مقایسه نور در قرآن با آتش یا نور در زرتشت

۱۴۰۰-۰۴-۱۹

144 بازدید

نور در قرآن هیچ ربطی به آتش یا نور مطرح در زرتشت ندارد و مقایسه آن دو با هیچ معیار و ملاکی درست نمی باشد.‌ زیرا آتش یک پدیده ای است که از تعامل شیمیایی آکسیژن با مواد آلی به وجود می آید و خاصیت طبیعی آن سوزندگی و گرمازایی می باشد و بشر برخی از نیازهای مادی خود را توسط آن رفع می سازند.

با شناخته شدن ماهیت و خاصیت آن هیچ جنبه تقدس در آن وجود نخواهد داشت و مانند سایر مواد طبیعی کاربرد داشته و هیچ تفاوتی از این جهت با سایر مواد طبیعی ندارد.

در دیانت زرتشتی فقط آتش مورد تقدیس و پرستش قرار می گیرد و به این باور اند که آتش اهریمن را از انسان دور می کند. اما نسبت به سایر نورها مثل نور آفتاب و لامپ و امثال اینها چنین دیدگاهی ندارند.

اما کلمه« نور» معنایی معروف دارد و آن عبارت است از چیزی که اجسام کثیف و تیره را برای دیدن ما روشن می کند و هر چیزی به وسیله آن ظاهر و هویدا می گردد، ولی خود نور برای ما به نفس ذاتش مکشوف و هویدا است، چیز دیگری آن را ظاهر نمی کند. پس نور عبارت است از چیزی که ظاهر بالذات و مظهر غیر است، و اجسام قابل دیدن را ظاهر می گرداند.

این اولین معنایی است که کلمه نور را برای آن وضع کردند و بعدا به نحو استعاره یا حقیقت ثانوی به طور کلی در هر چیزی که محسوسات را مکشوف می سازد استعمال نمودند، در نتیجه خود حواس ظاهر ما را نیز نور یا دارای نور که محسوسات به آن ظاهر می گردد خواندند، مانند حس سامعه و شامه و ذائقه و لامسه و سپس از این هم عمومی تر کرده شامل غیر محسوسش هم نمودند، در نتیجه عقل را نوری خواندند که معقولات را ظاهر می کند، و همه این اطلاقات با تحلیلی در معنای نور است، که گفتیم معنایش عبارت است از ظاهر بنفسه و مظهر غیر.(۱)

نوری که در آیات متعدد قرآن آمده در همه آنها این معنای نور وجود دارد. یعنی در هر مورد خاصی که استفاده شده معنای ظاهر بنفس و مظهر غیر در آن ملحوظ می باشد. ما در اینجا برخی از این آیات را که کلمه «نور» در آنها استعمال شده ذکر نموده و به معنای آن اشاره می‌کنیم.

۱. در یکی از آیات قرآن «نور» بر خداوند اطلاق شده و می فرماید:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنها کَوْکَبٌ دُرِّی یوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَکَهٍ زَیتُونَهٍ لَّا شَرْقِیهٍ وَ لَا غَرْبِیهٍ یکاَدُ زَیتها یضیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلی نُورٍ یهدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یشَاءُ وَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکل شیءٍ عَلِیمٌ(۲)؛

خدا نور آسمانها و زمین است. مثَل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی باشد، آن چراغ درون آبگینه ای و آن آبگینه چون ستاره های درخشنده. از روغن درخت پربرکت زیتون که نه خاوری است و نه باختری افروخته باشد. روغنش روشنی بخشد هر چند آتش بدان نرسیده باشد. نوری افزون بر نور دیگر. خدا هر کس را که بخواهد بدان نور راه می نماید و برای مردم مثل ها می آورد، زیرا خدا بر هر چیزی آگاه است.

این آیه شریفه این حقیقت را به این بیان ارائه داده که خدای تعالی دارای نوری است عمومی، که با آن آسمان و زمین نورانی شده، و در نتیجه به وسیله آن نور، در عالم وجود، حقایقی ظهور نموده که ظاهر نبود. و باید هم این چنین باشد، چون ظهور هر چیز اگر به وسیله چیز دیگری باشد باید آن وسیله خودش به خودی خود ظاهر باشد، تا دیگران را ظهور دهد، و تنها چیزی که در عالم به ذات خود ظاهر و برای غیر خود مظهر باشد همان نور است.

پس خدای تعالی نوری است که آسمانها و زمین با اشراق او بر آنها ظهور یافته اند، هم چنان که انوار حسی نیز این طورند، یعنی خود آنها ظاهرند و با تابیدن به اجسام ظلمانی و کدر، آنها را روشن میکنند، با این تفاوت که ظهور اشیاء به نور الهی عین وجود یافتن آنها است، ولی ظهور اجسام کثیف به وسیله انوار حسی غیر از اصل وجود آنها است.

و چون وجود و هستی هر چیزی باعث ظهور آن چیز برای دیگران است، مصداق تام نور می باشد، و از سوی دیگر چون موجودات امکانی، وجودشان به ایجاد خدای تعالی است، پس خدای تعالی کاملترین مصداق نور می باشد، او است که ظاهر بالذات و مظهر ما سوای خویش است، و هر موجودی به وسیله او ظهور می یابد و موجود می شود.

پس خدای سبحان نوری است که به وسیله او آسمان ها و زمین ظهور یافته اند، این است مراد جمله اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، از اینجا استفاده می شود که خدای تعالی برای هیچ موجودی مجهول نیست، چون ظهور تمامی اشیاء برای خود و یا برای غیر، ناشی از اظهار خدا است، اگر خدا چیزی را اظهار نمی کرد و هستی نمی بخشید ظهوری نمی یافت. پس قبل از هر چیز ظاهر بالذات خدا است.

۲. نور در آیات قرآن به معنای معرفت و هدایت خاص نیز آمده است که در ادامه همین آیه مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ نور خدا را توصیف می کند، با توجه به اینکه کلمه« نور» را اضافه به ضمیر خدا کرده، و فرموده «نور او» یعنی «نوری که مال اوست» دلیل بر این است که مراد وصف آن نور که خود خداست نیست، بلکه مراد وصف آن نوری است که خدا آن را افاضه می کند.

البته باز مراد از آن، نور عامی که افاضه اش کرده، و به وسیله آن هر چیزی ظهور یافته و عبارت است از وجودی که هر چیزی به آن وصف می گردد نیست به دلیل اینکه بعد از تتمیم مثل فوق، فرموده: «خدا هر که را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند»

و اگر مقصود «وجود» بود که همه موجودات به آن رسیده اند، دیگر به موجود خاصی اختصاص نداشت، بلکه مراد از آن نور، نوری است خاص که خدای تعالی آن را تنها به مؤمنین اختصاص داده و آن به طوری که از کلام استفاده می شود حقیقت ایمان است.

همچنان که در سایر موارد قرآن کریم می بینیم خدای سبحان این نور خاص را به خود نسبت داده، مثلا فرموده: یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ(۳)؛ می خواهند نور خدای را با دهن‌هایشان خاموش کنند، ولی خدا نور خود را تمام و تکمیل خواهد کرد.

و نیز فرموده: أَ وَ مَنْ کانَ مَیتاً فَأَحْییناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِجٍ مِنْها(۴)؛ آیا کسی که مرده بود، و ما او را زنده کردیم، و برایش نوری قرار دادیم، که با آن نور در میان مردم مشی میکند، مثلش مثل کسی است که در ظلمت‌هایی باشد که از آن بیرون شدنی نباشد.

و نیز فرموده: یؤْتِکُمْ کِفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ(۵)؛ تا به شما دو برابر از رحمت خود دهد، و برای شما نوری قرار دهد که با آن زندگی کنید. و نیز فرموده: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ(۶)؛ آیا کسی که خدا سینهاش را برای پذیرفتن اسلام استعداد و وسعت داده، و در نتیجه دارای نوری از پروردگارش شده.

و این نور همان نور ایمان و معرفت است که گفتیم خداوند به مومنین اختصاص داده تا در راه به سوی پروردگارشان از آن استفاده کنند.

پس در ادامه آیه نور و نیز آیاتی که ذکر گردید نور به معنای معرفت و هدایت آمده که تنها مومنین با آن روشن می شوند، و به وسیله آن به سوی اعمال صالح راه می یابند و به وسیله آن دل ها و دیده های مومنین در روزی که دلها و دیده ها زیر و رو می شود، به آن روشن می گردد، و در نتیجه به سوی سعادت جاودانه خود هدایت می شوند، و آنچه در دنیا برایشان غیب بود در آن روز برایشان عیان می شود.(۷)

در قرآن کریم بر آیات تورات و انجیل (البته تورات و انجیل اصلی نه تورات و انجیل موجود و تحریف شده) و قرآن نیز نور اطلاق شده است و این به خاطر اینست که آیات کتابهای الهی و قرآن کریم نور هستند که باعث هدایت انسان‌ها می شوند.

در مورد آیات تورات می فرماید: إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراهَ فیها هُدی وَ نُورٌ یحْکُمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیهِ شُهَداءَ(۸)؛

ما تورات را که در آن هدایت و روشنایی است، نازل کردیم. پیامبرانی که تسلیم فرمان بودند بنا بر آن برای یهود حکم کردند و نیز خداشناسان و دانشمندان که به حفظ کتاب خدا مأمور بودند و بر آن گواهی دادند.

در باره آیات انجیل می فرماید: وَ قَفَّینا عَلی آثارِهِمْ بِعیسَی ابْنِ مَرْیمَ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْراهِ وَ آتَیناهُ الْإِنْجیلَ فیهِ هُدی وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْراهِ وَ هُدی وَ مَوْعِظَهً لِلْمُتَّقین(۹)؛

و از پی آنها عیسی پسر مریم را فرستادیم که تصدیقکننده توراتی بود که پیش از او فرستاده بودیم و انجیل را که تصدیق کننده تورات پیش از او بود به او دادیم که در آن هدایت و روشنایی بود و برای پرهیزگاران هدایت و موعظه ای.

در باره قرآن می فرماید: یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یبَینُ لَکُمْ کَثیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یعْفُوا عَنْ کَثیرٍ قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبین(۱۰)؛

ای اهل کتاب، پیامبر ما نزد شما آمد تا بسیاری از کتاب خدا را که پنهان می داشتید برایتان بیان کند و از بسیاری درگذرد، و از جانب خدا نوری و کتابی صریح و آشکار بر شما نازل شده است.

و نیز می فرماید: یأَیهَُّا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَیکُمْ نُورًا مُّبِینًا(۱۱)؛ ای مردم، از جانب پروردگارتان بر شما حجتی آمد و برای شما نوری آشکار نازل کرده ایم.

از مطالب بالا روشن شد که نور در قرآن معانی بسیار بلندی دارد و هرگز با آتشی که در دین زرتشت تقدیس می شود قابل مقایسه نیست.

پی نوشت ها

  1. ترجمه المیزان، ج۱۵، ص: ۱۷۰.
  2. نور: ۳۵.
  3. صف، آیه ۸.
  4. انعام، آیه ۱۲۲.
  5. حدید، آیه ۲۸.
  6. زمر، آیه ۲۲.
  7. رک: ترجمه المیزان،‌ج۱۵، ص۱۶۸.
  8. مائده:۴۴.
  9. مائده : ۴۶.
  10. مائده : ۱۵.
  11. نساء: ۱۴۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *