- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
زندگانى پربار حضرت مولى الموحدین امام على بن ابیطالب (علیه السلام) سرشار از جلوه هاى گوناگونى است که تاکنون در هیچ بشرى مجال ظهور نیافته است. در واقع یکى از جهاتى که موجب تحیر مورخان و اندیشمندان جهان بوده است همین تنوع و تکثر خصوصیات عالى اخلاقى و عملى در وجود مبارک مولى علی(علیه السلام) بوده و هست که او را به شایستگى ابر مرد همه دورانها و ابوالعجائب همه اعصار معرفى مى کند.
در طول تاریخ حیات بشر هیچگاه مردى بدین مرتبه ظهور نکرده است که مجمع عالیترین صفات و فضائل باشد. آنگونه که هرگاه سخن از علی(علیه السلام) به میان مى آید قلم از تکاپو باز مى ایستد که نخست از کدامیک از کرامات و ویژگی هاى منحصر به فرد او آغاز کند. مقام او با تمام ناشناختگى ها باز هم همچون قله رفیعى است که به تعبیر «گوته» هر چه به آن نزدیکتر شویم، بزرگى و عظمت هاى او بر ما بیشتر آشکار مى شود.
علی(علیه السلام) مرد تقوى و دانش و سخاوت و مهر و عدالت… و شمشیر است. و هنگامى که سخن از شمشیر به میان مى آید، مراد شجاعت است و ایستادگى در برابر شرک و کفر و ستم و پایمردى در طریق تحقق و استمرار حکومت الله در زمین و جلوگیرى از هرگونه کژى و انحراف. به این اعتبار، نبردهایى را که حضرت در آن حضور داشته اند را مى توان به دو گروه تقسیم کرد. گروه نخست نبردهاى صدر اسلام است با هدف تحقق اسلام و مبارزه با شرک و کفر و گروه دوم نبردهاى دوران خلافت آن حضرت با قاسطین، مارقین و ناکثین با هدف پیشگیرى از جریان نفاق و انحراف.
امام علی(علیه السلام) و جنگ هاى صدر اسلام
به گواه تاریخ، هیچ شخصیتى مانند حضرت علی(علیه السلام) در جریان جنگ هاى صدر اسلام حضورى تعیین کننده و خارق العاده نداشته است. قدرت و شجاعت اعجاب انگیز در کنار روحیه شهادت طلبى و اندیشه پیروزى بر کفر و شرک و استقرار اسلام، موجب شده است تا به راستى تمامى مورخان و راویان، متفق القول لب به تحسین مولاى متقیان (علیه السلام) بگشایند.
بى گمان بررسى و تجزیه و تحلیل نبردهایى که در صدر اسلام به وقوع پیوست و نقش حضرت اسدالله الغالب (علیه السلام) در این میدان ها به فرصتى بس فراخ نیازمند است و در این مجال به اجمال از این دوره سخن گفته خواهد شد.
نخستین جنگ بین مسلمانان و کفار قریش که به جنگ «بدر» موسوم شد در سال دوم هجرى به وقوع پیوست چنانکه طبرى در «مجمع البیان» نقل مى کند، در میان سپاه اسلام تنها شش زره وجود داشت و تعداد سپاهیان دشمن چند برابر مسلمانان بود. در آغاز این جنگ، عتبه و شیبه و فرزند عتبه ولید، که از شجاعان و نامداران لشکر قریش بودند، قدم به میدان نهاده و مبارز طلبیدند. از سوى لشگر مسلمانان سه نفر از انصار مدینه براى نبرد با آنان قدم به میدان مبارزه نهادند. اما عتبه با تکبر و به صورت تحقیرآمیزى گفت: «ما را به شما نیازى نیست، کسانى باید به جنگ ما بیایند که هم شان ما باشند.»
در این هنگام رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به عبیده بن حارث، حمزه و امام علی(علیه السلام) ماموریت داد تا برخیزند و به میدان بشتابند. چندى نگذشت که امام علی(علیه السلام) با ضربتى هولناک حریف خود را به هلاکت رسانید و بدین ترتیب روحیه سپاه را متزلزل نمود.
در کتابهاى بسیارى درباره این روز و خدمات شجاعانه حضرت به اسلام سخن گفته شده است. در روز بدر چنانکه «ابن شهر آشوب» در مناقب و «ابن ابى الحدید» در شرح نهج البلاغه ذکر کرده اند بیش از سى و پنج نفر که نیمى از کشته شدگان سپاه قریش بودند، به دست حضرت امیرالمومنین به هلاکت رسیده بودند و نکته بسیار مهم در این باره آنکه این اشخاص تمامى از پهلوانان و جنگجویان چالاکى بودند که داراى هیبتى بسیار هولناک و پرآوازه در خونریزى، که نام و سوابق این افراد در «ارشاد» شیخ مفید(ره ) ثبت شده است. (ج ۱ ـ ص ۶۲ )
جنگ احد که در سال سوم هجرى رخ داد، آزمایش عظیمى دیگر بود که موجب شد نام علی(علیه السلام) به عنوان سربلندترین و ثابت قدم ترین مسلمانان در تاریخ ثبت شود. نافرمانى ساده لوحانه برخى از مسلمین در این جنگ موجب شد تا سپاه خالدبن ولید که منتظر فرصتى بود، از اصل غافلگیرى استفاده کرده و از پشت سر بر مسلمین که میرفتند پیروز جنگ باشند، بتازند.
در این جنگ به انتقام خون کشته شدگان جنگ بدر، کفار با گردآورى بیش از سه هزار نفر با تجهیزات کامل قدم به میدان نهاده بود و در صدد بود تا با کسب پیروزى، نهال اسلام را از میان بردارند و آبروى از دست رفته خویش را بازیابند. بدین لحاظ کفار قریش در این نبرد، سفاک ترین و زشت ترین چهره خود را به نمایش گذاشتند و از هیچ نوع سیاهکارى و درنده خویى دریغ نکردند.
ایستادگى، دلاورى و فداکارى امام علی(علیه السلام) در این نبرد کاملا شاخص و برجسته بود. چنانکه ابن عباس یکى از فضایل بى شمار آن حضرت را در وفادارى و فداکارى آن حضرت در روز احد دانسته است که علی(علیه السلام) در حالى در کنار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ماند و از ایشان دفاع کرد که دیگران گریختند. در این نبرد نیز تعدادمشرکانى که به شمشیر امام علی(علیه السلام) به هلاکت رسیدند، به تنهایى بیشتر از سایر کشته شدگانى بود که به دست مسلمانان دیگر به هلاکت رسیده بودند.
غزوه خندق در شوال سال پنجم هجرت در مدینه به وقوع پیوست. واقعه مهم در این جنگ، حضور «عمروبن عبدود» جنجگوى نامدار سپاه قریش است که پس از زخمى شدن در جنگ بدر با خود عهد کرده بود که تا انتقام خود را از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمین نگیرد بر زخم خود مرهم نگذارد! عمرو در بین اعراب آنقدر به شجاعت و جنگاورى معروف بود که او را با هزار مرد جنجگو برابر مى دانستند و از مواجهه شدن با او مى گریختند.
در روز نبرد، عمرو با شهامت کم نظیرى از خندق مسلمین عبور کرد و خود را به صفوف مسلمانان رسانده و مبارز طلبید. از آنجا که کسى جرات روبرو شدن با او را نداشت، هیچکس پیشقدم نشد. عمرو که اوضاع را بدین منوال دید شروع به تمسخر مسلمانان کرد. در همین لحظه علی(علیه السلام) وارد میدان شد و براى مبارزه اعلام آمادگى کرد.
عمرو چون علی(علیه السلام) را در مقابل خود دید، کوشش کرد تا او را از نبرد منصرف نماید اما عزم علی(علیه السلام) را وقتى کامل دید به سمت حضرت به طور ناگهانى یورش برد. در این هنگام پیامبر عالیقدر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «برز الایمان کله الى الشرک کله» یعنى: همه ایمان با تمام شرک روبرو شد.
پس از درگیرى سختى، علی(علیه السلام) با ضربتى شگفت انگیز عمرو بن عبدو را به هلاکت رساند، ضربتى که رسول خدا درباره آن ضربت فرمود:
«الضربه على یوم الخندق افضل من عباده الثقلین» یعنى: به درستى که ضربت علی(علیه السلام) در روز خندق از عبادت جن و انس والاتر بود.
در این خصوص روایات بسیار دیگرى نیز در کتب شیعه و سنى به طور متواتر نقل شده است که حکایت از اهمیت شجاعت و فداکارى حضرت على بن ابیطالب در آن روز سرنوشت ساز دارد.
جنگ خیبر از دیگر جنگ هاى بزرگ صدر اسلام است که در سال هفتم هجرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سمت شمال غربى مدینه روى داد. خیبر مرکب از هفت قلعه محکمى بو که در اطراف مدینه واقع بود و به مرکزى براى توطئه یهودیان علیه اسلام تبدیل شده بود. در روزهاى آغازین جنگ، برخى از قلعه ها فتح شد. اما علیرغم محاصره مسلمانان، قلعه «ناعم» یا «قموص» همچنان به پایدارى خود ادامه مى داد.
طولانى شدن جنگ موجب اندوه رسول خدا را فراهم نموده بود تا اینکه روزى حضرت فرمود: «امروز پرچم را به مردى مى سپارم که خدا و رسول او را دوست مى دارند. آن حمله کننده اى است که اهل گریختن نیست.» و به این ترتیب پرچم سپاه اسلام را به علی(علیه السلام) سپرد.
علی(علیه السلام) بى درنگ به سمت قلعه تاخت. «مَرحَب»، پهلوان نامدار یهود از قلعه خارج شد و با رجزخوانى مبارز طلبید. حضرت رجز خوانى مرحب را پاسخ گفت و با ضربه سهمگین، او رابه خاک انداخت. یهودیان چون چنین دیدند به داخل قلعه گریختند و در را به سرعت بستند. علی(علیه السلام) خود را به کنار در رسانید و با پنجه هاى مشکل گشاى خویش، در را از جاى کنده و به صورت سپرى بر سر دست گرفت و با مسلمانان وارد قلعه شده و آن را فتح نمود.
«قاضى عضدالدین ایجى» در «مواقف» نقل کرده است که پس از پایان جنگ، چهل نفر به زحمت توانستند تا در را دوباره بر سر جاى خویش نصب کنند.
بنى نضیر، ذات السلاسل، حنین، طائف و فتح مکه از جمله دیگر نبردهایى است که حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در این جنگ ها نقش بسیار موثر و تعیین کننده اى داشتند و ماجراى هر یک از این نبردها بسیار شنیدنى و عبرت انگیز است. از میان نبردهاى صدراسلام تنها نبردى را که امام علی(علیه السلام) به دستور پیامیر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن حضور نیافتند، جنگ «تبوک» است که در سال نهم هجرت پیش آمد و سپاهى براى مقابله با تحرکات رومیان که براى حمله به شهرهاى شمالى عربستان آماده شده بودند، تدارک و روانه شد.
در این جنگ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، علی(علیه السلام) را مامور کرد تا در مدینه بماند و در غیاب ایشان اداره امور را برعهده گیرد و با درایت و فراست جلوى دسیسه ها را بگیرند. به لحاظ آنکه این نخستین بارى بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در یک سفر جنگى علی(علیه السلام) را به همراه خود نمى بردند، این کار موجب تفسیرها و برداشت هاى گوناگونى خصوصا از سوى منافقان شد که دائم درصدد بودند تا موضوعى براى ایجاد شکاف در صفوف مسلمین پدید آورند.
امام علی(علیه السلام) عاقبت خود را به پیامبر رسانیده و ماجرا را به عرض ایشان رساندند و حقیقت ماجرا را جویا شدند که پیامبر در پاسخ فرمودند: «یاعلى! به راستى که مدینه جز به وجود من و تو اصلاح نخواهد شد. آیا خوشنود نیستى که مقام و منزلت تو نسبت به من همانند مقام و منزلت هارون نسبت به موسى باشد، جز آنکه پس از من پیامبرى نیست.»
امام علی(علیه السلام) و جنگ هاى دوران خلافت
به تعبیر یکى از شاعران معاصر، «زمین فقط پنج تابستان به عدالت تن داد» و این پنج تابستان پنج سال خلافت مولاى متقیان علی(علیه السلام) بود. در طى این پنج سال امام همواره با هرگونه انحراف مبارزه فرموده و تمام سعى و توان خویش را در جهت اجراى احکام و قوانین دین مبین اسلام به کار بستند و همین جدیت بود که موجب شد تا کسانى که درصدد کسب منافع نامشروع خویش بودند، با انواع توطئه ها و ایجاد موانع عرصه را بر آن حضرت تنگ نمایند.
عدم سازش پذیرى حضرت و پافشارى ایشان بر اجراى قسط و عدل و حاکمیت احکام الهى موجبات یاس و خشم کسانى را فراهم آورد که زمانى در زمره اصحاب و نزدیکان پیامبر بودند. و این گروه علاوه بر زخم خوردگان دیرین که کینه هاى عصر جاهلیت را هنوز در سینه مى پروراندند و درصدد انتقامجویى و مطامع دنیوى بودند، بزرگترین جبهه مخالفان آن حضرت را تشکیل مى دادند.
در کنار این دو گروه، جماعتى نیز بودند که با برداشت هاى غلط و توقعات نابجاى خویش به مشکل آفرینى مى پرداختند و به این ترتیب امام یک تنه در سه جبهه با قاسطین، مارقین و ناکثین در نبرد بودند، که به طور خلاصه مرورى خواهیم داشت بر نبردهاى این دوره.
جنگ جمل
در ماه جمادى الاخر سال سى و ششم هجرى بین امام علی(علیه السلام) و لشکریان عایشه و طلحه و زبیر روى داد. در روز نبرد، علی(علیه السلام) سوار بر استر پیامبر چند بار بدون لباس رزم به میدان آمد و کوشید تا با پند و اندرز، عایشه و طلحه و زبیر را از جنگ و لجاجت منصرف نماید. اما سرانجام پس از آنکه حجت را بر آنان تمام کرد، فرمان نبرد را صادر فرمود.
بنابه گفته «ابن شهر آشوب» و مورخان دیگر، تعداد سپاهیان امام علی(علیه السلام) از سپاهیان عایشه و طلحه و زبیر در آن روز کمتر بود اما با شروع جنگ، به سرعت سپاه عایشه متلاشى شد. در این نبرد طلحه و زبیر و جمع زیادى از پیمان شکنان که با انگیزه زیاده طلبى به جنگ با آن حضرت برخاسته بودند کشته شدند. عایشه از آنجا که از حضرت درخواست عفو و گذشت کرده بود، با احترام و به همراه چهل یا هفتاد زن به مدینه بازگردانده شد.
نبرد «صفین»: در سال سى و هفتم هجرى در محلى به همین نام واقع شد. در این نبرد معاویه پسر ابوسفیان و دستیار مکارش عمروعاص از هیچ حیله و خدعه اى فرو گذار نکردند تا جاییکه که براى گریز از شکست حتمى، قرآنها را بر سرنیزه کردند تا به این وسیله با فریفتن ساده لوحان، فرصتى دیگر براى تداوم توطئه هاى خویش بیابند.
در جریان این نبرد فرماندهان سپاه امام علی(علیه السلام) همچون مالک اشتر رشادتها و از جان گذشتگى هاى فراوانى نمودند و بزرگانى چون عمار یاسر، اویس قرنى، هاشم بن عتبه، ابوالهیثم مالک بن تیهان، عبدالله بن بدیل، خزیمه بن ثابت و… به شهادت رسیدند.
در این جنگ میان دو لشکر چهل برخورد روى داد که چهلمین آن «لیله الهریر» نام گرفت. در این شب آنقدر از سپاه معاویه کشته شد که اطرافیانش به او معترض شدند و اگر حیله فتنه انگیز عمروعاص به کمک او نمى آمد، کارش براى همیشه یکسره شده بود. لیکن حیله عمروعاص در گروهى از سپاهیان ساده لوح لشکر امام علی(علیه السلام) کارگر افتاد و آنها حضرت را وادار به پذیرش حکمیت کردند.
گروه خوارج کسانى بودند که پس از اعلام حکمیت با شعار «لاحکم الالله» اعلام وجود کردند و تا به آنجا پیش رفتند که با تهدید امام به قتل از ایشان خواستند که استغفار کند و دوباره جنگ با معاویه را آغاز نماید! اما امام آنها را از مخالفت نهى فرمود و به این سبب آنان به سمت «نهروان» رهسپار شدند و در طى راه از هیچ جنایتى فرو گذار نکردند. در این حال امام که با تدارک لشکرى درصدد بود تا به جنگ معاویه برود، در مقابل خطر خوارج ناچار شد که ابتدا کار خوارج را یکسره نماید و سپس به سراغ معاویه برود.
جنگ نهروان
در روز جنگ، امام پیش از آغاز نبرد با خواندن خطبه اى با خوارج اتمام حجت کرد و پرچمى را به ابوایوب انصارى داد تا آنانکه پشیمان شده اند در زیر این پرچم گرد آیند و امان یابند که به این ترتیب چهارهزار نفر از خوارج با ابراز ندامت به سپاه امام (علیه السلام) ملحق شدند. آنگاه امام، نوجوانى از قبیله بنى عامر را ماموریت داد تا با قرآن به نزد سپاه خوارج برود و آنان را به کتاب خدا و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت کند. اما خوارج آن نوجوان را تیرباران کردند و لذا امام دستور حمله را صادر کرد. در جریان این نبرد چهار هزار تن از خوارج کشته شدند و تنها ۹ نفر از آنان موفق به فرار شدند.
پس از فارغ شدن از جریان کارزار نهروان، امام در اندیشه تدارک و تجهیز سپاهى جهت مقابله با معاویه بود که با حمله به شهرها و ایجاد ناامنى مشکلات فراوانى را پدید آورده بود، لیکن از یک سو سست عنصرى برخى از مردم و از سوى دیگر تطمیع و وعده هاى پوشالى معاویه و نفوذ در شمار دیگرى از مردم آن روزگار و مانع تراشى ها و تفرقه افکنى ها مانع از انجام این مهم شد تا آنکه در شب نوزدهم ماه رمضان در محراب مسجد کوفه به ضرب شمشیر عبدالرحمن ملجم مرادى شهادت آن حضرت فرا رسید.
سیماى امام علی(علیه السلام) در میدان نبرد
در تاریخ صدر اسلام هیچ مردى همانند علی(علیه السلام) را نمى توان یافت که آمیزه اى از شجاعت و دلاورى، و مجموعه اى از پسندیده ترین خصوصیات اخلاقى باشد. شهامت و جنگاورى او بدان پایه بود که نام مبارکش هراس در دل شجاع ترین پهلوانان عرب مى انداخت و موجب مى شد تا در مقابل ذوالفقار او سرتمکین فرود آورند.
با این حال امام (علیه السلام) هیچگاه به خدعه و نیرنگ متوسل نشد و علیرغم آنکه بارها بر دشمنان خود دست یافت اما با جوانمردى، از کشتن آنها صرفنظر کرد. امام هرگز زخمیان را دنبال نکرد و فراریان و زنان و کودکان را مورد تعرض قرار نداد و از دشنام دادن به دشمنان خویش اجتناب مى فرمود.
حضور امام علی(علیه السلام) در میدانهاى نبرد با هدف جهاد در راه ایجاد و گسترش حکومت دادگستر اسلامى بود. امام علی(علیه السلام) در سخنى مى فرمایند: «سوگند به خدا! که اگر تمام اقالیم هفتگانه را با آنچه زیر افلاک آن است در مقابل معصیت به خدا درباره مورچه اى که پوست جوى را از دهان او درآورم به من بدهند، هرگز چنین اقدامى نخواهم کرد.»
«یحیى بن ابى العلا» نقل کرده است که امام علی(علیه السلام) همواره جنگ را بعدازظهر آغاز مى کردند تا شمار کشته شدگان کمتر باشد و گروه افزونترى امکان گریختن داشته باشند.
آن حضرت همواره جنگ را با نام خداى بزرگ آغاز مى کرد و پیش از آغاز جنگ با خواندن خطبه و یا ارسال نامه از طریق فرستادگان خود مى کوشید تا با بیان اصول و حقایق آنها را به حق دعوت نماید. روشنگرى هاى آن پیشواى راستین در ابتداى هر نبرد، موجب مى شد تا گروهى با ابراز ندامت و پشیمانى به سپاه آن حضرت ملحق شوند و امان یابند.
تا هنگامى که دشمن جنگ را آغاز نمى کرد امام (علیه السلام) نیز از شروع جنگ امتناع مى ورزید. همچنین در هیچ کتابى نیامده است که پس از جنگى، لشکریان تحت امر امام کسى را مورد شکنجه و یا مثله نمایند.
عشق به شهادت یکى از مهمترین خصوصیات و فضایل امام علی(علیه السلام) است که تمامى راویان و مورخان را به شگفتى وا داشته است. «رودلف ژایگر» مورخ نامدار آلمانى در کتاب «خداوند علم و شمشیر» درباره امام على چنین سخن گفته است: «على بن ابیطالب (علیه السلام) از این جهت گاهى فرماندهى قشون را به دیگرى واگذار مى کرد که به همه بفهماند که از مرگ حتمى هراسى ندارد و مردى راحت طلب و خوش گذران نیست.
علی(علیه السلام) مى خواست که دوستان بدانند که او هم مثل شهیدانى که هر روز در میدان کارزار کشته مى شوند، مرگ را استقبال مى کند و خصم هم بداند که بین مردى چون او و مردانى چون معاویه و عمروعاص تفاوت وجود دارد.»
امام علی(علیه السلام) از یادآورى نام و نحوه کشتن جنگجویانى که با ایشان روبرو شده بودند اجتناب مى ورزیدند و دیگران را نیز از بازگویى این امر باز مى داشتند. خصوصا آن حضرت هرگز میل نداشتند که در حضور خانواده شخص کشته شده، ماجراى آن نبرد بازگو شود تا مبادا که خانواده آن شخص خود را تحقیر شده و یا بى آبرو نپندارد.
منش جوانمردى، شرافت، آزادگى و جمیع خصایل آن حضرت موجب مى شد که خانواده پهلوانانى که در مقابل آن حضرت شکست مى خوردند و جان خود را از دست مى دادند، از این واقعه با افتخار یاد کنند و در موارد بسیارى نقل شده است که خانواده این پهلوانان مغلوب تنها تسلى و آرامش خود را در آن دانسته اند که اقوام آنها به دست پهلوانان نامدار، جوانمرد و با شرفى چون امیرمومنان کشته شده است.
این مقال را با یادآورى سروده زیبایى از جلال الدین محمد مولوى به پایان مى آوریم که اشاره اى است به نبرد امام علی(علیه السلام) در جنگ خندق با عمربن عبدود و شاهد دیگرى بر شایستگى هاى بیشمار مولاى متقیان.
از على آموز اخلاص عمل شیرحق را دان منزه از دغل
فهرست منابع
۱. خداوند علم و شمشیر ـ رودلف ژایگر، ترجمه: ذبیح الله منصورى ـ چاپ اول تهران: نشر ایرانیان
۲. حکومت عدالتخواهى ـ سیداسماعیل رسول زاده خوبى ـ تهران: انتشارات صدر ـ چاپ دوم ۱۳۶۵
۳. شخصیت علی(علیه السلام) عباس محمود عقاد (مصرى ) ـ ترجمه: سیدجعفر غصبان ـ تهران: نشر ساحل ـ چاپ اول
۴ . امام علی(علیه السلام) پیشوا و پشتیبان ـ سلیمان کتانى ـ ترجمه: سیدجواد هشترودى ـ تهران: انتشارات محراب قلم ـ چاپ اول ۱۳۶۸
۵ . الفتوح ـ ابن اعثم کوفى ـ ترجمه: محمدبن احمد مستوفى، تصحیح: غلامرضا طباطبایى مجد ـ تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ـ چاپ اول ۱۳۷۲
۶ . الامام على، صوت العداله الانسانیه ـ تالیف: جرج جرداق ـ بیروت: دارالروا ـ ۱۹۵۸
۷ . قرآن کریم ـ مترجم: عباس مصباح زاده ـ تهران: انتشارات جاویدان ـ چاپ سوم ۱۳۷۲
۸ . على و فرزندانش ـ تالیف: دکتر طه حسین ـ مترجم: محمدعلى شیرازى ـ تهران: نشر گنجینه ـ چاپ چهاردهم ۱۳۵۴
۹. نهج البلاغه ـ ترجمه: دکتر سیدجعفر شهیدى ـ تهران: مرکز نشر دانشگاهى ـ چاپ اول ۱۳۷۴
۱۰. غرر الحکم و دررالکلم ـ ترجمه: محمدعلى انصارى ـ قم: موسسه خلیج ـ چاپ اول
۱۱. الغارات تالیف: ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفى ـ ترجمه: محمدباقر کمره اى: تهران: فرهنگ اسلام، چاپ اول ۱۳۵۶.