- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
«ذکر الهی » چون نسیم فرحبخش، حیات معنوی را به انسان هدیه می کند . قلب خسته و افسرده انسان با «یاد خدا» طراوت می یابد و در کشاکش مشکلات و انبوه گرفتاری ها، به یاد معشوق است که اطمینان و آرامش را برای جان ها به ارمغان می آورد .
انسانی که در هر لحظه به یاد خداوند و فقر و نیاز خویش به ذات اقدس الهی و عقاب و ثواب باشد، در درون خویش راهی برای رشد و نمو رذائل اخلاقی و ارتکاب معاصی نخواهد گذاشت و همواره درصدد رشد و تعالی خویش می باشد .
بنابراین «ذکر و یاد خدا» از مهم ترین عوامل رسیدن به قرب الهی است که انسان را از جهان ماده به عالم معنا و معنویت می رساند .
خداوند در آیه ۴۱ و ۴۲ سوره احزاب می فرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکره و اصیلا»
ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را بسیار یاد کنید و او را در صبحگاه و شامگاه تسبیح کنید .
مفهوم ذکر
ذکر در لغت به معنای «یاد کردن » است; خواه با زبان باشد یا با قلب یا هر دو، خواه بعد از نسیان باشد یا در ادامه ذکر، و نیز «ذکر» به معنای «حفظ شی ء» است و خلاف نسیان می باشد . (۱)
به بیان دیگر، «ذکر» عبارت است از این که آدمی نیروی ادراک خود را متوجه «یاد شده » کند، یا به این که نام او را ببرد و یا صفات او را به زبان جاری کند و مصداق مهمتر این که در قلب به یاد او باشد . (۲)
طبق این معنا، «ذکر» معنای عامی دارد که هر چیزی را شامل می شود . اما آن چه خداوند در قرآن کریم به آن امر فرموده است: «ذکر خداوند» و «یادآوری نعمت های الهی » می باشد که در سایه آن، انسان غبار غفلت و دوری را از قلب خود بزداید و بر جان و روح خسته خویش، با باران الهی، گل های طاعت و بندگی را برویاند .
مراتب ذکر
ذکر مقامی بسیار بلند دارد و دارای مراتب و درجاتی است; اولین مرتبه آن، «ذکر لفظی و زبانی » است و مراد از «ذکر لفظی » حرف لقلقه زبان نمی باشد; چرا که اگر توجه به معنای الفاظ نباشد، هیچ ارزشی ندارد و شاهد این مدعا این که گاه انسان افرادی را می بیند که در عین این که با زبان مشغول «ذکر خداوند» هستند، با عمل خویش مرتکب گناه و معصیت می شوند! و حال آن که ذکر حقیقی، انسان را از گناه باز می دارد .
مرتبه دوم، ذکر قلبی است . یعنی توجه به خداوند از دل انسان بجوشد و به زبان جاری شود; هر چند حتما لازم نیست به زبان جاری شود .
مرتبه سوم، یاد کردن خدا در تمامی احوال است و این که انسان حتی یک لحظه هم از یاد خدا غافل نباشد و در تمامی اوقات خدا، را حاضر و ناظر بر اعمال خویش بداند . (۳)
با دقت در آیات و روایات، به دست می آید که اساس ذکر، توجه درونی است و این که انسان با تمام قلب و جان خویش به ذات پاک خدا توجه کند; توجهی که انسان را از گناه باز می دارد و به اطاعت فرمان او دعوت می کند . به همین دلیل، در احادیث متعددی از پیشوایان اسلام نقل شده که منظور از ذکر خدا، یادآوری عملی است .
بدیهی است که انسان از همان ابتدا، نمی تواند به مرحله والای ذکر و به یاد خدا بودن، در تمامی احوال نائل شود، بلکه با تمرین و ممارست در گفتن «الفاظ » و دقت در معانی ذکرها، کم کم «پیوسته به یاد خدا بودن » برای او حاصل می شود، و چنین نیست که «ذکر لفظی » ارزش و اعتباری نداشته باشد، بلکه آن هم به نوبه خود مورد تاکید قرار گرفته است و منشا آثار فراوانی می باشد .
آثار ذکر
«یاد خداوند» آثار و برکات فراوانی دارد که در آیات و روایات به آن اشاره شده است و ما در این جا به برخی از آن ها می پردازیم:
۱ – مورد یاد خدا قرار گرفتن
«فاذکرونی اذکرکم و اشکروا لی و لا تکفرون » ; (۴) مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و کفران نورزید .
ذکر خدا معنای وسیع و مصادیق فراوانی دارد . انسانی که در تمامی لحظات زندگی به یاد ذات خداوند می باشد که سرچشمه تمام خوبی ها و نیکی هاست و به این وسیله، روح و جان خود را پاک و روشن می سازد، خداوند نیز در تمامی مراحل زندگی و در اوج مشکلات و سختی ها او را تنها نمی گذارد .
۲ – همنشینی با خدا
کسی که همواره به یاد خدا باشد، خداوند همنشین و جلیس او خواهد بود; چنان که در حدیث قدسی به حضرت موسی ( علیه السلام) فرمود: ای موسی! من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند . موسی سؤال کرد: روزی که هیچ پناهی نیست، جز پناه تو، چه کسی در پناه تو خواهد بود؟ خداوند فرمود: آن ها که مرا یاد می کنند، من نیز آنان را یاری می کنم . و [آنان که] با هم دوستی می کنند، در راه من، پس دوست دارم آن ها را . اینان کسانی هستند که وقتی بخواهم به اهل زمین بدی رسانم، آن ها را یاد کرده و به خاطر آنان بدی را دفع می کنم . (۵)
۳ – محبت خداوند
انسانی که پیوسته به یاد خداست، حب الهی در قلبش جای می گیرد . چنان که در زندگی روزمره نیز چنین است که اگر انسان در تمامی ساعات، شخص خاصی را در خاطر داشته باشد، کم کم محبت او در قلبش حاکم می شود .
در روایت نیز آمده است .
«من اکثر ذکر الله احبه » ; (۶) هر کس زیاد خدا را یاد کند، محبت خداوند در قلبش حاکم می شود .
۴ – فلاح و رستگاری
از نظر قرآن کریم، ذکر خدا زمینه رستگاری انسان را فراهم می سازد: «و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون » ; (۷) خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید .
۵ – افزایش برکت و حضور فرشتگان
از روایات استفاده می شود که خانه ای که ذکر خدا در آن بسیار شود، برکتش بسیار می شود و فرشتگان در آن خانه حاضر می شوند و شیطان دور می گردد . و آن خانه برای اهل آسمان آن چنان درخشنده است که ستارگان برای اهل زمین، و خانه ای که در آن، قرآن خوانده نشود و ذکر خدا در آن نشود، برکتش کم است، و فرشتگان از آن خانه گریزان هستند .
۶ – آرامش
آرامش و اطمینان، گمشده انسان امروزی است که در آرزوی به دست آوردن آن می باشد . قرآن کریم راه رسیدن به آرامش را این گونه به بشر معرفی می نماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب » ; (۸) همانا با یاد خدا دل ها آرام می گیرد .
۷ – دوری از شیطان
آنان که به یاد خدا هستند، از وسوسه های شیطان متاثر نمی شوند و یاد خدا سلاحی است که از آن ها در برابر شیطان محافظت می نماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون » ; (۹) پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد خدا و پاداش و کیفر او می افتند، و (در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و) ناگهان بینا می شوند .
۸ – غذای روح
حضرت علی ( علیه السلام) می فرماید: «مداومت بر ذکر الهی، غذای روح و کلید رستگاری است .»
با توجه به اهمیت «ذکر الهی » و نقش سازنده آن در پیشرفت معنوی انسان های مؤمن، خداوند مؤمنان را از توجه به اموری که انسان را از یاد خدا باز می دارد، بر حذر می دارد، و می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون » ; (۱۰) ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا باز ندارد و هر کس چنین کند، از زیانکاران است .
بدیهی است، توجه به مال و زندگی دنیوی، در صورتی نهی شده است که انسان را از یاد خدا باز دارد و به عبارت دیگر، هدف انسان در زندگی توجه به آن ها باشد، ولی در صورتی که انسان مراقب نفس خویش باشد و از این ها به عنوان وسیله برای رسیدن به سعادت ابدی استفاده کند، نه تنها مذموم نیست، بلکه سفارش هم شده است .
پس اموال و اولاد تا آن جا که در راه خدا و برای نیل به حیات طیبه باشند، از مواهب الهی هستند و مطلوب می باشند، اما اگر علاقه افراطی به آن ها سدی در میان انسان و خدا ایجاد کند، بزرگترین بلا محسوب می شود . (۱۱) و خسرانی بزرگ است که در آیه شریفه فوق به همین معنا اشاره شده است .
تعبیر «خاسرون » به خاطر این است که حب دنیا چنان انسان را سرگرم می کند که سرمایه های وجودی خویش را در راه لذات ناپایدار و اوهام و پندارها صرف می کند و با دست خالی از دنیا می رود، در حالی که با داشتن سرمایه های بزرگ، برای زندگی جاودانه اش، کاری نکرده است . (۱۲)
در حالات عالم بزرگ شیخ عبدالله شوشتری، از معاصرین مرحوم علامه مجلسی، نوشته اند: که فرزندی داشت و بسیار مورد علاقه او بود . روزی این فرزند سخت بیمار شد . مرحوم شیخ عبدالله، آن روز برای ادای نماز جمعه به مسجد آمد . پریشان بود . روزی در رکعت دوم، سوره منافقین را که تلاوت می کرد، هنگامی که، به این آیه رسید، چندین بار آیه را تکرار کرد . پس از فراغت از نماز، بعضی یاران علت این تکرار را سؤال کردند ایشان فرمود:
هنگامی که به این آیه رسیدم، به یاد فرزندم افتادم، و با تکرار آن، به مبارزه با نفس خود برخاستم، آن چنان مبارزه کردم که فرض کردم فرزندم مرده و جنازه اش در برابر من است و من از خدا غافل نیستم . آن گاه بود که دیگر تکرار نکردم! (۱۳)
آثار دوری از یاد خداوند
همان گونه که «ذکر الهی » منشا آثار و برکات فراوانی است، دوری از یاد خداوند نیز پیامدهایی را به دنبال دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود:
۱ – خود فراموشی
«و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم …» ; (۱۴) مانند کسانی که خدا را فراموش کردند، نباشید که خدا نیز آنان را به خود فراموشی دچار ساخت .
و در آیات دیگری نیز به این مساله «خود فراموشی » اشاره شده است . (۱۵)
«نسیان » مصدر فعل «نسوا» است، به معنای زایل شدن صورت معلوم از صفحه خاطرات; البته بعد از آن که در صفحه خاطر نقش بسته بود . این معنای اصلی «نسیان » است، ولی در استعمال آن توسعه داده اند و در مطلق روگردانی از چیزی که قبلا مورد توجه بوده نیز استعمال می شود . (۱۶)
در حقیقت، فراموشی خداوند، ترک شکر «ذکر الهی و ترک طاعت در بندگی » را نیز به همراه دارد; زیرا از یک سو فراموشی پروردگار سبب می شود که انسان در لذات مادی و شهوات حیوانی فرو رود و هدف آفرینش خود را به فراموشی بسپارد و در نتیجه، از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند .
از سوی دیگر، فراموشی خدا، همراه با فراموش کردن صفات پاک اوست که هستی مطلق و علم بی پایان و غنای بی انتها از اوست و هر چه غیر اوست، وابسته و نیازمند به ذات پاکش می باشد و همین امر سبب می شود که انسان خود را مستقل و غنی و بی نیاز شمرد و بر نفس خود اعتماد کند . با این که باید به پروردگارش اعتماد نموده و از او ترسان و به او امیدوار باشد .
و این ها همه عامل اصلی فسق و فجور و بلکه این «خود فراموشی » بدین مصداق، خروج از طاعت خداست و لذا می گوید: «اولئک هم الفاسقون » . (۱۷)
۲ – همراهی شیطان
«و من یعش عن ذکر الرحمان نقیض له شیطانا فهو له قرین » ; (۱۸) و هر کس از یاد خدا رویگردان شود، شیطانی برای او می گماریم تا همنشین او شود .
۳ – سختی در زندگی
«و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه اعمی » ; (۱۹) و هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی (سخت) و تنگی خواهد داشت و روز قیامت او را کور وارد محشر می کنم .
۴ – غفلت
«و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تکن من الغافلین » ; (۲۰) پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن و از غافلین مباش .
مراد از «غفلت » ، در آیه شریفه فوق، بی توجهی است که در اثر دوری از ذکر الهی به انسان دست می دهد و مقصود از غفلت، در بیشتر آیات، غفلت غیر معذور و مذموم است .
در تعالیم پیشوایان دین و در روایات ائمه طاهرین ( علیهم السلام) نیز، از غفلت انسان نهی شده است، از جمله امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «ان کان الشیطان عدوا فالغفله لماذا و ان کان الموت حقا فالفرح لماذا» ; (۲۱) اگر شیطان دشمن شماست، پس غفلت از حقایق و واقعیات برای چه، و اگر مرگ حق است، پس خوشحالی شما برای چیست؟!
پی نوشت:
۱ – علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج ۳، ص ۱۵ .
۲ – تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۸ .
۳ – ر . ک: فریده مصطفوی، روش خودسازی، ص ۸۱ .
۴ – بقره/۱۵۲ .
۵ – امام خمینی، چهل حدیث، حدیث ۱۸، ص ۲۸۷ .
۶ – میزان الحکمه، ص ۴۲۱، ج ۳ .
۷ – جمعه/۱۰ .
۸ – رعد/۲۸ .
۹ – اعراف/۲۰۱ .
۱۰ – منافقون/۹ .
۱۱ – ر . ک: تفسیر المیزان، ج ۹، ص ۲۹۱ .
۱۲ – تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۱۷۳ .
۱۳ – همان، ص ۱۷۵ .
۱۴ – حشر/۱۹ .
۱۵ – «الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا و ماواکم النار و ما لکم من ناصرین » جاثیه/۳۴; «نسوالله فانساهم …» ، توبه/۶۷ .
۱۶ – تفسیر المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۹ .
۱۷ – تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۵۴۰ .
۱۸ – زخرف/۳۶ .
۱۹ – طه/۱۲۴ .
۲۰ – اعراف/۲۰۵ .
۲۱ – سفینه البحار، ج ۲، ص ۳۲۳; به نقل از: عرفان اسلامی، ج ۲، ص ۱۱۶ .
نویسنده : نفیسه فقیهی مقدس