- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
۳-امکان تعلیم و تربیت دینى (اسلامی)
چنانچه در مقدمه متذکر شدهایم وقتى اثرپذیرى آموزش و تعلیم و تربیت را از نوع، ماهیت و مؤلفههاى مکانى مورد بحث قرار دادیم و وقتى که مسجد را به عنوان یک مکانى برای تعلیم و تربیت آن هم تربیت اسلامى (که بخشى از رسالت مدارس نیز میباشد) در نظر میگیریم، میبایست خود به خود به این سؤال نیز پاسخ دهیم که آیا اساساً تعلیم و تربیتى که قرار است در مسجد انجام گیرد، که آن را تعلیم و تربیت مذهبى و اسلامى مینامیم، به لحاظ فلسفی، منطقى و عملى امکانپذیر است یا خیر؟
به عبارت دیگر آیا امکان تعلیم وتربیت دینى و اسلامى از نوع امکان فلسفى است یا منطقى و یا عملی؟ پاسخ به این سؤال اساسى است که ما را جهت تعیین جایگاه و اهمیت و نقش مکانى مسجد در امر تعلیم و تربیت رهنمون میشود.
چرا که اثبات امکان تعلیم و تربیت مذهبى و اسلامى مقدمهای براى اثبات مکانمند بودند تعلیم و تربیت اسلامى است. در واقع تبیین جایگاه مسجد به عنوان مکانى در عرض دیگر مکانهاى آموزشى مستلزم تبیین اصل امکان تعلیم و تربیت اسلامى و نوع و ماهیت امکان فوق است. چرا که بر اساس نتایجى که از بحث امکان تعلیم و تربیت به دست میآوریم میتوانیم توقع و انتظار خاصى از مکانمندى تعلیم و تربیت اسلامى و نقش مسجد در امر فوق داشته باشیم.
بنابراین لازم میدانیم در این قسمت از بحث به امکان تعلیم و تربیت مذهبى و دینى به طور کلى و با عنایت به تعلیم و تربیت اسلامى بپردازیم.
تعلیم و تربیت مذهبى و دینى معمولاً به فعالیتهایى اشاره دارد که موجبات پرورش ایمانى و دینى (falith nurturing) افراد را در یک اجتماع مؤمن و دیندار فراهم میکند. به خصوص فعالیتهایى که به وارد ساختن یا آشنا کردن (initation) کودکان و جوانان به هسته اصلى معرفت به ایمان و عقاید ایمانی، سنت ها، اعمال دینی، توجه به مسائل اخلاقی، درک چگونگى ارتباط آن با دیگر سنتهای مذهبى و درک نحوه پاسخگویى آن به تعهدات قانونى و مدنی، کمک مینمایند.
تعلیم و تربیت مذهبى و دینى هم به عنوان ابراز ایمان (expression of faith) مورد توجه است و هم به عنوان وارد شدن در ایمان (initation into faith) هدف تعلیم و تربیت دینى کمک به تحقق رابطه انسان و درک ماهیت الهى خود است. این که از ایمان اسلامى صحبت میکنیم یعنى از رابطه انسان خاص با ماهیت و هویت الهى که او به واسطه دین و مذهب احساس میکند، سخن میگوییم، و بر همین اساس نظامهاى تربیتی مختلف دنیا میتوانند الگوى خاصى را براى تعلیم و تربیت دینى خود تدوین نمایند.
یکى از وظایف اولیه تعلیم و تربیت دینى و مذهبى صرفاً پرورش پیروان مذهبى نیست، بلکه کمک به دانشآموزان است تا آنها بتوانند سؤالاتى را درباره ماهیت خود، هویت خود، ارزشهاى زندگی، تعهدات خود، طرح نمایند و پاسخ دهند. ارزش مطالعه مذهب از نقطه نظر تربیتى همان ایجاد بصیرت و بینشى است که مذهب در زندگى آدمى فراهم میکند. که همان ایجاد معنى (meaning- making) در زندگى افراد است.
این بینشها و بصیرتها البته قابل انتقال به زندگى دیگر دانشآموزان نیز میباشد، آن هم در مواردى که دانشآموزان بخواهند پیرامون معنى و هویت زندگى خود تحقیق کنند و بخواهند هوشیاری انتقادى خود را بهبود بخشند، خودآگاه (self- awareness) خودشناس(self- knowledge) شوند و بخواهند مهارتهاى ضرورى براى تغییر مسائل و تجربههای شخصی، اجتماعی، اخلاقى و مذهبى و روحى را به دست آورند.
به طور خاص این بینشها میتوانند به ایجاد حساسیت در دانشآموزان نسبت به اهمیت عقایدى که آن را دارا هستند و همچنین ایجاد تعهد در آنها نسبت به تعیین شکل زندگى خویش کمک نماید».[۲۰]
برقراری ارتباط بین تعلیم و تربیت و مذهب (مدرسه و مسجد) به هر شکلى که باشد، خود مسألهای است که امروزه در نظامهاى تربیتى عمومى یا دولتى مورد توجه قرار میگیرد.
سؤال اساسى این است که چگونه میتوانیم مذهب را در فرایند تربیتى ممکن سازیم و مطالعه نماییم و با تعلیم و تربیت مذهبى و اسلامى را در مدارس تحقق بخشیم، در حالى که ممکن است مفروضات ارزش شناختى دین و مذهب با مفروضات ارزش شناختى موجود در مدارس ناهمخوان باشند؟ و یا این که مفروضات معرفت شناختى حاکم بر مدارس با مفروضات معرفت شناختى حاکم بر مساجد یکى نباشند؟ و یا این که یک فرایند تربیتى غیر معنوى که اساساً در مدارس حاکم است چگونه میتواند اهداف مذهبى یا تعلیم و تربیت مذهبى و اسلامى را محقق سازد.
بسیارى مطالعه ایمان مذهبى را در هر زمینهاى غیر از زمینه مبتنى بر خودفهمى (self- understanding) را نوعى تخریب، تنزل یا رام کردن مذهب میدانند و در بیان مذهبى در (نگاه به تعلیم وتربیت مذهبی) ممکن است عباراتى را به کار گیرند از جمله مذهب به عنوان یک قلمرو یا حوزه مطالعه (field of atudy) یک رشته (adiscipline) شکلى از دانش (forms of knowledge) یک پدیده اجتماعی (asocial phenomenon) یک نظام اعتقادى (belief system) و یا ایدئولوژى (idealogy) که همه این تعابیر با درک ایمان به عنوان ابزارى براى کشف حقایق درونى منافات دارد. تعابیر بالا به استفاده ابزارى از مذهب براى تحقق بعضى اهداف تربیتى اشاره دارد، نه این که خود دین و مذهب فینفسه را هدف قرار دهد.
به هر حال مسأله این است که اگر جهتگیرى ایمانى تعلیم و تربیت اسلامى و دینى «به عنوان یک فعالیت مذهبی» از تعلیم و تربیت زدوده شود، چه چیزى میتواند جایگزین آن گردد؟ وظیفه انجام تعلیم و تربیت مذهبى به عنوان یک فعالیت تربیتی، با جایگاه مشروع و قانونى در برنامه درسى مدارس مستلزم توجه به یک مسأله بنیادى است و آن مشخص کردن سهم و کمک متمایز و ویژهاى است که تعلیم و تربیت اسلامى و دینى به یادگیرى دانشآموزان میکند.
بعضیها این تمایز (کمک متمایز تعلیم و تربیت دینی) را در موضوع آن میبینند (که مذهب شکل خاص از دانش یا تفکر و یا هوشیارى است) و بعضیها به اهمیت فرهنگى و اجتماعى آن توجه دارند (کمک مذهب و تعلیم و تربیت مذهبى به درک و فهم بین فرهنگى (inter cultural) در یک جامعه، و بعضیها نیز به ابعاد اخلاقى آن تأکید دارند (کمک تعلیم و تربیت دینى به نمایش ارتباط بین عقاید و اعمال) و بعضى دیگر نیز به ارزش تاریخى و ادبى آن توجه دارند (کمک آن به هویت عقلانی).
این سؤال که آیا تعلیم و تربیت دینى و مذهبى ممکن است؟ میتواند به این صورت مطرح شود که آیا تعلیم و تربیت دینی واقعاً میتواند محقق شود یا خیر؟ البته هر کسى به طور طبیعى میداند که چیزى که تعلیم و تربیت مذهبى نامیده میشود، نه فقط ممکن است بلکه واقعاً در مدارس و جاهاى دیگر نیز انجام میگیرد. اما به هر حال بعضى از زمینهها وجود دارند که طرح سؤال به این شکل را جلب مینمایاند از جمله این که پاسخ به این سؤال به طور مستقیم و بیواسطه براى پرش کننده روشن نیست.
براى مثال پدر و مادرى که میخواهند کودک آنها نوع خاصى از تعلیم و تربیت مذهبى را آموزش ببیند (اسلامى یا غیر اسلامی) ممکن است با مراجعه به مدرسه این سؤال را بپرسد که آیا امکان چنین آموزشى وجود دارد یا خیر؟ یا مثلاً براى انجمن تعلیم و تربیت که خود به دنبال ارائه تعلیم و تربیت دینی است، ممکن است فینفسه این سؤال مطرح شود که ایا امکان چنین چیزى وجود دارد یا خیر؟
آنچه آنها در پى آن هستند این است که براى تحقق امر فوق چه مقدار هزینه لازم است، چگونه آن را ساماندهى کنند و به چه تعداد متخصص در این زمینه نیاز دارند و این که امکان خاصى براى آموزش فوق لازم است یا خیر؟ لنگفورد (langford) در این مورد میگوید:
«سؤال از امکان تعلیم وتربیت دینى و مذهبى به چیزى مربوط میشود که من آن را امکان عملی(practical possibility) مینامم. البته متفاوت از آنچه که من آن را امکان فلسفى (philosophical possibility) نامیدهام. سؤال اساسى در بحث امکان عملی این است که آیا آنچه را که فرد میخواهد انجام دهد، در عمل انجام شدنى است یا خیر…؟»[۲۱]
در زمینه تعلیم و تربیت دینى نیز سؤالات بسیارى از این نوع وجود دارد. هنگامى که والدین، معلمان و رؤساى مدارس آنچه را که در ذهن خود پیرامون تعلیم و تربیت دینی، روشن نمودهاند، مجبورند همه مسائل عملى را که در تحقق تعلیم و تربیت دینى مؤثرند، حل نمایند. در این قسمت از بحث همچنین مفهوم تعلیم و تربیت دینی، امکان آن و معنیداری آن را مورد توجه قرار خواهیم داد. وقتى از امکان و توانستن (can) صحبت میکنیم، آیا منظور ما توانستن منطقى است یا چیزى دیگر است.
آیا توصیف فعالیتهایى که ما آن را دینى مینامیم، به عنوان تعلیم و تربیت دینى فینفسه معنیدار است؟ به هر حال فهم دقیق تعلیم و تربیت دینى و ارائه پاسخ به سؤالات بالا مستلزم ارائه تحلیل زبان شناختى از بیان تعلیم و تربیت دینى (religious eduction) است. ارائه تحلیل زبان شناختى از عبارت تعلیم و تربیت دینى ارائه کننده سه خط سیرى است که توجه به آن ما را در ارائه پاسخ به سؤالات فوقالذکر کمک مینماید:
الف) فهم درست تعلیم و تربیت دینی مستلزم درک درست تعریف لغاتى چون «مذهبی» و «تعلیم و تربیت» است.
ب) بیان مخالفتهاى موجود در زمینه تعلیم و تربیت مذهبى و مغالطههاى ممکن در آن و این که آیا تعلیم و تربیت مذهبى با تلقین یکى است یا خیر و این که آیا تعلیم و تربیت مذهبى مستلزم تناقض نیست و….؟
ج) زمینههاى سوءاستفاده از «بیان تعلیم و تربیت» را بررسى نماییم و تنها در این صورت است که ما میتوانیم بگوییم که آنچه که ما تعلیم و تربیت دینى و اسلامى در مدارس و یا مساجد مینامیم به چه معنى است و این که آنچه در مدارس یا مساجد رخ میدهد، آیا میتواند توصیفى از تعلیم و تربیت مذهبى باشد یا خیر؟ بر این اساس و براى پاسخ به سؤال اصلى این بخش (آیا تعلیم و تربیت دینى و اسلامى ممکن است یا خیر؟) به سه مسأله زیر توجه مینماییم.
الف) «مذهبى بودن» و «تعلیم و تربیت» به چه معنى است؟
مذهبی بودن (religious) به معنى سر و کار داشتن با عقاید مذهبى است. در این رابطه دو نکته اصلى وجود دارد: یکى این که محاورات و گفتگوهاى مذهبى و دینى منطقاً به وسیله مفهوم خدا (god) شکل میگیرند و نکته دوم این که زبانى که عقاید مذهبى با آن بیان میشوند از خصیصه پیچیدهاى برخوردارند. ایجاد تصور روشن از تعلیم و تربیت مذهبی مستلزم طرح این دو نکته است:
۱- محور اصلى بحثهاى مذهبى صحبت کردن پیرامون خداست. مفهوم خدا مشکله بحثهاى مذهبی است. چنانچه مفهوم عین (object) عنصر مشکله علم فیزیک و مفهوم ارزش اخلاقى (moral value) عنصر مشکله بحثهاى اخلاقى است. هر چیزى که در مباحثات مذهبى گفته میشود منطقاً باید در ارتباط با مفاهیم یا مفهوم تشکیل دهنده آن چیز باشد. «…. مباحث مربوط به علم فیزیک بر اساس مفهوم عین شکل میگیرد، خصیصهاى فضایى مادى (spatio- temporally) که میتواند به واسطه حواس فیزیکى قابل تشخیص باشد….
علم اخلاق نیز شبیه علم فیزیک براساس مباحثى که منطقاً متشکل از یک مفهوم یا مجموعه مفاهیم است شکى میگیرد، که آن مفهوم همان ارزش اخلاقى است. … به هر حال آنچه که من از بیان این نکته که مباحث مربوط به علم فیزیک یا علم اخلاق…. به وسیله مفهوم یا مفاهیم شکل میگیرند، در نظر دارم، این است که تمامى این مباحث باید منطقاً (logically) در جهت مفهوم یا مفاهیم خاص خود انجام شود.
حال سؤال ما این است که مذهب از چه مفهومى شکل گرفته است؟…. مباحث مربوط به مذهب از مفهوم خدا شکل میگیرند و وقتى مردم از تجربه مذهبى یا دینى یا رسیدن به تبیین دینى حرف میزنند در واقع آنچه را که از مفهوم خدا به آنها ظاهر شده است، تفسیر میکنند…. تجربههایى که مذهبیاند، منطقاً ناشى از درک مفهوم خدا هستند. وقتى مفهوم خدا حذف شود، بحث مذهبى با چیزى دیگر جابجا میشود. درست همانگونه که یک دانشمند بدون لحاظ ارزش اخلاقى به تبیین بپردازد».[۲۲]
۲- نکته دومى که قصد بیان آن را دارم این است که زبانى که عقاید مذهبى به وسیله آن بیان میشوند، داراى خصیصه پیچیدهاند. موقعى میتوانیم این خصیصه را درک کنیم که بدانیم بایدها و نبایدهاى عقاید دینى و مذهبى کدامند (عقیده مذهبى چه باشد و چه نباشد) آنچه ما از پیچیدگى در ذهن خودمان داریم این است که در مذهب موقعى از عقیده حرف میزنیم، بیان این عقیده از زبان خاصى برخوردار است.
یک فرد معتقد کسى است که از زبان مذهبى بهره میگیرد و بیاعتقاد کسى است از این زبان بهره نمیگیرد. رد استفاده از زبان همان رد مذهب یا عقیده مذهبى است.
«… با کلمات و لغات استفاده مشخصى میشود کلمات براى مثال میتوانند در عبارت سازی، طرح پرسش، دستور دادن و…. به کار آیند. فلاسفه جدید بیشتر خود را سرگرم واژگان میکنند. چرا که به نظر آنها یک واژه از یک حقیقت یا امر واقع خبر میدهد. امورى که فراتر از معناى ظاهری کلمه هستند. …. اوستین (austine) به اجرایى بودن (performative) زبان دینى تأکید دارد. او بر اساس کارهایى که فلاسفه به لحاظ زبان شناختى انجام میدهند، زبان اجرایى یا عملکردى را به چند دسته زیر تقسیم میکند:
۱- زبان داورى یا قضاوت (verdictives) اظهارات مبتنى بر رأى و قضاوت همچون رأى دادن یا داورى کردن.
۲- زبان تکلیفى یا اعمال کردن(exercitives) اظهارات جهت اعمال قدرت یا احقاق حقوق همچون دستور دادن و…
۳- زبان الزامآور یا الزامى (commissives) اظهاراتى مبتنی بر ایجاد الزام یا تعهدات در انجام بعضى چیزها.
۴- زبان نگرشى و رفتارى (behabitives) اظهاراتى که متوجه نگرشها و رفتار اجتماعیاند. همچون عذر خواستن، تبریک گفتن و….
۵- زبان تبیینى یا نمایشى (expositives) بیان اظهاراتى که نماینده نوعى پاسخ است.[۲۳] به هر حال متوجه شدهایم که آموزش عقاید اسلامى و دینى مستلزم زبانى خاص و پیچیده (چند منظوره) است که میبایست در امر آموزش در مساجد و یا در مدارس به آن توجه نمود.
بنابراین نتیجه بحث تا اینجا این است که مباحثات و آموزشهاى دینى و اسلامی متضمن طرح مفهوم خدا و درک این مفهوم و همچنین مستلزم به کارگیرى زبانى خاص است تا بتواند به واسطه آن عقاید دینى را آموزش داد و نکته مهم این است که آیا این زبان خاص را میتوان در مدارس هم به کار برد یا این که این زبان مکانى خاص را اقتضاء میکنند که آن مسجد است. مسأله دومى که در ادامه باید به آن توجه نماییم، مفهوم خود تعلیم و تربیت است.
اگر میخواهیم امکان تعلیم و تربیت دینى را روشن نماییم، علاوه بر تبیین معنى «مذهبى بودن» تعلیم و تربیت، میبایست مفهوم خود تعلیم و تربیت (education) را روشن نماییم. تعلیم و تربیت فرایندى است که افراد در آن وارد میشوند و وارد شدن به این فرایند یعنى وارد شدن به یک فعالیت یا یک عمل. این عمل میتواند تئوریک باشد و عملى و یا هر دو را شامل شود. عقیده مذهبى نیز شامل این فعالیتها میشود بر این اساس تعلیم و تربیت مذهبى یعنى وارد شدن در عقیده مذهبی.
البته فعالیتهاى مختلفى وجود دارند که ممکن است موضوع آن مذهب باشد، همچون تاریخ، روانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه و… و یک فرد میتواند درباره این که چگونه به طرق مختلف درباره عقیده مذهبى فکر کند، تربیت شود (آموزش ببیند که چگونه درباره عقاید مذهبى فکر کند) اما این فعالیتها از عقیده مذهبى فینفسه متمایز است. تعلیم و تربیت مذهبى آیا اطلاع داشتن درباره (abaut religion) عقیده دینى است یا آموزش خود عقاید مذهبى است (in religion) .
چنانچه قبلاً متذکر شدهایم، عقیده مذهبى با درک مفهوم خدا شکل میگیرد و زبانى که آن عقیده را بیان میکند اجرایى یا عملکردى است. حال میتوانیم نتیجه بگیریم که تعلیم و تربیت دینى یا مذهبى یا وارد شدن (initiation) در عقیده مذهبی ضرورتاً به معنى وارد شدن به دو نکته یا حیطه است. این دو حیطه را میتوانیم الهیات (theology) و یا علم دین و همچنین حیطه پرستش و عبادت (devotion) بدانیم.
بنابراین تعلیم و تربیت دینى و مذهبى (به تبع آن اسلامی) بر محور وارد شدن به الهیات و کمک به پرستش و عبادت است. علم الهیات مفهوم و معنى خدا را به طریق خاص خود و به اعتبار تجربیاتى که این مفهوم را شکل میدهند، مورد بررسى قرار میگیرد. و به عبادت و پرستش نیز به طرقى که تعهد فرد نسبت به باور و توکل بر خدا را منجر میشوند، مربوط میشود.
«….این نکته را باید توجه کرد که در بعضى جهات میتوان از تعلیم و تربیت مذهبى سخن گفت، بدون این که از علم الهیات سخنى به میان آورد. اگر این به این معنا است که تعلیم و تربیت مذهبى میتواند بدون این که فرد تربیت شونده (متربی) درگیر مباحث نظرى شود، وجود داشته باشد، من آن را میپذیرم، اما اگر این معنى را برساند که تعلیم و تربیت مذهبى میتواند بدون وارد شدن به طرقى که به واسطه آن خدا مطابق با عقیده مذهبى مورد پرستش قرار گیرد، وجود و معنى داشته باشد، من اعلام میکنم که این منطقاً غیر ممکن است. فرد نمیتواند بدون این که چگونگى در خدا را بیاموزد، وارد تعلیم و تربیت مذهبى شود. تعلیم و تربیت دینى بدون این که فرد را در عبادت و پرستش وارد نماید، منطقاً ممکن نیست».[۲۴]
ب) به هر حال براى پاسخ به سؤال اصلى که آیا تعلیم و تربیت دینى ممکن است یا خیر با یک سؤال دیگر نیز روبرو هستیم و آن این که آیا وارد شدن به الهیات و عبادت منطقاً ممکن است و یا این که آیا تعلیم و تربیت مذهبى تناقضآمیز نیست؟ در پاسخ به سؤال فوق میتوان گفت که وارد شدن به الهیات و عبادت و پرستش شرط لازم تعلیم و تربیت مذهبى است نه شرط کافی. چرا که وارد شدن به هر جریان تربیتى مستلزم توجه به دو نکته اساسى است که تعلیم و تربیت دینی نیز باید مشمول آن شود.
۱- وارد شدن به تعلیم و تربیت یعنى قرار گرفتن در یک روش عقلانی.
۲- وارد شدن به تعلیم و تربیت براى ایجاد استقلال ذهنى است. بنابراین هر جریانى که تعلیم و تربیت مذهبى نام میگیرد، باید کاملاً متوجه عقلانى بودن و موجب استفاده ذهنى فرد باشد. چه این فعالیت در مدارس باشد و چه در مساجد.
ادامه دارد…