یکی از فضایل غیر قابل انکار ائمه (ع)، علم لدنی و خدادادی آنهاست که همانند علم لدنی پیامبران می باشد. از علم امام حسن (ع) نیز حکایات فراوانی نقل شده که بیانگر دانش گسترده و عمیق آن حضرت، از دوران کودکی است. در ادامه به برخی از شواهد و گزارشات تاریخی در مورد علم امام حسن (ع) اشاره می کنیم.

معرفت و علم امام حسن (ع) در دوران کودکی

نبوغ فکری و علم امام حسن (ع) از همان آغاز کودکی پدیدار شد. وی در مجلس جدّش حضور می یافت و وحی و علومی را که آن حضرت اِملا می کرد، فرا می گرفت، و به نزد مادرش صدیقه طاهره (س) می آمد و برای او بازگو می نمود و هنگامی که امام علی (ع) به منزل می آمد، فاطمه زهرا (س) آنچه را از فرزند خود شنیده بود برای امام (ع) نقل می کرد.[۱]

آورده ‏اند که: امام مجتبى (ع) هفت ساله بود که به همراه پیامبر اکرم (ص) در مسجد حضور مى یافت و آنگاه که آیات جدید بر رسول خدا (ص) نازل مى شد و از زبان جدّش مى شنید، به خانه باز مى گشت، براى مادرش فاطمه (س) تلاوت می کرد؛ به گونه ای که هرگاه امیرمؤمنان (ع) وارد خانه مى شد، ملاحظه می کرد آیات جدیدی که بر پیامبر نازل گردیده نزد فاطمه (س) است. از آن حضرت جویا مى شد؛ حضرت فاطمه (س) مى فرمود: از فرزندت حسن شنیدم.

بدین جهت، روزى علی بن ابیطالب (ع) زودتر به خانه آمد و از دیدِ فرزندش پنهان گشت تا آیات جدید را که بر پیامبر نازل شده بار دیگر از فرزندش بشنود. امام حسن (ع) وارد خانه شد؛ همین که خواست آیات قرآن را براى مادرش بخواند، زبانش به لکنت افتاد و از خواندن سریع باز ماند. مادرش شگفت زده شد. امام حسن (ع)  گفت: مادرم! تعجب نکن؛ گویا شخصیت بزرگى در خانه است که با شنیدن سخنانم، مرا از سخن گفتن باز مى دارد! در این هنگام، امیرمؤمنان علی (ع) از محل اختفا بیرون آمده و فرزندش حسن را به آغوش گرفته و بوسید.[۲]

بنابراین بلوغ و وسعت علم امام حسن (ع)، از همان دوران خردسالی برای اهل بیت (ع) و به ویژه پیامبر اسلام (ص)، صدیقه طاهره (س) و امیرالمومنین (ع) امری روشن و آشکار بود.

علم امام حسن (ع) در نگاه پیامبر (ص)

امام حسن مجتبى (ع) کودک بود که پیامبر بزرگوار اسلام (ص) جهات مختلف بزرگی و عظمت او را به اصحاب خود نشان می داد. یکی از این جهات علم امام حسن (ع) بود. حذیفه بن یمان از اصحاب مشهور پیامبر (ص) می گوید:

روزى اصحاب رسول خدا (ص) در نزدیکی کوه حرا گرد پیامبر جمع شده بودند که امام حسن (ع) در خردسالى، با وقار خاصی به جمع آنان پیوست. ناگاه مرد عربى چماق به دست وارد شد و فریاد برآورد: «کدامیک از شما محمد هستید؟» یاران رسول خدا، با ناراحتى جلو رفته و گفتند: «چه مى خواهى؟» رسول خدا (ص) فرمود: «آرام بگیرید.»

مرد عرب خطاب به پیامبر (ص) گفت: «تو را دشمن داشتم، و اکنون دشمنى من نسبت به تو بیشتر شد. تو ادّعاى رسالت و پیامبری کرده اى، دلیل و برهانت چیست؟» حضرت فرمود: «چنانچه مایل باشى، عضوى از اعضاى من به تو خبر دهد که برهان و دلیلم روشن تر خواهد بود.» مرد عرب گفت: «مگر عضو انسان هم سخن می ‏گوید؟!» پیامبر (ص) فرمود: «آرى؛ حسن جان! برخیز.» مرد عرب که گمان می کرد، پیامبر (ص) او را مسخره می کند، گفت: «خود از عهده پاسخگویی برنمى آیى، خردسالى را از جای بلند می کنى تا با من صحبت کند؟!»

رسول خدا (ص) فرمود: «به زودى او را آگاه به خواسته هاى خویش خواهى یافت.» طبق پیش بینى رسول خدا (ص)، ‌امام حسن (ع) از جای برخاسته و از وضعیت آن مرد عرب و چگونگى گرفتارى وى در بین راه سخن گفت؛ به گونه ای که باعث تعجب و حیرت او شده و گفت: «اى پسر! تو این مطالب را از کجا می ‏دانى؟! تو اسرار دل مرا برملا ساختى؟ گویى همراه من بوده اى! مگر تو غیب می دانى؟!» مرد اعرابی که ابتدا علم امام حسن (ع) را کوچک می شمرد، از رفتار خود پشیمان شد و از امام مجتبی (ع) درخواست کرد تا راه و رسم مسلمانی را به وی بیاموزد و به دست آن حضرت مسلمان شد.[۳]

راستی که امام حسن (ع) با این بیانات، برهان و دلیل نبوّت پیامبر اسلام (ص) بوده است؛ چرا که این عضو کوچک پیامبر، آنقدر از خود دانش نشان داد که دشمن را وادار به تسلیم و اسلام نمود. پیامبر (ص) با ارجاع مرد اعرابی به نوه برومندش که هنوز در سنین کودکی به سر می برد، به تمام اصحابی که همراهش بودند، بزرگی و عظمت علم امام حسن (ع) را نشان داد تا در آینده، مسیر هدایت را گم نکرده و گرفتار گمراهی نشوند.

علم امام حسن (ع) در نگاه امیرمؤمنان (ع)

علم امام حسن مجتبى (ع) در نگاه  امام على (ع)، دانشی کامل و در بالاترین مرتبه بود. از همان دوران کودکی که امام مجتبی (ع) آیات وحی را براى مادرش فاطمه زهرا (ع) می خواند، امیر مومنان (ع) این گوهر گرانبها را شناخت و در طول سالیانی که در کنار یکدیگر بودند، همواره به دانش و علم امام حسن (ع) اطمینان داشت. حتى در برخى از موارد، قضاوت و یا پاسخ به سؤالات علمى را به عهده او مى گذاشت. نمونه هاى زیر، بیانگر بزرگی و عظمت علم امام حسن (ع) در نزد پدر بزرگوارش می باشد.

غیر اکتسابی بودن علم امام حسن (ع)

روایت شده است که: مردی اعرابی از ابوبکر پرسید: من مُحْرِم بوده ام، و تخم شترمرغ برگرفته و پخته و خورده ام،[۴] کفّاره ای که بر من واجب شده است، چیست؟

ابوبکر متحیّر شد و نتوانست به این پرسش پاسخ دهد و پاسخ این سوال را به عمر ارجاع داد. عمر نیز از پاسخ به سؤال بازماند و پاسخ آن را به عبدالرّحمن بن عوف حواله کرد. او نیز از پاسخ به سؤال درماند، هر چهار تن، به باب مدینه العلم، حضرت علی (ع) پناه بردند. اعرابی سؤال را مطرح کرد و از امام (ع) پاسخ خواست. امام (ع) فرمود:

«از هر یک از این دو پسر (حسن و حسین ع) که می خواهی سؤال کن»(این داستان در زمانی رخ داده بود که سن امام حسن (ع) از نه و سن امام حسین (ع) از هشت سال، بیشتر نبود!) اَعرابی از امام حسن (ع) سؤال کرد. امام (ع) فرمود: آیا شتر داری؟ اعرابی گفت: آری! امام (ع) فرمود: «به تعدادی که تخم مرغ خورده ای، شترهای مادّه را به شترهای نر بزن و هرچه نتیجه آنها شد، به مکّه بفرست (تا در آنجا به کفّاره این عمل نحر[۵] شود)».

امیرالمومنین (ع) فرمود: «برخی از شتران ماده، بچه را سقط می کنند و بچه برخی از آن ها می میرند». امام حسن (ع) به پدر بزرگوار، پاسخ داد: «اگر بعضی از شتران مادّه آن چنان هستند که فرمودید، بعضی تخم مرغ ها هم فاسد می شوند (و جوجه از آنها بیرون نمی آید!)».[۶]

این پاسخ با آنچه که در فقه اسلامی و در بحث کفّارات حال احرام مقرّر شده، موافق است. و پیرمردی مانند ابوبکر ـ که مسند خلافت پیغمبر اسلام (ص) را تصرّف کرده بود ـ و عمر و عبدالرّحمن بن عوف به آن جاهل بودند. از این رو این پاسخ مورد تحسین امیرالمؤمنین (ع) واقع شد، و به حضار مجلس رو کرده و ضمن اشاره به علم امام حسن (ع) فرمود:

«مَعاشِرَ النّاسِ إِنَّ الّذی فَهَّمَ هذَا الْغُلامَ هُوَ الَّذی فَهَّمَ سُلَیْمانَ بْنَ داوُدَ؛[۷] ای گروه مردم! آن کسی که به این پسر فهم و علم داده، همان کس است که به سلیمان بن داوود، فهم و دانش بخشیده است».

مقصود امیر المومنین (ع) از این جمله، بیان این نکته است که علم امام حسن (ع) همانند علم حضرت سلیمان (ع) غیر اکتسابی و الهی است و امام مجتبی (ع) بدون واسطه احدی از خلق، از تفهیم و تعلیم و آموزش غیبی برخوردار است.

سخنرانى در محضر پدر

روزى امام علی (ع) به فرزند خود فرمود: «برخیز و سخن گوى تا گفتارت را بشنوم». امام حسن (ع) عرض کرد: «پدرجان! چگونه سخنرانی کنم با اینکه رو به روى تو قرار گرفته ام؟» امام خود را پنهان نمود؛ به طوری که صداى حسن (ع) را می ‏شنید. امام حسن (ع) برخاست و خطابه خود را شروع کرد و پس از حمد و ثناى الهى، فرمود: «فَإِنَّ عَلِیّاً بَابٌ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ کَانَ کَافِراً؛ على، درى است که اگر کسى وارد آن در شود، مؤمن است و کسی که از آن خارج گردد، کافر است.»

در این هنگام امام على (ع) برخاست و بین دو چشم حسن را بوسید و سپس این آیه قرآن را تلاوت نمود: «ذُرِّیَّهً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ[۸]؛ آنها فرزندان و دودمانى هستند که بعضى از بعضى دیگر گرفته شده اند و خداوند، شنوا و داناست.[۹]

پاسخ به سؤالات مرد شامى

روزی یک فرد شامی که خود را از پیروان امیرمؤمنان معرفى می کرد، خدمت حضرت علی (ع) رسید و سوالاتی مطرح کرد. حضرت ابتدا دروغ او را برملا کرده و به او فرمود: تو از پیروان ما نیستی بلکه براى پادشاه کشور روم سؤال هایى پیش آمده و پیکش را نزد معاویه فرستاده، او که در جواب عاجز مانده، تو را به نزد ما فرستاده تا پاسخ سوالات را برایش بفرستی.

امام علی (ع) که از دانش و علم امام حسن و امام حسین (ع) اطمینان داشت، مرد شامی را به حسنین (ع) ارجاع داد. او امام مجتبی (ع) را برای پاسخ انتخاب کرد اما پیش از آن که سؤالات خود را مطرح کند، امام حسن (ع)  لب به سخن گشود و فرمود:

«آمده ‏ای که چنین سؤال هایى را مطرح کنى: فاصله بین حق و باطل چقدر است؟ بین آسمان و زمین چقدر فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جمع هستند؟ ارواح مؤمنان در کجا جمع می ‏شوند؟ خنثی کیست؟ کدام ده چیز است که هریک سخت‏ تر از دیگرى است؟»

عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! درست است، پرسش ‏هاى من همین هاست که فرمودید. سپس امام در حضور پدر به تمام آن پرسش ها پاسخ گفت. وقتى آن مرد شامى این پاسخ‏ ها را شنید، گفت: گواهى می دهم که تو فرزند رسول خدایى و همانا علی بن ابی‏طالب سزاوارتر است براى خلافت و جانشینى رسول خدا از معاویه.[۱۰]

در این داستان، وسعت و گستردگی علم امام حسن (ع) به حدی روشن و آشکار است که فرستاده یکی از بدترین دشمنان اهل بیت (ع) نیز لب به اعتراف گشوده و ایشان را از ارباب و کارفرمای خود برتر معرفی می کند.

در مسند قضاوت

از دیگر شواهد گستردگی و بزرگی علم امام حسن (ع) این است که امیرمؤمنان (ع) از او می ‏خواهد تا در جریانی بسیار مشکل، داوری کند. ماجرا از این قرار بود که فردى را با چاقویی در دست، در خرابه ای کنار کشته ای دستگیر می کنند در حالی که فرد دیگری اعتراف می کند که فرد مقتول در خرابه توسط او کشته شده است. امام حسن (ع) درباره این ماجرا چنین قضاوت کرد:

«قاتل واقعی، کسی است که با اقرار و صداقتش، جان متّهم را نجات داد و با این کار، گویی بشریت را نجات داده است و خداوند فرموده: «وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا[۱۱]؛ هرکس انسانى را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است. بنابراین، آن دو را آزاد کنید و دیه مقتول را از بیت المال پرداخت نمایید.»[۱۲]

تمام این حکایات، نشان می دهد که علم امام حسن (ع) در نزد پدر بزرگوارش، علمی کامل و الهی است و بدون شک آن حضرت بهترین راهنما و هادی امت پس از امیرالمومنین (ع) به شمار می رفت.

علم امام حسن (ع) در نگاه امام حسین (ع)

شاید هیچ کس به اندازه امام حسین (ع)، از فضائل و علم امام حسن (ع) آگاه نباشد. این دو امام معصوم، نزدیک به پنجاه سال در کنار یکدیگر زندگى می کردند. بدین جهت امام حسین (ع) بیشتر از هر کس، به شخصیت علمی برادرش پی برده بود. و به ویژه در آن ده سال آخر که امامت و رهبرى را عهده دار بود، با نگرش دیگری به امام حسن (ع) مى نگریست.

امام حسین (ع) ضمن اینکه برادر خود را شخصیتی بی مانند می دانست، او را داناترین فرد به تفسیر و تأویل و آشنا به تمام علوم و مسائل حکومت و جهان اسلام می دانست. چنانچه این نظر را می توان از برخورد امام حسین (ع) با عایشه در تشییع جنازه برادرش به دست آورد.

در تاریخ آمده است: هنگامی که امام حسین (ع) خواست برادر خود را، بنا به توصیه اش پیش از دفن، براى تجدید عهد نزد قبر رسول خدا (ص) ببرد، عایشه به تحریک بنى ‏امیه از ورود جنازه امام حسن (ع) به داخل حجره پیامبر (ص) جلوگیری کرد. امام حسین (ع) در برابر این اهانت به فرزند پیامبر (ص)، به عایشه فرمود:

«قَدِیماً هَتَکْتِ أَنْتِ وَ أَبُوکِ حِجَابَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ أَدْخَلْتِ بَیْتَهُ مَنْ لاَ یُحِبُّ رَسُولُ اَللَّهِ قُرْبَهُ وَ إِنَّ اَللَّهَ سَائِلُکِ عَنْ ذَلِکِ یَا عَائِشَهُ إِنَّ أَخِی أَمَرَنِی أَنْ أُقَرِّبَهُ مِنْ أَبِیهِ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) لِیُحْدِثَ بِهِ عَهْداً وَ اِعْلَمِی أَنَّ أَخِی أَعْلَمُ اَلنَّاسِ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَعْلَمُ بِتَأْوِیلِ کِتَابِهِ مِنْ أَنْ یَهْتِکَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ سِتْرَهُ؛[۱۳]

«این تو و پدرت بودید که پیش از این، حُرمت و حجاب رسول خدا (ص)‌ را دریدید و کسى را داخل حجره اش کردید که پیامبر (ص) جوارش را دوست نمى داشت و اینکه خداوند در فرداى قیامت، از تو بازخواست خواهد کرد. بدان اى عایشه! که برادرم داناترین فرد به خدا و رسول اوست، و داناتر است به کتاب خدا از اینکه بخواهد نسبت به رسول خدا (ص) پرده دری کند.»

امام حسین (ع) در اینجا علم امام حسن (ع) را در بالاترین درجه و مرتبه قرار می دهد و آن حضرت را داناترین و آگاه ترین فرد به خدا و پیامبرش معرفی می کند که هرگز مرتکب هتک حرمتی که دیگران در حق رسول الله (ص) کردند، نخواهد شد.

بزرگی و عظمت علم امام حسن (ع) در میان مسلمانان

از جمله افرادی که نامش جزو راویان و محدّثان از رسول خدا (ص) در تاریخ ثبت گردیده، امام حسن مجتبى (ع) است. امام که در حیات پیامبر (ص) هنوز ده سال نداشت، با دریافت گفته هاى پیامبر که گاهى آیات وحی بود و گاهى روایات، آنها را از سینه پیامبر (ص) به سینه خودش منتقل کرده و سپس به دیگران انتقال مى داد.

یکى از بهترین شواهد و دلایل وسعت علم امام حسن مجتبى (ع) این است که وى از همان آغاز جوانى، بلکه کودکى، آنچه را که از زبان پیامبر اسلام (ص) گرفته بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار مى داد. آن حضرت برای عامه مسلمانان، درس های معرفتی برپا می کرد و در آنجا احادیث پیامبر (ص) را برای مردم نقل می کرد و به تفسیر قرآن می پرداخت. ابن الصباغ مالکى درباره این کلاس پرخیر و برکت مى نویسد:

«درباره حسن بن على (ع) نقل شده است که در مسجد رسول خدا (ص) مى‏ نشست و تشنگان معارف اسلامى گرداگردش مى نشستند. او به گونه اى سخن مى گفت که تشنگان علم و معرفت را سیراب نموده و ادّله و براهین دشمنان را باطل می کرد.»[۱۴]

ابن الصباغ سپس به نقل جریان زیر پرداخته تا گستردگی علم امام حسن مجتبى (ع) و جایگاه والاى او را در امت اسلامی بیان کرده باشد:

علی بن احمد واحدى در تفسیر خود آورده است که مردى وارد مسجد رسول اللّه شد و دید شخصى مشغول نقل حدیث از پیامبر است در حالی که مردم، اطراف او را گرفته، به سخنانش گوش می دهند. پس آن شخص به نزد وى آمده، پرسید: مراد از شاهد و مشهود ـ که در آیه شریفه آمده است[۱۵] ـ چیست؟ پاسخ داد: مراد از شاهد، روز جمعه و مراد از مشهود، روز عرفه است.

پس از او گذشته به دیگری برخورد کرد که همانند اولی به نقل حدیث پرداخته بود، سؤال خود را تکرار کرده از او پرسید که: مراد از شاهد و مشهود چیست؟ وى پاسخ داد: شاهد، روز جمعه و مشهود، روز عید قربان است.

آنگاه از کنار آن دو نفر گذشته، گذرش به نوجوانى افتاد که چهره اش همانند طلا مى درخشید که او هم در مسجد، کلاس درس تشکیل داده بود. پس از او درباره شاهد و مشهود پرسید. وى در پاسخ گفت: اما شاهد، حضرت محمد (ص) است و اما مشهود، روز قیامت می باشد.

آنگاه براى گفته خود، این چنین استدلال کرد: آیا سخن پروردگار را نشنیده ای که مى‏ فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیراً؛[۱۶] اى پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم.» و این که می فرماید: «إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَهِ  ذَلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذَلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ؛[۱۷] روز قیامت روزى است که همه مردم براى آن جمع مى شوند و آن روز، روزى است که مشهود همگان است.»

گوید: سپس از نام شخص اوّل پرسید، گفتند: ابن عباس است و از دومی که پرسید، گفتند: ابن عمر است و از شخص سوم که پرسید، گفتند: او، حسن بن علی بن ابی‏طالب است. این شخص تفسیر امام را از شاهد و مشهود، بر دیگر تفسیرها که از عبداللّه بن عباس و عبداللّه بن عمر شنیده بود، ترجیح داده و آن را پسندید.»[۱۸]

شاید دلیل این پذیرش، استدلال قوى امام حسن (ع) به دو آیه شریفه بوده است. این روایت نشان می دهد که علم امام حسن (ع) نه تنها برای اهل بیت (ع) بلکه برای عموم مسلمانان روشن و آشکار بود.

جمع بندی

علم امام حسن (ع) از همان دوران کودکی نمایان بود. پیامبر (ص) با ارجاع پاسخ به سوالات دیگران به آن حضرت، وسعت علم امام حسن (ع) در خردسالی را برای اصحاب خود آشکار کرد. امیر مومنان (ع) نیز بارها از علم امام حسن (ع) برای پاسخ به مسائل گوناگون و حل دعاوی قضایی استفاده کرد. امام حسین (ع) نیز در برابر عایشه از وسعت بی انتهای علم امام حسن (ع)‌ سخن گفت.

پی نوشت ها

[۱] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب (ع)، ج ۳، ص ۱۷۵.

[۲] مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۸.

[۳] مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص ۳۳۴.

[۴] یکی از حرام های الهی که حجاج به هنگام احرام باید از آن ها پرهیز کنند، کشتن حیوانات و ذبح آنان است و اگر مرتکب این کار شود باید به تناسب حیوانی که کشته است، کفاره بدهد.

[۵] به عمل ذبح شتر اصطلاحا نحر گفته می شود.

[۶] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۱۷۶.

[۷] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۱۷۷.

[۸] آل عمران/۳۴.

[۹] مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۰.

[۱۰] طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص ۳۳۹.

[۱۱] مائده/۳۲.

[۱۲] کلینی، الکافی، ج۷، ص ۲۸۹.

[۱۳] کلینی، الکافی، ج۱، ص ۳۰۲..

[۱۴] ابن صباغ، الفصول المهمه، ص ۱۳۷.

[۱۵] « وَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ؛ و سوگند به شاهد و مشهود.» بروج/۳.

[۱۶] احزاب/۴۵.

[۱۷] هود/۱۰۳.

[۱۸] مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۴۵.

منابع

قرآن کریم.

ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب (ع)، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۲ق.

ابن صباغ، علی بن محمد، الفصول المهمه فی معرفه الائمه علیهم السلام، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۲ق.

طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد مقدس، نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.

کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران ـ ایران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.

مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.

منبع اقتباس: مروجی طبسی، محمد جواد، شخصیت علمی امام حسن مجتبی (ع)، مجله کوثر، ش ۵۵، ص ۴۵ـ۲۵.

بدون دیدگاه