- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مدیریت در خانواده، از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ زیرا اگر این مدیریت و توزیع قدرت، عادلانه و منصفانه تقسیم شود، علاوه بر موفقیت و کامیابی در همه زمینهها، شادابی و نشاط هم به همراه خواهد داشت. بدیهی است فرزندانی که در خانواده گرم و صمیمی به سر میبرند، علاوه بر موفقیت در تحصیل دارای تفکر و تعقل خاصی میشوند که از هر گونه کج رویها به دور خواهند ماند.
اساس خانواده همچون هر مجموعه دیگری، نیاز به مدیریت صحیح دارد. وجود مدیریت قابل قبول نه تنها به اعضای خانواده احساس امنیت میدهد بلکه افراد خانواده با انگیزهتر و فعالتر میشوند. علاوه بر اینها، مدیریت صحیح قادر است هنگام بحران به اداره اوضاع پرداخته و همه چیز را هماهنگ کند. با شرح مدیریتهای متفاوت در خانوادهها به اثرات متفاوت این گونه مدیریتها میپردازیم.
الف – مدیریت آمرانه
در مدیریت آمرانه، معمولا پدر یا مادر سرپرستی فرزندان و همین طور اداره خانواده را به عهده میگیرند و دیگران فرمانبرداران این مجموعه هستند. افراد پیوسته تحت کنترل و نظارت دائمی بوده و کوچکترین اشتباه دیگران موجب برآشفتگی رئیس خانواده شد و مؤاخذه و ملامت را به همراه خواهد داشت.
این سبک مدیریت بر انجام دستورات بدون چون و چرا تاکید دارد و پیوسته اعضای خانواده مورد بازخواست قرار میگیرند. در این گونه مدیریت بهایی برای باورها، نگرشها، ارزشها و بالاخره تفاوتهای انسان قائل نبوده و انتظارات برابر و یکسانی از همه وجود دارد.
علل مدیریت آمرانه
الف – در دست داشتن اقتصاد خانواده، یعنی پول ساز خانواده اوست.
ب-تحصیلات و سن بیشتری دارد، پس قدرت مطلقه میتواند داشته باشد.
ج- تکیه بر تجربیات دارد و فاکتور تجربه را مهمترین عامل میشمارد، صلاح خانواده را بهتر میداند و چون فرزندان بیتجربه هستند و سردی و گرمی روزگار را نچشیدهاند، پس مصلحت آنها را او بهتر میداند.
د- احساس مالکیت میکند و دائما میگوید تو خام هستی، تو متوقع هستی، تو ناسپاسی و با این کلمات نه تنها در فرزندان احساس گناه به وجود میآورد، بلکه آنان را به انقیاد خود در میآورد.
پیامدهای منفی مدیریت آمرانه
الف- تا زمانی که فرزندان کودک هستند؛ مطیع هستند، ولی پس از بزرگ شدن سر به طغیان میزنند.
ب- عدم اعتماد و ناباوری حاصل این گونه مدیریتهاست. پدر و مادری که آمرانه مدیریت میکنند در بینش خود فرزندان را بیکفایت میدانند، پس فرزندان شان هم در آینده نه تنها به خود، بلکه به هیچ کس اطمینان نمیکنند.
ج- از پدر و مادر الگوی مدیریت آمرانه را گرفته و همین رویه را در بزرگی میگیرند و با تهدید و ارعاب خواستههایشان را تامین میکنند.
د-گاهی دچار تضاد در شخصیت میشوند، یعنی از یک طرف با خشونت خواستههای خود را تامین میکنند و از طرف دیگر گدای محبت شده و مهر طلب میشوند. در حقیقت دچار بحران هویت شده و سرگردان در پی «من کیستم؟» هستند.
ه- بزرگترین ضربه را به خود مدیریت میزند؛ زیرا فرزندان در بزرگی یا در پی تلافی اند یا او را ترک میکنند و یا اگر با او باشند رابطه عاطفی خوبی با او ندارند.
ب- مدیریت مشارکتی
در این نوع مدیریت، والدین با فرزندان به شور و مشورت میپردازند و اغلب تصمیمگیریها با رضایت همه اعضای خانواده اتخاذ میشود. فرهنگ دور میزنشینی در این گونه مدیریتها نقش پررنگی را بازی میکند. در این مدیریت امتیاز میدهند، اعتماد میکنند، مسئولیت میدهند و بالاخره درک میکنند تا متقابلا رفتاری احترامآمیز دریافت کنند،
مزایای مدیریت مشارکتی
الف- موجب تفکر و تعمق فرزند در همه مسائل میشود. هیچ سوالی بدون تامل پاسخ داده نمیشود هیچ حرفی بدون فکر و اندیشه به کرسی نمینشیند.
ب- مسئولیتپذیر میشوند، زیرا به آنها اختیارات داده میشود و در مقابل از آنها مسئولیت خواسته میشود.
ج- استقلال رأی پیدا کرده و از نقش یک مجری بدون تفکر خارج شده و فرصت عرض اندام پیدا میکند.
د- فرزندان قادرند احساس خود را به کنترل در آورند و از طرفی میتوانند احساسات خود را بروز داده و از عکسالعمل دیگران نگران نباشند.
ه- روحیه عدالتخواهی در این گونه خانوادهها حاکم میشود. اتحاد و اتفاق که موجب کسب انرژی و شادابی خانوادهها میشود برقرار است و در نتیجه همبستگی و دلبستگی پایدار میماند.
ز- هر کس سهم خود را در اشتباهات پیش آمده میبیند و واریز عاطفی معمول و اقرار به اشتباه خجالتآور نیست. در پایان به قول کارل راجرز اکتفا کرده و میگوییم که «توجه مثبت و بیقید و شرط والدین به فرزند در سایه مدیریت مشارکتی سرنوشت ساز است.»
منبع: مجله راه کمال شماره ۲۷