- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مرور آیات شریفه قرآن کریم، حکایت از این مسأله دارد که از منظر اسلام، انسان از ابتدای خلقت در محیط خانواده بوده است. آیات متعددی وجود دارد که خداوند آدم و حوا را مشترکاً خاطب قرار میدهد که این مسأله اهمیت جایگاه خانواده را از همان آغاز خلقت میرساند. این دیدگاه قرآنی، در مقابل برخی از دیدگاههای غیردینی قرار میگیرد. بر اساس این دیدگاه، خانواده، از ابتدای خلقت وجود نداشته است و انسانهای نخستین، به صورت مشترک زندگی میکردند و نوعی زندگی گلهوار در جوامع حاکم بود.
در این جامعه، زن و شوهر، هیچ نوع اختصاصی نسبت به همدیگر نداشتند و اساساً هیچ زنی به هیچ مردی اختصاص نداشت. این دیدگاه مورد قبول قرآن کریم نیست و از نگاه قرآن، از ابتدای خلقت، خانواده به معنی حضور زن و شوهر و فرزندان معنای خاص خود را داشته و خانواده، دارای اصالتی خاص بوده است. بر اساس آیات قرآن، ضمن آن که آدم و حوا همواره مورد خطاب خداوند بودند، در انجام امور خانواده نیز نوعی تقسیم کار میان آنها حاکم بود. به عبارت دیگر، تعامل و همکاری آدم و حوا در زندگی خود مورد تأیید قرآن کریم است.
زندگی نخستین با قواعدی که از سوی خداوند آموزش داده میشد و بخشهایی از آن در آیات شریفه قرآن کریم آمده است، سامان مییافت. به عنوان مثال، مسأله پوشش، که البته متفاوت با حجاب است، از جمله این قواعد بود. در این راستا، در قرآن کریم آمده است: «وَ طَفِقا یَخصِفانِ عَلَیهما مِن وَرَقِ الجَنَّه»(۱) همچنین در مورد نوع تعامل فرزندان با یکدیگر و نیز قواعد خاکسپاری نیز دستورات زیادی از سوی خدای متعال به آدم و حوا داده شد.
آیات شریفه قرآن بیانگر این مطلب است که انسان از خانواده به وجود آمده است و اولین خانواده هم خانواده آدم و حوا بوده است. همچنین از همان ابتدا، تقسیم کار در داخل خانواده وجود داشته است که در گذر زمان، این تقسیم کار به تدریج توسعه پیدا کرده است؛ البته توسعه تقسیم کار در خانواده لزوماً به این معنا نبوده است که باعث متزلزل شدن خانواده شده باشد عمق بیشتری به خانواده بخشیده شود. به عبارت دیگر، در نظام تقسیم کار معلوم شد که چه وظایفی بر عهده زن است و مرد نیز باید مسؤولیت انجام چه اموری را بر عهده گیرد و نحوه تعامل آنها با فرزندان چگونه باید باشد.
اصول تقسیم کار خانواده
یکی از نکات واجد اهمیت بسیار، که باید به آن توجه داشت، این مسأله است که مبنا و منشأ تقسیم کار در خانواده و بین زن و شوهر و فرزندان، چه خاستگاهی دارد و از کجا میتوان پی به وظایف زن و مرد و فرزندان در رابطه با خانواده برد. در این خصوص، اصولی ثابت و کلی وجود دارد که نباید از آنها غفلت کرد.
یکی از این اصول کلی این است که ویژگیهای جسمانی انسانها در مسؤولیتپذیری آنها تأثیر مستقیم دارد. به عنوان مثال، نمیتوان از انسانی نابینا انتظار داشت همانند فرد سالم و بینا تیراندازی و هدفگیری کند. بنابراین باید به این نکته توجه داشت که بین مسؤولیتها و ویژگیهای طبیعی و تکوینی انسانها، رابطه مستقیم وجود دارد.
برخی خصوصیات انسانی انسانها نیز در پذیرش مسؤولیتها و تقسیم کار تأثیر دارد. البته منبع توزیع مسؤولیتها باید فراتر از انسانها باشد و بنا بر آیه «ان الحکم الا لله» این مسأله باید از منشأ وحیانی سرچشمه گرفته باشد.
به طور طبیعی و در فرآیند زمانی، عرف و فرهنگ هر جامعه هم در توزیع نقشها و در نتیجه انتظارات اجتماعی تأثیر دارد و این مسأله قابل چشمپوشی نیست. البته این موضوع مشروط به آن است که عرف و فرهنگ جامعه منافاتی با دادههای وحیانی نداشته باشد.
بنابراین با توضیحات فوق میتوان ویژگیهای تکوینی، دادههای وحیانی و فرهنگ و عرف جامعه را منابع اصلی نظام تقسیم کار خانواده دانست. البته باید همواره به این نکته توجه کرد که نظام تقسیم کار در درون خانواده نباید با دادههای وحیانی تناقض و تعارض داشته باشد. از این جهت اصل دادههای وحیانی بر ویژگیهای تکوینی و فرهنگ و عرف رایج در جامعه تقدم دارد.
بنابراین نمیتوان بدون توجه به وحی، اقدام به استفاده از به کارگیری نظام تقسیم کار خانوادگی جوامع دیگر دارد. زیرا چنین نظامی تنها بر مبنای عرف و شرایط خاص آن جوامع شکل گرفته است و تنها دارای توافق عرفی است. چنین کاری به هیچ عنوان عاقلانه نیست و لازم است هر نوع استفاده از نظام تقسیم کار جوامع دیگر با لحاظ دادههای وحیانی و آموزههای دینی باشد.
بنابراین قاعدههای رفتاری باید ریشه در نظام وحیانی داشته باشد و تنها در مواردی که وحی سکوت کرده است، از عرف و فرهنگ مدد گرفت. در نتیجه در مواردی که بالصراحه حکم الهی و اسلامی وجود دارد، نمیتوان به عرف و فرهنگ استناد کرد و باید حکم دین را بر هر مسأله دیگر مقدم دانست.
خانوادههای غربی و خانواده اسلامی
خانواده در دنیای غرب، تعریف خاصی داشته است و گذر زمان، تغییراتی را در این تعریف ایجاد کرده است. در آن فرهنگ، زن جایگاهی داشته و در گذر زمان، آن جایگاه، غلیظ تر یا رقیق تر شده در این مسیر تحولات بسیاری را سپری کرده است هم چنان که آمد هرگونه بهرهگیری از ویژگیها و کارکردهای خانواده باید با لحاظ مبانی دینی و وحیانی باشد و هر نوع تخطی از این اصل مهم ناپذیرفتنی است.
بسیاری از مسائلی که اکنون در حوزه زن و خانواده در جامعه ایرانی وجود دارد و تلاش میشود تا برای آنها راه حلی پیدا شود، موضوعاتی وارداتی هستند. در غرب به دلیل عدم اتصال به وحی، قاعدههای تعامل در خانواده فاقد ریشه وحیانی است و ریشه عرفی دارد. این در حالی است که در جامعه ایرانی، وحی و عرف حضوری جدی دارند.
بنابراین این جامعه تفاوتهای اساسی با عرف و جامعه غربی دارد و موضوعات و مسائل آنها متفاوت است، هرچند موضوع جهانی شدن باعث ورود مسائل جوامع غربی به جوامع اسلامی شده است و این مسائل، امروزه خانوادههای مسلمان را به طور جدی تهدید میکند.
دنیای غرب وارد مسیحیت تحریف شده است. در مسیحیت تحریف شده جایگاه خانواده، تفاوت زیادی با نگاه اسلامی
دارد. اصولاً در مسیحیت تحریف شده، هیچ تشویق و ترغیبی برای شکلگیری خانواده وجود ندارد بلکه به نوعی تجرد و رهبانیت سفارش شده است. به همین دلیل، در میان کشیشان مسیحی، ازدواج معنا و مفهوم مشخصی ندارد. این در حالی است که در اسلام، سفارشها و تأکیدات زیادی در خصوص ازدواج و تشکیل خانواده وجود دارد.
همچنین در اسلام، جایگاه زن تفاوت بسیاری با مسیحیت تحریف شده دارد. در آیات شریفه قرآن کریم گفته میشود. زن باعث تسکین و آرامش است. اگر به عرف مسیحیت نیز توجه شود، مشخص خواهد شد که همواره زنان در طول تاریخ با محرومیت مواجه بوده اند. اما مواجهه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) با همسران و زنان معاصرشان از اهمیت و جایگاه والای زن در آیین مسیحیت و مکتب تشیع خبر میدهد.
البته در طول تاریخ پس از اسلام، جریانات و افرادی بودند که در حق زنان ظلمهایی را روا داشته اند، اما این مسأله ارتباطی به وحی و سنت اسلامی ندارد.
بر اساس توضیحات فوق، باید متذکر شد که فمینیسم، مسأله جوامع اسلامی نیست و به غرب برمی گردد. در طول تاریخ غرب، به زن و خانواده ظلم شده است و زنان پس از رنسانس به تدریج با حقوق خود آشنا شدند و استیفای این حقوق را دعوی میکردند. فمینیسم را، به این ترتیب، میتوان واکنش و عکس العملی به قرنها ظلم جوامع غربی و مسیحی در حق زنان دانست که البته این مسأله ارتباطی با وحی و سنت الهی و اسلامی ندارد.
قواعد خانواده اسلامی
از جمله قواعدی که در خانواده وجود دارد، بحث مدیریت و رهبری خانواده است. آنچه از آیات شریفه قرآن کریم و قواعد معین در سنت معصومین(علیهم السلام) برای زن و شوهر استفاده میشود، بیانگر این مسأله است که در محیط خانواده، مدیریت بر عهده مرد است. البته بیان این نکته که مدیریت خانه با مردان است به معنای مردسالاری مصطلح نیست.
در نگاه مردسالاری، مرد مطلقالعنان است و حرف اول و آخر را در محیط خانواده میزند. در رویکرد مردسالار، یعنی اتفاقی که در غرب باستان و قرون وسطی تا اوایل رنسانس و حتی امروزه رخ داده است، همه افراد در محیط خانواده تحت امر مرد هستند و او برای انجام هر کاری توانا است و هیچ عاملی نمیتواند او را باز دارد.
در مقابل، در نظام خانواده مورد تأیید زن، مدیریت خانواده به معنای مردسالاری نیست؛ بلکه مدیریت خانواده بر عهده کسی است که با رعایت و بررسی مصالح و در نظر گرفتن قواعد عمل و در این مسیر همواره به دستورها و سفارشهای دینی توجه میکند و بدون لحاظ این موارد تصمیمی را اتخاذ نمیکند. به این ترتیب این مسأله که مدیریت خانواده بر عهده مرد است، به هیچ عنوان به این معنا نیست که مرد بر زن شرافت و فضیلت دارد.
مروری بر متون و منابع دینی نشان میدهد که رویکرد انسان شناختی اسلام این است که آنچه دارای اصالت است، تنها بعد روحانی انسان است و سایر ابعاد وجودی انسان باید در خدمت این بعد باشد. زیرا بقای انسان به بُعد روحانی او است و بعد جسمانی محل تغییر است و از بین میرود. با این توضیح باید به این نکته توجه کرد که بعد روحانی انسان جنسیت بردار نیست.
بنابراین اسلام برای جنسیت ارزش ذاتی قائل نیست و آن چیزی که از منظر اسلام، دارای ارزش است، تقوا و پرهیزگاری است. که در قرآن کریم به صراحت آمده است: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»(۲) پرواضح است که در رسیدن به مقام تقوا، تفاوتی بین زن و مرد نیست و همگان میتوانند به این جایگاه دست یابند.
در برخی از روایات در خصوص تقسیم کار بین زن و مرد آمده است که کارهای بیرون از منزل بر عهده مرد و کارهای داخل خانه باید بر عهده زن باشد. این مسأله به هیچ عنوان به معنی ناتوانی یا عدم توانایی زنان نیست؛ بلکه به معنی تنظیم دقیق وظایف است و بیانگر توانمندی بالای زنان در محیط خانواده است.
هر خانواده بر دو پایه و مبنا استوار است:
اولین مبنا، تأمین معیشت و مایحتاج خانواده است که محتاج فعالیتهای بدنی شدید است و تا حدودی عواطف و احساسات در آن جایگاهی ندارد. بنابراین از آن جا که مرد به لحاظ تکوینی، عاطفی و احساسی آفریده نشده است، انجام این وظیفه مهم بر عهده او گذاشته شده است.
پایه دیگر خانواده، عواطف و احساسات است. به عبارت دیگر، علاوه بر تأمین معیشت، خانواده نیازمند عشق، محبت و احساسات است که این مسأله بیش از هر چیز در طبع زنان وجود دارد. بنابراین اگر زنان نیز مانند مردان در امر تأمین معیشت خانواده وارد شوند، پایه دوم خانواده عملاً ناقص خواهد ماند و خانوادههای ناموفق شکل خواهد گرفت؛ هر چند که شاید در امر تأمین معیشت موفق باشد.
همچنین اگر جایگاه زنان و مردان در خانوادهها عوض شود نتیجه مطلوبی حاصل نخواهد آمد؛ زیرا آنها در موقعیتهایی قرار خواهند گرفت که با طبیعت وجودیشان متفاوت است و از این رو خانوادهای متزلزل شکل خواهد گرفت که عوارض سنگینی را در برخواهد داشت.
این عوارض، بیش از همه، به فرزندان خانواده برخواهد گشت؛ زیرا فرزندان بیشتر به مادر وابستگی دارند و در صورتی که مادر بیشتر وقت خود را صرف امور خارج از خانه نماید و وظیفه تأمین معاش را عهده دار شود پدر نخواهد توانست خلأ عاطفی به وجود آمده در منزل را تأمین کند و از این حیث فرزندان دچار مشکلات عاطفی و احساسی زیادی خواهند شد و بتدریج از فضای خانواده خود را جدا و خود را در گروههای اجتماعی دیگر تعریف خواهند کرد.
ذیل چنین شرایطی است که میبینیم بعضی از خانوادهها گسسته میشوند و به هر دلیل، مادر در منزل حضور ندارد و همه مسؤولیتها بر عهده پدر قرار میگیرد.
حاصل آن که وی هر دو وظیفه تأمین معاش و برآوردن عواطف و احساسات را بر دوش میکشد. طبعاً عمل به این هر دو وظیفه در چنین وضعیتی به صورت مناسبی، آن گونه که باید و شاید، میسر نمیشود. در مقابل در خانوادههای پیوسته و معمولی، این وظایف باید بین مرد و زن تقسیم شود تا خانوادهای نمونه و مورد تأیید دین مبین اسلام شکل گیرد. البته در شرایطی که مرد خانواده نمیتواند نیازهای معیشتی خانواده را تأمین کند، زن میتواند در این مسأله به مرد کمک و مساعدت کند.
نکته دیگر آنکه مالکیت درآمدی که زن از این طریق به دست میآورد به خود او تعلق دارد و مرد، در این خصوص، هیچ گونه حقی ندارد. به دیگر سخن زن، در صورت به دست آوردن درآمد، چه از محل کار و فعالیت و چه از محل ارث یا هدیه، اختیار صرف مال و اندوخته خود را دارد؛ اگر چه هزینه کردن این درآمد نباید در مسیری باشد که باعث به خطر افتادن خانواده شود. این مسأله بیانگر ارزش والای زن در مکتب اسلام است، در حالی که چنین جایگاهی در بسیاری از مکاتب غیراسلامی وجود ندارد.
در خصوص نحوه ارتباط والدین و فرزندان نیز اسلام دستورها و سفارشهای موثری ارائه داده است: از طرفی فرزندان بنا بر آیه شریفه «و لا تقل لهما اف»(۳) حق ندارند تعرض و توهینی نسبت به والدین باید در برخورد با فرزندان، مصلحت آنها را در نظر بگیرند و سعی کنند که همواره آنان را به تعالی و سعادت برسانند و محیط مناسبی را در خانواده برای رشد و پیشرفت آنها فراهم آورند.
بنابراین از نظر آیین اسلام، اخلاق و رکن مهم خانواده مطلوب است و والدین و فرزندان باید همیشه با اخلاق با یکدیگر برخورد و از هر نوع رفتار غیراخلاقی پرهیز کنند. اسلام، در واقع، به دنبال طراحی نظام خانوادهای است که گامی در جهت رسیدن افراد به سوی فلاح، رستگاری و سعادت باشد و انسانها در مسیر سعادت کمال قرار گیرند.
کارکردهای خانواده اسلامی
خانواده مطلوب از نظر اسلام، کارکردهای مشخصی دارد که از جمله این کارکردها، تنظیم و ارضای نیاز جنسی است. برقراری این رابطه نتایج قابل توجهی خواهد داشت که از جمله آن میتوان به آرامش روحی و روانی اشاره کرد. نیاز جنسی از جمله نیازهای انسان مانند خوردن و خوابیدن است و تأمین آن از نظر عقل و دین یک ضرورت مهم است.
از منظر اسلام، این نیاز باید در قالب خانواده تأمین شود. این مسأله دلایل گوناگونی دارد و بر مبنای قواعد و ضوابط خاصی صورت میگیرد. چنین مسألهای با طبیعت انسانی سازگار است. همچنین از آن جا که انسان به دنبال بقای نسل است، اگر روابط جنسی ضابطه مند نباشد، نسل انسان نامشخص خواهد شد. بنابراین جهت بقای نسل انسان، روابط جنسی قاعده مند و در چارچوب خانواده مورد تأکید ویژه اسلام است و این مسأله با آموزههای عقلی و منطقی هم سازگار است.
در نهاد خانواده، زن و شوهر علاوه بر انجام کارکردها وظایف خود، نقش مراقب یکدیگر را نیز ایفا میکنند. به عبارت دیگر، نوعی دستگاه کنترل اجتماعی در خانواده شکل میگیرد و زن و شوهر همواره در راستای اصلاح مشکلات و عیوب رفتاری خود، گام برمی دارند و از این جهت خانواده میتواند در مسیر تعالی و سعادت قرار گیرد.
این مسأله در خصوص فرزندان نیز صدق میکند و از این جهت، پدر و مادر میتوانند با همفکری چشم انداز آینده فرزندان را مشخص کنند و آنها را در مسیری صحیح و انسانی تربیت و کنترلهای لازم را بر آنها اعمال کنند.
یکی دیگر از کارکردهای مهم خانواده، کمک به همسرگزینی فرزندان است. از این جهت، نقش خانوادهها بسیار مهم است و مشارکت آنها، تأثیر بسیار زیادی در انتخاب صحیح فرزندان خواهد داشت. در صورتی که این اتفاق رخ دهد و امر انتخاب همسر، با نظر و هماهنگی والدین باشد، فواید و آثار مثبت بسیار زیادی در پی خواهد داشت و پس از ازدواج، والدین نیز از فرزندان خود حمایتهای زیادی خواهند کرد؛ اما در صورتی که ازدواج فرزندان بدون توجه خانوادهها به این مسأله مهم صورت گیرد، مشکلات زیادی به همراه خواهد داشت و اختلافات بسیاری پدید خواهد آمد.
امروزه یکی از مشکلات جامعه ایرانی در حوزه خانواده، بیتوجهی به نقش خانوادهها در امر ازدواج است که باعث رشد مسائلی مانند رشد اختلافات خانوادگی، ضعیف شدن پیوندهای خانوادگی، طلاق و متارکه شده است.
مهمترین نقش خانواده، کنترل اجتماعی است، بنابراین اگر این نقش تضعیف شود طبعات بسیار زیادی بر جامعه حادث خواهد شد. یکی از مشکلات امروز جامعه، ورود الگوهای وارداتی غربی است که باعث تضعیف جایگاه خانواده میشود. این الگوها با رواج فردیت و تجرد، نقش پدران و مادران را در خانوادهها کمرنگ و از این طریق جایگاه خانوادهها را سست کرده اند.
بنابراین باید با توجه و تأکید بر آموزههای وحیانی و مبانی دینی، اقدام به بازسازی و حفظ جایگاه نظام خانواده، و از این طریق، با الگوهای وارداتی و غربی برخورد کرد.
خانواده مطلوب از دیدگاه اسلام، دارای کارکردهای مهمی است که میتواند باعث سعادت و پیشرفت انسانها شود. چنین خانوادهای، از این جهت، برتریها و مزیتهای بسیاری بر خانوادههای غیراسلامی دارد. تشریح و تبیین خانواده اسلامی در مجامع علمی و رسانههای عمومی میتواند باعث کاهش مشکلات اجتماعی امروز جهان شود و کانون خانوادهها را قدرتمندتر کند.
در واقع تقویت نقش خانوادهها، مهمترین عامل در راستای حل مشکلات اجتماعی و فرهنگی جامعه است و لازم است که همه مدیران و برنامهریزان فرهنگی به این مسأله مهم توجه کنند و برنامههای خود را در این راستا قرار دهند.
پینوشتها
۱- سوره مبارکه طه، آیه ۱۲۱؛
۲- سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۳؛
۳- سوره مبارکه اسراء، آیه ۲۳؛
منبع: نشریه خردنامه هشمهری؛ شماره ۸۷؛ نویسنده: دکتر فاضل حسامی