- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
از جمله ویژگیهایی که خداوند متعال در سوره ی فرقان برای عبادالرحمان بیان میکند، اهتمام به صلاح خانواده و فرزندان است. این سیره ی پسندیدهای است که در قرآن کریم به حضرت ابراهیم نسبت داده شده است. عبادالرحمان از خدا میخواهند که زن و فرزندشان را مایه ی چشم روشنی آنان قرار دهد.
علاقه به همسر و فرزند، میل و غریزهای طبیعی است که موجب بقای نسل بشر است. فلسفه ی وجودی این میل طبیعی، تشکیل خانواده، تسکین و آرامش اعضای خانواده در پرتو آن است. با شکل گیری خانواده، میان همسران و فرزندان، مودت و رحمت به وجود میآید. این دو رمز و راز پویایی و نشاط خانواده هاست.
باید مواظب بود که این دو در خانواده به افراط و تفریط دچار نشود. تفریط در محبت و مودت در خانواده ها، مایه ی تلاشی خانوادهها و روی آوری اعضای خانواده به انواع رفتارهای نابهنجار است؛ همان گونه که محبت بیش از حد، در بسیاری اوقات موجب منع از انجام تکلیف دینی میشود. ملاک و معیار، اعتدال در محبت و مودت است، به گونهای که مانع از انجام تکالیف دینی نشود.
اهتمام به صلاح خانواده
«و الذین یقولون ربنا هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قره أعین و اجعلنا للمتقین اماما»(فرقان: ۷۴)
بحث درباره ی آیات آخر سوره ی فرقان و در وصف عبادالرحمان بود. در ادامه، این آیه به دو موضوع دیگر پرداخته است: یکی اهتمام عبادالرحمان به خانواده، و دوم اهتمام آنان به صلاح و پیشرفت جامعه. در مورد ویژگی اول عبادالرحمان میفرماید: «و الذین یقولون ربنا هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قره أعین.» عبادالرحمان کسانی هستند که گفتار، منش و خواستههای آنان این است که در دعاهای خود از خدا میخواهند: «از همسران و فرزندانمان نور چشمی به ما ببخش.»
اینکه بندگان شایسته خدا، به صلاح خانوادههای خود اهتمام داشته باشند و بخواهند فرزندان و همسرانشان، همسران و فرزندانی صالح باشند، این شیوه ی انبیاء، صالحان و به تعبیر قرآن عبادالرحمان است. این شیوه از جمله سیره ی حضرت ابراهیم(علیه السلام) بوده است.
از جمله فرازهای برجسته ی زندگی حضرت ابراهیم(علیه السلام)، که تا روز قیامت ماندگار است، بنای کعبه است که به کمک فرزندش حضرت اسماعیل آن را ساختند. قرآن نقل میکند: آن گاه که پدر و پسر مشغول ساختن خانه ی خدا بودند، این گونه دعا میکردند: «ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا أمه مسلمه لک.»(بقره: ۱۲۸) آنان در حالی که مشغول خدمت بزرگ و شایستهای بودند و میدانستند که خدای متعال به این کار رضایت دارد و دعایشان را هم در این حال اجابت میکند، دعا میکردند.
دعای حضرت ابراهیم(علیه السلام) این است که خدایا من و اسماعیل را مسلم قرار بده؛ یعنی تسلیم خودت گردان. به این هم اکتفا نمیکند، میفرماید: «و من ذریتنا امه مسلمه لک» ذریه ما را هم امت مسلمان قرار بده.
مقام حضرت ابراهیم(علیه السلام) در قرآن بسیار بالاست. در روایات داریم که خدای متعال ابتدا مقام نبوت و رسالت را به حضرت ابراهیم اعطا کرد، بعد مقام خلت را؛ «و اتخذ الله ابراهیم خلیلا.»(نساء: ۱۲۵) بعد از این سه مقام، مقام امامت را به آن حضرت اعطا نمود.
آن حضرت برای اینکه به مقام امامت برسند، شرایطی لازم بود و میبایست امتحان شوند. اگر در امتحان الهی موفق میشدند، آن گاه امامت به او اعطا میشد: «و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات»(بقره: ۱۲۴) خدا حضرت ابراهیم را در چند مورد آزمایش کرد و او همه را به درستی و کمال انجام داد و خوب و سرافراز هم از این امتحانات بیرون آمد. «فأتمهن.»(بقره: ۱۲۴)آن گاه که امتحانات تمام شد و او از این امتحانات سرافراز بیرون آمد، خدا پاداشش را این گونه قرار داد: «قال انی جاعلک للناس اماما.»(بقره: ۱۲۴) این اوج مقام و منزلت ابراهیم نزد خدای متعال است که پس از مقام نبوت، رسالت و خلت، یک مقام والایی به او داده شد. این مقام، پس از پیروزی در امتحانات الهی به او عطا شد.
آن حضرت پس از دریافت این مقام و منزلت، فوراً به خدای متعال عرض کرد: «و من ذریتی»(بقره: ۱۲۴)؛ خدایا! به فرزندان من هم این مقام میرسد؟ پاسخ شنید: «قال لا ینال عهدی الظالمین»؛ این مقام به همه کس داده نمیشود، به کسانی که اهم ظلم و گناه نباشند، این مقام اعطا میشود. به هر حال این سیره ی حضرت ابراهیم(علیه السلام) است که همواره در فکر صلاح خود و ذریه و خانواده و خاندان خویش است و این از ویژگیهای برجسته ی عبادالرحمان است که همواره به فکر خانواده شان هستند.
چشم روشنی عبادالرحمان
اما تعبیر «هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قره أعین» به چه معناست؟ ابتدا سؤالی مطرح است و آن اینکه علاقه به زن و فرزند چه نوع علاقهای است و تا چه اندازه مطلوب است؟ آیا به راستی این علاقه به هر درجهای که باشد، مطلوب است؟ اما پیش از هر چیز باید گفت: در فارسی ما تقریباً معادل «قره العین» را داریم. برخلاف بسیاری از واژههای عربی که معادل آن در فارسی عیناً پیدا نمیشود.
البته، متقابلاً در فارسی هم واژههایی هست که عیناً معادل آن در عربی نیست، اندکی با هم تفاوت دارد. به هرحال، مفهوم «قره العین» تقریباً همان است که ما در فارسی میگوییم: چشم روشنی. در ادبیات فارسی چشم روشنی نهایت سرور و شادی از یک کار، و حالت رضایت از چیزی را نشان میدهد. به فرزند هم میگویند: نورچشمی. یعنی وقتی نگاهش به شخصی یا چیزی بیفتد، همین موجب شادی او میشود. گویا یک نوری در دلش میتابد و بی درنگ چشمش برق میزند.
در عربی هم «قره العین» همین معنا را دارد. واژه ی «قره العین» یا نور چشم، سه بار در قرآن استعمال شده است: یکی در همین جاست. یکی هم در اوصاف بندگان بسیار شایسته خداست. در سوره ی سجده «… تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ینفقون فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قره أعین…»(سجده: ۱۶و۱۷) میفرماید: بندگانی که وقتی آیات خدا برایشان خوانده میشود، به حال سجده به روی زمین میافتند. این یکی از اوصاف بندگان خداست.
یکی از اوصافشان هم این است که از بستر گرم بلند میشوند و مشغول راز و نیاز با خدا میشوند: «تتجافی جنوبهم عن المضاجع» پلهوها از بستر تهی میکنند، بستر را رها میکنند و راز و نیاز با خدا میکنند. یکی هم این است «مما رزقنا هم ینفقون» از آنچه روزی شان داده ایم، در راه خدا انفاق میکنند. این سه تا وصفی است که در آیه ی سجده برای این بندگان شایسته خدا ذکر شده است. در ادامه میفرماید: کسانی که این سه وصف را دارند، هیچ کس نمیداند که خدا چه روشنی چشمی برایشان مهیا کرده است.
اینها پاداش عملشان است. نعمتهایی را که مزد اعمال آنان است، کم و بیش بیان میکند: «جنات تجری من تحتها الأنهار»(بقره: ۲۵) بهشتی که نهرها در آن جاری است؛ یا(و زوجنا هم بحور عین)(دخان: ۵۴) ازدواج با حوریان بهشتی؛ و یا «و فواکه مما یشتهون»(مرسلات: ۴۲)؛ «ولحم طیر مما یشتهون»(واقعه: ۲۱) طبیعی است آن میوهها و نعمتهای بهشتی با نعمتهای دنیایی بسیار تفاوت دارد. ولی در نهایت، یک شمایی از آن را انسان میتواند درک کند.
ولی این آیه میفرماید: هیچ کس نمیداند که خدا چه روشن چشمی برایشان مهیا کرده است. در روایت هم داریم که میفرماید: «ولا خطر علی قلب بشر»؛(۱) بر قلب هیچ انسانی خطور نکرده؛ یعنی فهم بشر عاجز از این است که اصلاً بتواند تصورش را هم بکند. ان شاء الله اگر شمهای از آن روزی ما شد، آن گاه در بهشت لذت واقعی آن را خواهیم چشید.
به هر حال، قرآن میفرماید: هیچ کس نمیداند که این چشم روشنی چیست. «فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قره أعین» معلوم میشود این قره العین بسیار بالاتر از نعمتهای دیگر است. سایر نعمتها را کم و بیش میتوان فهمید، اما این چشم روشنی، که خدا برای این بندگان خاص خود قرار داده، هیچ کس نمیتواند تصورش را هم بکند.
بحث از «چشم روشنی» در قرآن، در داستان حضرت موسی(علیه السلام) هم آمده است. وقتی حضرت موسی(علیه السلام) متولد شد، به الهام الهی، مادرش او را در صندوقی قرار داد و در نهر انداخت. نهر او آورد در کاخ فرعون، و فرعونیان او را گرفتند. فرعونیان دنبال چنین افرادی میگشتند. چون فرعون شنیده بود که فرزندان بنی اسرائیل برای او خطر جدی محسوب میشوند از این رو، بچههای پسر را میکشت.
از آنجایی که همسر فرعون نازا بود و بچه دار نمیشد، او همین که چشمش به این طفل افتاد، آنچنان محبت او در دلش افتاد که بی تاب شد و به شوهرش گفت: مبادا این طفل را بکشی او را نگه دار فرزند ما شود. ما که بچه نداریم، این طفل فرزند ما میشود و چشم من و تو با او روشن میشود: «قرت عین لی و لک»(قصص: ۹) بنابراین، موسی(علیه السلام) برای فرعون و زنش چشم روشنی است!
در این آیه هم، مؤمنان و عبادالرحمان از خدا میخواهند که خدایا همسران ما را مایه ی چشم روشنی ما قرار بده؛ یعنی همسری نصیبان کن که مایه چشم روشنی ما شود؛ یعنی بالاترین خواسته ی ما از او تأمین شود. همچنین فرزندان ما به گونهای باشند که مایه ی چشم روشنی ما باشند. هیچ نگرانیای از آنان نداشته باشیم. همین که نگاهمان به آنان میافتد، شاد شویم. این خواستهای است که عبادالرحمان از خدای متعال دارند.
فلسفه ی چشم روشنی زن و فرزند
در این جا سؤال مطرح میشود که این گونه دعا کردن و این ویژگی عبادالرحمان، نشانه ی این است که آدمی باید علاقه ی زیادی به زن و فرزند داشته باشد، چرا که بندگان خوب و شایسته خدا از او میخواهند که همسری و فرزندی داشته باشند که مایه ی خوشحالی و چشم روشنی آنان باشد.
فلسفه ی این کار این است که انسان به طور طبیعی یک میل غریزی، به همسر و فرزند دارد. این حکمت الهی است که خدا بر انسان چنین میل غریزی را قرار داده است، به خصوص در مورد همسر که مایه ی بقای نسل انسان میشود. اگر چنین میلی در انسان نبود، انسانها حاضر نمیشدند سختی زندگی خانوادگی را تحمل کنند. آن میل طبیعی، کشش غریزه و لذت جنسی است که موجب میشود انسان سختیهای زندگی و خانوادگی را تحمل کند.
در نتیجه، نسل بشر باقی میماند؛ یعنی من و شما محصول این حکمت الهی هستیم. اگر خدا در پدران و مادران ما چنین میل غریزی را قرار نداده بود، من و شما به وجود نمیآمدیم. چه حکمتی از این بالاتر؟ فلسفه ی وجودی این غریزه طبیعی در انسان این است که نسل بشر تداوم و تکثر پیدا کند. علاوه بر این، خدای متعال برای استحکام خانوادهها، میان همسران و فرزندان مودت و محبت برقرار میکند. قرآن میفرماید:
«و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لستکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه»(روم: ۲۱) این مودت و رحمت، غیر از آن کشش غریزی است. بعد از اینکه فرد همسر شایسته خویش را انتخاب کرده، محبت بین آنان به وجود میآید. میل غریزی موجب انتخاب همسر و تشکیل خانواده میشود. پس از آن، میان همسران مودت و محبت به وجود میآید که مایه ی استحکام خانواده هاست.
بنابراین، مقتضای حکمت الهی این است که چنین محتبی بین مرد و زن، بین همسران و بین پدر و مادر با فرزندان به وجود آید تا چرخه ی زندگی بچرخد و خانواده تشکیل شود و از خانواده، اجتماع پدید آید.
متأسفانه خانواده، در دنیای صنعتی امروزی با آسیبهای فراوانی مواجه است. امروزه زندگی ماشینی و پیشرفته صنعتی موجب تضعیف خانواده و ارتباطهای خانوادگی شده است، واقعیتهایی که با اندک تأمل در جهان پیرامون میتوان به آن پی برد. بشر امروز قدر این رحمت و نعمت الهی را ندانست و به خاطر لذتهای زودگذر دنیایی و کسب ثروت و شهرت، نقش خانواده در زندگی اجتماعی بسیار کم رنگ شده است.
زن و مرد در جوامع غربی، اغلب هر یک به دنبال لذایذ زودگذر دنیایی خود هستند و روابط خانوادگی از هم گسسته است. امروز در جوامع غربی، همجنس بازی و ازدواج دو هم جنس قانونی شده است. آن گاه بچهای هم از جایی میآورند و این بچه عضو خانواده ی آنان میشود و در اسناد هم ثبت میشود که این بچه متعلق به اینهاست و از آنان ارث میبرد. شهرداری هم، در جاهایی که رشد جمعیت منفی است به آنان کمک مالی میکند که از بچه نگهداری کنند. این میوه ی زندگی بر اثر ناسپاسی از نعمت هالی الهی به وجود آمده است.
ادامه دارد…