- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
در این نوع درمان، آموزش، پیشگیری و درمان برای کمک به خانوادهها، کل خانواده را در بر میگیرد. برای حل مشکل خانواده یا یکی از اعضا آن کل سیستم خانواده مورد توجه قرار میگیرد و تلاش میشود علل بروز و عوامل تشدیدکننده مشکل در داخل خانواده و در نوع روابط اعضا با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرد.
خانوادهدرمانی، مداخلهای است که بر تغییر تعاملات بین اعضای خانواده متمرکز است و در آن تلاش میشود کارکرد خانواده به عنوان واحدی متشکل از تک تک اعضای خانواده بهبود یابد. در جامعه کنونی، مشکلات خانواده و روابط حاکم بر اعضای خانواده تا آن اندازه اهمیت دارد که رشته جدید به نام خانوادهدرمانی به وجود آمده است.
در خانوادهدرمانی، هدف درمانگر، شناسایی مشکل، بررسی روابط بین اعضای یک خانواده، بررسی نقش و وظایف اعضای خانواده نهایتا تغییر ساختار خانواده با استفاده از تکنیک موجود و تخصصی است.
خانواده از مشکلات متعددی همچون اختلافات زناشویی، مشکل در ارتباط با فرزند نوجوان، افت تحصیلی فرزندان، ازدواج فرزندان، اعتیاد یکی از والدین، مشکلات رفتاری فرزندان خردسال، مشکلات اخلاقی والدین و یا فرزندان و یا غیره رنج میبرند. اختلافات زناشویی، یکی از مشکلاتی است که خانواده امکان دارد از آن رنج برد. لذا شاخهای از خانوادهدرمانی، به نام زوجدرمانی به وجود آمد.
یکپارچگی: تاریخچه، واژگان و مدعیان نظریه
ازسال ۱۹۷۰، شاهد بشارت و مژده ی امیدبخش در زمینه ی درمان ازدواج و خانواده بودهایم. اغلب مدعیان مکاتب روانتحلیلی، سیستمها و الگوهای رفتار درمانی خانوادگی با هر گونه تلاش در جهت رویکرد انتخابی و رویکرد منسجم و جامع مخالفت ورزیدهاند.
هیلی۱۹۸۷ یکی سر سختترین مخالفان رویکرد جامع است، او معتقد است که طرفداران رویکرد جامع، لزوما قادر نیستند و یا تمایل ندارند ماهیت بینظیر خانوادهدرمانی را درک کنید. خوشبختانه این دوره ی بشارت در خانوادهدرمانی در حال گذار است و این توفع که خانوادهدرمانی میباید تنها در قلب یک الگوی ویژه خانوادهدرمانی مطرح باشد، رو به تضعیف است. (لبو ۱۹۸۷)
با این که اخلاق فلسفی بر سر ماهیت خانواده و نحوه ی مداخله احسن در آن، هنوز هم میان خانواده درمانگران وجود دارد. در دهه ی ۱۹۹۰«مکاتبی» که نافی یکدیگر باشند، کمتر به چشم میخورند و روند کنونی به سوی یکپارچگی آنهاست. (گلدنبرگ ۱۹۳۴) پرسش کنونی این است که چگونه بینشهای نظریهها و رویکردهای مختلف میتواند با هم ترکیب و به طور نظامدار در هم ادغام شود تا یک نظریه جامعتر و مفیدتری به عنوان راهنمای کاردرمانی با خانوادههای امروز ارائه دهد.
یکپارچگی، یک فلسفه درمانی است که در آن، درمانگر، اجزای نظریهها و فرآیندهای درمانی را با هوشمندی هر چه تمامتر در هم ادغام و ترکیب میکند.
هدف از نظریه یکپارچگی، ساخت یک الگوی مفیدتر است که درک و شناخت درمانگر و توانایی او را درمداخله ی کارآمد در جهت تغییر نظام ویژه خانواده به حداکثر میرساند. در درمان یکپارچگی، درمانگر در پی درمان متناسب مبتنی بر جهتگیری مراجع و یا زوجمداری در برنامهریزی و روشهای مداخلهدرمانی است. ادبیات و منابع خانوادهدرمانی محتوای یکپارچگی را در حداقل ۴ روش مشخص توصیف میکند:
۱-ترکیب درمان فردی و خانوادهدرمانی
۲-گسترش یک روش درمانی خاص که ترکیبی از مکاتب گوناگون خانوادهدرمانی است.
۳-ایجاد الگوی فرانظریهای.
۴-همتا کردن الگوهای خانوادهدرمانی با شیوه یا سطح کارکرد خانواده یکپارچه کردن مفاهیم الگوهای مختلف.
کلیه روابط زوجها و خانوادهها را میتوان بر حسب سه فراساخت مشخص کرد. این فراساختها اساسا ترکیب و تلفیقی از مفاهیم و اصول بیشتر مکاتب و رویکردهای خانواده و زوجدرمانی هستند. این سه ساخت عبارتند از: مرزبندی یا فراگیری، قدرت یا کنترل، صمیمیت و نزدیکی(دوهرتیف، کولانجلو، گرین و هافمن ۱۹۸۵، فیش و فیش ۱۹۸۶) زوجدرمانی تلفیقی زوجدرمانی رفتاری سنتی مبتنی بر مدل مبادله رفتار میباشد.
پس از یک «تحلیل کارکردی» که نشان میداد چگونه همسران در یک ارتباط بر یکدیگر تأثیر میگذارد، به آنها آموخته میشد تغییراتی را که آرزو دارند در یکدیگر به وجود آورند را تقویت کنند. هر کس که برای مدت طولانی متأهل بوده است، میتواند به شما بگوید چه چیزی در این رویکرد کم میباشد. ممکن است محور درمان، تغییر باشد، اما یک رابطه ی موفقیتآمیز نیز مستلزم میزان معینی از پذیرش تفاوتها و ناامیدیها است.
بعضی چیزها در یک ازدواج ناخوشایند، ممکن است نیازمند تغییر باشند برای این که ارتباط بهبود یابد؛ اما برخی چیزها راجع به شرکای زندگی ما، بخشی این مجموعه میباشند و زوجهایی که از شکستهای ارتباطی، جان سالم به در میبرند، یاد میگیرند این چیزها را بپذیرند. این عنصر، پذیرش میباشد. که جکبسون و کریستنسن به رویکردشان نسبت به زوجدرمانی افزودهاند.
بر خلاف آموزش و اشاعه رفتاردرمانیسنتی، زوجدرمانی تلفیقی بر حمایت و همدلی تأکید میکند، ویزگیهای مشابهی که درمانگران از زوجها میخواهند یاد بگیرند به یکدیگر نشان دهند. برای ایجاد یک جو تعاملی، این رویکرد با یک مرحله آغاز میشود به نام صورتبندی که هدف آن کمک به زوجها است که دست از سرزنش کردن بکشند و نسبت به پذیرش و تغییر شخصیتی باز عمل کنند.
صورتبندی، سه مؤلفه دارد: یک موضوع که تعارض اولیه را تعریف میکند؛ یک فرآیند قطبی شدن که الگوی مخرب تعامل آنها را توصیف میکند؛ و دام دو جانبه که تنگنایی است که زوج را از شکستن چرخه قطبی شدن وقتی مشکل ایجاد میگردد، باز میدارد. موضوعهای رایج در مشکلات زوجها عبارتند از:
۱-تعارضات پیرامون نزدیکی و دوری
۲-میل به کنترل اما بیمیلی به پذیرفتن مسئولیت
۳-عدم توافق درباره روابط جنسی
در حالی که همسران، این تفاوتها را نشاندهنده ی کاستیها در طرف مقابل میدانند و مشکلاتی که باید حل شوند، جکبسون و کریستنسن زوجها را تشویق میکنند تا ببینند که برخی تفاوتها اجتنابپذیرند. این نوع پذیرش میتواند چرخههایی را بشکند که هنگام تلاش مستمر یکی برای تغییر دیگری شکل میگیرند و نیز همچنان که مرحله ی صورتبندی ادامه مییابد، همسران کمکم درمییابند که قربانیهای یکدیگر نیستند، بلکه قربانی الگویی هستند که هر دو در دام آن افتادهاند.
راهبردهای ایجاد تغییر عبارتند از دو جزء اساسی زوجدرمانی رفتاری:
۱-تبادل رفتار
۲-آموزش مهارتهای ارتباطی مداخله رفتاری و مواجهه در زوجدرمانی
۱-درمانهای ترکیبی- التقاطی
خانوادهدرمانی به عنوان شاخه جدیدی از علم روانشناسی در نیمه دوم قرن بیستم پدید آمد. جنبش خانوادهدرمانی عمدتا تحت تأثیر نظریه سیستمها، گسترش درمان روانکاوی به حوزه خانواده، پیدایش مراکز راهنمایی کودک و مشاوره زناشویی و گروه درمانی شکل گرفت. در این نگرش، هنجارها و ناهنجارهای فرد در بستر خانواده تجزیه و تحلیل، ادراک و درمان میشود.
درمانهای ترکیبی- التقاطی، درمانهایی که بر اثر همگرایی و ادغام رویکردهای گوناگون رواندرمانی به وجود آمدهاند. درمان ترکیبی و التقاطی در سه عرصه گوناگون تعریف شدهاند: یکپارچگی نظری، یکپارچگی فنی و عوامل مشترک. در یکپارچگی نظری، ادغام و ترکیب نظری دو یا چند رویکرد رواندرمانی مورد توجه قرار میگیرد.
در یکپارچگی نظری، توجه چندانی به دیدگاههای نظری نمیکند بلکه تلاش دارد تا از مداخلات و روشهای درمانی گوناگون، بهره گیرد و بهترین آنها را با توجه به مشکلات خاص مراجعان انتخاب نماید. رویکرد عوامل مشترک، عناصر و ویژگیها و زیرساختهای راهبردی مداخلات درمانهای گوناگون را شناسایی کرده و آنها را مورد بررسی قرار میدهد.
برخی از این عوامل مشترک، رابطه درمانی، انتظارات و امید، و حضوصیات درمانگر هستند. با وجود آن که تمامی این سه عرصه، با یکدیگر همگرا هستند، رویکردهای ترکیبی و التقاطی خانوادهدرمانی سعی بر آن دارد تا عنصر عوامل مشترک را به حداکثر رسانده و الگوریتمهایی برای راهبردهای مداخلهای ارائه میدهد و نظریههای واحد یکسانکنندهای را به وجود آورد.
۲-خانوادهدرمانی ترکیبی/یکپارچهنگر
درمانی طراحی شده به منظور یکپارچه کردن اطلاعات انواع مختلف نقطه نظرات با سطوح سیستمهاست. مثل شیوههای غیرکلامی ارتباط، مفاهیم درک شده توسط افراد، سبکهای خبرپردازی و تصاویر مهم درباره ی گذشته و حال و آینده. این رویکرد جامعنگر درخانوادهدرمانی، بر اساس این ایده است که خانواده در یک زمان دارای خرده نظامها و فرانظامهایی است.
این شیوه از درمان مبتنی بر رویکرد سیستمهاست و معتقد است زمانی میتوان به رفع یک مشکل نائل شد که از نیروی تک تک اعضا استفاده کرد و عوامل تنشزا را مرتفع ساخت. تاریخچه خانوادهدرمانی تخصص و حرفه خانوادهدرمانی نسبتا جدید است و ظهور رسمی آن به دهههای ۱۹۴۰، ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ برمیگردد. در سال ۱۹۳۸ شورای ملی روابط خانوادگی شروع بکار کرد. در سال ۱۹۴۸ اولین اثر درباره زناشویی درمانی توسط «بلامتیل من» منتشر شد و مطالعه خانوادههای اسکیزوفرنیک توسط «لایمن» صورت گرفت.
در خلال سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۹ «ناتان آکرمن» رویکرد روانتحلیلی را برای کار کردن با خانوادهها مطرح کرد و «بیتسون» مطالعه الگوهای ارتباط را در خانواده آغاز کرد و «کارل ویته» اولین کنفرانس را درباره خانوادهدرمانی در سی ایسلند ایالت جورجیا برگزار کرد. اولین نشریه در خانوادهدرمانی در سال ۱۹۶۱ منتشر شد و شبکهساز خانوادهدرمانی در سال ۱۹۷۶ و انجمن خانوادهدرمانی (AFTA) در سال ۱۹۷۷ شروع به کار کرد.
در خلال سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۹ شیوههای تحقیق در خانوادهدرمانی متداول شد و رهبران جدیدی در خانوادهدرمانی ظهور کردند که بسیاری از آنان زن بودند. از سال ۱۹۹۰ به بعد، رشد عضویت متخصصان در انجمنهای خانوادهدرمانی چشمگیر شد.
خانوادهدرمانیهای متمرکز بر راهحل فراگیر شدند و به طور کلی جایگاه عمیقتری بین فنون درمانی حوزه روانشناسی پیدا کرد. انواع نظریههای خانوادهدرمانی رویکردهای نظری اصلی در حیطه خانوادهدرمانی عبارتند از: خانوادهدرمانی روانتحلیلی، خانوادهدرمانی تجربیاتی، خانوادهدرمانی شناختی رفتاری، خانوادهدرمانی ساختی، خانوادهدرمانی استراتژیک و خانوادهدرمانی متمرکز بر راهحل.
خانوادهدرمانی مبتنی بر روانتحلیلی
صاحبنظران اصلی آن ناتان آکرمن، ویلیامسون، لایمن واین و تئودور کیدز هستند که شیوه درمان آنها، ریشه در نظریه فروید دارد. در این شیوه، فرایندهای ناهشیار اعضای خانواده به یکدیگر مرتبط دانسته میشوند و اعتقاد بر این است که بایستی روی نیروهای ناهشیار که آسیب را به وجود آوردهاند، کار کرد. نقش درمانگر، یک معلم یا والد یا مفسر تجربه است. فنون درمانی عبارتند از: تحلیل رویا، انتقال، رویارویی، تاریخچه زندگی، تمرکز بر نقاط قوت.
خانوادهدرمانی تجربیاتی
نظریهپردازان عمده آن، ویرجینیا سیتر، کارل ویته کر، فرد دوهل و … هستند که معتقدند مشکلات خانواده، از سرکوب احساسات، خشکی و انعطافناپدیری، فقدان آگاهی، مرگ عاطفی و استفاده بیش از حد از مکانیزمهای دفاعی ریشه میگیرد. در این رویکرد خانواده درمانگر تلاش میکند انعطافپذیری، صمیمیت، عزت نفس، پتانسیل برای تجربه را در خانواده افزایش دهد و از فنون مجسمهسازی، صحنهآرایی خانوادگی، شوخی، مصاحبه با عروسکهای خانواده، هنردرمانی خانواده، بازی نقش، بازسازی خانواده و … استفاده میشود.
خانوادهدرمانیهای رفتاری و شناختی _ رفتاری
نظریهپردازان عمده آن، ویلیام مسترز، ویرجنیا جانسون، جوزف ولپه، بندورا و … هستند. این شیوه درمانی بر اساس نظریههای رفتاری و شناختی معتقد است، رفتار از طریق پیامدها ابقا یا حذف میشود. رفتارهای نامناسب را میتوان اصلاح کرد. همین طور شناختهای غیر منطقی را میتوان اصلاح کرده و در نتیجه در تعامدات و رفتارهای زوجی یا خانوادگی تغییر ایجاد کرد.
درمانگر، نقش یک معلم و متخصص تقویتکننده رفتارهای مناسب را بازی میکند. در این رویکرد، از فنون درمانی تقویت منفی، تعمیم، خاموشسازی، اقتصاد پتهای، گریز ذهنی، عبارات مقابلهای منطقی، سرمشقدهی و … استفاده میشود.
خانوادهدرمانی ساختی
سالوادور مینوچین، مونتالوو، فیشمن، روزمن و …، نظریهپردازان اصلی این شیوه از خانوادهدرمانی هستند که کارکرد خانواده را متضمن ساخت خانواده، زیرمنظومهها و مرزها میدانند. درمانگران، نقشه خانواده را به طور ذهنی ترسیم میکنند و در پیاده کردن ساخت مناسب خانواده تلاش میکنند و در واقع همچون کارگردان تئاتر عمل میکنند. فنون درمانی عبارتند از: بازسازی، الحاق، تشدید پیامها، مرزسازی و … .
خانوادهدرمانیهای استراتژیک، سیستمی و متمرکز بر راهحل
این سه رویکرد روشمدار و کوتاه مدت هستند که هر سه مرهون کار میلتون اریکسون میباشند و از میراث مشترکی برخوردارند. هدف، شیوه کار و فنون مورد استفاده در این سه رویکرد مشابه یکدیگر است و از فنونی چون باز تعبیر، کمرنگ کردن تعبیر و تفسیر، تعیین تکالیف شاق، تکیه بر فرایند سوالات حلقوی، تمرکز روی راهحلهای فرضی، تعیین کردن تشریفات و … استفاده میشود.
از نظریهپردازان استراتژیک جی هی لی، ریچارد فیش و از نظریهپردازان سیستمی بوسکلو، کارل تام و از نظریهپردازان متمرکز بر راهحل ایمسوبرگ و دیویس را میتوان نام برد.
خانوادههای نیازمند خانوادهدرمانی
خانوادههایی که از فرایند خانوادهدرمانی بهره میبرند، عبارتند از: خانوادههای دارای عضو معتاد یا بیمار روانی و همچنین خانوادههای دارای عضو مبتلا به اختلالات جسمی که به نحوی روی کارکرد خانواده تاثیر گذاشته است، خانوادههای طلاق گرفته، ازدواج مجدد کرده، فوت یکی از اعضا، خانوادههای دارای مشکلات اقتصادی، فرهنگی و … . خانوادههای دارای مشکل اغلب به صورت غیرمستقیم مثلا مشکلات تربیتی کودکان، ناراحتیهای روحی یکی از اعضا و یا تصمیمگیریها و کمک برای حل مشکلات سطحیتر به متخصصان مشاوره و روانشناسی مراجعه میکنند و در طول مشاورههای فردی نیاز به توجه به نقش خانواده در بروز مشکل شکل میگیرد و برحسب رویکرد درمانگر، روند درمان تداوم مییابد.
مداخله رفتاری و مواجهه در زوجدرمانی
زوجدرمانی وحدت یافته بر تکنیکهای فعال ارتباطی در درمانهای رناشویی مختلف که سبب تسهیل رسیدن به اهداف درمان میشود زوجدرمانی وحدت یافته پدیدهای جدید در زوجدرمانی نیست و سابقه آن به ۳۰ سال قبل برمیگردد(گورمن، ۱۹۷۸).
در یک تحلیل تطبیقی فراگیر درمانهای زناشویی، تأکید بر مراتب درمان زناشویی با سوگیری فراروانکاوی است که تا درجه زیادی روش مختلط زناشویی سازماندهی شده است و در پی مفهومسازی طبیعت نا هماهنگیهای زناشویی از طریق وحدت وانکار جنبههای خود که کار میکند روی اهداف بنیادی وحدت یافته در رویکرد زوجدرمانی وحدت یافته. رابطه زناشویی همسران در مخالفت فقط در معرض جنبههای خودشان و همسرانشان که در آگاهی آنها مانع ایجاد میکند.
این جنبههای خود مانعی برای آگاهی هستند زیرا اضطراب در آنها ایجاد (فروید ۱۹۰۹) خودش تقریبا اعتراف میکند ۱۰۰سال قبل مردم تنها از بر اضطرابشان غالب میشدند به وسیله مواجهه با دلیل ایجاد اضطرابشان که مشخص میکردند. این مواجهه میتواند کامل در زوجدرمانی انجام شود به طریق غیر قابل مقایسه با درمان ضد اجتناب رفتاری اختلال اضطراب و فوبی است.
مواجهه زوجدرمانی ممکن است به انواع اضطراب شناختی و فیزیکی توجه کند و اشاراتی را که تشکیلدهنده اهداف مواجهه درمانی است را استخراج میکند(بارلو، ۲۰۰۲) همین طور اجتناب رفتاری را آشکار میکند.
در عین حال درمانگران نیاز به نگهداری در ذهن دارند که همه رفتار اجتنابکننده زناشویی نامعقول یا متضمن نیست. زن و شوهرها در ازدواجهای درمانده به طور مزمن تقریبا همیشه ابزار میکنند آنچه رفتار درمانگران باید حقیقتا پیامدهای آزارنده بنامند. آموزش فرایند تبادل رفتاری به زوجین کمک میکند تا رفتار مطلوب افزایش پیداکند. به زوجین توصیه میشود تا آرزوها و خواستههای خود را به طور خاص رفتاری ابراز کنند.
بنابراین «تو باید نسبت به نیازهای من بیشتر آگاه باشی» میتواند به «دوست دارم وقتی میبینی غمگین هستم، بپرسی چه شده است» تبدیل گردد. یک شیوه معمول این است که از طرفین بخواهیم سه چیز را که مایل هستند طرف مقابلشان انجام دهد، فهرست کنند.
در عین حال که زوجین به وضوح حرفهایشان را به هم میزنند، به طور ضمنی راههای تأثیرگذاری بر یکدیگر را از طریق تقویت مثبت میآموزند. شیوه دیگر این است که از هر یک از زوجین بخواهیم در مورد این که طرف مقابل چه چیزهایی را ممکن است مایل باشد که او انجام دهد، فکر کند و سپس آن را انجام داده و مشاهده نماید که چه اتفاقی خواهد افتاد.
آموزش مهارتهای ارتباطی میتواند هم به شکل گروهی و هم به صورت زوجی صورت پذیرد. آموزشها شامل دستورالعملها، سرمشقگیری، ایفای نقش، تمرینهای ساختارمند، اجرا و تمرین رفتاری و بازخوردها میباشند.
زوجین آموزش میبینند که خواهش خود را به طور خاص و با کلمات مثبت بیان نمایند، به جای شکایت و غرزدن به هم، مستقیما به انتقاد واکنش نشان دهند، به جای گذشته در مورد زمان حال و آینده صحبت کنند، به یکدیگر بدون پریدن وسط صحبتهای طرف مقابل گوش دهند، جملات منفی و تنبیهی را به حداقل رسانند و از سوألاتی که بیشتر جنبه اتمام حجت دارند، بپرهیزند.
زوجدرمانی یکپارچه
زوجدرمانی یکپارچه(وحدت یافته)، رویکرد درمانی برای مشکلات ارتباطی زوجها است که به عوامل میان فردی و درون فردی به طور همزمان توجه میکند. اگر چه زوجدرمانی یکپارچه(وحدت یافت)، رویکرد درمانی برای مشکلات ارتباطی زوجهاست که به عوامل میان فردی و درون فردی به طور همزمان توجه میکند. اگر چه (ICT) در اصل برای محدودیت زمانی طراحی نشده بود، ارزش درمانی مدلهای ضمنی، کانون اقدام و تکنیکهای معمول به ارایه آن به صورت تجربه کوتاه ارتباطی، منجر میشود.
(ICT) بر مبنای تئوری نظام عمومی خانواده و تئوری رشد بزرگسال، بر انجام تئوری دلبستگی به وجود آمده است. اما این بیشتر به طور نفوذکننده تحت تاثیر تئوری آموزش اجتماعی علمی(رفتاردرمانی) و تئوری روابط موضوعات قرار میگیرد.
(ICT) در سه دهه اخیر، توسعه و اصلاح یافته است. توسعه یکسری از گفتگوها در تحقیقات تجربی هم در زوجدرمانی هم در خانوادهدرمانی است. پاداشهای ادراکی در زوجدرمانی مطلوب است ICT در برخی روشها و مدلهای وحدت یافته حاضر، شبیه به جداسازی است.
خانوادهدرمانی روابط موضوعی
ترکیبی از نظریه روانپویایی رابط موضوعی و درمان سیستمهای خانواده است. همچنین تلاشی است که توسط روانتحلیلگران برای کاربرد نظریه ی روانتحلیلگری در خانواده به منظور کشف مجدد خود در سیستم انجام میگیرد با اعتقاد به این که کسب بینش برای تغییر ضروری است، خانواده درمانگران با استفاده از رویکرد موضوعی، به هر یک از اعضا خانواده کمک میکنند تا نا آگاهیهای خانواده را در سطح شخصی تجربه کنند.
از جنبه نظری، این تجربه به تفسیرهایی منجر میشود که احتمالا مؤثرتر عمل میکند زیرا اعضای خانواده ارتباط کاملتری با یکدیگر برقرار نموده و احساس درک شدن را تجربه میکنند. زوجدرمانی روابط موضوعی رویکردی که به نقش عوامل ناخودآگاه در بروز تعارضات زناشویی تأکید میکند.
این رویکرد بر اساس نظریههای روانتحلیلی، تفکر خطی فروید، نگرش سیرنتیکی و نظریه سیستمها به وجود آمد. این رویکرد اولین رویکردی است که عملکرد فرد، فرآیندهای ناخودآگاه و تعاملات زناشویی را با یکدیگر ترکیب کرده است. در این رویکرد به منابع بین نسلی و مرکزیت روابط تأکید میشود.
اعتقاد بر آن است که روابط میان زوجین، نه تنها از شخصیت منحصر به فرد آنها تأثیر میگیرد، بلکه در سیستمی بزرگتر از روابط خانوادگی قرار دارد که فرزندان، والدین و گروههای اجتماعی را نیز در بر میگیرد. همچنین این رویکرد بر روابط میان زوجین و تعاملات میان آنها با والدین خود و نقش هر یک از زوجین را در این روابط تأکید میکند فنون درمانی رویکرد زوجدرمانی روابط موضوعی، بر اساس ارتباطات موازی زوجین به صورت تعامل انتقال و انتقال متقابل انجام میگیرد.
در این روش، درمانگر بیشتر از ادراک شخصی خود استفاده کرده و با تمرکز متفاوتی بر تاریخچه عینی زوجین، بررسی مسائل جنس میان آنها، استفاده از رویاها، بررسی ارتباط میان مشکلات و وقایع (که زوجین قادر به ربط دادن آنها نیستند) به حل و فصل تعارضات زناشویی میپردازند.
منبع: میگنا