- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
شاید در اذهان بسیارى از مردم این پرسش مطرح باشد که امام مهدى، (علیه السلام)، چگونه حکومت خواهد کرد و نظام سیاسى – ادارى که او برپا مى کند چه ویژگی هایى خواهدداشت؟ در پاسخ این پرسش باید گفت که ویژگی هاى حکومت مهدوى همان ویژگی هاى حکومت علوى است؛ با این تفاوت که حکومت علوى تنها درگستره اى محدود از کره خاک و در مدت زمانى ناچیز برقرار شد و آن حضرت هم به دلیل درگیرى در جنگ هاى داخلى، نتوانست به همه آنچه که در نظرداشت جامه عمل پوشد؛ اما امام مهدى، (علیه السلام)، با پیش گرفتن سیره جدش امیرمؤمنان، على، (علیه السلام)، تا آستانه برپایى قیامت از دالت برمى سازد و به همه اهداف خود دست مى یابد.
با پیروزی هاى بزرگ اعراب مسلمان در نقاط مختلف جهان، سیل اموال ودرآمد به بیت المال سرازیر شد و درزمان خلیفه دوم، بر خلاف سنت پیامبر سبقت در اسلام یا شرکت در جنگ هاى صدر اسلام ملاک برترى در دریافت بیت المال شد. خلیفه هر چند بعدا از این تبعیض مالى اظهار پشیمانى کرد و سختگیری هایى به عمل آورد اما هرگز نتوانست اوضاع و احوال را به وضع پیشین بازگرداند (۱) .
عثمان در دوران زمامدارى اش برخلاف وعده اى که هنگام قبول خلافت کرده بود نه به سنت پیامبر عمل کرد ونه سیره شیخین را مد نظر قرار داد، بلکه دست یاران و اقوام خویش را درتصاحب بیت المال باز نگه داشت و به بهانه صله رحم، اموال هنگفتى را به آنان اعطا کرد و همان تبعیضات دوران عمر را با شدت بیشترى گسترش داد ودر نتیجه زمینداران و مالداران بزرگ پدید آمدند.
خود وى خانه اى از سنگ و آهک بنا کرد که درهایش از چوب عاج و عرعر ساخته شده بود. وقتى کشته شد صد و پنجاه هزار دینار و یک میلیون درهم نقداز خود باقى گذاشت و ارزش املاکش در «وادى القرى» و دیگر جاها بیش ازصد هزار دینار برآورد شد. او اسب و شتران فراوان داشت (۲) گوهرهایى که دخترانش بر سینه مى آویختند چون آفتاب مى درخشید (۳) .
تمام خمس گرفته شده از آفریقا را یکجا به مروان بخشید و فدک را به قطاع (۴) وى درآورد. همه غنایم آفریقا – از طرابلس تا طنجه – را به عبدالله بن ابى سرح اهدا کرد.
زید بن ارقم – کلید دار بیت المال در زمان عثمان – که از جایزه دویست هزار درهمى به ابوسفیان و پرداخت یکصد هزار (درهم) به مروان با سفارش عثمان به خشم آمده بود. کلیدها را جلو عثمان گذارد و گریست. عثمان گفت: چون صله رحم کرده ام مى گریى؟
گفت: نه اما گمان دارم این مالها رابه عوض انفاق هایى که در راه خدا، هنگام حیات رسول الله کردى برمى دارى، اگر صد درهم به مروان مى دادى باز هم زیاد بود (تا چه رسد به هزار درهم).
عثمان گفت: پسر ارقم، کلیدها رابگذار و برو! فرد دیگرى را مسئول بیت المال خواهم کرد (۵)
از عطاهاى بى حساب عثمان، زبیرداراى چهار هزار دینار نقد، یک هزار اسب و یک هزار کنیز شده بود. طلحه املاک فراوان و خانه هاى مجلل داشت. عبدالرحمن بن عوف داراى هزار اسب، هزار شتر و ده هزار گوسفند بود و در اسکندریه، بصره و کوفه خانه هاى باشکوه بنا کرده بود. (۶) امیرالمؤمنین که رابط میان مردم معترض و خلیفه بود، با دلسوزى تمام به وى پیشنهاد کرد جهت برآوردن خواسته هاى مردم سریعا به حقوق از دست رفته آنان رسیدگى نماید و خطر قریب الوقوع را به وى یادآور شد. عثمان براى این امر مهلت خواست، حضرت در پاسخ فرمود:
آنچه به مدینه مربوط است، در آن مهلتى نیست و آنچه بیرون از مدینه است مهلتش رسیدن دستور تو به آنهاست. (۷)
اما عثمان نخواست یا نتوانست به قول خود وفا کند و بدین ترتیب موجبات قتل خویش را فراهم آورد.
وجود این تبعیض ها، مساله اى زودگذر و موقتى نبود که با رفتن عثمان از میان برود بلکه در میان خواص جامعه آن روز به صورت یک فرهنگ و عادت درآمده بود.
اطرافیان و وابستگان خلیفه به صرف همین وابستگى و قرابت، از مال و مقام بسیار برخوردار مى شدند و با توجیهات هوس پسندانه آن را حق خودمى شمردند و تحت عنوان صله رحم سوسوى وجدان خویش را نیز خاموش ساخته با خیال راحت اموال مردم را به غارت مى بردند.
امیر المؤمنین، (علیه السلام)، در توصیف این دوران مى فرماید:
او (عثمان) همانند شتر پر خوار و شکم برآمده همى جز جمع آورى و خوردن بیت المال نداشت. او با همکارى بستگان پدرى اش، همچون شتر گرسنه در بهار بر روى علف بیت المال افتاده به خوردن مشغول شدند اما کارشان به نتیجه نرسید». (۸)
بعد از قتل عثمان، مردم براى بیعت با امام على، (علیه السلام)، به در خانه او هجوم آوردند اما او بخوبى مى دانست تغییر این فرهنگ و خارج ساختن این عادت زشت از سر بزرگان قوم کارى بس دشوار است و به یک عمل جراحى بزرگ نیاز دارد که پیکره سرطانى آن روز اجتماع تحمل آن را نخواهد داشت. ولى، به دلیل مسئولیت الهى علما و حضور و اعلام آمادگى مردم براى تحقق این تحول اجتماعى، اصلاحات بزرگ خود را آغاز کرد و خطاب به مردم، اوضاع آن دوران را به دوران قبل از اسلام و عمل خویش را به اقدامات رسول خدا تشبیه کرد و از امتحانى سخت خبر داد (۹) و اصول خلل ناپذیر حکومت خود را اعلام نمود و تا آخر نیز بدان پاى فشرد.
امام، (علیه السلام)، دستور داد همه اسب ها و شترها و اسلحه هاى موجود در خانه عثمان – جز سلاح و مرکب شخصى او – را به بیت المال بازگردانند.
عمروعاص چون از این ماجرا اطلاع یافت، در نامه اى به معاویه نوشت هر چه مى خواهى بکن که پسر ابوطالب همه اموال تو را خواهد گرفت، آنچنان که چوبى را پوست کنند. (۱۰)
امیرمؤمنان در دومین روز بیعت، براستى هشدار داد، اموال و قطایعى را که عثمان، ناروا به دیگران بخشیده به بیت المال باز خواهد گرداند. هر چند با آن، زنانى را کابین بسته باشند و یا کنیزکان خریده باشند. (۱۱)
در دیدگاه علوى برتری هاى معنوى، همچون تقوا و صحبت با رسول خدا هرگز ملاک برتری هاى مادى و مالى قرار نگرفت و همگان به طور مساوى از بیت المال بهره مند شدند. به همین دلیل بسیارى از اشراف و رؤساى قبایل که اکنون خود را از حقشان! محروم مى دیدند، امام عادل را رها کرده به سراغ معاویه رفتند. حضرت در یک درد دل خصوصى، با مالک اشتر، از اینکه مردم او را رها کرده اند، شکوه کرد. مالک علت آن را شدت عدالت او دانست و گفت: اکثر مردم به دنبال دنیا هستند، اگر بذل مال کنى اطرافت جمع مى شوند. فرمود:
نمى توانم بیش از حق به کسى بدهم. امید است که خداوند گروهى کوچک را بر گروهى بزرگ غلبه دهد. (۱۲)
جامعه آن روز هر چند از بیماری ها و انحرافات متعددى رنج مى برد اما دنیاطلبى و فساد مالى از همه آنها خطرناک تر بود و امیرمؤمنان همچون طبیبى ماهر ابتدا به معالجه این آفت اهتمام ورزید. او دوست داشت همه انحرافات را از میان بردارد اما از بیم پراکندگى بیشتر مردم و توقف برنامه هاى اصلاحى، از وارد ساختن فشار بیشتر خوددارى کرد. او آرزو داشت روزى بتواند همه سنت هاى تعطیل شده رسول خدا، همچون تغییر مقام ابراهیم، حرمت متعتین (عمره تمتع، نکاح متعه)، غصب فدک و… را به حال اول خود بازگرداند (۱۳)
اما همین اصلاحات نیز با مقاوت شدید روبرو شد و کوهى از مشکلات و کارشکنی ها را در مقابل حکومت عدل امام قرار داد که برداشتن آنها به صبرى جمیل، برنامه اى دقیق و موعظه هاى مردى شفیق محتاج بود که بزرگمردى چون على بن ابیطالب، (علیه السلام)، همه آنها را داشت.
امام براى انجام این اصلاحات ابتدا از خود و اطرافیانشان آغاز کرد.
کارگزاران امیرالمؤمنین وقتى مى دیدند پیشوا و امامشان قبل از تعلیم دیگران به تعلیم نفس خویش اقدام نموده است (۱۴) و برای اطرافیان خود نیز همچون دیگران در اجراى قوانین و عدالت، نظارت دارد، براى خود عذر و بهانه اى نداشتند. آن حضرت معتقد بود کسى که خود را به عدالت ملزم ننمود و اولین تجربه عدالت را در کشور وجود خویش با بیرون راندن خواسته هاى دل نیازمود و در کار خیرى که مردم را بدان دعوت مى کند پیشى نگرفت (۱۵) قادر نخواهد بود دیگران را به کارهاى نیک و عدالت وادار سازد.
عدالت خواهى چنان با گوشت و خون امیر مؤمنان آمیخته بود که رسول خدا فرمود:
او در راه اجراى احکام الهى سختگیر است. (۱۶)
او کاملا آگاه بود که اگر شخص حاکم یا اطرافیانش اندکى از جاده عدالت و انصاف بیرون روند، زیردستان با شدت بیشترى حریم عدالت را مى شکنند. به قول سعدى:
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبى برآورند غلامان او درخت از بیخ به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ
از این رو چشم هاى روشن تر از آفتابش همیشه بر اطرافیانش نظاره مى کرد و به آنان اندک مجالى براى دورشدن از جاده عدالت نمى داد.
آن حضرت در نامه اى به محمد بن ابوبکر، آنگاه که وى را به فرماندارى مصر فرستاد توصیه کرد که حتى درنگاه هایش به مردم عدالت داشته باشد. زیرا اگر حاکم میان نگاه کردن به بزرگان و اشراف جامعه با نگریستن به ضعفا و پا برهنگان تفاوت قائل شود، گروه اول به حمایت بى دلیل او طمع مى کنند و دسته دوم از عدالت وى ناامید مى شوند. (۱۷)
هشدار امیر مؤمنان به عقیل با آهن گداخته و سرزنش على بن ابى رافع -متصدى بیت المال- به دلیل عاریت دادن یک گردنبند به دختر خلیفه و دستور بازگرداندن آن، در همین راستا قابل تفسیر است.
آن حضرت براى آنکه نشان دهد برداشت نابجا از بیت المال، نوعى دزدى محسوب مى شود به عقیل که درخواست مال بیشترى داشت فرمود: شبانه صندوق تاجران بازار را بشکن و بردار. عقیل اظهار داشت خواهان دزدى نیستم. فرمود:
دزدى از یک نفر آسانتر است از سرقت از بیت المال است و خیانت به یک گروه سختتر از خیانت به یک فرد است. (۱۸)
روزى، در میان لباس هاى مختلفى که به بیت المال رسیده بود، یک پالتوى کلاه دار از جنس خز، نظر امام حسن، (علیه السلام)، را به خود جلب کرد؛ اما حضرت از دادن آن خوددارى کرده به عدالت تقسیم نمود و آن پالتو سهم جوانى همدانى شد و او چون شنید امام حسن بدان نظر داشته، به وى تقدیم کرد. (۱۹)
با مرورى بر خطبه ها و نامه هاى امام امیر المؤمنین برنامه هاى نظارتى ایشان را براى تحت نظر گرفتن کارگزاران مى توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش فکرى، فرهنگى و بخش اجرایى، حکومتى.
۱. اقدامات فکرى و فرهنگى
امام امیرالمؤمنین براى حفظ و ادامه سلامت کارگزارانش به مناسبت هاى مختلف، جایگاه، وظایف و سرانجام انسان را براى آنان تبیین مى نمود تا از گرفتار آمدنشان در دام غفلت بر حذر دارد. دامى که بیشترین صیدش صاحب منصبان و حاکمان اند.
وى هنگام اعزام یکى از مدیران به محل ماموریت و یا در حین خدمت، طى نامه هایى آنان را به یاد نظارت خداوند بر اعمال بندگان و سختی هاى قیامت مى انداخت و نسبت به مسئولیت الهى آنها بیدار باش مى داد. در نامه اى به یکى از مالیات بگیران خود «او را به تقوا و ترس از خدا در امور پنهان فرمان مى دهد، آنجا که غیر خدا هیچ شاهدى نیست.» (۲۰) و نیز مى فرماید:
در راه خدا آنچه بر شما واجب است انجام دهید که خداوند از ما و شما خواسته با کوشش هاى خود از او سپاسگزارى کنیم. (۲۱)
شبیه چنین سفارش هایى در نامه به مالک اشتر و محمد بن ابى بکر (۲۲) نیز دیده مى شود. و نیز به مالک سفارش فرمود:
مبادا به بهانه اطاعت از فرمان دیگرى، فرمان خدا را نادیده گیرى.
امیرالمؤمنین حکومت و زمامدارى را به عنوان امانت در دست کارگزاران معرفى مى کرد که خیانت در آن و دست درازى به بیت المال، همسنگ خیانت به خون مسلمانان (۲۳) و نشانه عدم اعتقاد فرد خائن به قیامت است. (۲۴)
در نامه معروف به عثمان بن حنیف (۲۵) بعد از گله و شکایت از او و بیان زندگانى سراسر زهد خود، علت اینگونه سختگیرى بر نفس را ترس از روز هولناک قیامت مى شمارد و کسانى را که به غذاهاى تشریفاتى و نابودشدنى دنیا مشغول گشته اند به حیوانات پروارى تشبیه کرده است تا مخاطب را از خواب غفلت بیدار کند و در پایان به فرماندار خود مى نویسد:
پسر حنیف! از خدا بترس و به همان قرص هاى نان اکتفا کن تا خلاصى تو از جهنم امکانپذیر گردد. (۲۶)
روش دیگر امام، (علیه السلام)، براى نظارت بر زمامداران از طریق فکرى، فرهنگى، توجه دادن آنها به عواقب شوم خیانت در همین دنیاست، اگر کسى به قبر و قیامت هم کارى نداشته باشد، باید بداند که «ستم، نامه عزل شاهان بود» مملکتى ممکن است به کفر بماند ولى به ظلم باقى نخواهد ماند، اگر زمامدار در پى کسب نام نیک در دنیاست، بایستى متوجه باشد همانگونه که امروزیان اعمال گذشتگان را نقد و بررسى کرده مورد قضاوت قرار مى دهند، آیندگان نیز اعمال ما را خواهند سنجید.
«مردم به کارهاى تو – مالک – همانگونه نظر مى کنند که تو درباره آنها مى گفتى» (۲۷)
بسیارى از حیف و میل ها در بیت المال بدان دلیل صورت مى گیرد که حاکم مى خواهد با دادن اموال همه مردم به گروهى خاص، آنان را در اطراف خود نگه دارد تا روز مبادا از او و حکومتش دفاع کنند. البته بهره مندان از این اموال چند صباحى زبان به مدح و ثناى او خواهند گشود و در ظاهر موجب سرافرازى حاکم در دنیا مى گردند اما سنت خداوند بر این قرار گرفته است که سرانجام از سپاسگزارى آنان محروم مى گردد و هنگام نیاز و لغزش بدترین رفیقان و ملامت کننده ترین دوستان باشند. (۲۸)
خداى تعالى با هیچ یک از بندگان خود بى دلیل نه سر خصومت و دشمنى دارد و نه با احدى پیمان قوم و خویشى و برادرى بسته است، بلکه همه چیز بر اساس حکمت و قانون استوار گردیده و باطل در آن راه ندارد یکى از این حکمت هاى الهى هلاکت قوم ستمکار با هر نام و عنوان است. امیرمؤمنان در نامه اى به فرماندهان نظامى علت سقوط و هلاکت حکومت هاى گذشته را در دو مساله دیده است: یکى آنکه زورمندان آنها به گونه اى عمل مى کردند که مردم مجبور شدند حقوقشان را از طریق رشوه و دیگر راه هاى ناصواب خریدارى نمایند و دیگرى سوق دادن مردم به سوى باطل از سوى حاکمان است. (۲۹)
شیوه دیگر امیرالمؤمنین براى دورساختن زمامداران از ارتکاب خیانت، تحریک احساسات و غیرت آنها بود. در نامه اى به ابن عباس مى نویسد.
من در کارهاى تو شریکم اگر زیانى برسانى به امام و پیشواى خود زیان رسانده اى. (۳۰) و در نامه اى احتمالا به همین شخص براى آنکه او را از راه خطایى که رفته بود پشیمان کند، مى فرماید:
من تو را شریک در امانتم – یعنى حکومت – قرار داده ام و از میان همه خاندانم به تو اعتماد کردم، حالا که اوضاع بر من سخت شده، تو هم مرارها کرده اى؟! چطور مال حرام از گلویت پایین مى رود (۳۱)…
گاهى حضرت در سخنرانی هاى عمومى نیز به مردم هشدار مى داد که خداوند شما را به وسیله اموال مى آزماید.
روزى مولاى متقیان در حال سخنرانى بود، مردى برخاست و از معنى فتنه و امتحان پرسید. امام پاسخ داد:
وقتى آیه «الم احسب الناس ان یترکوا، ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون» نازل شد از رسول خدا پرسیدم مقصود از آزمایش و فتنه چیست؟ فرمود: یا على! امت، بعد از من امتحان خواهند شد… این مردم پس از من با ثروتشان آزمایش مى شوند، دیندار بودن را منتى بر خدا قرارمى دهند… رشوه را به نام هدیه و ربا را به رسم تجارت حلال مى شمارند (۳۲)…
۲. اقدامات اجرایى و حکومتى
اقدامات فرهنگى و سفارش حاکمان و کارگزاران به یادآورى قیامت و نظارت خداوند هر چند ضرورى و کارساز است، اما هرگز کافى نیست. بلکه در کنار آن بایستى اقدامات حکومتى و نظارتى نیز اعمال گردد.
اقدامات امام امیرالمؤمنین در این خصوص عبارتند از:
۱-۲. انتخاب اصلح براى مدیریت
یکى از مهمترین وظایف حاکم اسلامى، انتخاب شایسته ترین افراد براى مدیریت هاى مختلف کشور است.
امیرالمؤمنین، مدیر جامعه را به قطب آسیا تشبیه کرده (۳۳) و تغییر آن را موجب تغییر اوضاع زمانه دانسته است (۳۴) در بسیارى موارد دین و اعتقاد مردم نیز اعتقاد مدیر آن جامعه مى باشد چنانکه رسول خدا، (صلى الله علیه و آله و سلم)، در نامه هاى خود با امپراتور روم و پادشاه ایران، گناه مسلمان نشدن مردم را به عهده آنان دانست. رهبر جامعه اسلامى چنانکه به هر دلیل فردى را به مدیریت بخشى از کشورش برگزیند، در حالی که مى داند دیگرى از او شایسته تر است، به فرمایش پیامبر اکرم، (صلى الله علیه و آله و سلم)، به خدا و رسول خدا و همه مسلمانان خیانت کرده است. (۳۵)
رسول خدا جوانى بیست و چند ساله به نام «عتاب بن اسید» را به فرماندارى مکه انتخاب کرد و به او فرمود: مى دانى چه مقامى به تو داده ام؟ تو را فرماندار اهل الله، عز و جل، نموده ام و بعد فرمود:
لو اعلم لهم خیرا منک استعملته، علیهم اگر بهتر از تو سراغ داشتم او را بدین امر برمىگزیدم. (۳۶)
یکى از یاران پیامبر از وى مقام و منصبى خواست، حضرت دستى به شانه اش زد و فرمود:
تو براى حکومت ضعیفى و آنکه از عهده بر نیاید، در آخرت خوار و پشیمان خواهد شد. (۳۷)
امام امیرالمؤمنین نیز در دوران زمامدارى خود بدین امر مهم توجه کافى داشت، خود به انتخاب اصلح اقدام مى کرد، مدیران ضعیف را معزول مى نمود و به کارگزاران خود این امر را توصیه مى فرمود.
پى نوشت ها
- ر. ک: شهیدى، سیدجعفر، تاریخ تحلیلى اسلام.
- ر. ک: المسعودى مروج الذهب، ج ۱، جز ۲، ص ۳۳۲.
- ر. ک: على، حماسه جاوید، ص ۴۵.
- «قطاع»، قطعه زمینى است که حاکم به فردى واگذار مى کند و سود بسیار اندکى ازاو مى گیرد اما از دادن مالیات معاف است. ر. ک: ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۶۹.
- ر. ک: ابن ابى الحدید، همان، ج ۱، ص ۱۹۸.
- ر. ک: على حماسه جاوید، ص ۴۵.
- نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴.
- همان، خطبه ۲.
- همان، خطبه ۱۶.
- ر. ک: ابن ابى الحدید، همان، ج ۱، ص ۹۰.
- ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، همان، ج ۱، ص ۱۸۰.
- ر. ک: الکلینى، محمدبن یعقوب، الکافى روضه)، ج ۱، ص ۸۵.
- ر. ک: نهج البلاغه، کلمات قصار ۷۳.
- ر. ک: همان، خطبه ۸۶.
- امام امیرالمؤمنین در زمان پیامبر مدتى به ولایت و جمع زکات و خراج یمن منصوب شد، بعضى از صحابه پیامبر که با او بودندخواستند بر شتر صدقه سوار شوند، امام على، (علیه السلام)، اجازه نداد و فرمود: سهم شما به اندازه سهم دیگران است و عاملى راکه در غیاب حضرت با این اشخاص مدارا کرده بود ملامت کرد. آنها از سختگیرى على، (علیه السلام)، به پیامبر شکایت بردند، پیامبر فرمود: از على شکایت نکنید که براى خدا سختگیر است، حق با على است و او به تنهایى ارزش یک سپاه در راه خدا را دارد.
- ر. ک: نهج البلاغه، نامه ۲۷.
- المجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۴۱، ص ۱۱۴.
- ر. ک: همان، ص ۴۰۱.
- ر. ک: نهج البلاغه، نامه ۲۶.
- همان، نامه ۵۱.
- ر. ک: همان، نامه ۲۷.
- ر. ک: همان، خطبه ۱۷۶.
- ر. ک: همان، نامه ۴۱.
- عثمان بن حنیف بن واهب بن الحکم بن ثعلبه بن الحارث الانصارى – در زمان حکومت عمر متصدى اخذ مالیات از بخش هایى از عراق بود – امیرالمؤمنین او را به ولایت بصره گماشت، طلحه و زبیر چون بر بصره تسلط یافتند بعد از شکنجه هاى زیاد، او را از بصره بیرون کردند، وى بعد از شهادت على بن ابیطالب، (علیه السلام)، در کوفه ماند و در زمان معاویه از دنیا رفت (ابن ابى الحدید، همان، ج ۱۶، ص ۲۰۵) عثمان از صحابه رسول خدا بود و در جنگ احد شرکت داشت.
- ر. ک: نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- همان، نامه ۵۳.
- همان، خطبه ۱۲۶.
- ر. ک: همان، نامه ۷۹.
- ابن ابى الحدید، همان، ج ۱۵، ص ۱۲۶.
- نهج البلاغه، نامه ۴۱.
- همان، خطبه ۱۵۶.
- ر. ک: همان، خطبه ۳.
- ر. ک: همان، نامه ۳۱.
- البیهقى، سنن، ج ۱۰، ص ۱۱.
- اسد الغابه، ج ۳، ص ۳۵۸.
- مدیریت و فرماندهى در اسلام، ص ۱۵۳.