- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
فرقه اسماعیلیه یکی از فرقه هایی است که از مذهب شیعه امامیه منشعب شده است. این فرقه امامان شیعه را تا امام صادق (علیهالسلام) قبول دارند اما پس از آن حضرت اعتقاد به امامان دیگر ندارند و از همنجا زاه خود را از شیعه امامیه جدا نموده است. این مقاله به چگونگی پیدایش این فرقه اشاره نموده است.
فرقه اسماعیلیه در حدود قرن دوم هجری از امامیه جدا شد و دارای عقایدی متفاوت از عقاید امامیه است، از آنجائیکه انشعاب این فرقه بر سر امامت اسماعیل بن جعفر (علیهالسلام) بوده لذا در دوره های بعد، ملل و نحل نویسان، مانند حسن بن موسی نوبختی نام اسماعیلیان را بر آنها نهادند. البته طی گذر زمان و به مناسبتهای مختلف به نامهای دیگری نیز نامیده شده اند از جمله، مبارکیه، خطّابیه، باطنیه، تعلیمیه، سبعیه، حشیشیه، ملاحده و قرامطه(۱).
چگونگی شکل گیری و بوجود آمدن اسماعیلیه به جانشینی امام جعفر صادق (علیهالسلام) بر می گردد، از آنجا که امام جعفر صادق (علیهالسلام) دارای چندین فرزند پسر بود و بزرگترین شان اسماعیل بوده و در زمان حیات مورد محبّت امام بود، عده ای از شیعیان گمان می کردند که او بعد از پدرش به امامت خواهد رسید.(۲)
اما خود اسماعیلیه در این مورد معتقدند که امامت اسماعیل طبق نص صریح امام صادق (علیهالسلام) بوده، چون که اسماعیل ارشد فرزندان امام بوده(۳) لذا با وجود اینکه اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت، عده ای از قبول فوت اسماعیل ابا کردند و گفتند که امام صادق تقیه می کند و اسماعیل نمرده و غایب شده و او همان مهدی است و این گروه به اسماعیلیه خاصه معروفند، در مقابل این گروه عده ای مرگ اسماعیل را باور کردند و معتقد شدند که امامت بعد از اسماعیل به پسرش محمد رسیده و لذا محمد بن اسماعیل را امام هفتم تلقی کرده و آخرین امام نامیدند. این گروه به اسماعیلیه عامه معروفند و به آنان سبعیه هم گفته می شود.(۴)
ازاینرو دو گروه بعد از شهادت امام صادق (علیهالسلام) منکر امامت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) شده و از امامیه جدا شدند، چون معتقد بودند که امامت از برادر به برادر نمی رسد مگر در مورد امام حسن و امام حسین و غیر از این دو امام، همواره امامت از پدر به پسر رسیده و از آنجا که به امامت اسماعیل معتقد بودند، گفتند: که بعد از مرگ اسماعیل، محمد بن اسماعیل امام است.
این گروه به رهبری فردی به نام مبارک که غلام اسماعیل بود، فعالیت خود را آغاز می کنند و لذا به مبارکیه هم ملقب شده اند.(۵)گروهی از شیعیان هم که در کوفه زندگی می کردند و دور «ابی الخطاب محمد بن ابی زینب اسدی اجدع» جمع شده بودند و بعداً به معتقدین به امامت پسر اسماعیل متصل شدند، و از این جهت به خطابیه معروف گردید که بعدها با مبارکیه یک گروه شدند. البته ابی الخطاب فردی غالی بود که در مورد امام صادق (علیهالسلام) غلّو کرده و به الوهیت آن حضرت معتقد بود و لذا از طرف امام لعن و طرد شده بود، به این خاطر ابی الخطاب خود را پیامبر و فرستاده امام صادق (علیهالسلام) معرفی می کرد.(۶)
البته خود اسماعیلیه «ابوالخطاب» را به عنوان مؤسس فرقه اسماعیلی معرفی می کنند و مقام او را نسبت به امام اسماعیلی مثل مقام سلمان فارسی می دانند و «میمون القداح» که از اتباع ابو الخطاب است، راه او را ادامه داد(۷)و دعوت اسماعیلی را که در خفا بوده رهبری کرد.
به خاطر وضع خفقانی که عباسیان نسبت به علویان به وجود آورده بودند و همچنین نسبت به ائمه که در زمان منصور عباسی نسبت به امام صادق (علیهالسلام) چندین سال عمر خویش را در زندان سپری کردند، این عدم ارتباط مستمر بین شیعیان و ائمه هم موجب شد که عدهای سست ایمان و سود جو، دنبال مقاصد خویش باشند و با جدایی گروهی از شیعیان وضع را مناسب دیده، فعالیت خود را در قالب مبارزه با عباسیان شروع کنند. ابی الخطاب هم از این گونه افراد بوده که علیه عباسیان دست به اقدام زده و در نهایت کشته می شود. پس از کشته شدن او باقی پیروان او به شام رفته و در شهر «سلمیه» سکونت می گزینند که نزدیک «حمص» بود و از ترس حکام و مأموران عباسی تظاهر به تجارت می نمودند و در عین حال دعاه خود را به اطراف و شهرهای اسلامی می فرستادند و مردم را به نزدیک شدن ظهور مهدی از نسل اسماعیل بشارت می دادند. یکی از این دعاه میمون القداح است که از اهالی خوزستان بود و به شغل «چشم پزشکی آن زمان» مشغول بود و به همین علت به قداح مشهور گردیده بود که بعد از موت ابی الخطاب قیم و مربی محمد بن اسماعیل می شود و به او مذهب باطنی تلقین می کند.(۸)
بعد از «میمون القداح» فرزندش عبدالله و سپس دیگر رهبران فکری و سیاسی دعوت اسماعیلیه را که البته در خفا بود و به گفته خودشان دوره ستر بود رهبری کردند.
زندگی مخفیانه و مرگ محمد بن اسماعیل، زمینه گسترش و پیشرفت دعوت را بیشتر فراهم ساخته و از این پس داعیان اسماعیلی در ایران، سوریه و شمال آفریقا به صورتی گسترده و مخفیانه به دعوت پرداختند.
یکی از داعیان اسماعیلی در «سلمیه» شام، مردی به نام حمدان اشعث است که به خاطر کوتاهی قد و پاهایش ملقب به قرمط بود. این شخص داعی کوفه و اطراف آن می گردد که در اواخر قرن سوم هجری اتباع حمدان موفق می شوند در بحرین و نواحی آن به مرکزیت احساء حکومت تشکیل دهند و از این جهت در تاریخ اهمیت پیدا می کنند.(۹)
اسماعیلیه به واسطه نفوذی که در میان مردم عادی و ستم دیده داشتند و با توجه به دعوت مخفی که حدود یکصد سال ادامه دادند، موفق شدند پیروانی جذب کنند و برای این منظور اغلب در مناطق دور دست چون یمن و شمال افریقا و ماوراءالنهر که از مرکز خلافت دور بود و خطرات کمی آنان را تهدید می کرد، فعالیت بیشتر داشتند. در این راستا یکی از داعیان به نام عبیدالله المهدی در شمال آفریقا وقتی وضعیت را مناسب برای اهداف خود می بیند امامت خویش را علنی می کند. او با استفاده از دوری منطقه با کمک ابوعبدالله شیعی یکی از داعیان دیگر، موفق می شود قبایل بربر را جذب خود نموده و از آنها بیعت بگیرد و خود را به عنوان مهدی معرفی کرده و با این اقدام تمام شدن دوره ستر را اعلام می کند و مرحله ظهور را آغاز می نماید. بعد از مدتی در سال ۳۰۱ هجری سپاهی به مصر ارسال می کند با تصرف مصر و مناطق دیگر و بعد از مدتی تمام شمال افریقا را تحت سیطره خود در می آورد(۱۰). با ورود او به مصر خلافت فاطمیان را آغاز می کند. در این دوره موفقیت اسماعیلیان به اوج می رسد. اسماعیلیه این دوره را اغلب «عصر طلایی» اسماعیلیه وصف کرده اند. جنبش انقلابی و دعوت اسماعیلیان نخستین، سرانجام به تأسیس دولتی منجر شده بود که امام اسماعیلی در رأس آن قرار داشت و طی همین دوره تفکر و ادبیات اسماعیلی به اوج اعتلای خود رسید.(۱۱)
بنابراین: اسماعیلیه بعد از شهادت امام صادق بر سر جانشینی آن حضرت با امامیه دچار اختلاف عقیده شده و معتقد به امامت اسماعیل و بعد از او محمد بن اسماعیل شدند و طی سالهای طولانی حدود یک قرن و نیم تلاش و دعوت در نهایت موفق می شوند حکومتی فراگیر تشکیل دهند البته در ادامه حیات خود، فرقه اسماعیلیه دارای چندین انشعاب می شود.
پی نوشت:
- شهرستانی، ملل و نحل، بیروت، دارالمعرفه، چاپ چهارم، ۱۴۱۵، ج۱، ص۱۹۶-۲۲۸.
- مفید، الارشاد، قم، موسسه آلالبیت لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۳ه ق، ج۲، ص۲۰۹.
- نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه: محمد جواد مشکور، چاپخانه کتابچی، چاپ نخست ۱۳۲۵ شمسی، ص۳۶.
- عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ترجمه محمد جواد مشکور، انتشارات اشرافی، چاپ سوم، ۱۳۵۸، ص۳۴.
- مشکور، محمد جواد، موسوعه فرق اسلامی، بیروت، مجمع بحوث اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ه، ص۱۰۳؛ فرق الشیعه نوبختی، ص۳۹.
- فرق الشیعه ، ص ۳۹.
- الفرق بین الفرق ، ص۳۴.
- موسوعه فرق اسلامی، ص۱۰۴.
- موسوعه فرق اسلامی ، ص۴۱۵ ؛ فرق الشیعه ، ص۴۰.
- موسوعه فرق اسلامی ، ص۱۰۵.
- گروه مذاهب اسلامی، اسماعیله (مجموع مقالات)، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول. ص۱۷.
منبع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه.