- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
اگر به آرمان تحقق شیوهای از زندگی که هماهنگ با نظام هستی باشد مشتاق هستیم، دستکم باید در خصوص آن بیندیشیم:
در پس هر یک از اجزای شیوه زندگی ما چه اندیشهای نهان است؟ بر اساس اندیشهای که رو به جانب حق دارد، سبک زندگی چه شکلی به خود خواهد گرفت؟ سبک زندگی را چه عواملی شکل میدهند؟ آیا میتوان به شکل دیگری زندگی کرد؟ آیا زندگی کنونی ما نیازمند تغییر است؟
آیا برگزیدن سبکی خاص در زندگی، بر فرهنگ و اخلاق و اندیشه جامعه موثر است؟ اگر سبک زندگی تجلی فرهنگ و اندیشه است، آیا میتوان گفت تا اندیشهای نو در جان مردمان ظهور نکند، تغییر در شیوه زندگی ناممکن یا بیفایده است؟ آیا میتوان مصادیق روشنی برای نشان دادن تفاوت زندگی دینی با زندگی غربی یافت؟
ما در طول شبانه روز خواسته یا ناخواسته با موضوعاتی مواجه هستیم و به برخی میاندیشیم. چه موضوعاتی باید جزو موضوعات روزانه ما باشد و نیست؟ و مشغولیت به کدام موضوعات نباید باشد و هست؟ اساسا این باید و نبایدها از چه مبنایی اخذ میشود؟ اگر بر اساس هدف خلقت زندگی را سامان دهیم، خرید کردن و غذاخوردن ما چه شکلی به خود خواهد گرفت؟ آیا میتوانیم ساختمانهایمان را به شکل دیگری بسازیم. ساعات خوابمان را تغییر دهیم، به موضوعاتی فکر نکنیم، مهمانیهایمان را به شکل دیگری برگزار کنیم.
ما چرا این سبکها را برای زندگی برگزیدهایم؟ آیا این نمونهها را بهترین سبکها یافتهایم؟ مگر قبل از انتخاب هر یک از موارد فوق، گونههای مختلف آن را بررسی کردهایم تا ادعا کنیم که نمونههای رایج برترینها هستند؟ اگر چنین نیست آیا ما در این زمینه دارای اختیار و تکلیف نیستیم؟
شاید کسی بگوید اصولا چه اهمیتی دارد که ما برای تامین نیازها و گذران زندگی خود از چه سبکی استفاده کنیم؟ مگر نه این است که بشر در هر دورهای متناسب با داشتهها و دانستهها و امکانات خود به گونهای، رفع نیاز میکرده است؟… اما آیا در انواع گونههای زندگی، قوانین الهی و اصول اخلاقی به یک میزان رعایت میشوند؟
آیا ظاهر در سبک زندگی مهم است یا باطن!
برخی معتقدند تغییر در سبک زندگی، تغییر در ظاهر حیات است و تغییر در ظواهر زندگی بدون تغییر در بواطن آن، راه به مقصود نمیبرد. بنابراین به جای پرداختن به سبک زندگی باید به سراغ جان انسان (اخلاق و افکار او) رفت و آن را آباد کرد؛ اگر چنین شد، سبک زندگی نیز آباد خواهد شد.
در این سؤال یک تقابل عینی میان ظاهر و باطن و نیز اعطای سهم تاثیرها به یکی و متأثر دانستن دیگری به تنهایی مشهود است. اما باید بدانیم هیچگاه ظاهر زندگی جدا از باطن آن نیست، این همه سفارش به عمل صالح (که جلوه ظاهری حیات مومن است) به مثابه اولین قدم طهارت باطن چیزی جز معنای یگانگی این دو ندارد. ظاهر و باطن در آن واحد هم بر یکدیگر تأثیر میگذارند و هم از یکدیگر تأثیر میپذیرند. به بیان دیگر، ظاهر و باطن دو حیثیت از یک امر واحدند و نه دو امر مجزا، پس تغییر یکی، تحول دیگری است.
توقع تحول رحمانی در جان کسی که زندگی روزمرهاش در گرو تعلقات شیطانی است، توقعی بیجاست! انبیا جان ابنای بشر را متعبد درگاه احدیت کردهاند، اما این تعبد نفس، با عمل آغاز شده است. بنابراین تحول سبک زندگی انسان، نتیجهاش تغییر نسبتهای نفسانی او است و البته اگر جان انسان متوجه امری شود، فعل او ظهور آن توجه خواهد شد.
برای تحول در سبک زندگی در بین کوچه پس کوچههای بیشمار آن باید بتوانیم گذرگاههای اصلی و گلوگاهها را تشخیص دهیم. وقتی میپرسیم سبک زندگی را کدام عوامل تعیین میکنند شاید بهتر باشد که از فهرست کردن هزاران عامل خودداری کنیم.
در میان هزاران نیرویی که در جهتهای مختلف بر یک نقطه وارد میشود، چند نیروی محوری وجود دارد که برآیندشان جهت اصلی را تعیین میکند و رفته رفته نیروهای دیگر را با خود هم جهت میسازد. تحول در سبک زندگی بسیار سخت است. حتی تحولات کوچک در شیوه زندگی نیز به سادگی اتفاق نمیافتد اما حتی تحولهای بزرگ شدنی و ممکن است.
تغییر سبک زندگی یک انسان مؤمن چگونه رقم میخورد؟!
باید فهم دقیق و کلانی از آن چه هستیم داشته باشیم. مقصود از فهم کلان آن است که نوعی جمع بندی از منظری غیرمستغرق در کثرات حاصل شود. گاه در خیابانهای شهری بزرگ میچرخیم و گاه بر نقشه شهر اشراف مییابیم.
در موضوع سبک زندگی نیز کثرت عوامل مؤثر و دخیل آنقدر زیاد است که اگر عمری در بررسی آن صرف کنیم باز عواملی از قلم خواهد افتاد. برای آشنایی با شهر چرخیدن در خیابانها تا حدی لازم و مفید است اما کسی که سودای تغییر در نقشه شهر دارد نمیتواند عمر خود را صرف خیابانگردی کند. او به داشتن نقشهای از بالا و فهم طرحی کلان از شهر محتاج است.
تحول در سبک زندگی حرکت به سمت مهندسی زندگی و ویرایش در لایه ظاهر آن است که نخست به صورت فعالسازی برخی حوزهها و غیرفعالسازی برخی دیگر انجام میگیرد، مثلاً در برنامه یک انسان مؤمن برخی برنامههای عبادی مانند تلاوت روزانه قرآن کریم فعال و اموری مانند لغو و سرگرمیهای بیهوده غیر فعال میشود.
ویرایش دیگر تغییر آرایش برخی فعالیتها است. مثلاً در سبک زندگی مؤمنانه خواب اول شب و استفاده از فرصت زرین سحر جایگزین شبنشینی میشود، ویرایش سوم تنظیم نسبتها و تغییر ضریب فعالیتها است. مثلاً تحصیل دانش خصوصاً معرفت دینی در برنامه زندگی مؤمنان جایگاه والاتری مییابد و از حیث کمی و کیفی بر تلاشهای دنیوی مقدم میشود.
ویرایش چهارم تغییر اولویت برخی از فعالیتها در مقاطع خاص است، مثلا عبادت در ماه مبارک رمضان، رسیدگی به خانواده در فرصت فارغ تابستان و تحرک سیاسی بیشتر هر چهار سال یک بار مثلا مقارن با انتخابات ریاست جمهوری اولویت ویژه خواهد یافت.
برنامه سبک زندگی به روایت امام علی(علیه السلام)
در پایان و به عنوان نمونه دستور برخی از ویرایشها در فعالیتهای جاری مؤمنانه را از کلام بزرگان دین بیان میداریم:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمودند: «أُفٍّ لِکُلِّ مُسْلِمٍ لا یَجْعَلُ فِی کُلِ جُمْعَهٍ یَوْماً یَتَفَقَّهُ فِیهِ أَمْرَ دِینِهِ وَ یَسْأَلُ عَنْ دِینِهِ»؛ وای بر مسلمانی که در هر هفته (دست کم) یک روز را برای فهم امور دینی و پرسش از آن نکوشد.
از سفارشهای امیر مؤمنان علی(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام): «یَا بُنَیَّ، لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ: سَاعَهٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَهٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ، وَ سَاعَهٌ یَخْلُو فِیهَا بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ، وَ لَیْسَ لِلْمُؤْمِنِ بُدٌّ مِنْ أَنْ یَکُونَ شَاخِصاً فِی ثَلَاثٍ: مَرَمَّهٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ خُطْوَهٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّهٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ»؛
فرزندم! مؤمن در فعالیتهای خود باید سه زمان را قرار دهد؛ زمانی که در آن با خدا مناجات کند، زمانی که در آن به حسابکشی از نفس پردازد و زمانی که آن را برای لذتهای حلال و آراستگی خود خالی سازد. و مؤمن را گریزی نیست که در سه کار حضور داشته باشد؛ اصلاح امور معاش، گام برداشتن برای آخرت یا لذتهای حلال.
امام خمینی(ره) نیز در تنظیم برنامه عبادی چنین فرمودهاند: «و آنچه باعث حضور قلب شود دو امر است: یکی فراغت وقت و قلب، و دیگر فهماندن به قلب اهمیت عبادت را؛ و مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روزی برای عبادت خود وقتی را معین کند که در آن وقت خود را موظف بداند فقط به عبادت، و اشتغال دیگری را برای خود در آن وقت قرار ندهد.
انسان اگر بفهمد که عبادت یکی از امور مهمهای است که از کارهای دیگر اهمیتش بیشتر بلکه طرف نسبت با آنها نیست، البته اوقات آن را حفظ میکند و برای آن وقتی موظف میکند. و ما پس از این به قدر مقدور شمهای از آن را بیان میکنیم.
در هر حال، انسان متعبد باید اوقات عبادتش موظف باشد. البته اوقات نماز را، که مهمترین عبادات است، باید حفظ کند و آنها را در اوقات فضیلت به جا آورد، و در آن اوقات برای خود شغل دیگری قرار ندهد. و همان طور که برای کسب مال و منال و برای مباحثه و مطالعه، وقت موظف قرار میدهد، برای این عبادات نیز قرار دهد که در آن وقت فارغ از امور دیگر باشد تا حضور قلب، که مغز و لبّ عبادات است، برای او میسور باشد.
پینوشتها
۱- [علامه] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ج ۶، ص ۲۵۶؛
۲- علی مصباح و دیگران، روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، تهران: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، سمت، ۱۳۷۴، ص ۱۱۱۱؛
۳- این تفاوت نظیر تفاوت میان اصول و روشها است. اصول و روشها هردو از مقوله بایدها هستند. اما اصول را همواره باید پاس داشت در حالیکه روشها ضمن این که همه درستاند قابلیت جایگزینی دارند؛ یعنی میتوان از یکی با دیگری دست برداشت.
۴-مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، تهران: صدرا، ۱۳۷۵، ج ۱، ص ۲۸۱ ؛ فتحعلیخانی، محمد، آموزههای بنیادین علم اخلاق، قم: مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۷۹، ج ۱، ص ۴۰؛
۵- علیزاده، مهدی و دیگران، اخلاق اسلامی؛ مبانی و مفاهیم، قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۹، ص ۲۱۴؛
۶- حداد عادل، غلامعلی؛ فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، تهران: سروش، ۱۳۵۹، ص ۴۰؛
۷- همان، ص ۴۳ تا ۴۵؛
۸- مثلاً در بازی «سیمز» بازیکن شکل ظاهری، پوشش، جنسیت، آرایش ظاهری، زیورآلات، غذای مورد علاقه و مکان سکونت شخصیت مجازی خود را انتخاب میکند، در این بازی که از تولد تا مرگ را فرا میگیرد فرصتهایی برای کسب درآمد و راهکارهای متنوعی برای هزینه درآمدها، سلامت و تفریح، خانه و خانواده و … وجود دارد، سازندگان بازی برای فراگیرتر شدن آن، از به کار بردن محتواهای آسیبرسانی که رده سنی بازی را بالا میبرد، پرهیز کردهاند تا همه سنین بتوانند آن را بازی کنند، مثلاً استفاده از مواد مخدر، به کار بردن الفاظ رکیک، مصرف مشروبات الکلی، خشونت، قمار بازی و نمایش صریح روابط جنسی وجود ندارد.
این بازی شبیهسازی زندگی خوب و شیرین است و همه چیز در آن بر وفق مراد میگذرد، هیچگونه ازدحام، درگیری، آلودگی و سروصدایی ملاحظه نمیشود، حضور پلیس کمرنگ و غیر مؤثر است، از بیماری همچنین از مشاغل سخت یا از طبقه ضعیف و اقشار کارگر، خبری نیست و یک زندگی ایدهآل و شاد طراحی شده است، در واقع ایده سازندگان این بازی این است که بازیکن شیفته زندگی در محیطی رؤیایی شود، این بازی نمایش زندگی مرفه در نظام سرمایهداری است.
تمامی خانهها ویلایی است، تفریحات موجود متعلق به اقشار پر درآمد است، شخصیت مجازی بازی، با خریدن کالای گران خوشحال میشود و امتیاز مثبت بیشتری میگیرد، امکانات رفاهی شهر، نوع غذاهای موجود و لوازم منزل حاکی از زرق و برق فراوان در این بازی است و خلاصه آن که مصرفزدگی و تجملگرایی موجود در آن مروج زندگی در جامعه مبتنی بر نظام سرمایهداری است.
موضوع دیگری که به طور نامحسوس و مغرضانه در بازی نهاده شده، مشروعیت همجنسگرایی است، دو همجنس علاوه بر این که میتوانند با هم ارتباط داشته و همخانه شوند، قادرند به طور رسمی با هم ازدواج کرده و حلقه به دست کنند.
اکثر نیازهایی که در این بازی برای یک انسان تصویر شده، مربوط به سطح نخست نیازهای انسانی است، سطحی که تقریباً میان انسان و حیوان مشترک است، از این موضوع میشود فهمید که بازی سیمز زندگی را در برآوردن چه نیازهایی تعریف میکند: «نیاز به رفع گرسنگی، نیاز به استراحت، نیاز به سرگرمی و لذت، نیاز به مسائل بهداشتی و اجابت مزاج و در آخر هم نیاز اجتماعی که بیشتر در بازی شکلی صوری به خود میگیرد».
در سیمز، «دین» به ظاهر لحاظ نشده و حضور ندارد و شاهد هیچ نوع عبادتگاه یا انجام عبادت و دعا نیستیم، بلکه موضوعاتی که دین به آن اهتمام دارد همچون مرگ، روح و زندگی پس از مرگ در بازی به شوخی گرفته شدهاند، به عنوان مثال شخصیت مجازی میتواند به صورت روح، سهلتر از قبل به زندگی خود ادامه دهد و یا فرشته مرگ میتواند در شرایطی خاص با شخصیت مجازی ارتباط داشته و پدر شود.
برای درک سوگیری طراحی زندگی در سیمز میتوان به عناصر دیگری نیز اشاره کرد: مثلاً در بازی محدودیتی برای پیتزا خوردن نیست؛ بلکه خوردن هر بار پیتزا، امتیاز مثبتی را به بازیکن میدهد که در صورت خوردن سایر غذاها این امکان برای بازیکن به وجود نمیآید! سیمز بر خلاف ادعای سازندگان، در لایههای پنهان خود به ترویج سبک زندگی «کاپیتالیستی» میپردازد. (سید محمد علی سیدحسینی، آسیبشناسی بازیهای رایانهای، با اندکی تلخیص)
۹- هامفری، خاطرات همفر (جاسوس انگلیس در ممالک اسلامی)، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲، صفحه ۸۵؛
۱۰- لنحرقنه ثم لننسفنه فی الیم نسفا (طه: ۹۷)
۱۱- ر.ک: عالمزاده نوری، محمد؛ لباس روحانیت؛ چراها و بایدها، قم: انتشارات مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۷، صفحات ۹ تا ۲۰
۱۲- نهج البلاغه، حکمت ۵؛
۱۳- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم، قم: دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ ، حکمت ۵۰۹۶؛
۱۴- Life Style، این اصطلاح که برای توصیف شرایط زندگی انسان استفاده میشود، ابتدا در حوزه علوم اجتماعی توسط وبلن ۱۸۵۷ – ۱۹۲۹ زیمل ۱۸۵۸ – ۱۹۱۸ و وبر ۱۸۶۴-۱۹۲۰ خلق شده و بسط یافت، آلفرد آدلر ۱۸۷۵ – ۱۹۳۷ این مفهوم را در فضای روانشناسی خلق کرد.
۱۵-دین و سبک زندگی، محمد سعید مهدوی کنی، تهران: دانشگاه امام صادق، ۱۳۸۷٫ صفحات ۴۶ – ۷۸٫
۱۶-برخی گفتهاند؛ الگوی مصرف قابل مشاهدهترین و بهترین شاخص سبک زندگی است و قادر است بیشترین ارتباط را میان افراد و موقعیت اجتماعی وی برقرار سازد و از این منظر اهمیت تحلیلی بیشتری دارد (ر.ک: بنت، اندی، فرهنگ و زندگی روزمره. ترجمه: لیلا جوافشانی – حسن چاوشیان، تهران، نشر اختران، چاپ اول، ۱۳۸۶، صفحه۹۷)،
منبع: خبرگزاری فارس؛ نویسنده: محمد عالمزاده نوری؛