- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
آداب و فقه
مباحث فقهی ـ آدابی، عهدهدار تنظیم ظاهر زندگی و لایه بیرونی زندگی فرد است، صورتبندی لایه ظاهر زندگی بر اساس مبانی و اصول معنوی اسلام سبک زندگی اسلامی را پدید میآورد، الگوی زندگی دینی چهره عینی، تفصیلی و جامع دستورات دینی است که این چهره معمولاً رغبت بیشتری بر میانگیزد و با پذیرش بیشتری در جامعه مواجه میشود، از این رو در تبلیغ دین نیز میتوان از این رویکرد استفاده کرد.
آداب اسلامی در علم فقه و علم اخلاق منعکس شده است، علم فقه علاوه بر بیان واجبات و محرمات، بیان مستحبات و مکروهات را نیز بر عهده دارد و به آداب هم پرداخته است، اخلاق نیز بسیاری از آداب را در خود دارد، البته انتظار میرود آداب به تناسب گسترش زندگی ما در این زمان، توسعه یابد و کلیات اخلاقی به صورت دستورالعملهای کاربردی درآید و به چگونگی تجسد خارجی آنان خصوصا در عصر جدید تصریح شود، مثلا چگونگی تحقق خارجی زهد، سخاوت، احسان، مردانگی و شفقت را در دنیای جدید باید معلوم کرد.
موانع تأدب و عوامل ادبگریزی
چرا در اسلام حجم وسیعی به آداب مربوط میشود؟
مراعات آداب، با وجود فواید فراوانش با موانعی هم روبرو است:
کسانی به جهت عدم توجه به آثار مهم پایبندی به آداب از التزام به آن طفره میروند، این ادبگریزی به جهت پرهیز از صورتهای کلیشهای و حاصل کهنه پنداشتن یا دست و پا گیر شمردن این قبیل تقیدات است، گمان میشود که این التزام با آزادی عمل و خلاقیت انسان منافات دارد و ثمرهای جز زندگی کردن در حصار سلیقه دیگران و دست برداشتن از پسند و ذائقه خویش ندارد.
اما باید دانست که تقید به آداب، نازله اخلاق و جلوه ظاهری یا صورت بیرونی آن است و به جهت تأثیر و تأثر متقابل میان ظاهر و باطن، امتداد طبیعی اخلاق به شمار میرود، شاید به همین خاطر است که در نظام ارزشی اسلام حجم وسیعی از آموزهها به آداب مربوط است. از طریق تقید به آداب و قالببندی رفتار مسیر تربیت بسیار کوتاه و هموار میشود، نقش ادب در تربیت چنان است که از تربیت به تأدیب نام برده شده است.
غیر منطقی بودن برخی از آداب در برخی جوامع و نیازمندی آن به اصلاح نیز، مانع دیگری در التزام به آداب است، این مانع به ویژگی حقجویی انسان باز میگردد که تا صحت و استحکام مطلبی برایش اثبات نشود، به آن تن نمیدهد، این مخالفت نه تنها مذموم نیست که پسندیده هم هست.
یکی دیگر از این موانع، عدم آشنایی با آداب و کم و کیف آنها است. شناخت آدابِ عمل، شرط لازم و مقدمه التزام به آن است. عدم درک درست از معنا و کارکردهای مثبت آداب نیز به این موضوع ملحق میشود. همچنین یکی از موانع تأدب، بیحوصلگی و راحتطلبی است؛ انسان تمایل ندارد به محدودیتهایی که مراعات آداب برای او ایجاد میکند تن دهد، دلبستگی و اشتغال به مشتهیات بیهوده و بازدارنده نیز در همین راستا قرار میگیرد.
تعریف سبک زندگی؛ رابطه سبک زندگی با آداب
سبک زندگی۱۴ نظامواره و سیستم خاص زندگی است که به یک فرد (یا خانواده یا جامعه) با هویت خاص اختصاص دارد، این نظامواره هندسه کلی رفتار بیرونی و جوارحی است و افراد (یا خانوادهها و جوامع) را از هم متمایز میسازد.
سبک زندگی را میتوان مجموعهای کم و بیش جامع و منسجم از عملکردهای روزمره یک فرد دانست که نه فقط نیازهای جاری او را برآورده میسازد، بلکه روایت خاصی را که وی برای هویت شخصی خویش بر میگزیند، در برابر دیگران مجسّم میسازد.
سبک زندگی کاملاً قابل مشاهده یا قابل استنتاج از مشاهده است، اگر بخواهیم رابطه سبک زندگی را با آداب بیان کنیم، باید بگوییم هیئت ترکیبی آداب، یعنی رفتارهای ساده و جلوههای ظاهری ما وقتی به صورت یکپارچه در نظر گرفته میشود، سبک زندگی ما را رقم میزند.
مصرف ما، معاشرت ما، لباس پوشیدن ما، حرف زدن ما، تفریح ما، دکوراسیون منزل ما و… در یک بسته کامل سبک زندگی ما است، این جلوههای رفتاری بروز خارجی شخصیت ما در محیط زندگی و نشانی از عقاید، باورها، ارزشها و علاقههای ما است و ترکیب آنها ترکیب شخصیت ما را نشان میدهد.
سبک زندگی شامل نظام ارتباطی، نظام معیشتی، تفریح و شیوههای گذران اوقات فراغت، الگوی خرید و مصرف، توجه به مد، جلوههای عینی شأن و منزلت، استفاده از محصولات تکنولوژیک، نحوه استفاده از صنایع فرهنگی، نقاط تمرکز علاقهمندی در فرهنگ مانند دین، خانواده، میهن، هنر و ورزش،… میشود.۱۵
معنای سبک زندگی مدرن
فهرست رفتارها، نوع چینش آنها، نحوه تخصیص وقت، ضریبها و تاکیدها و… از جمله متغیرهایی هستند که در شکلگیری سبک زندگی دخیلاند؛ مثلاً سبک زندگی ثروتمندان و اشراف؛ سبک زندگی نظامیها و کشاورزها، سبک زندگی آمریکایی، چینی، ایرانی، سبک زندگی متدینان یا حزب اللهیها از لحاظ این متغیرها متفاوت است. ۱۶
سبک زندگی شکل مدرن گروهبندیهای اجتماعی و منبع هویت انسان است و مانند طبقه یا قومیت به انسان معنی یا حس هویت میدهد. مثلا برای فرد مهم است که مانند فلان شخصیت زندگی کند، دیوار خانهاش را فلان رنگ کند، یا نوع خاصی تفریح داشته باشد.
ویژگیهای سبک زندگی؛ سبک زندگی چگونه حاصل میشود! در چه زمانی انسان بدون سبک زندگی است
برای دریافت بهتر مفهوم سبک زندگی، ویژگیهای آن را بر میشماریم:
نخست: سبک زندگی، ترکیبی از صورت (سبک) و معنا (زندگی) است، رفتاری برآمده از باورها و پسندها و مبتنی بر دیدگاهی مصرح و آگاهانه یا غیر مصرح و نیمه خودآگاه در فلسفه حیات است، اینکه شخص زندگی خاصی را آرزو میکند یا زندگی خاصی را به مسخره میگیرد و شدیداً نقد میکند، میگوید «زندگی یعنی این!»، «خوش به حال فلانی!» نشان دهنده نظام ارزشی او است و در انتخاب سبک زندگی بسیار تأثیرگذار است. سبک زندگی را نمیتوان از باورها و ارزشها بریده دانست، ظواهر زندگی حاصل آن باورها و پسندها است.
دوم: مجموعه عناصر زندگی وقتی به سبک زندگی تبدیل میشوند که به نصاب انسجام و همبستگی رسیده و همخوانی و تناسب داشته باشند، ملغمهای از چندین نوع منطق و مدل، سبک زندگی نیست.
مثلا نظام ارتباطی باید با نظام معیشتی، نظام اعتقادی، نظام فرهنگی و نظام مصرف تناسب داشته باشد، این تناسب باید مقداری پایدار بماند، انسجام موقتی که تحت تأثیر جوّ اجتماعی به سرعت از بین رود، سبک زندگی را پدید نمیآورد، مثلاً نوجوانی که هنوز شاکله هویت فکری، فرهنگی، اجتماعیاش شکل نگرفته و رفتارهای متنوعی دارد، دارای سبک زندگی نشده است.
سوم: در پدید آمدن سبک زندگی اکثر عناصر، اختیاری است. اگر فردی در یک اردوگاه کار اجباری یا در اسارت و تحت فشار بیرونی، به زیستی تن دهد، سبک زندگی ندارد.
سبک زندگی باید انتخاب شود و شخص فعالانه در تعریف و چینش و معماری آن بر اساس نظام اعتقادی و ارزشهایش مشارکت داشته باشد. البته رسانهها دائما تصویرهای جدید سبک زندگی را منتشر میکنند و ذهنها و دلها را برای انتخاب آن برمیانگیزند. در بیشتر مواقع شماری از افراد در یک نوع سبک زندگی مشترک میشوند، گروههای اجتماعی معمولاً یک نوع سبک زندگی دارند.
چهارم: سبک زندگی قابل ایجاد و قابل تغییر است؛ زیرا نوعی انتخاب شخصی و آیین فردی است. نوعی طراحی است که میتوان آن را نقد کرد و میتوان آن را در انداخت، گرچه شرایط اجتماعی ممکن است تغییر و تحول در سبک زندگی را بسیار دشوار گرداند.
پنجم: جز در دوران کودکی که هنوز شخصیتی شکل نگرفته است، انسان بدون آداب یا سبک زندگی تصور ندارد، در حقیقت هیچ کس بیادب نیست؛ همان گونه که بیتربیت، بیفرهنگ و بیشخصیت نیست؛ زیرا انسان اگر تحت تأدیب صحیح قرار نگیرد بیادب نمیشود؛ بدادب، بدتربیت و بدشخصیت میشود.
ما اگر در زندگی تعینی را با اراده و اختیار خود انتخاب نکنیم، ناخودآگاه در قالبهای تعین یافته محیط قرار میگیریم، بنابراین چه خوب است که آگاهانه و از سر اختیار صورت زندگی خود را تعیین کنیم و اجازه ندهیم شرایط محیطی رنگ شخصیت ما را عوض کند. اما باید دانست تحلیل سبک زندگی به بررسی الگوهای مصرف مادی یا فرهنگی محدود نمیشود، زندگی عناصری بیش از مصرف را نیز در بردارد، گرچه مصرف، قابل مشاهدهترین و ملموسترین رفتار انسان جدید است.
پیامدهای سبک زندگی
سبک زندگی به یک نوع هویت اجتماعی ختم میشود، پدیدارشناسان فرهنگی تأکید میکنند که سبک زندگی برای افراد پرستیژ میسازد؛ یعنی فرد کلاس هویتی خود را با نوع ارتباطات، نوع شغل، سبد مصرفی و سایر ظواهر انتخابی خود، معرفی میکند.
از سوی دیگر فرد بر اساس سبک زندگی (یعنی چیزی که میخورد و میپوشد، جایی که زندگی میکند، ماشینی که سوار میشود و کسانی که حشر و نشر دارد و…) آرام آرام به رفتارهایی عادت میکند و از درون شکل میگیرد. این موضوع باعث میشود که نظام ارزشی خاصی نیز برایش درونی شود.
تجزیه و تحلیل ما هم از شخصیت و هویت دیگران تا اندازهای به همین ظواهر وابسته است، برای قضاوت درباره یک فرد معمولا اگر پاسخ این سوالها را بدانیم برچسبی نسبتا مطمئن بر او میزنیم: «چه کارهای؟ چقدر درآمد داری؟ ماشین و وسایل زندگیات چگونه است؟ کدام محله زندگی میکنی؟ محل آمد و شد تو بیشتر کجا است؟ باشگاه؟ جکوزی؟ هیئت؟ کدام رستوانها؟ و…»
به این ترتیب موضعگیریها، رفتارها و قضاوتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی دیگران برای ما پیشبینیپذیر خواهد شد؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست. آنگاه در سطح کلان اجتماعی سبک زندگی همگرایی و واگرایی پدید میآورد. کسانی که سالها مانند هم زیستهاند، آرام آرام مانند هم فکر میکنند و حساسیتها و علاقههایی مشترک خواهند داشت، این همگرایی از پیش تعریف نشده، به موضعگیریها و قضاوتهای اجتماعی فرهنگی و اخلاقی یکسان خواهد رسید و یک قطب همنوا یا قدرت اجتماعی پنهان تشکیل خواهد داد.
عوامل ایجاد سبک زندگی
سبک زندگی در جوامع ما تحت چه عواملی قرار دارد؟ چگونه شکل میگیرد؟ و چه دستهای هدایتگر پنهانی آن را مدیریت میکند؟
بیگمان اقشار پیشتاز جامعه مانند عالمان، اساتید برجسته دانشگاه، حاکمان و بزرگان معمولاً در شکلدهی به سبک زندگی بسیار مؤثرند. جوانان نیز دو قشر پرنفوذ هنرمندان و ورزشکاران را الگو میبینند و از صورت رفتار آنان سرمشق میگیرند. البته میزان دریافت و ضریب تأثیرگذاری هر یک از این گروهها متفاوت است. همچنین در یک مقیاس وسیعتر سبک زندگی توده جامعه ما تحت تاثیر نفوذ خزنده رسانهها و فرهنگ غرب است.
در دنیای مدرن، رسانهها نسبت فراوانی با زندگی پیدا کردهاند. آمارها نشان میدهد که تقریباً در همه دنیا پس از «خواب» و «کار برای تأمین معاش» استفاده از رسانهها سومین کاری است که بشر انجام میدهد و مصرف رسانهای از محوریترین عناصر زندگی شده است.
البته باید بدانیم که اگر به یک مسلمان متدین پرده آخر زندگی غربی نمایش داده شود از آن سخت متنفر میشود و هرگز آن را نمیپذیرد، اما به صورت تدریجی و خزنده عناصر سبک زندگی فرنگی یک به یک و قدم به قدم از طریق ماهواره، اینترنت، تلویزیون، کتاب، مدل لباس، معماری، مصرف و… وارد میشود و حساسیت یا مقاومتی بر نمیانگیزد!
تن دادن به الگوی زندگی غربی در واقع تن زدن از شریعت اسلامی است، این اتفاق به سهولت و تا حدی بدون حساسیت در جامعه ما در حال صورت گرفتن است، یکی از ریشههای آن نا آشنایی با الگوی زندگی اسلامی است.
تحول در سبک زندگی
هر کسی با واقعیت یا خیالی به زندگی خود معنی میبخشد، شاید برای ما دشوار باشد بپذیریم کسی فینال جام جهانی را بدون عذر تماشا نکند، برای یک دانشجوی هیئتی، زندگی کسی که هیئت نمیرود بیمعناست. دیگری نیز با موسیقی به زندگی خود معنا میبخشد. بخش غیر قابل حذف زندگی برای ما، همان معنای زندگی ماست. گرفتن چه چیزی برای ما هراسناکترین کابوس است و به دست آوردن کدام خواسته در کام ما شیرینترین کامیابی است؟ اینها مهمترین عناصر سبک زندگی است.
تردیدی نداریم که صورت زندگی کنونی ما تنها شکل ممکن و بهترین شکل موجود برای زندگی نیست. برخی از بخشهایی که ما آن را جز ضروریات میدانیم در گذشتهای نه چندان دور اصلاً وجود نداشته است. بیگمان اشکالاتی در صورت زندگی کنونی ما هست که با برطرف کردنش معضلات فراوانی حل خواهد شد و نیز جای برخی بخشها در زندگی ما خالی است که بودنش زندگی ما را بسیار بهتر میکند.
بودن و نبودن یک بخش در زندگی ما، به عالمی بر میگردد که برای خود ساختهایم، پاسخهای بنیادی ما به تعریف سعادت و انسان و تلقی ما از مبدا و مقصد، و تصمیمهای اجتماعی بشر در این دوره از حیات، مجموعهای از امکانها و عدم امکانها ایجاد کرده که به ما اجازه نمیدهد به راحتی به هر انتخابی دست بزنیم.
شاید تجربهای واقعی برای ما بسیار آموزنده باشد تا قضاوت بهتری نسبت به جزئیات زندگی خویش داشته باشیم: از امروز تصمیم بگیریم بخش بسیار کوچکی از فعالیت روزانه خود را حذف کنیم؛ مثلاً یکی از برنامههای تلویزیون را تماشا نکنیم و به جای آن کاری از جنسی دیگر، همچون دقایقی تماشای آسمان با فراغت بال را قرار دهیم.
میزان دشواری این تغییر، اهمیت سبک زندگی را برای ما نمایان میسازد. اگر به این تغییر موفق شدیم، تاثیر شگفتآور سبک زندگی را در زندگی خود مییابیم؛ زیرا این دو نوع تماشا، هر یک به عالمی تعلق دارد و آثار متفاوتی برجای میگذارد. ماجرا در ابعاد اجتماعی شگفتتر است.
ادامه دارد…