱، ص ۲۵.
برگرفته شده از: دائره المعارف فقه مقارن نویسنده: مکارم شیرازى، ناصر، جلد : ۱ صفحه : ۲۹۹-۳۰۰.