- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اهل تسنن یکی از فرقه های بزرگ اسلامی است که امروز اکثریت مسلمانان را در جهان تشکیل می دهد. برای شناخت مذهب اهل تسنن بهتر است در ابتداء به چگونگی به وجود آمدن آن اشاره شود:
دین اسلام به دلیل اینکه یک دین الهی[۱] و مبتنی بر حقیقت و نیازهای مادی و معنوی بشر و همسو با فطرت ثابت انسان[۲] می باشد، هیچگونه تغییر و تبدیلی در حقیقت آن از طرف هیچ کس امکان پذیر نمی باشد. بنابراین با انشعاب و ایجاد فرقه های متعدد خود دین منشعب نگردیده بلکه این مسلمانان هستند که راه های مختلفی را در پیش گرفته و هر کسی راه خود را دین اسلام تلقی نموده و آن را حق پنداشته است.
این مطلب مسلم است که خدای متعال دین کاملی را با رسالت خاتم الانبیاء ـ صلی الله علیه و آله ـ برای بشر نعمت بزرگی قرار داده است.[۳] در این راستا یکی از برنامه های مهم رسمی و الهی پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ بیان و تثبیت نعمت امامت و خلافت بعد از خودش بود[۴] و پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به خاطر حساس بودن مسأله امامت و نقش اساسی آن در رهبری امت اسلامی در ابعاد اعتقادی، دینی، علمی و سیاسی در طول مدت رسالت الهی خود تاکیدی زیادی بر آن داشته است و بارها در محافل و مکان های مختلف آن را به مسلمین بیان نمود تا بعد از او امتش در گمراهی بسر نبرند و راه حق را توسط رهبری امامان بر حق و جانشینان واقعی او پیروی نموده و به سعادت و قله کمال برسند. روایات و حوادث تاریخی متعددی از آن جمله حدیث ثقلین[۵]، حدیث منزلت[۶]، حدیث و واقعه تاریخی غدیر[۷]، حدیث قلم و دوات[۸] و… دلایل قطعی بر این مطلب می باشند،که در کتاب های شیعه و سنی از پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در رابطه با امامت و وصایت و جانشینی آن حضرت نقل شده است. اینک به طور خلاصه به برخی از آنها در اینجا اشاره می شود:
پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: اسلام پیوسته با دوازده امام عزیز خواهد بود.[۹]و فرمود: من در بین شما دو چیز گرانبها به جا گذاشتم که تا قیامت از هم دیگر جدا نمی شوند یکی قرآن و دیگری عترت و اهل بیتم می باشد اگر به آنها تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد.[۱۰] و نیز از پیامبر اسلام نقل شده است که فرمود: یا علی منزلت تو به من مثل منزلت هارون به موسی است با این فرق که بعد از من پیامبری نخواهد بود؟[۱۱] و باز نقل شده است که پیامبر اسلام وقتی که از حجه الوداع برمی گشتند همه حجاج را در منطقه ای بنام غدیر متوقف نمودند و در مراسم رسمی فرمودند: آگاه باشید هر که من مولای او هستم این علی مولای او خو اهد بود.[۱۲] و بالاخره آخرین تلاش و تأکید پیامبر اسلام در روز وفات صورت گرفت. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خواست که در آخرین روز حیات خودش، بعضی از مزاحمین را به عنوان سریه تحت فرماندهی اسامه بن زید از مدینه دور کند و مسئله امامت را با نصب علی ـ علیه السّلام ـ در این مقام الهی تثبیت نماید لکن عده ای از اصحاب از آن جمله عمر و ابوبکر از این دستور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ سر برتافتند و بر حضورشان در مدینه و خانه رسول خدا سماجت ورزیدند تا اینکه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مجبور شد در حضور آنان مسئله را تمام کند و لذا فرمود:«بیائید کاغذ و دوات برایم بیاورید تا چیزی برای تان بنویسم که هرگز بعد از آن گمراه نشوید» عمر بلافاصله گفت درد بر رسول خدا غلبه کرده است(العیاذ بالله هذیان می گوید) و شما قرآن را دارید و قرآن ما را کفایت می کند. با این سخن عمر اختلاف و مشاجره بین اصحاب در گرفت تا اینکه پیامبر عصبانی شدند و فرمود از خانه من بیرون روید. و بدین سان نامه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نوشته نشد و ابن عباس همواره با چشم گریان می گفت: بالاترین مصیبت بر اسلام مصیبتی بود که نگذاشتند پیامبر خدا نامه را بنویسد.»[۱۳]
این قدر مسلّم است که در زمان حیات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هیچ نوع اختلاف اعتقادی و سیاسی در بین مسلمین لااقل در ظاهر وجود نداشت و همه مسلمانان با یک پرچم و یک هدف و یک عقیده در تحت رهبری و رسالت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ امت واحد اسلامی را تشکیل می دادند. لکن بعد از رسول الله آنچه که باعث تفرقه دربین مسلمین گردید اختلاف آنان در مسئله امامت و رهبری مسلمین بود. و این اختلاف با توجه به حدیث دوات و قلم، از روز وفات پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بین پیامبر و عمر آغاز گردید. و براساس همین واقعیت نویسنده مقدمه بر کتاب صواعق المحرقه وقتی که این حدیث را از کتاب شرح مواقف تالیف یکی از متکلمین معروف اهل سنت نقل می کند می گوید این اختلاف بین رسول الله و عمر در مسئله امامت و منصب خلافت بوده است.[۱۴]
بعد از رحلت رسول خدا آثار جدی و شدید این اختلاف در بین جامعه اسلامی پدیدار شد عبد القاهر بغدادی از علمای برجسته اهل سنت در کتاب الفرق بین الفرق می گوید: اختلاف مسلمین برای بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قریش اعتقاد داشتند که امامت از آن قریش است.[۱۵]
و بر اساس همین اختلاف امت بر مسئله امامت وقتی نامه رسول خدا نوشته نشد عده محدودی از اصحاب بر اساس آیات قرآن کریم هم سخنان و سفارشات رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ را وحی الهی دانسته[۱۶] و هم معتقد به وجوب پیروی از آن حضرت بودند[۱۷]، لذا از سخنان و دستورات آن حضرت در مسئله امامت پیروی نمودند و بر اصل اسلام باقی ماندند و این روایات را سرلوحه هدایت خودشان قرار داده و بعد از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اعتقاد به امامت امام علی ـ علیه السلام ـ و سایر اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را در حوزه دینی خودشان حفظ نمودند. این دسته از مسلمین توسط خود پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ شیعه نامیده شدند[۱۸] و بعد از رحلت آن حضرت بر همین نام تا امروز باقی ماندند.
اما عده دیگری به رهبری عمر و ابوبکر بلا فاصله بعد از رحلت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرصت را غنیمت شمرده و در سقیفه بنی ساعده که در واقع یک نوع کودتا بر علیه علی ـ علیه السّلام ـ بود با چند نفر دیگر جمع شده و بعد از مشاجرات و مجادلات قبیله ای، ابوبکر با بیعت عمر به عنوان خلیفه و امام مسلمین انتخاب شد و زمام سیاسی مسلمین را به دست گرفت.[۱۹]
از همین جا بنیاد اولین مذهب با انشعاب عمر و ابوبکر از مسیر اصلی اسلام و بر اساس مخالفت با سفارشات پیامبر بزرگ خدا ، نهاده شد و به رهبری عمر و ابوبکر اولین مذهب در اسلام به وجود آمد که بعدها به اهل سنت نامیده شد.
این دسته از مسلمین در ابتداء عنوان خاصی نداشتند بلکه به عنوان طرفداران عمر و ابوبکر معروف بودند و بنابر قول ابوحاتم رازی بعد از کشته شدن عثمان در زمان معاویه و بعد از آن به «عثمانیه» نامیده می شدند و شیعیان علی ـ علیه السلام ـ در این زمان به نام علویه معروف بودند تا اینکه در زمان عباسیان نام علویه و عثمانیه نسخ گردیدند و علویه بنام پیشین خود یعنی شیعه برگشتند و بر دیگران اسم اهل سنت گذاشته شد و این اسم تا امروز ادامه دارد.[۲۰]
بعد از اینکه زمام امور مسلمین به دست امویان و عباسیان افتاد سیاست حاکم در راستای تقویت و گسترش این مذهب قدمهایی بزرگی برداشته و تمام فعالیت های علمی و فرهنگی و سیاسی به نفع این مذهب بوده و لذا برای توجیه عملکرد خلفای سه گانه و نیز خلفای اموی و عباسی برخی از اصول و عقاید را تاسیس نمودند.
اهل سنت از نظر کلامی به چندین فرقه تقسیم میشود.
۱. اهل حدیث:
این شاخه کسانی هستند که در اصول و فروع، به کتاب و سنت مراجعه میکنند و عقل را در این قلمرو دخالت نمیدهند. امروزه از این گروه به عنوان «سلفیه» یاد میکنند و در گذشته «حشویه» و یا «حنابله» نامیده میشدند.[۲۱]
مشاهیر این گروه عبارتند از: ۱. مالک بن انس (۹۳ ـ ۱۷۹ ه). ۲. احمد بن حنبل ( ۱۶۴ ـ ۲۴۱ ه). ۳. داود بن علی اصفهانی (۲۰۲ ـ ۲۷۰). ۴. علی بن احمد معروف به «ابن حزم» (۳۸۴ ـ ۴۵۶ ه).[۲۲]
۲. معتزله:
گروهی که به عقل، بیش از حد بها دادهاند و در موارد زیادی به دلیل تصادم نصوص با عقل، به تأویل آنها میپرداختند.
این گروه پنج مسأله را از اصول اعتزال میشمارند: ۱. توحید. ۲. عدل. ۳. وعده و وعید. ۴. امر به معروف و نهی از منکر. ۵. منزله بین المنزلتین.
پایهگذار این مکتب کلامی «واصل بن عطاء» که واصل شاگرد حسن بصری بود که در یک جریان از حوزه درس او جدا شد و حوزه مستقلی تشکیل داد و بدین مناسبت حسن گفت «اعتزل عنّا» یعنی از ما جدا شد. معروف و مشهور است که به همین مناسبت بود که پیروان او «معتزله» نامیده شدند.[۲۳]
۳. اشاعره:
گروهی که عقاید اهل حدیث را با تعدیل خاصی پذیرفتهاند. پایهگذار این مکتب ابو الحسن اشعری (ت. ۲۶۰ ـ ۳۲۴) میباشد. وی قبل از پایهگذاری این مکتب بر مکتب معتزله بود، او در قرن چهارم هجری به دفاع از عقاید اهل حدیث و مخالفت با آرای معتزله قیام کرد و مکتب کلامی او در جهان تسنن شهرت بسزائی یافت.[۲۴]
۴. خوارج:
گروهی که نسبت به دو خلیفه نخست، مهر ورزیده و از خلیفه سوم و چهارم تبری میجویند. این گروه در اصول و فروع برای خود آرایی دارند. این فرقه در سال ۳۷ هجری در جریان جنگ صفین و مسألهی حکمیت پدید آمد.
خوارج را «مارقه» یا «مارقین» نیز مینامند، در سخنان امام علی ـ علیه السّلام ـ از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ درباره فردی به نام «ذی الخویصره» روایت شده که فرمود:
«از نژاد این مرد قومی پدید خواهد آمد که چنان از دین خارج میشوند که تیر از کمان خارج میگردد.»[۲۵]
۵. مذهب ماتریدیّه:
این مذهب دومین مذهب کلامی معروف و مورد قبول در میان اهل سنت است که در اوایل قرن چهارم هجری پدید آمد، مؤسس این مذهب کلامی، ابو منصور ماتریدی (متوفای ۳۳۳ ه) است.
انگیزه ماتریدی و اشعری در مخالفت با معتزله انگیزهای واحد بود ولی روش آنان کاملاً یکسان نبود، عقلگرائی در ماتریدی بر ظاهرگرائی غالب است.[۲۶]
۶. فرقه مرجئه:
این فرقه را بدان جهت مرجئه میگفتند که مرتبه عمل را پس از مرتبه قصد و نیت قرار میدادند و بر این اساس ایمان قلبی را کاخی در نجات و سعادت انسان میدانستند و برای عمل نقش چندانی قایل نبودند. در نتیجه گناه را مانع نجات و رستگاری مؤمن نمیدانستند و گناهکاران را بیش از حد امیدوار میساختند.[۲۷]
۷. وهابیّه:
مسلک وهابی منسوب به شیخ محمد فرزند «عبد الوهاب» نجدی است وی در سال ۱۱۱۵ هجری قمری در نجد تولد یافت. این گروه خود را «سلفیه» مینامند و مسائلی را بر اصول «سلفیه» افزودند بیشتر مربوط به توحید و شرک است.
محمد بن عبد الوهاب با مطالعه کتابهای ابن تیمیه گرایش خاصی به احیای اندیشههای او پیدا کرد، در این رابطه زیارت پیامبر و تبرک به آثار او و توسل به وی و بنای سایبان بر قبور را شرک دانست و دیگر طوایف مسلمین را متهم به شرک و خروج از دین کرد و تنها مذهب وهابیت را اهل نجات دانست.[۲۸]
عقاید و اندیشههای افراطی و رفتار خشن و انعطافناپذیر آنان، منشأ تفرقه و نزاع در میان امت اسلامی شده است بدین جهت، در راستای اهداف و منافع استکبار جهانی و دشمنان اسلام قرار گرفته است.
مذاهب نام برده شده مهمترین مذاهب کلامی اهل سنت هستند غیر از این مذاهب، مذاهبی هم وجود دارند که فقط فهرستوار نام میبریم: ۱. اباضیه. ۲. جهمیّه. ۳. کرّامیه. ۴. ضراریّه. ۵. نجاریّه.
اهل سنت در مسائل فقهی به چهار مذهب تقسیم میشود. در واقع از چهار تن از فقهای اهل سنت پیروی کرده و میکنند. این چهار نفر، نه از صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودهاند و نه از تابعین و نه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پیروی از آنها را توصیه نموده است. و در هیچ حدیثی حتّی در کتابهای خود اهل سنت اثری از این چهار مذهب نمیباشد.
۱. مذهب حنفی: که منسوب به ابو حنیفه است وی در سال ۸۰ هجری به دنیا آمده و در سال ۱۵۰ هجری قمری درگذشته است.
۲. مالکی: منسوب به مالک بن انس وی در عهد خلافت ولید بن عبد الملک به دنیا آمد و در روزگار هارون الرشید در مدینه از دنیا رفت.
۳. شافعی: منسوب به محمد بن ادریس شافعی و در سال ۱۵۰ ه ، در غزه به دنیا آمد و در سال ۲۰۴ ه ، در مصر از دنیا رفت.
۴. حنبلی یا حنابله: منسوب به احمد بن حنبل وی در سال ۱۶۵ هجری به دنیا آمد و در سال ۲۴۱ هجری در گذشته است.[۲۹]
اهل تسنن یک سلسله عقاید خاصی در مسئله امامت و نبوت و صفات خداوند و در باره صحابه و حکومت دارد که اگر مایل باشید مکاتبه کنید تا برای تان ارسال گردد.
پی نوشت:
[۱]. سوره آل عمران، آیه ۱۹.
[۲]. سوره روم، آیه ۳۰.
[۳]. سوره مائده، آیه ۳.
[۴]. سوره مائده، آیه ۶۷.
[۵]. نیشابوری، حاکم محمد بن محمد، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۱۰، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
[۶]. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۷/۱۲۰، بیروت، دارالفکر، بی تا.
[۷]. ابن اثیر، اسدالغابه، ۵/۲۰۵، تهران، اسماعیلیان، بی تا.
[۸]. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ۳.۹۱، بیروت، دارصعب، بی تا.
[۹]. متقی هندی، کنز العمال، ۱۲، ۳۲، بیروت، موسسه الرساله، بی تا.
و حجر عسقلانی، فتح الباری، ۱۳، ۱۸۱، بیروت، دارالمعرفه للطباعه و النشر، دوم، و ابو داد و طیاسی، مسند ابی داود، ص ۱۰۵، بیروت، دارالحدیث، و عمر بن عاصم، ضحاک، کتاب السنه، ص ۵۱۸، بیروت، المکتب الاسلامی سوم، ۱۴۱۳.
[۱۰]. امام احمد بن حنبل، مسند احمد، ۳/۱۴، ۵/۱۸۲ و ۱۸۹، بیروت، دارصادر و ترمزی، محمد بن عیسی، سنن ترمزی، ۵/۳۲۹، بیروت، دارالفکر، دوم ۱۴۰۳ ق و حاکم نیشابوری، محمد بن محمد، مستدرک حاکم، ۳/۱۱۰ بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ ق، و متقی هندی، کنزالعمال، ۱/۳۸۱، بیروت، مؤسسه الرساله پنجم، ۱۴۰۱ ق.
[۱۱]. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۷/۱۲۰ و ۱۲۱ بیروت، دارالفکر، بی تا. و ترمزی، محمد بن عیسی، سنن ترمزی، ۵/۳۰۲، بیروت، دارالفکر، دوم، ۱۴۰۳ ق، و حاکم نیشابوری، محمد بن محمد، مستدرک حاکم، ۲/۳۳۷، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ ق.
[۱۲]. ابن اثیر، اسد الغابه، ۵/۲۰۵، تهران، اسماعیلیان. و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۲/۲۸۹ و ۱۷/۱۷۴ قم، دار احیاء الکتب العربیه، بی تا، و ابن النجار البغد ادی، ذیل تاریخ بغداد ۳/۱۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۷، و الخوارزمی، الموفق، مناقب خوارزمی، ص ۷، قم، نشر اسلام، دوم، ۱۴۱۱ ق، و قندوزی حنفی، شیخ سلیمان، ینابیع الموده ۱/۱۰۷ و ۲/۲۴۹ دارالاسوه، اول ۱۴۱۶ ق.
[۱۳]. بخاری، محمد ابن اسماعیل، صحیح بخاری، ۳/۹۱، بیروت، دارصعب، بی تا و نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۵/۷۶، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
[۱۴]. هیتمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص (هـ ) مصر، مکتبه القاهره، بی تا.
[۱۵]. ابو منصور، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص۱۳، بیروت، دارالوفاق الجدیده دوم، ۱۹۷۷ م.
[۱۶]. سوره نجم، آیه ۳ و ۴.
[۱۷]. سوره نساء، آیه۹۵ و سوره حشر، آیه ۷.
[۱۸]. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۱۶، بیروت، موسسه فقه الشیعه، اول ۱۴۱۱ ق و متقی هندی، کنز العمال، ۱۳/۱۵۶، حدیث ۳۶۴۸۳، بیروت، موسسه الرساله.
[۱۹]. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ۲/۲۹۱، بیروت، دارصعب، بی تا و جزای، مبارک بن اثیر، جامع الاصول، ۴/۴۷۰، بیروت، احیاء التّراث العربی.
[۲۰]. علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص ۱۶۸، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی.
[۲۱]. سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ص ۱۴۹، انتشارات توحید، چ اول، ۱۳۷۱.
[۲۲]. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، ص ۲۴۶، انتشارات دار الفکر، چاپ اول، ۱۳۷۸.
[۲۳]. مطهری، شهید مرتضی، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۸۵، انتشارات صدرا، چ دوم، ۱۳۷۲.
[۲۴]. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص ۲۰۱، انتشارات مرکز جهانی، چاپ سوم، ۸۳.
[۲۵]. ملل و نحل، شهرستانی، ج ۱، ص ۱۱۵، اقتباس از فرق و مذاهب کلامی، ص ۲۸۷، همان.
[۲۶]. درآمدی بر علم کلام، ص ۲۹۶، همان.
[۲۷]. الفرق بین الفرق، بغدادی، ص ۲۰۲، اقتباس از فرق و مذاهب کلامی، ص ۲۸۳، همان.
[۲۸]. سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص ۲۹.
[۲۹]. گرجی، دکتر ابو القاسم، تاریخ فقه و فقها، ص ۸۴، انتشارات سمت، چ سوم، ۱۳۷۹.