- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
اخلاق که یکی از بهترین اصول زندگی فردی و اجتماعی محسوب می شود امروز بیش از هر زمان بشر نیازمند آن است در واقع بسیاری از مشکلات پیش روی انسان ناشی از فقدان اخلاق فردی و اجتماعی افراد جامعه بشری است. اینجاست که خلأ وجود اصول اخلاقی مبتنی بر فطرت بشری به چشم می خورد. بنابراین برای رفع این معضل بزرگ جهان امروز ناگزیر باید به بزرگترین اساتید و معلمان اخلاق در طول تاریخ مراجعه کرد و با الگو گرفتن از رفتار شان و گوش سپردن به گفتارشان بر این مهم فائق آمد و آنان نیستند جز ائمه از خاندان پاک رسالت و نبوت یعنی امامان معصوم شیعه که به اعتراف خاص و عام بهترین الگو در رفتار اسلامی هستند.
شیخ مفید در ارشاد مىنویسد: اخبارى که در زمینههاى مختلف علم و حکمت و بیان و حجت و زهد و پند و اندرز و شاخههاى گوناگون علمى از آن حضرت نقل شده بسى بیشتر از آن است که به زبان گفته آید و یا در کتابى بگنجد. و در آنچه نقل کردیم براى نیل به مقصود، کافى است.
دوم، حلم: حافظ عبدالعزیز بن اخضر جنابذى در کتاب معالم العتره الطاهره مىنویسد: در آغاز روزى میان جعفر بن محمد و عبدالله بن حسن مجادلهاى لفظى صورت گرفت. عبدالله بن حسن در گفتار خود تندى کرد. سپس از یکدیگر جدا شده به سوى مسجد رفتند. سپس مجددا یکدیگر را بر در مسجد دیدار کردند. پس جعفر بن محمد بن عبدالله بن حسن گفت: چگونهاى اى ابومحمد؟ عبدالله با عصبانیت پاسخ داد: خوبم. امام به او گفت: اى ابومحمد مگر نمىدانى صله رحم از حساب مىکاهد؟ عبدالله گفت: همواره چیزهایى براى ما مىگویى که ما آنها را نمىشناسیم؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: من از قرآن براى تو مىگویم. عبدالله گفت: آیا صله رحم هم از قرآن است؟ امام (علیه السلام) فرمود: آرى. عبدالله گفت: پس بگو. امام (علیه السلام) فرمود: خداوند عزوجل گوید : و کسانى که آنچه را که خدا امر به پیوند آن کرده اطاعت مىکنند و از خدا مىترسند و از سختى هنگام حساب مىاندیشند.(۱)عبدالله بن حسن، با شنیدن این آیه، گفت: از این پس مرا قاطع رحم نخواهى یافت.
ابن شهرآشوب در کتاب مناقب از کتاب روضه نقل کرده است: روزى سفیان ثورى به نزد امام صادق (علیه السلام) رفت. دید که سیماى امام متغیر است. علت آن را جویا شد. امام (علیه السلام) فرمود: من ممنوع کرده بودم که کسى بر بام خانه رود. اما مشاهده کردم یکى از کنیزانم که پرستارى یکى از کودکانم را برعهده داشت از نردبان بالا مىرفت و کودک نیز همراه او بود. چون کنیز مرا دید، لرزید و در پایین آمدن شتاب جست و کودک از دستش افتاد و در دم جان سپرد . اما چهره من به خاطر مرگ کودک نیست که چنین تغییر کرده، بلکه به خاطر ترس و لرزى است که از مشاهده من به آن کنیز راه یافته است. امام صادق (علیه السلام) پس از این ماجرا به آن کنیز، دوبار فرمود: تو به خاطر خدا آزادى و در این ماجرا بىگناهى.
شیخ کلینى در کافى به سند خود روایت کرده است: امام صادق (علیه السلام) روزى غلام خود را در پىکارى فرستاد. غلام در بازگشت تأخیر نمود، پس امام (علیه السلام) به دنبال او روان شد و وى را یافت که خوابیده است. بالاى سر او نشست و او را باد مىزد تا غلام بیدار شد. چون غلام از خواب بیدار شد امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: اى فلان! به خدا سوگند این گونه نیست که شب و روز متعلق به تو باشد و در آن بخوابى بلکه شب از آن توست و روز از آن ما.
سوم، صبر: شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا به سند خود از ابومحمد از پدرانش از موسى بن جعفر (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: به امام صادق (علیه السلام) خبر دادند که اسماعیل، بزرگترین فرزند وى، در گذشته است. امام در آن لحظه خواست غذا بخورد و ندیمان وى در اطرافش گرد آمده بودند. پس امام تبسم کرد و خواستار غذا شد و در کنار ندیمانش نشست. آن حضرت از سایر روزها بهتر غذا خورد، با ندیمانش سخن بسیار گفت. ندیمان وى از اینکه هیچ اثرى از حزن و اندوه در سیماى امام نمىدیدند، به شگفت افتادند. چون امام از خوردن فراغ یافت گفتند: اى فرزند رسول خدا چیزى شگفت دیدیم، به مصیبت فقدان چنان پسرى دچار آمدى اما این گونهاى که ما مىبینیم؟ ! امام فرمود: چرا این گونه نباشم که مىبینید در حالى که راستگوترین راستگویان مرا خبر داده است که تو از دنیا مىروى و شما نیز این دنیا را به درود خواهید گفت. به راستى مردمى هستند که مرگ را شناخته و آن را فرا دید خود قرار دادهاند و منکر نشدهاند که مرگ کسى از آنان را در ربوده است و به امر پروردگار عزوجل، تسلیم گشتهاند. همچنین کلینى به سند خود از علاء بن کامل نقل کرده است که گفت : نزد امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم که ناگاه فریادى از خانه بلند شد. امام با شنیدن فریاد از جا برخاست سپس نشست و استرجاع گفت: «انا لله و انا الیه راجعون» و به گفتار خود بازگشت تا آنکه بحث خود را تمام کرد آنگاه فرمود: ما مایلیم که خود و اولاد و اموال ما در سلامت باشند اما چون قضاى الهى از راه رسد نباید آنچه را که خداوند براى ما نپسندیده، دوست بداریم.
در روایت دیگرى که کلینى در کافى از قتیبه اعشى نقل کرده، آمده است که گفت: «خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم تا از فرزند او عیادت کنم. دیدم امام (علیه السلام) بر در ایستاده و غمین و اندوهناک است. عرض کردم: فدایت شوم حال کودک چطور است؟ فرمود: مىبینى که سخت بیمار است. پس ساعتى درنگ کرد سپس به سوى ما بیرون آمد در حالى که چهرهاش شاد بود و آثار غم و اندوه از آن رفته بود. گمان کردم که حال کودک بهبود یافته است گفتم: فدایت شوم حال کودک چطور است؟ فرمود: او به راه خدا رفت. گفتم: فدایت شوم هنگامى که کودک زنده بود شما ناراحت و اندوهگین بودید اما اکنون که بمرد حالت شما دیگرگون شد، چرا؟ ! فرمود: ما اهل بیت پیش از رسیدن مصیبت غمین و اندوهناکیم اما هنگامى که مصیبت واقع مىشود به قضاى الهى خشنود مىگردیم و تسلیم امر خدا مىشویم.
چهارم، عبادت و کثرت یاد خدا. کلینى به سند خود در کافى نقل کرده است که ذکر امام صادق (علیه السلام) را در سجده شمردم، پانصد بار تسبیح مىگفت. و نیز به سند خود از ابان بن تغلب نقل کرده است که گفت: بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم و ذکر او را در رکوع و سجود برشمردم شصت بار تسبیح گفت. راوندى در خرائج از منصور صیقل روایت کرد که وى امام صادق (علیه السلام) را در مسجد پیامبر (ص) به حال سجده دید. منصور گوید: پس نشستم و مدتى به طول انجامید آنگاه با خود گفتم تا زمانى که امام در سجده است من نیز تسبیح خدا را مىگویم و شروع کردم به گفتن «سبحان ربى و بحمده استغفر ربى و اتوب الیه» یکبار سیصد مرتبه و بار دیگر شصت و اندى این ذکر را گرفتم که امام سر از سجده برداشت.
پنجم، مکارم اخلاقى: زمخشرى در ربیع الابرار از شقرانى مولاى رسول خدا (ص) نقل کرده است که گفت: در روزگار خلافت منصور، عطاء مىدادند اما من کسى را نداشتم که مرا به او معرفى کند در این حال متحیر ایستاده بودم که ناگهان دیدم جعفر بن محمد (علیه السلام) مىآید. خواسته خود را با او در میان نهادم امام به درون رفت و پس از مدتى بیرون آمد و دیدم عطاى من در آستین لباس اوست. آن را به من داد و فرمود: کار نیک از هر کسى برازنده است و از تو برازندهتر به خاطر رابطهاى که با ما دارى. و کار زشت از هر کسى که سرزند زشت است و از تو زشتتر به خاطر رابطهاى که با ما دارى.
سبط بن جوزى گوید: امام (علیه السلام) از آن جهت چنین سخنى به شقرانى گفت زیرا پىبرده بود که او شراب مىنوشد و مىخواست وى را به کنایه موعظه کند و این از اخلاق پیامبران است.
ششم، کرم و بخشندگى: در حلیه الاولیا به سند خود از هیاج بن بسطام نقل شده است که گفت : جعفر بن محمد (علیه السلام) آنقدر طعام مىخورانید که دیگر براى خانوادهاش چیزى باقى نمىماند . و در مطالب السؤول آمده است: امام صادق (علیه السلام) مىفرمود: کار نیک تمام نمىشود مگر به سه چیز: شتاب در انجام آن و کوچک شمردن و پنهان کردن آن.
هفتم، کثرت صدقات: کلینى در کافى به سند خود از هشام بن سالم نقل کرده است که گفت: امام صادق (علیه السلام) همین که پاسى از شب گذشت انبانى پر از نان و گوشت و پول فراهم مىکرد و آن را به دوش مىگرفت و به سوى نیازمندان مدینه رهسپار مىشد و آن را در میانشان تقسیم مىکرد. ایشان نیز او را نمىشناختند تا هنگامى که امام صادق (علیه السلام) از دنیا رفت و این امر متوقف گردید. آن وقت بود که دانستند آن شخص امام صادق (علیه السلام) بوده است» .
ویژگىهاى قرن دوم در عصر امام صادق علیه السلام
امام صادق (علیه السلام) درسال ۸۰ یا ۸۳ هجرى به دنیا آمد و در سال ۱۴۸ هجرى به درود حیات گفت . بنابراین ۶۸ سال در این جهان زیست. وى در طول عمر خود خلافت هشام بن عبدالملک تا افول حکومت بنى امیه را شاهد بود و از خلفاى بنى عباس، نیز دوران حکومت سفاح و بیست سال از دوره حکومت منصور را درک کرد. از مشخصات این عصر، انتشار علوم اسلامى همچون تفسیر، فقه، حدیث، کلام، جدل و علوم دیگر مانند انساب، لغت، شعر، ادب، خط، تاریخ، نجوم و غیره بود .
پى نوشت:
۱. رعد/۲۱: و الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب .
به نقل : سیره معصومان، ج ۵، ص ۶۲