- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
۱- چراغ هدایت و کشتى نجات
من آن نورم که در شبهاى تاریک
چراغ رهنماى کاروانم
در این دریا منم آن ناخدایى
که کشتى را به ساحل مى رسانم
روایت شده که امام حسین (علیه السلام) فرمود: «خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شدم در حالی که ابى بن کعب هم آنجا بود. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مرحبا به تو، اى ابا عبدالله! اى زینت آسمان ها و زمین. ابى گفت: چگونه او زینت آسمان ها و زمین است در صورتى که کسى غیر از تو چنین نیست؟ حضرت فرمود: اى ابى! قسم به کسى که مرا به حق به نبوت مبعوث کرد، حسین بن على در آسمان بزرگتر از روى زمین است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است که او چراغ هدایت و کشتى نجات است». ۱
یکى از برکات فردى حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) این است که او «چراغ هدایت» و «کشتى نجات» است. اگر چه همه پیامبران و امامان (علیهم السلام) چراغ ها و انوار هدایت و کشتی هاى نجات و رهایى اند، چنانکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «انما مثل اهل بیتى فیکم کمثل سفینه نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلک».۲
همانا خانداون و اهل بیت من در میان شما مانند کتشى نوح است که هر کس داخل آن شود نجات پیدا کرده و هر کس که از آن تخلف کند هلاک خواهد شد.
اما کشتى نجات حسین (علیه السلام) حرکتش بر امواج توفنده و گسترده دریا، سریعتر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحل هاى نجات آسانتر بوده و دایره بهره ورى و استفاده از نور مشعل وجود حسین (علیه السلام) وسیعتر است.
در آن زمانى که امواج بلند و سهمگین فساد و گناه بر پیکره نیمه جان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازیانه مرگ مىزد و گرداب حوادث و توطئه ها و پلیدی ها، خفتگان در بستر غفلت را بىرحمانه به قعر تاریکى و تباهى مىکشید، این حسین بود که با قیام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل بیت خویش، گرفتاران در این اوضاع خطرناک را از دریاى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنه گر «بنى امیه» نجات بخشید و با کشتى رهایى خود، این خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود.
آرى، حسین (علیه السلام) «مصباح الهدى» است تا در این ظلمتکده خاک، دلیل و راهنماى راه باشد؛ و «سفینه النجاه» است تا در اقیانوس متلاطم فتنه ها و ضلالت ها، غرق شدگان را که کشتى شکسته بودند فریادرس باشد.
اى که مصباح هدایت هستى و فلک نجات
از چه با این اشکها ایجاد طوفان مىکنى؟
زنده در قبر دل ما بدن کشته تو است
جان مایى و ترا قبر حقیقت دل ماست
۲- محبت مکنون
از جمله سیره نبوى که در واقع بیانگر تأثیرپذیرى معنوى مردم از وجود مبارک سیدالشهداء (علیه السلام) مى باشد، حدیثى است که فرمود:
«ان للحسین محبه مکنونه فى قلوب المؤمنین». ۳
در کانون دلهاى مؤمنین، محبتى نهفته و ویژه نسبت به حسین وجود دارد.
کیست که نام حسین (علیه السلام) را بشنود و فردى از افراد بشر یا تنى از اولاد انسان باشد و حالت انقلاب و انکسار و دلباختگى براى او فراهم نشود؟ محبت حسین (علیه السلام) دلها را به التهاب در آورده و جگرها را گداخته و مذاب مىسازد، و شورش دل و آتش درون را به ریزش قطرات اشک از دیدگان، آشکارا و عیان مىکند.
در کجاى دنیا دیده مىشود که شیعه و دوستدار حسین در آنجا باشد و اقامه عزاى حسینى نکند. کیست که پس از دادن عزیزترین محبوب و مطلوب خود به اندک فاصله و مختصر وقت و گذشتن کمتر زمانى، آن مصیبت را فراموش نکند؛ جز مصیبت حسین (علیه السلام) که با این همه طول زمان و گذشتن قرن ها، روز به روز این مصیبت تازه تر و شور و شراره اش بیشتر و بلندتر مىگردد. آیا نه این، جذبه عشق و علاقه و تأثیر محبت و فرط دلبستگى و دلباختگى علاقمندان نسبت به آن امام محبوب است؟
و اى بسا، نامحرمان در برابر عظمت و جلالت حسینى تسلیم شده و به تواضع و تکریم در مقابل نام مبارک حسین و جلال و مقام او قد خویش به تعظیم و تسلیم خم نموده و به دین و آیین حسینى گراییده و از اکسیر محبت او مس خود را طلاى ناب و زر خالص مىگردانند.
براستى، سنت الهى چنین بوده که محبت امامى که مسیر تاریخ را عوض کرده و دین الهى را نجات مىبخشد به گونه اى خاص در دل و جان مسلمین و مؤمنین قرار گیرد، حتى کسانى که مقابل حسین (علیه السلام) قرار گرفتند به فرزدق: «دلهایشان با او بود، اگر چه بر اثر دنیا پرستى شمشیرهایشان بر روى او کشیده شد». چه رسد به مؤمنینى که عشق و محبت او با گل آنان سرشته شده است.
حتى محبت حسین (علیه السلام) در دل و جان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز ریشه دوانیده بود، به طورى که مىفرمود: «هر گاه که به فرزندم حسین مىنگرم، گرسنگى و اندوه از وجودم رخت بر مى بندد».۴ و نیز مىفرمود: «بار خدایا، من حسین را دوست دارم و آنان که دوستدار او هستند نیز دوست دارم». ۵
راه حسین (علیه السلام) راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه کند او را پیدا میکند. لذا در برخى روایات وارد است که: «قبر او در دلهاى دوستداران اوست».
سلام از دور و از نزدیک بهر او بود یکسان
بلى قبر شریف او دل اهل یقین باشد
آرى، دل مؤمن جایگاه تابش نور پر فروغ و احیاگر حسین است. و هرگاه عشق و محبت فراتر از آفاق ظاهرى و مادى باشد، رنگ ابدیت به خود مىگیرد، زیرا پیوند این محبت در حریم حب خدا بوده است و بقاى آن به بقاى فیض ذات سرمدى، جاودانه است، که گفتهاند:
این محبت راز محبت ها جداست
حب محبوب خدا حب خداست.
شاهى که نه سپهر از او برقرار شد
ماهى که مهر و ماه از او کسب نور کرد
۳- سیدالشهدا (علیه السلام)، پدر امامان نه گانه
یکى دیگر از برکات فردى سیدالشهدا (علیه السلام) که از ارزش معنوى بسیارى برخوردار است، این است که نه امام معصوم (علیه السلام) بعد از او از فرزندان گرامى آن حضرت مى باشند، و نسل امامان به برکت وجود او ادامه یافت. چنانکه از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند:
«خداوند عوض قتل امام حسین (علیه السلام) چهار ویژگى به آن حضرت عطا فرموده است: اول – امامت را در ذریه او قرار داده است، دوم – شفا را در تربت آن جناب قرار داده، سوم – کنار و زیر قبه او دعا مستجاب میباشد، چهارم – ایام زیارت کنندگان او از عمرشان حساب نمىشود». ۶
از طرفى در روایات بر این امر تصریح شده که على بن الحسین (علیه السلام) بعد از پدر به امامت رسیده است. چنانکه عبدالله بن عتبه روایت کرده: خدمت امام حسین (علیه السلام) بودم که پسر کوچکترش «على» وارد شد. (یعنى حضرت سجاد علیه السلام که از على اکبر کوچکتر بوده است. و این واقعه قبل از تولد على اصغر مىباشد). تا آنجا که مىگوید: عرض کردم: اگر آن امرى که از آن به خدا پناه مىبرم اتفاق افتاد، به چه کسى رجوع کنیم؟ (یعنى امام بعد از شما کیست؟) فرمود: به این پسرم: على، او امام و پدر امامان است…» ۷
روایت در این زمینه زیادتر از آن است که در این مختصر بدانها پرداخته شود، ضمن اینکه ادامه امامت از ذریه امام حسین (علیه السلام) به خاطر مشهور بودن آن، نیازى به استدلال روایى بیشتر از آنچه ذکر شده، ندارد.
بارى، استمرار خط مستقیم و هدایتگر امامت به برکت وجود مقدس سیدالشهدا (علیه السلام) است، و این از بزرگترین برکت هاى فردى و معنوى آن حضرت است.
او شفیع است این جهان و آن جهان
این جهان در دین و آنجا در جنان
۴- شفاعت
یکى دیگر از آثار و برکات فردى سید الشهداء (علیه السلام) که در نزد شیعیان اهمیت و جایگاهى خاص دارد شفاعت در آخرت است.
شفاعت از ماده «شفع» به معنى ضمیمه کردن چیزى به همانند اوست، و از اینجا روشن مىشود که باید نوعى شباهت و همانندى در میان آن دو بوده باشد، هر چند تفاوت هایى نیز در میان آنها دیده شود. به همین دلیل، شفاعت به مفهوم قرآنى آن بدین معنى است که: انسان گنهکار به خاطر پاره اى از جنبه هاى مثبت (مانند ایمان یا انجام بعضى از اعمال شایسته) شباهتى با اولیاى الهى پیدا کند و آنها با عنایت و کمک هاى خود، او را به سوى کمال سوق دهند و از پیشگاه خدا تقاضاى عفو کند. و به تعبیر دیگر حقیقت شفاعت، قرار گرفتن موجودى قویتر و برتر، در کنار موجودى ضعیفتر، و یارى رساندن به او براى پیمودن مراتب کمال است.
شفاعت در جوامع انسانى غالباً همان پارتى بازى و استفاده از رابطه است. اما شفاعت مورد نظر در قرآن کریم و روایات اسلامى، متوجه شایستگى هاى افراد است نه روابط شخصى بین شفاعت کننده و شفاعت شونده.
شفاعت اقسامى دارد که برخى از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهى وجود ندارد، ولى برخى صحیح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است، ولى شفاعت صحیح حافظ و تأیید کننده قانون است. شفاعت غلط آن است که کسى بخواهد از راه پارتى بازى جلوى اجراى قانون را بگیرد.
بر حسب چنین تصوراتى از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و بر خلاف هدف قوانین اقدام میکند و از راه توسل به پارتى بر اراده قانونگذار و هدف قانون چیره مىگردد. اینگونه شفاعت، در دنیا ظلم است و در آخرت غیر ممکن. ایرادهایى که بر شفاعت مىشود بر همین قسم از شفاعت وارد است و این همان است که قرآن کریم آن را نفى فرموده است.
شفاعت صحیح، نوعى دیگر از شفاعت است که در آن نه استثنا و تبعیض وجود دارد و نه نقض قوانین و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است. قرآن این نوع شفاعت را صریحاً تأکید کرده است که این نیز بر دو قسم است:
۱- شفاعت «رهبرى» یا شفاعت «عمل».
۲- شفاعت «مغفرت» یا شفاعت «فضل».
نوع اول شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتى بالا رفتن درجات میباشد، و نوع دوم شفاعتى است که تأثیر آن در از بین بردن عذاب و در مغفرت گناهان است، و حداکثر ممکن است سبب وصول به حسنات و ثواب ها هم بشود ولى بالا برنده درجه شخص نخواهد بود.
با توجه به آنچه به طور اجمال در خصوص شفاعت گفته شد، لازم به ذکر است که یکى از شفاعت کنندگان از اهل بیت، حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است، ولى آن حضرت شفیع کسانى است که از مکتب او هدایت یافتهاند، نه شفیع کسانى که مکتبش را وسیله گمراهى ساختهاند.
قرآن و مکتب حسینى ریسمان هایى هستند که قدرت دارند بشر را از چاه نگون بختى به اوج سعادت بالا برند:
یکى «حبل من الله» و دومى «حبل من الناس» است؛ ولى اگر کسى از این دو حبل الهى سوء استفاده نمود، جرم از ریسمان نیست، علت این است که او در سر سوداى بالا رفتن نداشته است، و البته چنین مردمى به وسیله قرآن و مکتب حسینى به قعر دوزخ برده میشوند. ۸
شفاعت به معنى وسیع کلمه، در هر سه عالم (دنیا، برزخ و آخرت) صورت مىپذیرد، هر چند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قیامت و براى نجات از عذاب دوزخ است، از این رو سیدالشهداء هم در دنیا، هم در برخ و هم در آخرت شفیع دوستداران و شیعیان حقیقى اش بوده و خواهد بود.
چنانکه در روایتى از امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است:
«براى ما شفاعت است و براى دوستان ما نیز شفاعت است».۹ و در روایتى دیگر آمده است: «شافعان امامان هستند و دوستان مؤمنانند» ۱۰
و معلوم است که امام حسین (علیه السلام) یکى از امامان معصوم بوده که در قیامت و محشر کبرى از شیعیان و دوستانش شفاعت مىکند. بطورى که یکى از روایان گوید: روایتى از قول ابى عبدالله الحسین (علیه السلام) به من رسیده بود که آقا فرموده است: «هر کس پس از مرگ من مرا زیارت کند، پس از مرگش من هم او را زیارت مىنمایم». این روایت در ذهن من بود، تا اینکه شبى در عالم واقع ابى عبدالله الحسین (علیه السلام) را دیدم، گفتم:
آقا این روایت درست است و از شماست؟ «قال: نعم، و لو کان فى النار اخرجته منها» فرمود: آرى، هر چند در آتش باشد او را بیرون مىآورم. عرض کردم: آیا از این به بعد این روایت را بدون واسطه از خود شما نقل نمایم؟ فرمود: آرى. ۱۱
به محشر که کسى نیست غم خوار کس
شفیع محبان، حسین است و بس
ترا ز باب حسینى برند جانب جنت
ترا که عاشق اویى، ترا که شیعه اویى*
۵- دوستداران حسین و دوستان دوستداران او بهشتى اند
یکى دیگر از آثار و برکات فردى سید الشهدا (علیه السلام) که در سراى دیگر ظهور کرده و جلوه نمایى مى کند، بهشتى شدن دوستداران و حتى دوستان و دوستداران آن حضرت است. چنانکه حذیفه بن یمان گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم که دست حسین بن على (علیه السلام) را در دست خودگرفته بود و مىفرمود:
«یا ایها الناس! هذا الحسین بن على فاعرفوه، فو الذى بیده، انه لفى الجنه، و محبه فى الجنه، و محبى محبیه فى الجنه»۱۲؛
اى مردم! این حسین بن على است، او را بشناسید؛ سوگند به آن خدایى که جانم به دست اوست، براستى او در بهشت است، و دوستدار او نیز در بهشت است، و دوستدار دوستدار او نیز در بهشت مىباشد.
و از امام موسى بن جعفر (علیه السلام) روایت شده که فرمود:
«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دست حسن و حسین (علیهما السلام) را گرفت و فرمود:
«هر کس این دو پسر و پدر و مادر آنان را دوست داشته باشد، روز قیامت در درجه من با من خواهد بود» ۱۳؛
و نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «آگاه باشید، همانا حسین (علیه السلام) درى از درهاى بهشت است، هر کس با او دشمنى کند خدا بوى بهشت را بر او حرام مى کند» ۱۴؛
و معلوم است که این مقام عظیم تنها با محبت ظاهرى حاصل نمىشود، بلکه مقصود، محبت خاصى است که مخصوص کسانى مىباشد که در درجات بالاى ایمان هستند. اگر چه دوستى و محبت امامان معصوم و امام حسین (علیهم السلام) ثمر بخش است ولى احراز مقام والاى معیت بارسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در بهشت برین، محبتى فراتر از ظاهر مىطلبد.
پى نوشت ها
۱- فرائد السمطین؛ جوینى خراسانى؛ ج ۲ ص ۱۵۵
۲- فرائد السمطین؛ جوینى خراسانى؛ ج ۲ ص ۲۴۶
۳- حماسهء حسینى؛ استاد شهید مطهرى؛ ج ۳ ص ۲۴۷
۴- بحارالانوار؛ علامه مجلسى؛ ج ۴۳؛ ص ۳۰۹
۵- بحارالانوار؛ علامه مجلسى؛ ج ۴۳؛ ص ۲۸۱
۶- وسائل الشیعه؛ شیخ حر عاملى؛ ج ۱۰ ص ۳۲۹
۷- اثبات الهداه؛ شیخ حر عاملى؛ ج ۵ ص ۲۱۵
۸- اقتباس از کتاب عدل الهى؛ استاد شهید مطهرى؛ ص ۲۴۱تا ۲۴۶
۹- خصال؛ شیخ صدوق؛ ص ۶۲۴
۱۰- المحاسن؛ ابى جعفر برقى؛ ج ۱ ص ۲۹۳
۱۱- نقل از کتاب <قیام حسینى > آیت الله شهید دستغیب؛ ص ۱۰۵
(#) ـ بیتى از نگارنده.
۱۲- بحارالانوار؛ علامهء مجلسى؛ ج ۴۳؛ ص ۲۶۲
۱۳- منتخب کامل الزیارات؛ ابن قولویه؛ ص ۳۲
۱۴- سفینه البحار؛ محدث قمى؛ ج ۱ ص ۲۵۷
به قلم: علیرضا رجالى تهرانى