عدل تکوینی و عدل تشریعی

عدل تکوینی و عدل تشریعی

۱۴۰۰-۰۷-۰۳

193 بازدید

بدون تگ

عدل الهى بر دو قسم است:

۱. عدل تکوینى

در این قسم از عدالت، سخن در پیرامون وظایف و تکالیف الهى بر بندگان و پاداش روز جزا نیست، بلکه محور بحث در این قسم، نظام آفرینش و اینکه این نظام بر اساس عدل و داد استوار است می‏ باشد.

معنى عدل در آفرینش این است که در جهان آفرینش تعادل حکومت می‏ کند و سراپاى جهان موزون و متعادل بوده و در ترکیب اجزاء آن، تناسب و تعادل کاملا رعایت شده است.

اثبات این نوع عدالت بر عهده بررسى نظم جهان است و بشر با بررسی هاى علمى تا آنجا که دست یافته، غیر از نظم و حساب و تناسب و اینکه هر چیزى بجاى خویش نیکو است، چیزى نیافته است.

و اینکه در روایت آمده:

«بالعدل قامت السموات و الارض» (۱) زمین و آسمانها بر عدل استوار است مطلب بسیار متینى می ‏باشد زیرا اگر فاصله کرات و وضع و حرکت هاى آنها با حساب معین و متعادلى انجام نمی‏ گرفت هر آن محکوم به نیستى و زوال بودند.

۲ . عدل تشریعى

حقیقت عدل تشریعى را باید در دو مورد جستجو نمود.

یک: تکلیف الهى و دستورهاى آسمانى که به وسیله پیامبران بر مردم فرو فرستاده‏ است بر اساس عدل و داد استوار است، و خداوند در تکالیف و دستورات خود قدرت و توانائى و اندازه امکانات بندگان را در نظر می‏ گیرد و روى همان اساس وظایفى براى آنان تعیین می ‏کند.

دو : در روز رستاخیز بر اساس عدل و داد میان افراد داورى می‏ کند، و هیچ گاه به افراد نیکوکار و بدکار به یک چشم نگاه نمی ‏کند، و اگر در زمینه‏ هاى مساعد گنه کارى را عفو کند هیچگاه به افراد مؤمن و صالح کیفر بد نمی‏دهد.

قرآن مجید می ‏گوید:

«و لا نکلف نفسا الا وسعها و لدینا کتاب ینطق بالحق و هم لا یظلمون» (۲)

براى هیچ کس بیش از توانائیش وظیفه تعیین نمی‏کنیم و نزد ما کتابى است که حق را بیان می‏کند (نامه اعمال) و به آنها ظلم نمی‏ شود و هر کس پاداش عملى را که انجام داده می‏ بیند.

انقلاب پیامبر اسلام(ص) در جامعه جاهلی عرب و نیز در دنیا برای اجرای عدالت تشریعی خداوند بوده است.

چهارده قرن پیش هنگامى که تیرگی ‏هاى شرک و بت‏ پرستى و حکومت خدایان مصنوعى سراسر گیتى را فرا گرفته بود، و جامعه روم و ایران از مظالم تبعیض‏ هاى نارواى دو امپراطورى بزرگ، بستوه آمده بودند و سایه شوم یأس و نومیدى آسمان ملتهاى جهان را تیره و تار ساخته بود، و رجال اصلاح طلب از هر گونه «رفرم» و انقلاب اصلاحى مأیوس و نومید بودند، و ملل جهان در انتظار انقلاب و انفجارى عمیق و اساسى بسر می‏ بردند در این اوضاع و شرایط در یک سرزمین خشک و سوزان و بى آب و گیاه، از یک نقطه دور افتاده از تمدن «از میان یک ملت به تمام معنى عقب افتاده» از خاندانى شریف، مردى برخاست و خود را رهبر ملتهاى جهان، پاره کننده زنجیرهاى اسارت، سرکوب کننده «هر نوع بت پرستی» و تبعیض هاى ناروا، حامى مظلومان و افتادگان، خواستار عدل و داد، طرفدار علم و دانش و…خواند، و اساس انقلاب و دعوت خود را فرمانهاى الهى و وحى آسمانى معرفى نمود، و خود را خاتم پیامبران و آئین خود را خاتم آئین ها دانست .

او در انقلاب همه جانبه خود چنان پیروز گردید که در مدت کوتاهى دامنه انقلاب وى شرق و غرب را فرا گرفت، و جهان متمدن را زیر پوشش آئین خود درآورد، و تمدنى اصیل و ریشه ‏دار، در عین حال انسانى که در آن همه جنبه ‏هاى مادى و معنوى بشر رعایت شده بود، بوجود آورد و از این طریق بشریت و جامعه انسانى را از سقوط و پاشیدگى نجات بخشید، او در سال ۶۱۰ میلادى براى نجات انسان‏ها برانگیخته گردید و در نخستین وحى آسمانى، «خداى جهان» او را با فرمان زیر خطاب نمود وفرمود:

اقرء باسم ربک الذى خلق خلق الإنسان من علق أقرء و ربک الاکرم الذى علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم (سوره علق آیه هاى ۵ ـ ۱)

بخوان به نام پروردگارت (که جهان را) آفرید انسان را از خون بسته‏اى خلق نمود، بخوان به نام خداى گرامیت که بوسیله قلم آموخت آن چه را که بشر نمی‏ دانست به او تعلیم داد .

این آیات که طلیعه وحى و نخستین آیاتى است که بر قلب او نازل گردید، بسان نطق‏ هاى افتتاحى رهبران و زمامداران جهان است که در آن خطوط کلى سیاست آنها مشخص می گردد، از این جهت می‏ توان گفت که در این آیات اهداف کلى اسلام و مقصدى که پیامبر گرامى براى آن مبعوث شده است مشخص گردیده و آشکارا میرساند که هدف نهائى از بعثت او تعلیم انسانها و رهبرى آنان بسوى خدا از مجراى وحى آسمانیست و بس.

بنابر این رهبرى وى بسان پیامبران گذشته از مجراى دستورهاى آسمانى صورت خواهد پذیرفت، و بسان پیامبران «اولوالعزم» داراى کتابى خواهد بود که اساس و اصول و کلیات دین در آن منعکس خواهد بود.

مشخصات آئین اسلام و دیگر ادیان

تفاوتى که میان او و دیگر شخصیت‏هاى آسمانى وجود دارد این است که رسالت آنان از جهاتى و یا جهتى محدود بود، و پیوسته و جاودان نبود، مثلا آنان براى امت و گروه محدودى مبعوث و برانگیخته شده بودند و اگر هم رسالت آنان از این نظر محدود نبود ولى مدت و زمان رسالت آنها کاملا محدود و موقت بود، هرگز آنان مدعى رسالت جاودانى و نبوت ابدى نبودند.

گذشته از این، معجزه آنان کتاب آسمانى آنها نبود، کتابهاى آنان فقط منبع الهام بخش دستورهاى خدا به شمار می ‏رفت، اما این پیامبر خاتم نه تنها آئین خود را جاودانى و رسالت خود را براى همه بشر در تمام زمان‏ها نافذ و لازم الاتباع دانست، بلکه کتاب آسمانى او، بزرگترین سند نبوت و مدرک رسالت جاودانى وى به شمار می‏ رود.

از نظر آورنده این دین، باز تفاوت دیگرى میان او و دیگر رهبران آسمانى است که دین وى زندگى بشر را از جهات مادى و معنوى مورد توجه قرار داده است و او رااز هر نوع تشریع و تقنین، در زمینه‏ هاى سیاست، اخلاق، اقتصاد، اصول اجتماعى و قضائى و آن چه بشر در زندگى جسمى و روحى خود به آن نیاز دارد از طریق کتاب آسمانى و فرمان‏هاى الهى خویش بى نیاز ساخته است، در صورتى که یک چنین جامعیت از نظر مادى و معنوى در ادیان دیگر مشهود نیست .

از نظر نفوذ و گسترش دین وى در میان جوامع مختلف، همین اندازه کافى است که یکى از بزرگترین ادیان روى زمین است و حدود یک میلیارد پیرو دارد و هم اکنون متجاوز از چهل حکومت به نام او و آئین او تشکیل حکومت داده، و بر بخش بزرگى از جهان حکومت می‏ کنند.

آیا در اینصورت وظیفه یک فرد منصف که پیوسته حقیقت خواه است، این نیست که درباره این دین و آورنده آن، دست به تحقیق بزند تا اگر پیرو این آئین است پیروى وى با دلیل و منطق توأم و هماهنگ گردد؟

این همان مطلبى است که ما در بحثهاى خود بدنبال آن هستیم و با بررسى و پی‏گیرى از طرق گوناگون در این باره به بحث و تحقیق می ‏پردازیم، با اینکه خود مسلمان هستیم و افتخار پیروى این آئین را داریم.

پى ‏نوشت‏:

۱. تفسیر صافى، سوره الرحمن ذیل آیه و وضع المیزان.

۲.سوره مؤمنون، آیه ۶۲.

منبع: الهیات و معارف اسلامى، جعفر سبحانى.

بدون دیدگاه