- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
جهاد دارای آداب و شرایطی است که رعایت آنها برای هر مسلمانی لازم است. خداوند در قرآن کریم برای جهاد در راه خدا آدابی را بیان نموده تا جهادگران خویشتن را به آن آداب مودب سازند. مجاهدان در راه خدا باید خود را به برخی آداب عادت داده تا آثار مثبت جهاد شامل حالشان گردد. رعایت شرایط و آداب در جهاد مطرح شده از لازمه جهاد است و بدون آن جهاد قابل تحقق نیست. در این مقاله به برخی از آداب از دیدگاه قرآن اشاره شده است.
اتحاد و همبستگی
یکی از ویژگیهایی که جهادگران اسلام لازم است به آن دست یابند اتحاد و پرهیز از نزاع ، در عرصه جهاد با دشمن است. ولقد صدقکم الله وعده اذ تحسونهم باذنه حتی اذا فشلتم وتنـزعتم فی الامر.. [۱]
خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزی بر دشمن در احد،) تحقق بخشید در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل میرساندید (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید.
در ماجرای جنگ احد گفتیم مسلمانان در آغاز جنگ با اتحاد و شجاعت خاصی جنگیدند، و بزودی پیروز شدند و لشکر دشمن از هم پراکنده شد و موجی از شادی سراسر لشکر اسلام را فرا گرفت، ولی نافرمانی جمعی از تیراندازان که در شکاف کوه” عینین” به سرکردگی” عبدالله بن جبیر” میجنگیدند و رها کردن آن سنگر حساس و مشغول شدن آنها و دیگران به جمع آوری غنائم، سبب شد که و رق برگردد و شکست سختی به لشکر اسلام وارد گردد.
هنگامی که مسلمانان با دادن تلفات و خسارات سنگین به مدینه بازگشتند با یکدیگر میگفتند مگر خداوند به ما وعده فتح و پیروزی نداده بود؟ پس چرا در این جنگ شکست خوردیم؟ آیات فوق به آنها پاسخ میگوید و علل شکست را توضیح میدهد. اکنون به تفسیر جزئیات آیات باز میگردیم: و لقد صدقکم الله وعده اذ تحسونهم • باذنه حتی اذا فشلتم.
در این جمله، قرآن میگوید: وعده خدا در باره پیروزی شما کاملا درست بود و به همین دلیل در آغاز جنگ پیروز شدید و به فرمان خدا دشمن را پراکنده ساختید و این وعده پیروزی تا زمانی که دست از استقامت و پیروزی فرمان پیغمبر برنداشته بودید ادامه داشت، شکست از آن زمان شروع شد که سستی و نافرمانی شما را فرا گرفت یعنی اگر تصور کردید که وعده پیروزی بدون قید و شرط بوده سخت در اشتباه بودهاید، تمام وعدههای پیروزی مشروط به پیروی از فرمان خدا است. [۲]
یـایها الذین ءامنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا… واطیعوا الله ورسوله ولا تنـزعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم واصبروا ان الله مع الصـبرین.. [۳][۴]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که (در میدان نبرد) با گروهی رو به رو میشوید، ثابت قدم باشید! و خدا را فراوان یاد کنید، تا رستگار شوید! • و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است
یعنی با نزاع و کشمکش در میان خود ایجاد اختلاف نکنید، و در نتیجه خود را دچار ضعف اراده مسازید و عزت و دولت و یا غلبه بر دشمن را از دست مدهید، چون اختلاف، وحدت کلمه و شوکت و نیروی شما را از بین میبرد.. [۵]
وقـتلوا المشرکین کافه کما یقـتلونکم کافه واعلموا ان الله مع المتقین. [۶] (به هنگام نبرد) با مشرکان، دسته جمعی پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعی با شما پیکار میکنند و بدانید خداوند با پرهیزگاران است
اقوال درمعنای کافه
در معنای کافه بین مفسران اختلاف است که به بیان آن میپردازیم.
دفع مشرکان
راغب در مفردات گفته: کلمه” کف” به معنای کف دست آدمی است که آن را باز و بسته میکند، و معنای” کففته” این است که من او را با کف دست زدم و دفع کردم، و بهمین مناسبت متعارف شده که این کلمه را در معنای دفع هر چند که با کف دست صورت نگیرد استعمال شود، حتی شخص کور را هم بخاطر اینکه چشمش بسته شده مکفوف گفتهاند.
و در آن که میفرماید: “و ما ارسلناک الا کافه للناس” معنایش این است که ما از فرستادن تو منظوری جز این نداشتیم که مانع ایشان از معصیت بوده باشی.
و” تاء”ای که در آخر” کافه” آمده، مانند تاءای که در آخر کلمات: ” راویه”، ” علامه” و” نسابه” آمده برای مبالغه است، و همچنین در آن دیگر که میفرماید: “و قاتلوا المشرکین کافه کما یقاتلونکم کافه” که بعضی گفتهاند معنایش این است که” شما با مشرکین کارزار کنید در حالی که ایشان را دفع دهنده باشید، هم چنان که ایشان با شما کارزار میکنند و میخواهند شما را دفع دهند”.
دسته جمعی
لیکن بعضی دیگر گفتهاند” کافه” به معنای جماعت است و بدین معنا میباشد:
” با ایشان دسته جمعی کارزار کنید همانطوری که آنها همگی با شما کارزار میکنند”، چون جماعت را بخاطر نیرومندیش کافه میگویند، هم چنان که” وازعه” هم مینامند، و بهمین معنا در ” یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه” آمده.
احاطه
و در مجمع البیان گفته: کلمه” کافه” به معنای احاطه، و ماخوذ است از” کافه الشی ء” که به معنای آخرین حد و کناره هر چیز است که وقتی بدانجا رسیدیم دیگر از پیشروی بیش از آن خودداری میکنیم. و اصل کلمه” کف” به معنای خودداری و جلوگیری است
این کلمه در هر دو جای مورد بحث، حال است از ضمیری که به مسلمین و یا مشرکین برمی گردد و یا در اولی حال است از مسلمین و در دومی از مشرکین، و یا به عکس.
پس در اینجا چهار احتمال هست، و از این چهار وجه آنکه زودتر از بقیه به ذهن میرسد وجه چهارمی است، و آن این است که بگوئیم کافه اولی حال است از مشرکین و دومی از مسلمین، و این تبادری که به ذهن دارد، برای این است که از نظر لفظ، اولی به مشرکین نزدیک تر است و دومی به مسلمین و بنا بر این معنای چنین میشود: ” با مشرکین همه شان جنگ کنید هم چنان که ایشان با همه شما سر جنگ داشته و کارزار میکنند”.
در نتیجه شریفه مانند ” فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم” میشود که قتال با همه مشرکین را واجب میسازد، و هر حکمی را که آن نسخ کرده این نیز نسخ میکند، و هر دیگری که آن را تخصیص دهد و یا مقید کند، این را نیز تخصیص داده و مقید میسازد. [۷]
احسان
احسان و نیکی در جهاد، از آداب آن است.
وانفقوافی سبیل الله ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه واحسنوا ان الله یحب المحسنین. [۸] و در راه خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست میدارد
این تکمیلی است بر آیات جهاد که قبلا تفسیر آن گذشت، زیرا جهاد به همان اندازه که به مردان با اخلاص و کار آزموده نیازمند است به اموال و ثروت نیز احتیاج دارد، جهاد هم نفرات آماده از نظر روحی و جسمی لازم دارد، و هم انواع سلاح و تجهیزات جنگی، درست است که عامل تعیین کننده سرنوشت جنگ در درجه اول سربازاناند، ولی سرباز بدون وسایل و تجهیزات کافی (اعم از سلاح، مهمات، وسیله نقل و انتقال، مواد غذایی، وسایل درمانی) کاری از او ساخته نیست.
لذا در اسلام تامین وسایل جهاد با دشمنان از واجبات شمرده شده و از جمله در مورد بحث با صراحت دستور میدهد، و میفرماید: ” در راه خدا انفاق کنید و خود را به دست خویش به هلاکت نیفکنید
در اینکه مراد از”احسان” در اینجا چیست؟ چند احتمال در کلمات مفسران دیده میشود: نخست این است که حسن ظن به خدا داشته باشید (و گمان نکنید انفاقهای شما موجب اختلال امر معیشت شما خواهد شد) و دیگر اینکه منظور، اقتصاد و میانه روی در مساله انفاق است، و دیگر اینکه منظور، آمیختن انفاق با حسن رفتار نسبت به نیازمندان است، به گونهای که همراه با گشاده رویی و مهربانی باشد و از هر نوع منت و آنچه موجب رنجش و ناراحتی شخص انفاق شونده است بر کنار باشد. مانعی ندارد که همه این معانی سه گانه در مفهوم و محتوای جمع باشد. [۹]
اخلاص
توفیق، بر جهاد خالصانه و به دور از هرگونه ترس از سرزنش گران، جلوه فضل الهی است. که جهاد گران باید این ویژگی را دارا باشند.
الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهمایمـنـا وقالوا حسبنا الله ونعم الوکیل• فانقلبوا بنعمه من الله وفضل لم یمسسهم سوء واتبعوا رضون الله والله ذو فضل عظیم. [۱۰][۱۱]
اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم(لشکر دشمن )برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند از آنها بترسید! » اما این سخن، بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست.» • به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید و از رضای خدا، پیروی کردند و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.
مقایسه روحیه مسلمانان در میدان جنگ” بدر” با روحیه آنها در حادثه”حمراء الاسد” که شرح آن گذشت، اعجاب انسان را برمی انگیزد که چگونه یک جمعیت شکست خورده فاقد روحیه عالی و نفرات کافی با آن همه مجروحان در مدتی به این کوتاهی که شاید بیک شبانه روز کامل نمیرسید، چنین تغییر قیافه دادند و با عزمی راسخ و روحیهای بسیار خوب، آماده تعقیب دشمن شدند تا آنجا که قرآن در باره آنها میگوید: هنگامی که خبر اجتماع دشمن برای حمله ، به آنها رسید آنها نه تنها نهراسیدند بلکه ایمانشان و بدنبال آن استقامتشان افزوده شد. و این خاصیت ایمان بهدف است که هر قدر انسان مشکلات و مصائب را بیشتر و نزدیکتر ببیند، پایمردی و استقامت او بیشتر میشود و در حقیقت تمام نیروهای معنوی و مادی او برای مقابله با خطر، بسیج میگردد. این دگرگونی عجیب در این فاصله کوتاه، انسان را بسرعت و عمق تاثیر تربیتی آیات قرآن و بیانات گیرا و مؤثر پیغمبر اسلام صآشنا میسازد که این خود در سر حد یک اعجاز است. [۱۲]
یـایها الذین ءامنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم ویحبونه اذله علی المؤمنین اعزه علی الکـفرین یجـهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله وسع علیم. [۱۳] ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمیرساند خداوند جمعیتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع ، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند آنها در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) میدهد و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.
خداوند به اهل ایمان، برای جهاد خالصانه (با جان و مال) در راه خدا توصیه میکند.
وجا هدوا فی الله حق جهاده.. [۱۴] و در راه خدا جهاد کنید، و حق جهادش را ادا نمایید!
بنا بر قولی، منظور از «حق جهاده»، جهاد خالصانه است. [۱۵]
خداوند، از حرکت ریا کارانه به سوی جبهههای جهاد نهی نموده است: ولا تکونوا کالذین خرجوا من دیـرهم… ورئاء الناس.. [۱۶]
و مانند کسانی نباشید که از روی هوی پرستی و غرور و خودنمایی در برابر مردم، از سرزمین خود به (سوی میدان بدر) بیرون آمدند و (مردم را) از راه خدا بازمی داشتند (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل میکنند، احاطه (و آگاهی) دارد!
هر چند مقصود از «کالذین خرجوا… و رئاء الناس…» ، کافران مکه است، ولی وجه شبه که ریاکاری است عام است و مجاهدان هم از آن نهی شدهاند
این مسلمانان را از پیروی کارهای ابلهانه و اعمال غرور آمیز و بی محتوا و سر و صداهای تو خالی و بی معنی باز میدارد، و با اشاره به جریان کار ابو سفیان و طرز افکار او و یارانش میفرماید: ” مانند کسانی که از سرزمین خود از روی غرور و هوا پرستی و خودنمایی خارج شدند، نباشید” [۱۷]
جهاد خالصانه و در راستای جلب رضایت الهی، امری ارزشمند است.
یـایها الذین ءامنوا لا تتخذوا عدوی وعدوکم اولیاء تلقون الیهم بالموده وقد کفروا بما جاءکم من الحق یخرجون الرسول وایاکم ان تؤمنوا بالله ربکم ان کنتم خرجتم جهـدا فی سبیلی وابتغاء مرضاتی.. [۱۸]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبت میکنید، در حالی که آنها به آنچه از حق برای شما آمده کافر شدهاند و رسول الله و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون میرانند اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کردهاید (پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید! ) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار میکنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار میسازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است!
اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کردهاید پیوند دوستی با آنها برقرار نسازید” (ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی و ابتغاء مرضاتی) اگر به راستی دم از دوستی خدا میزنید و به خاطر او از شهر و دیار خود هجرت کردهاید، و طالب جهاد فی سبیل الله و جلب رضای او هستید این مطلب با دوستی دشمنان خدا سازگار نیست [۱۹]
استغفار
آمرزش خواهی از گناه و اسراف در کارها، نیز از آداب جهاد است: وما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا واسرافنا فی امرنا وثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکـفرین. [۲۰]
سخنشان تنها این بود که: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندرویهای ما در کارها، چشم پوشی کن! قدمهای ما را استوار بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان
آنها به هنگامی که احیانا بر اثر اشتباهات یا سستیها، یا لغزشهایی گرفتار مشکلاتی در برابر دشمن میشدند به جای اینکه میدان را به او بسپارند و یا تسلیم شوند و یا فکر ارتداد و بازگشت به کفر در مغز آنها پیدا شود، روی به درگاه خدا میآوردند و ضمن تقاضای عفو و بخشش از گناهان خود از پیشگاه خداوند تقاضای صبر و استقامت و پایمردی میکردند و میگفتند: ” ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین”: بار پروردگارا گناهان ما را بیامرز و از تندرویهای ما درگذر، و ما را ثابت قدم بدار و بر کافران پیروز بگردان. آنها با این طرز تفکر و عمل به زودی پاداش خود را از خدا میگرفتند هم پاداش این جهان که فتح و پیروزی بر دشمن بود و هم پاداش جهان دیگر [۲۱]
پرهیز از سستی
مجاهدان اسلام، بایداز سستی در تعقیب دشمنان پرهیز نمایند: ولا تهنوا فی ابتغاء القوم ان تکونوا تالمون فانهم یالمون کما تالمون وترجون من الله ما لا یرجون وکان الله علیمـا حکیمـا. [۲۲] و در راه تعقیب دشمن ، (هرگز) سست نشوید! (زیرا) اگر شما درد و رنج میبینید، آنها نیز همانند شما درد و رنج میبینند ولی شما امیدی از خدا دارید که آنها ندارند و خداوند، دانا و حکیم است
اشاره به اینکه هرگز در برابر دشمنان سرسخت حالت دفاعی به خود نگیرید، بلکه همیشه در مقابل چنین افرادی روح تهاجم را در خود حفظ کنید، زیرا از نظر روانی اثر فوق العادهای در کوبیدن روحیه دشمن دارد، همانطور که در حادثه احد بعد از آن شکست سخت، استفاده کردن از این روش سبب شد که دشمنان اسلام که با پیروزی میدان نبود را ترک گفته بودند فکر بازگشت به میدان را که در وسط راه برای آنها پیدا شده بود از سر بدر کنند و با سرعت از مدینه دور شوند.
سپس استدلال زنده و روشنی برای این حکم بیان میکند و میگوید:
” چرا شما سستی به خرج دهید در حالی که اگر شما در جهاد گرفتار درد و رنج میشوید دشمنان شما نیز از این ناراحتیها سهمی دارند، با این تفاوت که شما امید به کمک و رحمت وسیع پروردگار عالم دارید و آنها فاقد چنین امیدی هستند”. [۲۳]
یـایها الذین ءامنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون• واطیعوا الله ورسوله ولا تنـزعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم واصبروا ان الله مع الصـبرین. [۲۴][۲۵] ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که (در میدان نبرد) با گروهی رو به رو میشوید، ثابت قدم باشید! و خدا را فراوان یاد کنید، تا رستگار شوید! • و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است!
راغب در مفردات میگوید: ” ثبات”- به فتح ثاء- ضد زوال است. و بنا به گفته او در مورد شریفه به معنای ضد فرار از دشمن است، و این کلمه بحسب معنایش اعم از کلمه صبری است که در جمله”و اصبروا ان الله مع الصابرین” به آن امر فرموده، چون صبر یک نحوه ثبات خاصی است، و آن عبارت است از ثبات در مقابل مکروه هم به قلب، بدین صورت که دچار ضعف نگردد و جزع و فزع نکند، و هم به بدن، به اینکه کسالت و سهل انگاری ننموده، و از جا در نرود، و در مواردی که عجله پسندیده نیست شتاب نکند. [۲۶]
پرهیز از غرور
خداوند، از رهسپار شدن به جبهههای نبرد، با سرمستی و غرور نهی نموده است: ولا تکونوا کالذین خرجوا من دیـرهم بطرا.. [۲۷]
و مانند کسانی نباشید که از روی هوی پرستی و غرور و خودنمایی در برابر مردم، از سرزمین خود به (سوی میدان بدر) بیرون آمدند و (مردم را) از راه خدا بازمی داشتند (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل میکنند، احاطه (و آگاهی) دارد!
مسلمانان را از پیروی کارهای ابلهانه و اعمال غرور آمیز و بی محتوا و سر و صداهای تو خالی و بی معنی باز میدارد، و با اشاره به جریان کار ابو سفیان و طرز افکار او و یارانش میفرماید: ” مانند کسانی که از سرزمین خود از روی غرور و هوا پرستی و خودنمایی خارج شدند، نباشی [۲۸]
توکل
توکل بر خداوند در نبرد با دشمنان، از آداب جهاد است: قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا هو مولـنا وعلی الله فلیتوکل المؤمنون. [۲۹] بگو: «هیچ حادثهای برای ما رخ نمیدهد، مگر آنچه خداوند برای ما نوشته و مقرر داشته است او مولا (و سرپرست) ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند! »
تنها به او عشق میورزند و از او یاری میطلبند و سر بر آستان او میسایند و تکیه گاه و پناهگاهشان کسی جز او نیست.
این اشتباه بزرگی است که منافقان گرفتار آن هستند، خیال میکنند با عقل کوچک و فکر ناتوانشان میتوانند همه مشکلات و حوادث را پیش بینی کنند و از لطف و رحمت خدا بی نیازند، آنها نمیدانند تمام هستیشان همچون پر کاهی است در برابر یک طوفان عظیم از حوادث یا همانند قطره کوچک آبی در یک بیابان سوزان، در یک روز تابستان، اگر لطف الهی یار و مددکار نباشد از انسان ضعیف کاری ساخته نیست. [۳۰]
ذکر خدا
کثرت در ذکر و یاد خدا، از آداب جهاد است: یـایها الذین ءامنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون. [۳۱] ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که (در میدان نبرد) با گروهی رو به رو میشوید، ثابت قدم باشید! و خدا را فراوان یاد کنید، تا رستگار شوید!
در موقع جنگ، از خداوند یاری بخواهید، تا در دنیا پیروز شوید و در آخرت، رستگار. برخی گویند: یعنی وعدههای خدا را که در باره پیروزی به شما داده است، بخاطر بیاورید، تا پایداری شما زیاد شود. [۳۲]
یحسبون الاحزاب لم یذهبوا وان یات الاحزاب یودوا لو انهم بادون فی الاعراب یسـلون عن انبائکم ولو کانوا فیکم ما قـتلوا الا قلیلا• لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله والیوم الاخر وذکر الله کثیرا. [۳۳] [۳۴] آنها گمان میکنند هنوز لشکر احزاب نرفتهاند و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست میدارند در میان اعراب بادیه نشین پراکنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جویا گردند و اگر در میان شما باشند جز اندکی پیکار نمیکنند• مسلما برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند
یعنی خدا را بسیار یاد کنند و این جهتش این است که آنکه ذاکر و بیاد خداست اوامر و خواستههای او را پیروی و متابعت میکند بخلاف آنکه غافل از یاد اوست، [۳۵]
توجه به خدا و آگاهی همه جانبه او، از آداب جهاد است: وقـتلوا فی سبیل الله واعلموا ان الله سمیع علیم. [۳۶] و در راه خدا، پیکار کنید! و بدانید خداوند، شنوا و داناست.
در راه خدا پیکار کنید، و بدانید خداوند شنوا و دانا است” سخنان شما را میشنود و از انگیزههای درونی شما و نیاتتان در امر جهاد آگاه است [۳۷]
نظم
نظم نیروها در میدان جهاد، از آداب جهاد بوده و جهاد گران باید به این ادب پسندیده و ارزشمند مودب باشند: ان الله یحب الذین یقـتلون فی سبیله صفـا کانهم بنیـن مرصوص. [۳۸] خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او پیکار میکنند گویی بنایی آهنیناند!
نفس پیکار مطرح نیست، آنچه مهم است اینکه پیکار” فی سبیل الله” باشد، و آنهم با اتحاد و انسجام کامل همانند سدی فولادین.
” صف” در اصل معنی مصدری دارد، و به معنی قرار دادن چیزی در خط صاف است، ولی در اینجا معنی اسم فاعل را دارد.
” مرصوص” از ماده” رصاص” به معنی سرب است، و از آنجا که گاه برای استحکام و یکپارچگی بناها سرب را آب میکردند و در لابلای قطعات آن میریختند به طوری که فوق العاده محکم و یکپارچه میشد به هر بنای محکمی” مرصوص” اطلاق میشود.
و در اینجا منظور این است که مجاهدان راه حق در برابر دشمن یک دل و یک جان و مستحکم و استوار بایستند، گویی همه یک واحد بهم پیوستهاند که هیچ شکافی در میان آن نیست. لذا در تفسیر علی بن ابراهیم میخوانیم که در توضیح این فرمود: یصطفون کالبنیان الذی لا یزول: ” مجاهدان راه خدا صف میکشند همانند بنائی که هرگز ویران نمیگردد”.
در حدیثی آمده است که امیر مؤمنان علی ع در میدان” صفین” هنگامی که میخواست یاران خود را آماده پیکار کند فرمود:
” خداوند عزّوجلّ شما را به این وظیفه راهنمایی کرده است… و فرموده ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص، بنا بر این صفوف خود را همچون یک بنای آهنین محکم کنید، آنها که زره پوشند مقدم شوند، و آنها که بی زرهاند پشت سر آنان قرار گیرند، دندانها را محکم به هم بفشارید که… و در برابر نیزهها در پیچ و خم باشید که برای رد کردن نیزه دشمن مؤثرتر است، به انبوه دشمن خیره نگاه نکنید تا قلبتان قوی تر و روحتان آرامتر باشد، سخن کمتر بگوئید که سستی را دور میکند، و با وقار شما مناسبتر است، پرچمهای خود را کج نکنید و آنها را از جا تکان ندهید، و جز به دست دلیران مسپارید” [۳۹]
پی نوشت:
۱.آل عمران،۳، ۱۵۲.
۲.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۳، ص۱۵۲.
۳.انفال،۸، ۴۵.
۴.انفال،۸، ۴۶.
۵.ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۹، ص۱۲۶.
۶.توبه،۹، ۳۶.
۷.ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۹، ص۳۶۰.
۸.بقره،۲، ۱۹۵.
۹.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۳۵.
۱۰.آل عمران،۳، ۱۷۳.
۱۱.آل عمران،۳، ۱۷۴.
۱۲.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۳، ص۲۰۵.
۱۳.مائده،۵، ۵۴.
۱۴.حج،۲۲، ۷۸.
۱۵.مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۷، ص۱۷۳.
۱۶.انفال، ۴۷.
۱۷.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۷، ص۱۹۶.
۱۸.ممتحنه، ۱.
۱۹.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۴، ص۱۲.
۲۰.آل عمران، ۱۴۷.
۲۱.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۳، ص۱۴۳.
۲۲.نساء، ۱۰۴.
۲۳.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۴، ص۱۰۹.
۲۴.انفال، ۴۵.
۲۵.انفال، ۴۶.
۲۶.ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۹، ص۱۲۴.
۲۷.انفال، ۴۷.
۲۸.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۷، ص۱۹۶.
۲۹.توبه، ۵۱.
۳۰.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۷، ص۴۴۲.
۳۱.انفال، ۴۵.
۳۲.مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۴، ص۴۷۶.
۳۳.احزاب، ۲۰.
۳۴.احزاب، ۲۱.
۳۵.مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۱۴۴.
۳۶.بقره، ۲۴۴.
۳۷.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۲۲۴.
۳۸.صف،۴.
۳۹.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۴، ص۶۴.
منبع : ویکی فقه (دانشنامه حوزوی)