- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
مبحث اخلاق دینی و اخلاق سکولار به طور عمیق و گستردهای با بحث بسیار مهم رابطه دین و اخلاق مرتبط است. در واقع این نگرش دنیامدارانه و سکولاری به دو پدیده دین و اخلاق بوده است که مفهومی به نام اخلاق سکولاری را به وجود آورده است. گفتنی است که این دو بحث با وجود اشتراکهای فراوان، متفاوت از هم میباشند. موضوع اصلی رابطه دین و اخلاق بررسی انواع ارتباط میان دین و اخلاق است و هر چند ممکن است محصول آن به نفی یا اثبات اخلاق سکولاری بینجامد، اما این بحث نفی اخلاق دینی را نتیجه نمیدهد. لیکن اخلاق سکولاری مستقیماً در تعارض با اخلاق دینی قرار گرفته و درصدد نفی اخلاق دینی است.(۱) به لحاظ تاریخی جوامع بشری تا عصر رنسانس پیوسته اخلاقی دینی داشتهاند و تنها در این چند قرن اخیر است که به تدریج اخلاق سکولاری در جوامع راه یافته است، هر چند مبانی نظری آن در یونان باستان وجود داشته است. اخلاق دنیوی یا سکولار در حقیقت بخشی از پدیده سکولاریسمی (secularism) است که در جوامع سکولاری پدید آمده است. وقتی که درباره اخلاق سکولار صحبت میشود منظور ایدهها، ارزشها، اصول اخلاقی و فضیلتهای رایج در این جوامع است.(۲) از این رو، مبانی نظری آن همان مبانی نظری در سکولاریسم است.(۳) سکولاریسم به عنوان یک مکتب مبانی و مقدمات نظری خاصی دارد که مهمترین آنها عبارتند از: ۱. روحیه علمگرایی یا علمپرستی. ۲. عقلگرایی عصر روشنگری. ۳. اومانیسم و اعتقاد به محور بودن انسان در هستی. ۴. سنتستیزی (anti taradition) و تجددگرایی (modernism) و اعتقاد به آزادی و آزاداندیشی. ۶. فردگرایی و لیبرالیسم.(۴)
برخی از تفاوتهای اخلاق دینی با اخلاق سکولار عبارتنداز:
۱. یکی از عمدهترین تفاوتهای اخلاق دینی با اخلاق سکولار در این است که در اخلاق سکولار مرجعیت و وثاقت هیچ منبعی جز خود انسان پذیرفته نیست، عقل خود بنیاد بشر مرجع نهایی در ارزشگذاری اخلاقی است. اخلاق سکولار بنیاد اخلاق را عقل بشری میداند، لیکن اخلاق دینی یا اساسا دین را بنیانگذار اخلاق میداند، (چنانچه تلقی رایج طرفداران اخلاق دینی در غرب این چنین است)(۵) و یا اینکه دست کم، مرجعیت دین را هم به رسمیت میشناسد.(۶)
۲. اخلاق سکولاری اخلاق را یک امر شخصی به حساب میآورد و لذا هیچ کسی حق اظهار نظر درباره رفتار دیگری را ندارد. این مسئله موجب میشود که فاعل اخلاقی در مقابل دیگران هیچ احساس شرم و مسئولیتی نکند و یک نوع گمنامی را به وجود میآورد که دیگران برای وی ناشناس محسوب میگردند. لیکن در اخلاق دینی انسان هم در مقابل خدا و هم در مقابل دیگران مسئول است و حتی دین به ما میآموزد که حتی اگر هم رفتارهای ما از چشم دیگران پنهان بماند، از چشم خداوند پوشیده نمیماند.(۷)
۳. تفاوت دیگر اخلاق دینی و اخلاق سکولار در پاسخگوئی به پرسش بسیار مهم چرا باید اخلاقی بود، بروز مینماید. برخی معتقدند که کوششهای اخلاقی بدون داشتن مبنایی دینی معنایی ندارد و در حقیقت آنها نمیتوانند توجیه درستی از رفتارهای خود داشته باشند.(۸)
در این مجال اندک نمیتوان مبانی نظری اخلاق سکولاری را نقد کرد. از این رو، در اینجا تنها مهمترین اشکالهای که براخلاق دینی وارد شده است را یادآور شده و به اختصار آنها را مورد نقد و بررسی قرار میدهیم. گفتنی است از این طریق به برخی تفاوتهای دیگر اخلاق دینی با اخلاق سکولار نیز اشاره خواهد شد.
۱. یکی از دلیلتراشیهای طرفداران اخلاق سکولار بر عدم التزام به اخلاق دینی این است که اخلاق دینی وظیفه گرایانه و تکلیفمدار است، در حالی که اخلاق انسانی حق مدار به معنای غایتگرایانه میباشد. اخلاق دینی زبان امر و نهی دارد و حال اینکه انسان به دنبال تأمین حقوق و به دنبال سود و منفعت خویش است.(۹)
این دیدگاه ناشی از عدم شناخت نسبت به اخلاق دینی است. چنانچه در اخلاق به دنبال صلاح و مصلحت باشیم و همچنین از اهداف دینی و اخلاق دینی آگاهی کافی داشته باشیم، آن گاه خواهیم دید که در اخلاق دینی حقیقت و مصلحت بر یکدیگر منطبق هستند. یک فرد مصلحتجو تنها با اخلاق دینی است که میتواند به عالیترین مصالح خویش دست یابد. توجه یافتن به سعادت ابدی ورای تفکر و اندیشه اخلاق سکولاری است.
۲. برخی دیگر درست بر خلاف دیدگاه قبلی مدعیاند که اخلاق دینی مصلحت اندیشانه و سودجویانه است، در حالی که اخلاق با روح گذشت و ایثار همراه است. از نظر این دسته اخلاق دینی کاسبکارانه است و انسانهای شریف نمیتوانند چنین اخلاقی داشته باشند.(۱۰)
باید گفت که اخلاق دینی برخلاف مکاتب اخلاقی سکولار بر یک پایه قرار نگرفته است، بلکه دارای درجات و مراتب میباشد. بدین لحاظ اخلاق دینی به میزان درجات و مراتب انسانها برای آنان برنامه و اصول اخلاقی خاصی ارائه کرده است. هر چند از دیدگاه پیشوایان دین مبین اسلام و حتی برخی قدیسان مسیحی، بهترین نوع بندگی و نیکوترین عمل اخلاقی آن است که با انگیزههایی همچون شوق به بهشت و ترس از دوزخ همراه نباشد. لیکن از آنجا که همه مؤمنان در یک سطح نیستند، در مراتب پایین سلوک اخلاقی چنین انگیزههایی نیز پذیرفتنی است.
۳. برخی اخلاق دینی را اینگونه مورد انتقاد قرار دادهاند که این اخلاق موجب از خود بیگانگی انسان میشود. این اخلاق به چیزی فراتر از شهودها و دریافتهای شخصی ما فرمان میدهد و نمونه آن فرمان به ذبح فرزند به دست ابراهیم است. قتل نفس محترمه با شهود ابراهیم و هر کسی دیگر ناسازگار است.(۱۱)
در این مورد باید توجه داشت که فرمان خداوند به ابراهیم آزمایشی بوده و برای تعیین میزان بندگی وی بوده است. بر فرض اینکه بپذیریم در این مورد این فرمان موجب از خودبیگانگی گردد اما آیا میتوان حکم آن را به تمامی موارد سرایت داد؟ داوری از یک نظریه بر اساس موارد استثناء صورت نمیگیرد و باید دید که در این باره اصول کلی اخلاق دینی چگونه است. اگر دین به اخلاقیاتی خلاف ندای فطرت انسانی دعوت میکرد و اصول اخلاقی آن برخلاف شهودهای انسانی میبود، هیچ گونه توفیقی نمییافت.
۴. مزیت دیگری که برای اخلاق سکولار ذکر شده است و از این طریق به اخلاق دینی اشکال وارد شده است، این است که اخلاق سکولار راه را برای نسبیت باز میگذارد. بر این اساس میتوان قوانین اخلاقی را با دگرگونیهایی که در جهان رخ میدهد، هماهنگ ساخت. در حالی که قواعد اخلاق دینی از نوعی ثبات برخوردار بوده و دگرگونی اخلاقی را نمیپذیرد.(۱۲)
در نقد این سخن باید گفت: اصول و پایههای اخلاق با تغییرات محیط دگرگونی نمییابند، هر چند که چگونگی تحقق بخشیدن به این اصول میتواند به زمان و مکان وابسته باشد. بنابراین اگرچه ممکن است مثلا عدالت و احسان در زمانهای مختلف مصادیق متفاوتی داشته باشد، اما اصل عدالت و احسان همواره از خوبی اخلاقی برخوردار است.
گفتنی است اخلاق دینی تفاوتهای دیگری نیز با اخلاق سکولار دارد که به جهت اختصار مورد نقد و بررسی قرار نگرفتند و ما تنها در اینجا به برخی از مهمترین تفاوتها اشاره نمودیم.
پی نوشت:
۱. صادقی، هادی، مجله قبسات، سال چهارم، شماره سوم، صفحه ۴.
۲. لگن هوسن، محمد، مجله نقد و نظر، سال چهارم، شماره اول و دوم، ص ۵۰.
۳. باید توجه داشت که سکولاریسم با سکولاریزاسیون تفاوت دارد. اولی از جنس فکر و معرفت است و جنبه نظری دارد ولی دومی یک فرایند اجتماعی و یک پدیده خارجی است، ر.ک: نصری عبدالله، یقین گمشده، تهران، سروش، ۱۳۸۰، ص ۱۹۶.
۴. مریجی، شمس الله، سکولاریسم و عوامل شکلگیری آن در ایران، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲، ص ۶۰ـ۱۰۴.
۵. غیلون، برهان، مجله نقد و نظر، پیشین، ص۸۱.
۶. بیشتر اندیشمندان مسلمان اخلاق را جزئی از دین میدانند، در عین حال میپذیرند که عقل نیز قادر است برخی مفاهیم کلی اخلاقی مانند خوبی عدل و بدی ظلم را درک نماید، ر.ک: مصباح، محمد تقی، فلسفۀ اخلاق، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۰، ص۱۸۴ـ۱۸۷.
۷. ر.ک: اسلامی، محمد تقی، مجله رواق اندیشه، سال دوم، شماره ۱۰، ص ۳۷ ـ ۵۰. ولگن هوسن، محمد، پیشین، ص ۵۰ ـ ۵۱.
۸. Bechker Larence C.Encyclopedia of ethics (New York London: 2001) v. 1 p 100.
۹. سروش، عبدالکریم، کیان، سال پنجم، شماره ۲۷.
۱۰. ملکیان، مصطفی، جزوه تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار، ص۲۰ ـ ۲۱.
۱۱. پالس، دانیل، هفت نظریه در باب دین، ترجمه محمد عزیز بختیاری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲، ص ۳۵۳ ـ ۳۷۵.
۱۲. Becker Larence C.Opcit. V.3 P.1081.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.