- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
این را همگان به وضوح درک کرده و می دانند که دینهای مختلف در دنیا وجود دارد و هردینی به شعبه های مختلفی تقسیم شده است. بحث حاضر، کاوش کوتاهی درباره مبانی شبهه شناسی در گفتمانهای علمی – مذهبی است.
بشر علاوه بر دارا بودن منابع شناخت حسی، از منبع شناخت کلیات یعنی عقل و منبع شناخت و حیانی یعنی علوم دینی نیز برخوردار است و (و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون…)(۲) یعنی: و خدا شما را از شکم مادرانتان خارج کرد در حالی که هیچ چیز نمی دانستید و برای شما گوش و چشم و عقل قرار داد تا شکر نعمت او را به جا آورید.
لیکن بشر همواره با سلیقه های ناهمگون و برداشت های متفاوت روبه رو بوده است، برداشت هایی گوناگون از منابع شناخت که خود به اختلاف در آرا و عقاید منجر گردیده و محققان آن را امری طبیعی دانسته اند، زیرا ناشی از اختلاف در فهم انسان ها می باشد.(۳) و همین امر، باعث افتراق ادیان و مذاهب به فرقه های متعدد گردیده که در طول تاریخ نزاعها و جنگهای خونینی را در پی داشته است.
همین امر محققان و پژوهشگران با انصاف را در طول تاریخ رنج داده است، ملا هادی سبزواری می نویسد: «نحن نری کل فرقه یکفر مخالفیها و کلما دخلت امه لعنت اختها و ینسبها الی تکذیب الرسول فالحنبلی یکفر الاشعری زاعما انه کذب الرسول فی اثبات الفوقیه لله و فی الاستواء علی العرش و الاشعری یکفره زاعما انه شبهه و کذب الرسول فی انه لیس کمثله شیئی و هکذا…» (۴)
یعنی: ما هر فرقه را می بینیم که مخالفان خود را تکفیر نموده و هر فرقه ای که بوجود می آید، دیگران را نفرین کرده و تکذیب پیامبر صلی اللّه علیه و آله را به آنان نسبت می دهد.
حنبلی، اشعری را تکفیر می کند، به این گمان که اشعری، پیامبر صلی اللّه علیه و آله را در اثبات فوقیت برای خدا و استواء بر عرش؛ تکذیب کرده است و اشعری، حنبلی را تکفیر می کند به گمان آن که قائل به تشبیه شده و پیامبر صلی اللّه علیه و آله را در مورد اینکه هیچ چیز مانند خدا نیست، تکذیب کرده است همینطور گروههای دیگر.
از این رو، وارد شدن در مسیر بررسی شبهات بدون تحقیق در عوامل و دلایل گوناگون تاریخی، سیاسی، عقیدتی و… به مثابه راه رفتن در راهی پر سنگلاخ و پر نشیب و فراز در ظلمت شب می باشد.
در مقدمه این نوشتار بحث نسبتا مفصلی راجع به پیش زمینه این اندیشه در بین فرقه های اسلامی می کنیم که به دانستن خود و «گمراه » دیدن دیگران منجر شده است و آنگاه به اهم اصول و مبانی ای می پردازیم که در موضوع شبهه شناسی و گفتمان علمی – مذهبی، سزاوار است مورد توجه قرار گیرد.
به نظر می رسد که بسیاری از مذاهب اسلامی بر اساس گزارشهای روایی از پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله مبتلا به یک پیش فرض خطرناک نسبت به یکدیگر شده اند؛ حدیثی که با الفاظ و عبارات مختلف نقل گردیده و یک تعبیر از آن در ذهنها به این مضمون جا گرفته است: «امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد گردید که هفتاد و دو فرقه آن ها گمراه و در آتشند و تنها یک فرقه از آنها هدایت یافته و اهل نجات است.»
متأسفانه تعابیر دیگر این روایت و نقلهایی که مشتمل بر علت گمراهی فرقه های گمراه است، مورد غفلت قرار گرفته و از آنها چشم پوشی شده است. و أسف انگیزتر آن که برخی دستهای خیانت پیشه، پیرایه هایی به این روایت بسته اند و خواسته اند بدین طریق حقانیت مذهب خود و بطلان مذاهب دیگر را به اثبات برسانند.
دسته بندی روایات افتراق امت اسلامی
۱. روایاتی که دلالت بر افتراق امت به دو فرقه دارد:
عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «تفترق امتی فرقتین فتمرق بینهما مارقه فیقتلها اولی الطائفتین بالحق.»(۵)
یعنی: امت من به دو فرقه تقسیم می شوند و فرقه ای از (دین) خارج می شود و طایفه محق آن را می کشد.
۲. روایاتی که لالت بر افتراق امت به سه فرقه دارد:
– عن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال: «یکون بعدی ثلاث فرق: مرجئه و حروریه و قدریه فان مرضوا فلا تعودوهم.»(۶)
یعنی: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: بعد از من سه فرقه خواهند شد: مرجئه، حروریه و قدریه پس اگر مریض شدند عیادتشان نکنید. البته می توان ار این روایت استفاده کرد که امت به چهار فرقه تقسیم می شود سه فرقه گمراه و یک فرقه نجات یافته است که خطاب به آنها شده «فلا تعودوهم». برخی از نویسندگان ملل و نحل مرجئه را به دوازده فرقه تقسیم کرده و کرامیه و ابوحنیفه و اصحابش را از مرجئه دانسته اند: «الفرقه التاسعه من المرجئه ابوحنیفه و اصحابه…. و الفرقه الثانیه عشره من المرجئه الکرامیه اصحاب محمد بن کرام…(۷)
– عن انس بن مالک قال: قال رسو اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «اذا کان آخر الزمان صارت امتی ثلاث فرق فرقه یعبدون الله خالصا و فرقه یعبدون اللّه ریاءا و فرقه یعبدون یستأکلون به الناس….» (۸)
یعنی: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: در آخر الزمان امت من به سه فرقه خواهند شد: فرقه ای از روی اخلاص خداوند را عبادت می کنند و فرقه ای از روی ریا و فرقه ای به خاطر خوردن (و استثمار) مردم.
۳. روایاتی که دلالت بر افتراق امت به هفتاد فرقه دارد:
– عن النبی صلّی اللّه علیه و آله: «تفترق امتی علی سبعین فرقه، کلهم فی الجنه الا فرقه واحده، قالوا: یا رسول اللّه من هم؟قال: الزنادقه.»(۹)
یعنی: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرموده : امت من بر هفتاد فرقه تقسیم می شود تمامی آنها در بهشت هستند مگر یک فرقه.
سوال کردند، : این فرقه کدام است ای رسول خدا؟ فرمود: ایشان زنادقه اند.
۴. روایاتی که دلالت بر افتراق امت به هفتادو یک فرقه دارد:
– عن النبی صلّی اللّه علیه و آله: «افترقت بنو اسرائیل علی احدی و سبعین مله و لن تذهب اللیالی و لا الأیام حتی تفترق امتی علی مثلها و کل فرقه منها فی النار الا واحده و هی الجماعه.»(۱۰)
یعنی: پبامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: بنی اسرائیل به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند روزگار نخواهد گذشت که امت من نیز مثل آنان تقسیم به فرقه ها خواهند شد و همه آنها در آتش اند غیر از یک فرقه که همان فرقه جماعت است.
۵. روایاتی که دلالت برافتراق امت به هفتاد و سه فرقه دارد:
– عن علی امیر المؤمنین علیه السلام: «لتفرقن هذه الامه علی ثلاث و سبعین فرقه، و الذی نفسی بیده أن الفرق کلها ضلاله الا من اتبعنی و کان من شیعتی.» (۱۱)
یعنی علی علیه السلام فرمود: این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد. سوگند به آنکه جانم در دست اوست، همه فرقه ها بر گمراهی اند مگر آنکس که مرا پیروی کند و از شیعیان من باشد.
– عن رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: قال: «… المتمسک بما انت و شیعتک و اصحابک» (۱۲)
یعنی: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله (به «علی علیه السلام» ) فرمود:…. فرقه ناجیه فرقه ای است که تمسک کند به آنچه که تو و پیروانت و اصحابت بر آن هستند.
– عن علی علیه السلام قال: «تفرقت الیهود علی احدی و سبعین فرقه و النصاری علی اثنتین و سبعین فرقه و انتم علی ثلاث و سبعین فرقه و أن من أضلها و أخبثها من یتشیع أو الشیعه.» (۱۳)
یعنی: علی علیه السلام فرمود: یهود بر هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند و نصاری بر هفتاد و دو فرقه و شما مسلمانان بر هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوید و قطعا گمراهترین و ناپاکترین این فرقه ها فرقه ای است که ادعای تشیع می کند و خود را شیعه می داند.
۶. روایاتی که دلالت بر افتراق امت به هفتاد و سه فرقه در آخر الزمان دارد:
– «کیف انت یا عوف، اذا افترقت هذه الامه علی ثلاث و سبعین فرقه واحده فی الجنه و سائر هن فی النار. قلت: و متی ذلک یا رسول اللّه؟قال اذا کثرت الشرط و ملکت الاماء، و قعدت الحملان علی المنابر، و اتخذ القرآن مزامیر، و زخرفت المساجد و رفعت المنابر، و اتخذ الیفی ء دولا، و الزکاه مغرما، و الامانه مغنما، و تفقه فی الدین لغیر اللّه، و أطاع الرجل امرأته، و عق امه و أقصی اباه، و لعن آخر هذه الامه اولها، و ساد القبیله فاسقهم، و کان زعیم القوم ارذلهم، و اکرم الرجل اتقاء شره، فیومئذ یکون ذلک.» (۱۴)
یعنی عوف: چگونه ای آنگاه که این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم کردند؛ یک فرقه در بهشت و سایرشان در جهنم؟ گفتم یا رسول الله چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟
فرمود: آنگاه که نشانه های (آخر الزمان) فزونی یابد؛ کنیزان مملکت داری کنند و زنان بر منبرها بالا روند و قرآن چون آلت موسیقی درآید و مساجد آزین بندی گردد و منبرها مرتفع شود و بیت المال دست به دست بچرخد و زکات را غرامت دانند و امانت را غنیمت پندارند و برای غیر خدا فقه آموزند و مرد از زن اطاعت کند و پدر و مادرش را براند؛ و پسینیان امت پیشنیان آن را نفرین کنند، و هر قبیله را فاسقشان رهبری کند و پست ترین قوم راهنمایشان گردد و برای در امان ماندن از شر شخص اکرامش کنند پس آن روز روزی است که این شکاف بزرگ در امت پدیدار می گردد. این حدیث را از طریق اهل سنت، نورالدین هیثمی(۱۵)، طبرانی (۱۶) و متقی هندی نیز(۱۷) نقل کرده اند.
و به تعبیر ملا هادی سبزواری رحمه اللّه: «لا ینجیک من هذه الورطه الا ان تعرف حد التصدیق و التکذیب حتی ینکشف لک غلو هؤلاء الفرق و اسرافهم فی تکفیر بعضهم بعضا…»(۱۸)
ابن حزم این احادیث را تضعیف کرده، ولی ابن تیمیه می گوید: «فاکثر اهل العلم قبلوها و صدقوها…» (۱۹) علامه طباطبائی رحمه اللّه در یکجا این روایات را از مشهورات(۲۰) و در جای دیگر متظافر و متواتر خوانده است.(۲۱)
آیت اللّه خویی رحمه اللّه این روایات را آحاد دانسته و تواتر آنها را نپذیرفته است: «ان الروایات المشار الیها أخبار آحاد لا تفید علما و لا عملا و دعوی التواتر فیها جزافیه لا دلیل علیها(۲۲). نکته دیگر اینکه هیچ کدام از این روایات در کتب اربعه شیعه نیامده است (۲۳) چنانکه هیچکدام از این روایات در صحیح بخاری و مسلم نیز نیامده است.(۲۴)
مضمون این روایات از چند جهت مورداشکال است:
تنافی این روایات با روایات زیادی که دلالت بر «مرحومه بودن امت اسلامی» «هدایت یافتگی امت» «الخیر کله فی امتک» و «بیشتر امت تو در بهشت اند» و «بشارت به پیامبر و امتش به خیر» دارد.(۲۵)
ثانیا: در برخی از روایات «افتراق امت» گمراهان و هالکان مشخص شده اند به عنوان نمونه، «.. قوم یقیسون الامور برأیهم فیحرمون الحلال و یحللون الحرام.»(۲۶) با استفاده از این جملات که در ذیل برخی از روایات «افتراق امت» در منابع شیعه و اهل تسنن آمده است، می توان معیار ضلالت و هلاکت را به دست آورد که عبارت است از: ۱ – قیاس به رأی و مقدم داشتن آن بر کتاب وسنت ۲ – حلال شمردن حرام ۳ – حرام شمردن حلال. و طبیعی است که هیچکدام از فرق اسلامی دست کم از حیث نظری با اینگونه امور موافق نیستند.
ثالثا: برخی از دانشمندان اسلامی گفته اند: در اصل روایات «افتراق امت» جمله «کلها هالکه الافرقه» وجود نداشته و این جمله از موضوعات است، یعنی جزو کلام حضرت نبوده و جاعلان آن را اضافه کرده اند.(۲۷) با توجه به مطالب مذکور چنین نتیجه می گیریم که نباید فرقه های اسلامی به صف بندی پرداخته و حالت تنفر از یکدیگر را ترویج نمایند، بلکه وظیفه دارند که برای اهداف والایی چون: روشن شدن حق، دوری جستن از تفسیر به رأی و قیاس به آن، پرهیز از تغییر در احکام الهی، رسیدن به وحدت واقعی که مصداقی از فرمان الهی و اعتصموابحبل اللّه جمیعا است، به گفتمان علمی – مذهبی پرداخته و بر اساس کتاب، سنت و عقل به مباحثات مفید و انتقادات سازنده از یکدیگر بپردازند.
پی نوشت:
۱. هفت اقلیم
۲. نحل. آیه ۷۸.
۳. رک: المیزان، ح ۳، ص ۳۷۴.
۴. شرح الاسمائ الحسنی، ج ۱، ص ۷۹.
۵. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۰۹ ؛ نیز مسند احمد، ج ۳، ص ۷۹؛ نسانی، خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام، ص ۱۳۶.
۶. محمد بن احمد الدولابی، الذریه الطاهره النبویه، ص ۸۸.
۷. ابوالحین علی بن اسماعیل اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین ص ۱۳۸ – ۱۴۱.
۸. طبرانی، المعجم الاوسط، ج ۵، ص ۲۰۹ ؛ نیز: اشعرانی، لواقع الانوار القدسین فی بیان العهود المحمدیه، ص ۱۳.
۹. اسماعیل بن محمد العجلونی الجراحی، کشف الخفاء و مزیل الالباس ج ۱، ص ۳۰۹.
۱۰. الشیخ محمد بن جعفر الکتابی (متوفای ۳۴۵)، من هدی الحدیث النبوی نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص ۴۶.
۱۱. شیخ مفید، الامالی، ص ۲۱۳.
۱۲. تلخیص الشافی، ج ۳، ص ۵.
۱۳. شیخ محمد بن جعفر الکتانی، نظم المتناثر….، ص ۴۶.
۱۴. شیخ علی کورانی، معجم أحادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۱، ص ۳۹ – ۴۰.
۱۵. مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۲۳.
۱۶. المعجم الکبیر، ج ۱۸، ص ۵۱.
۱۷. کنز المعال، ج ۱۱، ص ۱۸۳.
۱۸. شرح الاسماء الحسنی، ج ۱ ص ۷۹.
۱۹. کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه فی التفسیر، ج ۱۶، ص ۴۹۱.
۲۰. المیزان، ج ۳، ص ۳۷۹.
۲۱. همان، ج ۱۲ ص ۱۱۸.
۲۲. البیان، ص ۲۲۰
۲۳.همان.
۲۴. صغاتی، افتراق الامه، ص ۹۹.
۲۵. رک تفسیر قمی: ج ۲، ص ۳ به بعد. نیز کتاب افتراق الامه
۲۶. محدث نروی، مستدرک الوسائی؛ ج ۱۷، ص ۲۵۷. نیز: غزالی، المستصفی ص ۲۹۵، آمدی، الاحکام، ج ۴ ص ۴۹.
۲۷. افتراق الامه، ص ۹۶.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه