- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در دین اسلام معیارهای دوستی و دشمنی به صورت شفاف بیان شده است. از نظر اسلام برای مسلمان مجاز نیست هرکسی را دوست داشته باشد و با هر که بخواهد دشمنی کند. تولی و تبری که به معنای حب و بغض است دارای معیار خاصی است. حب و بغض باید بر محور اطاعت خداوند باشد. از دیدگاه اسلام دوستی خداوند ودشمنی دشمنان خداوند محور این دو امر را تشکیل می دهد.
اهمیت حب فی الله و بغض فی الله از منظر آیات قرآن
در آیات آغاز سوره ممتحنه می خوانیم: «اى کسانى که ایمان آورده اید دشمن من و دشمن خود را دوست خویش قرار ندهید، شما نسبت به آنها اظهار محبّت مى کنید در حالى که آنها نسبت به آنچه بر شما نازل شده است کفر مى ورزند، و رسول خدا(صلیالله علیه و آله) و شما را به خاطر ایمان آوردن به پروردگارتان، از شهر و دیارتان بیرون مى کنند!». در آیه ۲۸ سوره احزاب نیز آمده: «رسول خدا اسوه نیکویى بود براى آنها که امید به خدا و روز ستاخیز دارند، و خدا را بسیار یاد مى کنند».
هرکس در زندگى خود، اسوه و پیشوایى دارد که سعى مى کند خود را به او نزدیک سازد، و پرتوى از صفات او را در درون جان خود ببیند.
به تعبیر دیگر، در درون دل انسان جایى براى اسوه ها و قهرمانها است؛ و به همین دلیل، تمام ملّتهاى جهان در تاریخ خود به قهرمانان واقعى، و گاه پندارى متوسّل مى شوند، و بخشى از فرهنگ و تاریخ خود را بر اساس وجود آنها بنا مى کنند؛ در مجالس خود از آنها سخن مى گویند و آنها را مى ستایند؛ و سعى مى کنند خود را از نظر صفات و روحیّات به آنها نزدیک سازند.
اضافه بر این، اصل«محاکات» (همرنگ شدن با دیگران، مخصوصاً افراد پرنفوذ و با شخصیّت) یکى از اصول مسلّم روانى است. مطابق این اصل، انسان کششى در وجود خود به سوى هماهنگى و همرنگى با دیگران (مخصوصاً با قهرمانان) احساس مى کند؛ و به همین علّت، به سوى اعمال و صفات آنان جذب مى شود.
این جذب و انجذاب، در برابر افرادى که انسان نسبت به آنها ایمان کامل دارد، بسیار نیرومندتر و جذّابتر است.
به همین دلیل، ما در اسلام دو اصل به نام «تَوَلَّى» و «تَبَرَّى» داریم؛ یا به تعبیر دیگر: «حُبّ فِى اللّهِ» و «بُغْض فِى اللّهِ» که هر دو در واقع اشاره به یک حقیقت است. طبق این دو اصل ما موظّفیم دوستان خدارا دوست داریم و دشمنان خدا را دشمن، و پیشوایان بزرگ دین یعنى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) را در همه چیز اسوه و الگوى خود قرار دهیم.
این دستور بقدرى مهمّ است، که در آیات قرآن به عنوان نشانه ایمان، و در روایات اسلامى به عنوان «اَوْثَقُ عُرَى الاْیمانِ»؛ (محکمترین دستگیره ایمان) معرّفى شده، و تا «تولّى» و «تبرّى» نباشد، بقیّه اعمال عبادات و اطاعات، بى حاصل شمرده شده است.
این تولّى و تبرّى یا «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» یکى از گامهاى بسیار مهم و موثّر در تهذیب نفس و سیر و سلوک الى اللّه است.
با این اشاره به سراغ آیات قرآن مى رویم و مساله تولّى و تبرّى را در قرآن مجید مورد بررسى قرار مى دهیم:
۱ـ از آیات سوره ممتحنه بخوبى بر مى آید که بعضى از مومنان تازه کار و بى خبر از دستورات اسلام، با دشمنان سر و سرّى داشتند.
از شان نزول آیات آغاز این سوره استفاده مى شود که پیش از فتح مکّه فردى به نام «حاطِبِ بْنِ اَبى بَلْتَعَهْ» توسط زنى به نام «ساره» نامه اى مخفیانه به اهل مکّه نوشت که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قصد دارد به سوى شما بیاید و مکّه را فتح کند، آماده دفاع از خود باشید.
این در حالى بود که پیغمبراکرم(صلى الله علیه وآله) آماده فتح مکّه مى شد،و ترتیبى داده بود که این خبربه هیچ وجه منتقل به مردم مکّه نشود تا مقاومت چندانى نشود، و خونها کمتر ریخته شود.
زن آن نامه را گرفت و در لاى گیسوان خود پنهان نمود و بسرعت به سوى مکّه حرکت نمود.
جبرئیل این ماجرا را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) خبرداد، و آن حضرت، على(علیه السلام) را براى گرفتن نامه به تعقیب او فرستاد؛ او در آغاز منکر شد، و هنگامى که مورد تهدید قرار گرفت، نامه را بیرون آورد و خدمت حضرت على(علیه السلام) داد؛ و آن حضرت نامه را خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آورد.
حاطب احضار شد، و سخت مورد سرزنش قرار گرفت؛ و عذرى آورد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) عذر او را ظاهراً پذیرفت؛ و آیات آغاز سوره ممتحنه به عنوان یک هشدار براى پیشگیرى از تکرار این گونه اعمال نازل گردید؛ و یکى از اصول اساسى اسلام، یعنى مساله اقتداء به نیکان و پاکان و اولیاء اللّه و قطع علاقه و پیوند با دشمنان حق و در یک جمله «حُبّ فِى اللّهِ وَ بُغْضّ فِى اللّهِ» را بیان کرد.
در آغاز این سوره، همه مومنان را مخاطب ساخته مى فرماید: (اى کسانى که ایمان آورده اید دشمن من و دشمن خود را دوست خویش قرار ندهید، شما نسبت به آنها اظهار محبّت مى کنید در حالى که آنها نسبت به آنچه بر شما نازل شده است کفر مى ورزند، و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و شما را به خاطر ایمان آوردن به پروردگارتان، از شهر و دیارتان بیرون مى کنند)؛ «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّکُمْ اَوْلیاءَ تُلْقُونَ اِلَیْهِمْ بَالْمَوَدَّهِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جائَکُمْ مِنْ الحَقِّ یُخْرِجُونَ الَّرسُولَ وَ اِیّاکُمْ اَنْ تُوْمِنُوا بِاللّهِ رَبِّکُمْ».
این نکته روشن است که اگر هنگام تضادّ «پیوندهاى محبّت و دوستى» با «پیوندهاى اعتقادى و ارزشى» پیوند محبّت و دوستى مقدّم شمرده شود، پایه هاى اعتقاد و ارزشها متزلزل مى گردد و انسان تدریجاً به سوى باطل و فساد گرایش پیدا مى کند؛ و نکته اساسى «حُبّ فِى اللّهِ وَ بُغْضٌ فِى اللّهِ» یا به تعبیر دیگر، تولاّىِ اولیاء اللّه و تبرّاىِ از اعداء اللّه نیز همین است. (دقّت کنید)
۲ـ سپس در ادامه این سخن (در آیه چهارم همین سوره) مسلمانان را به پیروى از ابراهیم(علیه السلام) و یارانش، به عنوان یک «اسوه حسنه» و «الگوى زیبا و پر ارزش» دعوت کرده، مى فرماید: (در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند اسوه خوبى براى شما وجود داشت، در آن هنگام که به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدامى پرستید بیزاریم!)؛ «قَدْ کانَتْ لَکُمْ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فى اِبْراهیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ اذْ قالُوا لِقَومِهِمْ اِنّا بُرَآوُ مِنْکُمْ وَ مِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ».
اُسْوَه (بر وزن لقمه) معنى مصدرى دارد؛ به معنى تاسّى نمودن و در اصل به معنى حالتى است که از پیروى کردن دیگرى حاصل مى شود؛ به تعبیرى دیگر، به معنى اقتدا کردن و پیروى نمودن است. ما در فارسى معمولى امروز از آن به عنوان سرمشق گرفتن تعبیر مى کنیم.
بدیهى است این امر ممکن است در کارهاى خوب باشد یا کارهاى بد؛ به همین دلیل، در آیه مورد بحث تعبیر به اسوه حسنه شده؛ یعنى، کار ابراهیم و یارانش سرمشق خوبى براى شما بود، چرا که آنها پیوندهاى ظاهرى و مادّى را با قومشان به خاطر گسستن پیوندهاى توحیدى و اعتقادى قطع کردند.
«راغب» در «مفردات» معتقد است که واژه «اَسى» (بر وزن عَصا) به معنى غم و اندوه، نیز از همین مادّه گرفته شده، و این به خاطر آن است که به افراد ماتم زده و غمگین گفته مى شود: «لَکَ بِفُلان اُسْوهٌ»؛ (تو باید از فلان کس سرمشق بگیرى [که فلان مصیبت بزرگ بر او وارد شد و صبر و شکیبایى کرد!]).
ولى بعضى از ارباب لغت مانند: اِبْنِ فارسْ در «مقاییس»، این دو مادّه را از یکدیگر جدا مى داند (اوّلى را به اصطلاح ناقص واوى و دومى را ناقص یایى با دو معنى متفاوت مى شمـرد).
به هر حال، قرآن مجید براى تشویق مسلمانان، به مساله مهمّ «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» ابراهیم و یارانش را سرمشق قرار مى دهد، چرا که انتخاب سرمشقها و الگوهاى پاک و با ایمان و شجاع و مقاوم، تاثیر عمیقى در پاکسازى روح و فکر و اخلاق و اعمال انسان دارد.
این همان چیزى است که علماى اخلاق روى آن تکیه کرده و در سیر و سلوک الى اللّه انتخاب «قُدْوه» و «اسوه» را وسیله پیشرفت و تعالى مى دانند.
۳ـ در آیه۶ این سوره، بار دیگر به برنامه ابراهیم و یارانش اشاره کرده، مى فرماید: (براى شما مسلمانان در برنامه زندگى آنها سرمشق نیکویى بود؛ براى آنها که امید به خداو روز قیامت دارند، و هر کس [از تاسّى به این مردان خدا] سرپیچى کند [و طرح دوستى با دشمنان خدابریزد به خود زیان رسانده است و خداوند نیازى به او ندارد]، او از همگان بى نیاز و شایسته ستایش است)؛ «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فیهِمْ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُواللّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَاِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمیدُ».
تفاوتى که این آیه با آیه قبل دارد در دو قسمت است: نخست این که، در این آیه بر این موضوع تکیه مى کند که «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» از آثار ایمان به خداو معاداست؛ و دیگر این که این مساله چیزى نیست که خدابه آن نیاز داشته باشد، این نیاز شماست و براى تکامل روحى و معنوى و حفظ سلامت جامعه شما مى باشد.
۴ـ آیه۲۸ سوره احزاب، که ناظر به جنگ احزاب است؛ به نکته مهمّى اشاره مى کند و آن این که على رغم ضعفها و بى تابیها و بدگمانیهاى بعضى از تازه مسلمانان در این میدان نبرد عظیم، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مانند کوهى استوار، مقاومت و ایستادگى کرد؛ از آرایش جنگهاى صحیح و انتخاب بهترین روشهاى نظامى لحظه اى غافل نمى ماند و در عین حال از راههاى مختلف براى ایجاد شکاف در جبهه دشمن از پاى نمى نشست؛ همراه دیگر مومنان کلنگ به دست گرفت و خندق کند، و براى حفظ یارانش با آنها مزاح و شوخى مى کرد؛ براى دلگرم ساختن مومنان، آنان را به خواندن اشعار حماسى تشویق مى نمود؛ آنى از یاد خداغافل نبود، و یارانش را به آینده درخشان و فتوحات بزرگ نوید مى داد.
همین امور سبب حفظ جمعیّت اندک مسلمین در برابر گروه عظیم احزاب که از نظر ظاهرى کاملاً برترى داشتند، شد؛این ایستادگى و مقاومت عجیب سرمشقى براى همه بود.
قرآن مى فرماید: (رسول خدا[در میدان جنگ احزاب] اسوه نیکویى بود براى آنها که امید به خداو روز رستاخیز دارند، و خدارا بسیار یاد مى کنند.)؛ «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسُولِ اللّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثیراً».
نه تنها در میدان جنگ احزاب که مصداق جهاد اصغر محسوب مى شد، پیغمبر(صلى الله علیه وآله) اسوه و الگو بود، بلکه در میدان جهاداکبر و مبارزه با هوى و هوسهاى نفسانى و تهذیب اخلاق نیز اسوه و سرمشق بسیار مهمّى بود؛ و آن کسى که بتواند گام در جاى گامهاى آن بزرگوار بنهد، این راه پر فراز و نشیب را با سرعت خواهد پیمود.
قابل توجّه این که در این آیه، علاوه بر مساله ایمان به خدا و روز جزا «مَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ»، روى یاد خدانیز تکیه شده است، و با ذکر جمله «وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثیراً» نشان مى دهد آنها که بسیار به یاد خداهستند، از هدایتهاى چنین پیشوایى الهام مى گیرند، زیرا ایمان و ذکر خدا، آنها را متوجّه مسئولیّتهاى بزرگشان مى کند؛ در نتیجه به دنبال رهبر و پیشوایى مى گردند، و کسى را بهتر از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى این کار نمى یابند.
۵ـ در آیه۲۲ سوره مجادله، روى نقطه مقابل این مساله یعنى بغض فى اللّه تکیه کرده، مى فرماید: (هیچ قومى را که ایمان به خداو روز قیامت دارد نمى یابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند؛ آنها کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحى از ناحیه خودش آنان را تقویت فرموده است)؛ «لا تَجِدُ قَوْماً یُوْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ یُوادُّوْنَ مَنْ حادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْکانُوا آبائَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشیرَتَهُمْ اُولـئِکَ کَتَبَ فى قُلُوبِهِمْ الاْیمانَ وَ اَیَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ».
این آیه نشان مى دهد که هنگام قرار گرفتن بر سر دو راهى «حفظ پیوندهاى الهى» و «حفظ پیوندهاى خویشاوندى» کدام را باید مقدّم شمرد؛ با صراحت مى گوید: اگر نزدیکترین خویشاوندان از راه خدامنحرف شوند، و آلوده به کفر و فساد گردند، باید از آنها برید و به خداو ارزشهاى والاى الهى انسانى پیوست.
قابل توجّه این که با دو جمله بسیار پر معنى «اُولئِکَ کَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الاْیمانَ وَ اَیَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ»؛ (آنها کسانى هستند که خدا ایمانرا بر صفحه قلوبشان نوشته و با روح الهى آنان را تقویت فرموده است)، بر این مساله تاکید مى نهد.
یعنى «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» از ایمان سرچشمه مى گیرد، و تداوم تکامل ایمان هم از «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» است.
به تعبیر دیگر، هر دو در یکدیگر تاثیر متقابل دارند، با این تفاوت که آغاز کار باید از ایمان به مبدا و معادشروع شود، و تکامل آن از «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» حاصل گردد.
۶ـ در آیه۷۱ سوره توبه، سخن از پیوند معنوى و روحانى مومنان با یکدیگر است؛ مى فرماید: (مردان و زنان با ایمان ولىّ [و یار و یاور] یکدیگرند؛ امر به معروف و نهى از منکر مى کنند؛ نماز را بر پا مى دارند؛ و زکات را مى پردازند؛ و خداو رسولش را اطاعت مى کنند؛ بزودى خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار مى دهد، خداوند توانا و حکیم است!)؛ «وَالْمُومِنُونَ وَ المُوْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْض یَاْمُرُوْنَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلوهَ وَ یُوتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ اُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ».
این پیوند معنوى و روحانى که بر اساس امر به معروف و نهى از منکر و اقامه نماز و اداء زکات و اطاعت خدا و پیامبرش، استوار است؛ سبب مى شود که آنها نه تنها در اعمال و رفتار، بلکه در خلق و خوى خویش از یکدیگر الهام بگیرند؛ و هر کدام سرمشق براى دیگرى باشند؛ و اگر مى خواهند همرنگ جماعت شوند، باید همرنگ این جماعت شوند، نه جماعتهاى گمراه و منحرفى که باید رابطه خود را از آنها برید!
در واقع امر به معروف و نهى از منکر که در سرلوحه برنامه هاى آنها ـ طبق آیه فوق ـ قرار گرفته، آنها را ملزم مى دارد که مراقب اخلاق و اعمال یکدیگر باشند؛ و این خود کمک موثّرى به تهذیب اخلاق و نفوس مى کند.
۷ـ در آیه۲۵۷ سوره بقره، تفاوت خطّ مومنان و کافران تبیین شده است؛ مومنان، به خدا وابسته اند و از صفات جمال و جلال او سرمشق مى گیرند؛ و کافران به طاغوت وابسته بوده و اعمال و اخلاق آنها بازتابى از صفات طاغوت است؛ مى فرماید: (خداوند، ولىّ و سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور خارج مى سازد؛ [امّا] کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور، به سوى ظلمتها بیرون مى برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند)؛ «اَللّهُ وَلِىُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا اَوْلِیائُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَى الظُّلُماتِ اُولـئِکَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ».
در این آیه، خارج شدن از ظلمات به نور، به صورت نتیجه ولایت خداوند بر مومنان ذکر شده است، و خروج از نور به سوى ظلمتها از آثار ولایت طاغوت.
نور و ظلمت در این آیه، معنى وسیعى دارد که تمام نیکیها و بدیها، خوبیها و زشتیها و فضائل و رذائل را شامل مى شود.
آرى! آن کس که در سایه ولایت«اللّه» قرار گیرد، هجرتش از رذائل به فضائل و از بدیها به خوبیها آغاز مى گردد؛ زیرا سرمشق او در همه جا صفات جلال و جمال خداست. او به سوى پاکى مى رود، چرا که ذات مقدّس خدا از هر آلودگى و نقص، پاک و منزّه است. او به سوى رحمت و رافت، و جود و سخاوت پیش مى رود، چرا که ذات خداوند، رحمان و رحیم، و جواد و کریم است؛ و به همین ترتیب، حرکت به سوى فضائل دیگر شروع مى شود، چرا که نقطه امید و مقصد و مقصود و معبود و محبوب، اوست.
درست عکس این حرکت، یعنى از فضائل به سوى رذائل از آنِ کسانى است که طاغوت (بتهاى بى شعور و بى خاصیّت و فاقد چشم و گوش و هوش، و همچنین انسانهاى طغیانگر و خود کامه) را ولىّ خود قرار داده اند.
۸ـ در آیه۱۱۹ سوره توبه، قرآن مجید همه مومنان را مخاطب ساخته و مى گوید: (اى کسانى که ایمانآورده اید تقواى الهى پیشه کنید و [همیشه] با صادقان باشید!)؛ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ».
در حقیقت جمله دوم در آیه شریفه «کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ» تکمیل جمله اوّل «اتَّقُوا اللّهَ» است. آرى! براى پیمودن راه تقواو پرهیزکارى، و پاکى ظاهر و باطن باید همراه و همگام صادقان بود و در سایه آنها قدم برداشت.
در روایات فراوانى که از طرق شیعه و اهل سنّت در منابع معروف اسلامى آمده است، این آیه تطبیق بر على(علیه السلام) یا همه اهل بیت(علیهم السلام) شده است.
این روایات را مى توانید در «الدّر المنثور سیوطى»(۱) و «مناقب خوارزمى»(۲) و «درر السّمطین زرندى»(۳) و «شواهد التّنزیل»(۴) حاکم حَسَکانى و کتب دیگر، مطالعه کنید.(۵)
«حافظ سلیمان قندوزى» در «ینابیع المودّه»(۶)، و «علاّمه حموینى» در «فرائد السّمطین»، و «شیخ ابو الحسن کازرونى» در «شرف النّبى» نیز بخشى از این احادیث را آورده اند.(۷)
در یکى از این احادیث مى خوانیم که بعد از نزول آیه فوق، سلمان فارسى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پرسید: آیا این آیه عام است یا خاص؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اَمَّا الْمامُورُونَ فَعامّه الْمومِنینَ، وَ اَمَّا الصّادِقُونَ فَخاصَه اَخى عَلِىٌّ وَ اَوْصِیائُهُ مِنْ بَعْدِهِ اِلَى یَوْمِ الْقِیامَهِ»(۸)؛ (ماموران به این آیه، همه مومنانند، و امّا صادقان، خصوص برادرم على(علیه السلام)و اوصیاى بعد از او تا روز قیامت هستند!).
بدیهى است این همراهى و همگامى با على(علیه السلام) و اوصیاى او که تا روز قیامت تداوم دارد براى تمسّک به رهبرى آنها و اقتدا در عمل و اخلاق و هدایت است.
از مجموع آنچه در آیات بالا آمد که بخشى از آیات تولّى و تبرّى است بخوبى استفاده مى شود که مساله پیوند با ذات پاک خداوند و اولیاء اللّه، و بریدن از ظالمان و فاسدان و طاغوتها، و در یک کلمه «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» از اساسى ترین و اصولى ترین تعلیمات قرآن است، که اثر عمیقى در مسائل اخلاقى دارد.
این اصل قرآنى و اسلامى، در تمام مسایل زندگى انسان تاثیر مستقیم دارد اعم از مسائل فردى و اجتماعى و دنیایى و آخرتى. و از جمله در مسائل اخلاقى نیز اثر فوق العاده اى دارد.
مومنان را مى سازد؛ آنها را تهذیب مى کند؛ و به آنها تعلیم مى دهد که در هر قدم، نیکان و پاکان مخصوصاً پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) را اسوه و قدوه و سرمشق خود قرار دهند؛ و این از گامهاى موثّر براى وصول به هدف آفرینش انسان یعنى تهذیب نفس و پرورش فضائل اخلاقى است.(۹)
پی نوشت:
(۱). الدر المنثور فى تفسیر المأثور، سیوطى جلال الدین، کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى، قم، ۱۴۰۴ ق، ج ۳، ص ۲۹۰، «قوله تعالى یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله الآیه …».
(۲). مناقب خوارزمى، موفق بن احمد حنفى، انتشارات نینوى، تهران، بی تا، ج ۱، ص ۲۴۸.
(۳). درر السّمطین، زرندى، انتشارات نینوى، تهران، بی تا، ج ۱، ص ۸۵.
(۴). شواهد التنزیل، عبداللَّه بن عبداللَّه بن احمد الحسکانى، مؤسسه الاعلمى، بیروت، ۱۳۹۳ هـ، ج ۷، ص ۱۶.
(۵). پیام قرآن، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى دام ظله، دار الکتب الاسلامیه، تهران، نهم ، ۱۳۸۶ ه.ش، ج ۹، ص ۵۲، «آیه صادقین».
(۶). ینابیع الموده لذوى القربى، سلیمان القندوزى الحنفى، موسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت، ج ۱، ص ۳۰۲.
(۷). پیام قرآن، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى دام ظله، دار الکتب الاسلامیه، تهران، نهم ، ۱۳۸۶ ه.ش، ج ۹، ص ۵۳، «آیه صادقین».
(۸). ینابیع الموده لذوى القربى، سلیمان القندوزى الحنفى، موسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت، ج ۱، ص ۳۰۲.
(۹). گرد آوری از کتاب: اخلاق در قرآن، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، چاپ اول، ۱۳۷۷ ه.ش، ج ۱، ص ۳۶۵.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی.