- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
ممکن است برخی با توجه هجمه ای تبلیغاتی وهابیت علیه شیعه فکر کنند که این گروه چون خود را منتسب به اهل سنت میداند، تنها خصومت شان با پیروان اهل بیت علیهم السلام است و از اینرو آنان را مشرک و اهل بدعت میخوانند، اما واقعیت خلاف این نگاه است، وهابیت جریانی است که با همه مذاهب و فرقه های اسلامی دشمنی آشتی ناپذیر دارد، وقتی به دیدگاههای سردمداران و نظریه پردازان این فرقه منحرف مراجعه میکنیم به وضوح میبینیم که آنها نه تنها با شیعه مخالفت مبنایی دارند، بلکه با تمام مذاهب فقهی و کلامی اهل سنت در ستیزه اند، بزرگترین شخصیت علمی اهل سنت یعنی ابوالحسن اشعری توسط یکی از نویسندگان وهابی تکفیر شده اند!
جمعی از نویسندگان وهابی در کتاب «الدرر السنیه فی الأجوبه النجدیه» ج۳ ص۲۱۰ و ۲۱۱ می گوید:و این طائفه-از اهل سنت-که منتسب به ابی الحسن اشعری هستند، توحید خداوند را انکار کردند…شرک به خدا را جایز شمردند…و در ادامه می گوید:ائمه اهل سنت در رد این قوم کافر و معاند،ردیه نوشته اند!!« فالأئمه من أهل السنه وأتباعهم لهم المصنفات المعروفه فی الرد على هذه الطائفه الکافره المعانده، »[۱]
میدانیم که «ابوالحسن اشعری» رئیس مذهب کلامی و اعتقادی اکثر قاطع اهل سنت است و قتی این شخص توسط علمای وهابی تکفیر میشود وضعیت و تکلیف بقیه افراد عادی از اهل سنت مشخص است.
ابن تیمیه که امام وهابیت شناخته میشود همه اهل سنت یا اکثر آنها را کافر دانسته و به تکفیر شیعه بسنده نکرده طوری که تکفیر ایشان اکثر علمای اهل سنت قبل از خودش را شامل میشود
ابن تیمیه در مورد تقلید از مذاهب اربعه میگوید:«مَنْ قَالَ: أَنَا شَافِعِیُّ الشَّرْعِ أَشْعَرِیُّ الِاعْتِقَادِ قُلْنَا لَهُ: هَذَا مِنْ الْأَضْدَادِ لَا بَلْ مِن الارتداد،»[۲] هرکس بگوید: من در فقه، شافعی هستم و از نظر کلامی، اشعری هستم، اینها ممکن نیست و ضد هم هستند، بلکه هرکس چنین اعتقادی داشته باشد، مرتد هست.
بنابر این اکثر شافعیها طبق نظر ابن تیمیه، مرتدنى، چون همه شافعیها از نظر فقهی شافعی هستند و از نظر کلامی، یا اشعریند یا ماتریدی، ولی بیشترشان اشعری هستند.
همچنین ابن تیمیه در مجموع فتاوی خودش میگوید: هر کس به یک مذهب خاصی تعصب داشته باشد و بگوید : مثلا در تمام احکام شرعی ، حنفی هستم این شخص کافر است، واجب است که توبه داده شود و گرنه باید کشته شود.فَمَنْ فَعَلَ هَذَا کَانَ جَاهِلًا ضَالًّا ؛ بَلْ قَدْ یَکُونُ کَافِرًا ؛ فَإِنَّهُ مَتَى اعْتَقَدَ أَنَّهُ یَجِبُ عَلَى النَّاسِ اتِّبَاعُ وَاحِدٍ بِعَیْنِهِ مِنْ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّهِ دُونَ الْإِمَامِ الْآخَرِ فَإِنَّهُ یَجِبُ أَنْ یُسْتَتَابَ فَإِنْ تَابَ وَإِلَّا قُتِلَ»[۳]
بنابر این ءبق طفته ابن تیمیه هر کس بگوید : فقط از ابو حنیفه تقلید می کنم و از بقیه تقلید نمی کنم، این شخص، جاهل و گمراه است بلکه کافر هست!
هم اکنون تمام حنفیها، رساله تنها از ابوحنیفه تبعیت می کنند و حنفی وجود ندارد که نصف مسائلش را از ابوحنیفه و نصف دیگرش را از شافعی بگیرد، احناف افتخارشان پیروی از امام شان ابوحنیفه میباشد و شافعی ها نیز هم چنین.افتخار میکنند که مقلد امام شافعی هستند.
طبق اعتقاد ابن تیمیه، هم اکنون همه اهل سنت جهان، کافر هستند و باید توبه داده شوند و اگر توبه نکردند، باید کشته شوند!!
محمد صدیق قنوجی در کتاب «الدین الخالص»، در بحث مفصلی که در باره مذاهب و شرک دانستن آن انجام داده گفته است:« تامل کن و بیاندیش به تقلید کنندگان از مذاهب (چهارگانه) که چگونه بر تقلید مردگان پافشاری میکنند و اعتراف میکنند که فهم قرآن و سنت پیامبر مختص به آنان است و برای شرک خود به عبارات دیگران و خوابهای بزرگان استناد میکنند و کلام مردم و ائمه (چهارگانه اهل سنت) را به کلام خداوند ترجیح میدهند هر چند بر این موضوع بیخوبی آگاه هستند. نمیدانیم که چه عذری در پیشگاه خداوند در روز حساب و کتاب خواهند آورد و چه چیزی باعث نجات آنان از عذاب خداوند خواهد شد!!!.»[۴]
نقد و بررسی
همان گونه که ملاحظه شد نظریه پردازان وهابی اهل سنت را تکفیر نمودند، در حالیکه تکفیر مسلمان مخالف نظریه علمای اهل سنّت است، شافعی رئیس مذهب شافعیّه گفته است:«أقبل شهاده أهل الأهواء إلا الخَطّابیه؛ لأنّهم یشهدون بالزور لموافقیهم[۵]؛ شهادت تمام اهل بدعت را قبول می کنم جز خَطّابیّه زیرا این ها شهادت دروغ را نسبت به موافقان خویش جایز می شمارند.
ابو الحسن اشعری متوفای ۳۲۴، مؤسس مذهب اشاعره، می نویسد:«اِخْتَلَفَ المُسْلِمُون بَعْدَ نَبِیِّهِمْ صلی الله علیه وسلم فی أَشْیاء ضَلَّلَ بَعْضُهُم بَعْضا ، وبَرِی ءَ بَعْضُهُم من بعضٍ فَصاروا فِرَقا مُتَبایِنِین وأحزابا مُتَشَتِّتِین إلاّ أنّ الإسلامَ یَجْمْعُهُم ویَشْتَمِلُ عَلَیْهِم[۶]؛ بعد از پیامبر گرامی [ صلی الله علیه و آله ] میان مسلمانان در بسیاری از امور اختلاف پدید آمد به طوری که برخی از آنان دیگری را گمراه دانسته و از آنان تبرا جستند و با این که به فرقه های مخالف و احزاب پراکنده منشعب شدند ولی اسلام همه را فرا می گیرد و شامل می شود.
زاهر بن احمد سرخسی متوفای ۳۸۹، از دوستان نزدیک ابوالحسن اشعری نقل می کند که اشعری، هنگام وفاتش به من دستور داد که تمام اصحاب و پیروان او را که جمع کردم، به آنان گفت:
اِشْهَدُوا عَلَیَّ أنَّنِی لا أُکَّفِرُ أحدا من أهل القِبْلَهِ بِذَنْبٍ ، لأنّی رأیتُهُم کُلَّهُم یُشیرُون إلی مَعْبُودٍ واحدٍ والإسلامُ یَشْمُلُهم ویَعُمُّهُم[۷]؛ گواه باشید که هیچ یک از اهل قبله را به خاطر گناهی که از وی سر می زند تکفیر نمی کنم؛ زیرا همه آنان به خدای واحد عقیده دارند و اسلام بر همه آنان صدق می کند.
شیخ الاسلام سُبْکی متوفای ۷۵۶، از علمای پرآوازه اهل سنّت می گوید: «إنَّ الإقدامَ عَلی تکفیرِ الموءمنین عُسَرٌ جِدّا ، وَکُلُّ من کان فی قَلبِه إیمانٌ یَسْتَعْظِم القولُ بِتَکْفیر أهلِ الأهواء والبِدَعِ، مع قولهم لا إله إلاّ اللّهُ ، محمدٌ رسولُ اللّه ، فَإنَّ التکفیر أمرٌ هائلٌ عظیمُ الخَطَر[۸]؛ اقدام بر تکفیر مؤمن جدا سخت است و هر انسان با ایمانی، تکفیر صاحبان هوا و اهل بدعت را که شهادتین می گویند کار بسیار دشواری می داند زیرا تکفیر کار خیلی سخت و پر خطر می باشد.
قاضی عضد الدین ایجی متوفای ۷۵۶، می نویسد:
جمهور المتکلمین والفقهاء علی أنّه لا یکفّر أحد من أهل القبله… لم یبحث النبی عن اعتقاد من حکم بإسلامه فیها ولا الصحابه ولاالتابعون ، فعلم أنّ الخطأ فیها لیس قادحا فی حقیقه الإسلام[۹]؛ عموم متکلمان و فقیهان بر این عقیده هستند که هیچ یک از اهل قبله را نمی شود تکفیر کرد … پیامبر گرامی هرگز از اعتقادات کسی که مسلمان می شد، سؤال نفرمود و سیره صحابه نیز چنین بود، بنا بر این خطا و اشتباه عقیدتی یک مسلمان به حقیقت اسلام او ضرر نمی رساند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و صحابه تفتیش عقاید نمی کردند:«تفتازانی متوفای ۷۹۱، می گوید:«إن مخالف الحق من أهل القبله لیس بکافر ما لم یخالف ما هو من ضروریات الدین کحدوث العالم وحشر الأجساد، واستدل بقوله: إن النبی ومن بعده لم یکونوا یفتّشون عن العقائد وینبهون علی ماهو الحق؛[۱۰] نمی شود اهل قبله ای را که مخالف حق باشد، کافر دانست، مگر این که ضروریات دین (همانند: حدوث عالم و قیامت وحشر موجودات) را انکار نماید. زیرا پیامبر گرامی[ صلی الله علیه و آله ] و صحابه بعد از آن حضرت، از عقاید مردم تفتیش نمی کردند و آن چه را که به ظاهر حق بود، از مردم می پذیرفتند.
در نتیجه وهابیت تنها در تضاد با باورهای شیعه نیست، بلکه تمام مسلمین غیر از خودشان را مشرک، کافر و اهل بدعت میدانند، تاریخ این گروه نیز ثابت کرده است؛ آنان پیش از اینکه به کربلا و نجف حمله کنند و دست به قتل شیعیان بزنند با اهل سنت در گیر بوده و از اهل سنت کشته ها پشته ها ساخته اند، در یک جمله وهابیت هر کس از مسلمانان را که با آنها هم عقیده نباشند تکفیر کرده و میکشند.
پی نوشت:
[۱] . الدرر السنیه فی الأجوبه النجدیه، علماء نجد الأعلام، محقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، ششم، ۱۴۱۷هـ، ج۳،ص ۲۱۱.
[۲] . ابن تیمیه: مجموع فتاوى ج ۴ ص ۱۳ ط الریاض ۱۳۸۱ ه.
[۳] . مجموع الفتاوی ج۲۲ ص۱۵۰ چاپ دارالوفا و ج۲۲ ص۲۴۹.
[۴] . قنوجی، الدین الخالص، دهلی – مطبعه المدنی بمصر – ۱۳۷۹ هـ ج۱ص۱۴۰.
[۵] . المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، أبو زکریا محیی الدین یحیى بن شرف النووی (المتوفى: ۶۷۶هـ)، دار إحیاء التراث العربی – بیروت، دوم، ، ج ۴، ص ۲۵۴،
[۶] . مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، أبو الحسن علی بن إسماعیل بن إسحاق بن سالم بن إسماعیل بن عبد الله بن موسى بن أبی برده بن أبی موسى الأشعری (المتوفى: ۳۲۴هـ)، دار فرانز شتایز، بمدینه فیسبادن (ألمانیا)، سوم، ۱۴۰۰ هـ – ۱۹۸۰ م، ص ۲.
[۷] . الیواقیت والجواهر، ص ۵۸.
[۸] . همان.
[۹] المواقف، ج ۳، ص ۵۶۰ و شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۳۹.
[۱۰] . شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۲۷.