- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 5 دقیقه
- توسط: حمید الله رفیعی
- 7:17 ق.ظ
- 4 نظر

اشاره:
یکی از فرقه های اهل سنت فرقه خوارج است. این فرقه اولین فرقه تکفیری است که در جهان اسلام عرض اندام نمود. پیروان این فرقه با این عقیده که ارتکاب گناه کبیره موجب کفر می شود، راه خود را از سایر مسلمانان جدا نمود و با تکفیر امام علی (علیهالسلام) و سایر مسلمانان درد سرهای زیادی را متوجه جامعه اسلامی نمود. در این مقاله به معنای خارجی، و پیدایش و عقاید خوارج اشاراتی شده است.
خوارج، جمع خارجی، و از خروج به معنای سركشی و طغیان گرفته شده و معادل فارسی آن شورشیان، جمع شورشی است، كلمه خرج هرگاه با حرف (علی) متعدی شود دو معنا دارد:
1. اعلان مبارزه با دیگری.
2. سرپیچی از فرمان والی و حاكم(1)
گروه خوارج را بدان جهت به این نام خوانده اند، كه از فرمان علی (علیهالسلام) سرپیچی كرده، بر ضد او شوریدند، البته آنان خود را (شراة) می خواندند كه معادل فارسی آن فروشندگان است، این عنوان را بدین علت انتخاب كردند كه می گفتند: ما جان خویش را برای پاداش اخروی فدا می كنیم، این نام گرفته شده از این آیه است: «از مردم كسانی هستند كه نفس خود را به جهت خوشنودی خداوند می فروشند و در راه او فدا می كنند.(2)»(3) خوارج را (مارقه) یا (مارقین) نیز نامیده اند. به این نام، هم در روایات نبوی اشاره شده است، و هم در سخنان امام علی (علیهالسلام) ، از پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره فردی به نام (ذی الخویصره) حرقوس بن زهیر تمیمی روایت شده است كه فرمود: از نژاد این مرد قومی پدید خواهد آمد و چنان از دین خارج شوند كه تیر از كمان خارج می گردد.(4) در كلمات امام علی (علیهالسلام) چنین آمده است: (و فرقت اخری)(5) یعنی گروهی از زیر بار بیعتم خارج شدند، به این گروه از آن جهت كه حكمیت را تخطئه كردند (محكمه) و از آن جا كه در منطقه حروراء منزل گرفتند (حروریه) نیز گفته می شود.(6)
فرقه خوارج در سال 37 هجری در جریان جنگ صفین پس از داوری حكمین بین حضرت علی (علیهالسلام) و معاویه به وجود آمدند.(7) آنان عده ای از سپاهیان حضرت علی (علیهالسلام) بودند كه در آغاز از معاویه و عمرو عاص فریب خورده و با پیشنهاد حكمیت از طرف معاویه موافقت كردند، و امام (علیهالسلام) را به قبول آن وادار كردند. ولی پس از صدور رأی حكمین، آنان كه تازه به اشتباه خود پی برده بودند، به جای آن كه خود را نكوهش كنند و از امام عذر بخواهند، مرتكب اشتباه بزرگتری شده، و شعار (لا حكم الا لله) یعنی فرمانی جز فرمان خدا نیست، را سر دادند.(8) و حكمیت را از اساس مردود دانسته، و آن را مخالف حكم خدا انگاشته، ارتكاب آن را مایه شرك و كفر اعلان كردند.(9) از این رو از امام خواستند كه از كرده خود توبه كند و عهد نامه آتش بس را نقض كرده، جنگ با معاویه را از سر گیرد.(10)
امام علی (علیهالسلام) در رابطه با شعار خوارج (لاحكم الا لله) فرمود: سخن حقی است كه معنای باطلی از آن اراده شده است، آری حكم (قانون) مخصوص خداوند است، ولی این گروه می گویند: امارت و رهبری جز برای خدا نیست، در حالی كه مردم به امیر و رهبر نیاز دارند، خواه نیكوكار باشد یا بدكار.(11)
امام (علیهالسلام) در برابر آنان ایستاد و یاد آور شد كه اولا: برداشت آنان از حكمیت نادرست است، زیرا آن چه حكم قرار داده شده افراد نیستند، بلكه قرآن كریم است، و خداوند دستور داده است كه در منازعات به خدا و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رجوع شود.(12) رجوع به قرآن به این است كه به حكم آن گردن نهیم، و رجوع به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به این است كه به سنت عمل كنیم، هرگاه طبق قرآن و سنت پیامبر داوری شود، حق با ما خواهد بود.(13)
ثانیاً: حكمیت از اساس مخالف با قرآن نیست، اشتباهی كه رخ داده این بوده است كه در شرایطی كه سپاهیان امام (علیهالسلام) در چند قدمی پیروزی بودند، طرح آتش بس و حكمیت واقع بینانه نبود، و آن حضرت نیز مخالفت خود را با آن اعلان كرد.(14) ثالثاً: شكستن عهد و پیمان با نص قرآن كریم و تعالیم اسلامی مخالف است، و تا طرف مقابل آن را نقض نكرده است، شكستن آن روا نیست.(15)
لكن آنان هم چنان بر درخواست و رأی خود پافشاری كردند و امر تحكیم را بر خلاف حكم خداوند، و قبول آن را گناهی بزرگ و مایه ی شرك می دانستند، و آن گاه كه امام (علیهالسلام) با سپاهیان خود از صفین رهسپار كوفه گردید، عبد الله بن كواء و شیث بن ربعی با دوازده هزار مرد از سپاه امام (علیهالسلام) كناره گیری كردند، و در مكانی به نام (حروراء) فرود آمده و وارد كوفه نشدند.(16) و شیث بن ربعی را به عنوان فرمانده جنگ و عبدالله بن كواء را به عنوان امام جماعت انتخاب نموده، توافق كردند كه كارها به صورت شورایی انجام شود و امر به معروف و نهی از منكر را شعار خود ساختند.(17)
عقاید خوارج را می توان به دو دسته ی كلی تقسیم كرد:
الف. مسائلی كه به ایمان و كفر مربوط می شوند
همه خوارج مرتكب گناه كبیره را كافر می دانند، این مسئله اعتقادی دارای لوازم بسیار مهم كلامی است كه عبارتند از:
1. عمل جزء ایمان و داخل در ایمان است.
2. میان كفر و ایمان منزلتی قرار ندارد، بنابراین هر انسانی یا مومن است یا كافر.
3. ایمان دارای درجات گوناگون است و درجات ایمان به چگونگی اعمال بستگی دارد.
34. چون عمل جزء ایمان است و هر عملی كه با ایمان منافات داشته باشد، سبب خروج از دائره ی ایمان می شود، گناه كبیره چون با ایمان منافات دارد موجب كفر است. 5. مرتكب كبیره چون كافر است، عذابش ابدی و جاودانی است.(18)
ب. مسائلی كه مستقیما به ایمان و كفر مربوط نمی شوند كه از این قرارند:
1. امر به معروف و نهی از منكر در همه درجات واجب است و هیچ گونه قید و شرطی ندارد.
2. خروج و جنگ با حاكم جائر واجب است.
3. تحكیم و پذیرش داوری غیر خدا حرام است.
4. در صورتی كه وجود امام ضروری باشد، وی با انتخاب آزادانه ی همه مسلمین تعیین می شود.
5. امامت و خلافت از غیر قریش نیز روا است.
6. خوارج، امام علی (علیهالسلام) عثمان، طلحه، زبیر، عایشه و همه خلفای بنی امیه و بنی عباس را كافر دانسته و تبری از آن ها را واجب می شمارند.(19)
بغدادی تعداد فرقه های خوارج را بیست فرقه دانسته، و شهرستانی بزرگترین فرقه های خوارج را هشت فرقه، سائر فرقه ها را شاخه های آن ها دانسته است، فرقه های هشت گانه مزبور عبارتند از: 1. محكّمه اولی، این ها نخستین فرقه خوارج اند كه در جریان جنگ صفین ظاهر شدند. 2. ازارقه، پیروان نافع بن ازرق اند. 3. نجدات: پیروان نجده بن عامر حنفی است این فرقه به، عاذریه، شهرت دارد. 4. بیهسیه: پیروان ابی بیهس اند. 5. عجارده: پیروان عبدالكریم بن عجرده اند. 6. ثعالبه: پیروان ثعلبه بن عامر اند. 7. صفریه: پیروان زیاد بن اصفر اند. 8. اباضیه: پیروان عبدالله بن اباض هستند.(20) فرقه اباضیه تنها فرقه بازمانده از خوارج است كه در كشور عمان و مناطقی از شمال آفریقا حضور دارند، خاندان سلطنتی كنونی عمان نیز اباضی مذهب اند.(21)
پی نوشت:
- الحوزی الشرنومی، سعید، اقرب الموارد، ج1، ص 264، مطبعه مرسلی الیسوعیه، بیروت، 1889.
- بقره: 207.
- مشکوری، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 186، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، 1384.
- شفیعی کدکنی، محمد رضا، آفرینش و تاریخ، ج2، ص 823، تهران، آگه، ج اول، 1374 ش.
- فیض الاسلام، علی نقی، نهج البلاغه، ص 50، خطبه 3، بخش 15.
- ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص 290، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، زمستان 1383 ش.
- دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدی دامغانی، ص 23، نشر نی، چاپ چهارم، 1371 ش.
- اخبار الطوال، ص 23، پیشین.
- همان، ص 247.
- همان، ص 252.
- فیض الاسلام، نهج البلاغه، ص 125، خطبه 40.
- نساء: 59.
- فیض الاسلام، نهج البلاغه، ص 386، خطبه 125.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج 5، ص 72، دار التراث، بیروت، 1378.
- همان.
- ترجمه آفرینش و تاریخ، ج2، ص 823، پیشین.
- فرق و مذاهب کلامی، ص 289.
- برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص 20، ناشر، کتاب طه، 1384.
- آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص 260، پیشین.
- شهرستانی، عبدالکریم، ملل و نحل، ج1، ص 117، دار المعرفه، بیروت.
- آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص 31، پیشین.
منبع: سایت اندیشه قم.