المتقی بالله (متوفای ۳۵۷ق)، بیست و یکمین خلیفه عباسی که پس از مرگ برادرش راضی بالله در سال ۳۲۹ قمری خلیفه شد، و خلافتش کمتر از چهار سال دوام داشت. او در سال ۳۳۳ قمری توسط توزون ترک که منصب امیرالامرایی داشت برکنار و زندانی شد و سرانجام به سال ۳۵۷ قمری در شصت سالگی در زندان درگذشت.
معرفی اجمالی
ابواسحاق، ابراهیم بن مقتدربالله بن معتضدبالله بن موفق بالله بن متوکل علی الله عباسی، بیست و یکمین خلیفه عباسی و مادرش امّولد به نام خلوب بود. متقی پس از مرگ برادرش راضی بالله در سال ۳۲۹ ق خلیفه شد، و خلافتش کمتر از چهار سال دوام داشت.
در روزگار او در سال ۳۳۱ ق توزون ترک به منصب امیرالامرایی رسید. متقی از او بیمناک شد، از این رو همراه خانواده اش از بغداد به موصل و از آنجا به «رقه» رفت؛ این در حالی بود که توزون همچنان امر و نهی و عزل و نصب می کرد.
«المتقی بالله»، پس از الراضی به حکم مشورت اعیان دارالخلافهًْ به تخت خلافت نشست، ولی خلافت او فقط اسمی بود و در هیچ کاری حقّ دخالت نداشت و در اواخر خلافتش، بعد از مدت کوتاهی، «تورون ترکی» بر سلطنت او غلبه یافت و از خلیفه به جز نامی چیز دیگری نبود.
دولت مرکزی به قدری ضعیف شده بود که همه امراء لشکر و اعیان دارالخلافهًْ، ادعای امیرالأمرایی داشتند و می خواستند مستقلاً حکومت کنند. اتفاقاً به حکم امیرالأمراء سابن، در شکارگاهی در نهر «جود» به دست کُردها در سال ۳۳۹ هجری قمری کشته شد. در این اثناء، امراء بویهی در جنوب ایران، کارشان بالا گرفت و خوزستان را تهدید کردند.
در بصره «ابوعبدالله بریدی» عامل دولت، داعیه خودسری داشت و سفری نزد خلیفه آمد و به بهانه خرج لشکر و جنگ با بویهیان، پول هنگفتی گرفت و به جنگ آنان رفت، ولی به لشکریان خویش پول و مخارجی نبخشید.
مردم با «المتقی بالله ابواسحاق ابراهیم بن مقتدر» ده روز که از ربیع الاول سال ۳۲۹ هجری قمری گذشت بیعت کردند و سه روز از صفر سال ۳۳۳ هجری قمری خلع شد.
در سال ۳۳۳ ق متقی از توزون امان خواست. توزون سوگند یاد کرد که او در امان است. متقی سوار بر کشتی از مسیر فرات به «سندیه» (بین انبار و هیت) رسید. توزون بر او دست یافت و امانی که به متقی داده بود نادیده گرفت، او را از خلافت برکنار کرد و دستور داد چشمانش را کور کنند.
آن گاه عبدالله بن مکتفی را فراخواند و با او به عنوان خلیفه بیعت کرد و او را لقب مستکفی بالله داد. متقی ۲۴ سال پس از برکنار شدن زیست و در شصت سالگی در زندان مُرد.[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸]
پی نوشت ها
۱.ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۳۶۸.
۲.ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۷.
۳.ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج۳، ص۲۸۲.
۴.سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، تاریخ الخلفاء، ص۲۸۴.
۵.شمس الدین ذهبی، محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۲، ص۱۰۰.
۶.مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۴، ص۲۴۷.
۷.مقدسی، محمد بن عبدالملک، تکمله تاریخ الطبری، ص۱۱۹.
۸.زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج۱، ص۳۵.
منبع: عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۲، ص۲۸۱.